تاثیرات فیزیکی سلفی گری تکفیری بر بیداری اسلامی

در فضای بیداری اسلامی نوعی فرهنگ سازی سلفی در حوزه رفتار در حال شکل گیری است که در صورت عدم برنامه ریزی های صحیح تاثیرات عمیقی بر فرایند بیداری اسلامی خواهد گذاشت.
1- رشد خشونت در جهان اسلام
اندیشه سلفی تکفیری در طول حیات خود هموراه با خشونت و ارهاب پیش رفته است. رشد و گسترش وهابیت از سال ۱۱۵۳ قمری تاکنون، همواره در سایه شمشیر بوده است.[1] در تاریخ معاصر نیز به جز دهه نود که سلفی ها در الجزایر قریب دویست هزار نفر را قتل عام کردند،[2] در سال های اخیر متأسفانه بار دیگر چنین وضعیتی در مقیاس گسترده تر و فجیع تر در عالم اسلامی شکل گرفته است.
از باب نمونه مصر پس از انقلاب شاهد رشد خشونت های سازمان یافته بود؛ احزاب «النور» و «الأصاله» به ویژه پس از به قدرت رسیدن اخوان از شرایط سود جستند و به تقابل با تصوف و شیعه در این کشور پرداختند. اوج گسترش خشونت و افراط گرایی در مصر شهادت شیخ حسن شحانه در استان جیزه بود. همچنین سلفی ها از فضای به وجود آمده استفاده کردند و بسیاری از اماکن مقدس مصر مانند رأس الحسین علیه السلام و مقام حضرت زینب علیها السلام را تهدید به تخریب نمودند که با واکنش شدید مفتی مصر علی الجمعه روبرو شدند.[3] در این مقطع حمله جریان های سلفی به ویژه گروه «انصار بیت المقدس» در صحرای سینا به نیروهای ارتش و پلیس مصر شدت یافت؛ «ایمن الظواهری» از تکفیری ها خواست نیروهای ارتش مصر را هدف حملات خود قرار دهند. چنین وضعیتی سبب شد احمد الطیب شیخ الأزهر به خطر جریان های سلفی واکنش شدید نشان دهد و اعلام کند: «تکفیری های جهان معاصر ما از خوارجی که از دایره ایمان خارج شده بودند و کفر ورزیده خون مسلمانان را مباح دانسته بودند، خطرناک ترند».[4]
جریان های سلفی در یمن نیز تا قبل از سقوط على عبدالله صالح فعال بودند؛ اما بعد از سقوط وی بر فعالیت خود افزودند و علاوه بر تبلیغات بسیار علیه شوافع و شیعیان زیدی دست به خشونت زدند؛ برای نمونه گروه «آل احمر»، هنگامی که شهرهای حوث، الخمری و دنان را تصرف کردند، حتی به کودکان نیز رحم نکردند و هنگامی که گروه انصار الله وابسته به جریان حوثی توانست این شهرها را باز پس گیرد، آثار شدید شکنجه بر بدن قربانیانی که تعداد زیادی از آنها کودکان بودند، هویدا بود.[5]
سلفی ها در تونس متاثر از سلفیان افراطی در الجزایر هستند؛ اما در دوران بورقیبه و بن علی، به شدت سرکوب شدند؛ اما پس از انقلاب ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ و فضای باز به وجود آمده و آزادی زندانیان، بار دیگر این جریان در تونس فعال شد و کوشید عنان تحولات تونس را در دست بگیرد. در این دوران جریان سلفی در قالب سه حزب سیاسی اصلاح به رهبری «محمد خوجه»، اصالت به رهبری «مولودی مجاهد»، و الرحمه به رهبری «سید الجزیری» و چندین مجمع از جمله مجمع «أنصار الشریعه» به رهبری ابویاض (رهبر پر نفوذ جهادگرایی سلفی در تونس) و مجمع «ملی گرای آگاهی و اصلاح » به رهبری «آل علمی» تشکیل شد و به فعالیت پرداخت.[6]
فعالیت سلفی ها در تونس پس از انقلاب را می توان در دو قالب ارزیابی کرد؛ نخست جریان اصلاح طلب و دوم جریان جهادی، سلفی های اصلاح طلب یا علمی که در اکثریت اند، خشونت را نفی و دموکراسی را رد می کنند و خواهان اجرای شریعت اند و تعداد آنها در حدود بیست هزار نفر است. پیش از نیمی از حامیان «النهضه» روابط نزدیکی با سلفی های اصلاح طلب دارند، همین مسأله باعث شده است النهضه با وجود اختلافات و اقدامات خشن و نقض قوانین توسط سلفی ها از تقابل با آنها بپرهیزد. النهضه جنبش سلفی ها را یک متحد برای دوران سخت و زمان انتخابات می بیند.[7]
اما در مقابل، سلفی های جهادی تحت هدایت مجمع «انصار الشریعه» گروهی فعال و در حال رشد و گسترش اند. سلفی های جهادی جهاد را یک وظیفه و تکلیف می شناسند و جهاد را تنها محدود به مرزهای تونس نمی دانند تا جایی که جهادگرایان سلفی در جنگ داخلی سوریه نیز حضور داشتند. سلفی های جهادی به دو دسته تقسیم می شوند؛ گروه اول مستقل اند و گروه دوم با القاعده ارتباط دارند و تا حد زیادی به این گروه وابسته می باشند. سلفی های جهادی در شمال پایتخت در شهرهایی مثل بیزرت، جندوبا، کاروان، مهدیاء، سوس، سفاکس، تزور و ژریا حضور دارند. شمار جهادی ها قبل از انقلاب تونس صدها نفر بود؛ اما امروزه شمار آنها بین هفت هزار تا نه هزار نفر است.[8]
در مجموع حملات انتحاری و تقابل مستقیم نیروهای امنیتی تونس که وابسته به حزب النهضه می باشند، پس از انقلاب تونس به شدت گسترش یافته و حتی به کشته شدن تعدادی از نیروهای نظامی و سلفی ها در شهرهای «سیدی ابوزید» و «غار الدماء» انجامیده است.[9]
شرایط در سوریه و عراق به مراتب دشوارتر و خطرناک تر است. از سال ۲۰۱۱ تا کنون بیش از ۲۳۰۰۰۰ نفر از مردم سوریه کشته شده اند که بیش از دوازده هزار نفر آنان کودکان زیر ۱۰ سال بوده اند.[10] آغاز حرکت های مردمی در سوریه برای اصلاح حکومت بشار اسد با انقلاب آغاز شد اما رفته رفته با ورود در حدود دویست هزار نفر از پیش از هشتاد کشور دنیا وضعیت کاملا دگرگون شد و جنایت ها و خشونت های این افراد در مقابله با مردم بی گناه این کشور به جایی رسید که حتی گروه های ملی گرای مخالف دولت نیز خطر این گروههای تکفیری را احساس کردند و در قبال آنها موضع گرفتند.
البته خشونت سلفیه تکفیری تنها به این کشورها منحصر نمی شود؛ در نیجریه بوکوحرام، در سومالی الشباب و در آسیای میانه حزب التحریر و در پاکستان سپاه صحابه، لشکر جنگوی، لشکر طیبه دست به چنین رفتارهای خشونت آمیز زده و می زنند.
جریان های سلفی در مجموع از دو بعد به امنیت و ثبات جوامع اسلامی ضربه می زنند: نخست با رفتارهای خشونت آمیز و تروریستی خود آسایش و امنیت را از جامعه سلب می کنند و دوم اعمال و رفتارشان موجب تضعیف دولت مرکزی می شود و موج ناامنی و بی ثباتی را در جامعه گسترش می دهد. چنین وضعیتی به خوبی در کشور نیجریه مشهود است. این کشور از یک طرف گرفتار جریان تکفیری بوکوحرام است و از طرف دیگر به علت هزینه های بسیار مقابله با این جریان تکفیری، قدرت مقابله با فساد و نا امنی را ندارد.[11]
نوع پخش خشونت و ارهاب در جهان اسلام نیز جابه جایی است؛ به این معنا که سلفیه از نظر جغرافیایی مرزی برای خود نمی شناسد و هرجا که احساس کند نیاز به حضور است در آنجا حاضر می شود؛ بنابراین در کشورهایی مانند یمن، سوریه، مصر، لیبی، عراق سلفی های تکفیری با ملیت های مختلف دیده می شوند؛ حتی تبعه کشورهای اروپایی نیز در میان تکفیریان به سر می برند. برخی کشورها در این جابجایی ها نقش جابه جا کنده را ایفا می کنند؛ ترکیه در بحران عراق و سوریه چنین نقشی را به عهده دارد.
2- ورود نیروهای خارجی به جهان اسلام
نقطه عطف حضور نیروهای خارجی به ویژه غربی در جهان اسلام پس از واقعه پازده سپتامبر بود که این واقعه ارتباط مستقیمی به جریان های سلفی و در رأس آنان القاعده داشت. آمریکا از فرصت به دست آمده برای لشکر کشی به منطقه به خوبی بهره برد. از آن زمان همواره فعالیت های سلفیه در جهان اسلام به نوعی تضمین کننده حضور نیروهای خارجی در جهان اسلام بوده است.
طالبان و فعالیت های آنان در افغانستان بهانه حضور آمریکا و هم پیمانان آنان در این کشور شده است. فعالیت جریان های تکفیری در مناطق مرزی پاکستان همواره سبب شده است هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی مناطق مرزی این کشور به ویژه مناطق پشتون ستان را بمباران کنند. از سال ۲۰۰۳ تا کنون تنها ۳۵۰۰ غیرنظامی در حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به پاکستان کشته شده اند.[12] عراق نیز پس از سقوط صدام همواره با خطر جریان های سلفی و تکفیری روبرو بوده است و یکی از مهمترین توجیهاتی که بیگانگان برای حضور در عراق به آن استناد می کردند، وجود ناامنی و کشتارهای بسیاری بود که گروه های تکفیری به ویژه القاعده شاخه ابومصعب زرقاوی در عراق صورت می دادند.[13]
پس از انقلاب های عربی در کشورهای اسلامی، سلفیه بر فعالیت خود افزود و از فضای متشنج به وجود آمده جهت ایجاد ناامنی و بی ثباتی بهره جست. فعالیت جریان های سلفی در عراق و سوریه رسما پای بیگانگان را به منطقه باز کرده است و در کشورهایی مانند لیبی که پس از انقلاب شرایط بحرانی را می گذراند، این کشورهای غربی اند که سیاست های خود را پیش می برند.
عملکرد بد اخوان و النور سلفی در مصر سبب شد مردم علیه آنان به پا خیزند و دفع افسد به فاسد کنند و بار دیگر سیسی، حاکم دست نشانده غرب به حکومت مصر برسد. چنین وضعیتی در یمن نیز مشاهده می شود؛ حضور سلفیان در جنوب یمن تا پیش از تسلط حوثیان بر صنعا سبب شد بارها هواپیماهای بدون سرنشین غرب منطقه باب المندب و عدن را بمباران کنند و دولت یمن نیز برای جلب مساعدت غرب امتیازات زیادی را به آنها واگذار کند.
از طرف دیگر، غرب پس از آغاز انقلاب های عربی و بیداری اسلامی برای جلوگیری از گسترش و احیای اسلام در کشورهای اسلامی به شدت به جریان های سلفی امیدوار شده است؛ جریان هایی که می توانند از رشد و گسترش اسلام معتدل و انقلاب در کشورهای اسلامی جلوگیری کنند و مردم را از بیداری اسلامی، ناامید نمایند؛ غرب این نوع استفاده از سلفیه در مقابل اتحاد جهان اسلام را در جریان وهابیت داشته است؛ هنگامی که انگلستان از عبدالعزیز حمایت کرد و کوشید وهابیت را بر عربستان سعودی مسلط کند، به خوبی دریافته بود این جریان نمی تواند جهان اسلام را در مقابل غرب متحد کند، بلکه وهابیت خود عامل تفرقه، کشتار و ناامنی در جهان اسلام خواهد بود و حضور غرب در کشورهای اسلامی را استحکام می بخشد.
چنین وضعیتی امروز در جهان اسلام نیز وجود دارد. سلفیه عامل و سد بزرگی در برابر رشد احیای اسلام اصیل و همگرایی جهان اسلام برای مقابله با غرب و مدرنیزم است و این وضعیت را غرب به خوبی درک کرده است. شیوه پخش در این مورد جا به جایی است. از یک سو حضور نیروهای سلفی در مناطق مختلف جهان زمینه حضور غرب را فراهم می کند و از سوی دیگر غرب با گسیل نیرو و بهره برداری از کارشناسان و نخبگان سیاسی خود زمینه های حضور خود را در منطقه فراهم می سازد.
3- تضعیف اسرائیل ستیزی در جهان اسلام
بی تردید یکی از مهم ترین اهداف بیداری اسلامی، اعاده حیثیت مسلمانان و آزادی قدس شریف از سیطره رژیم اشغالگر اسرائیل است. در مطالبات انقلابی مردم، مقابله با اسرائیل و رژیم صهیونیستی کاملا مشاهده می شود. مردم در مصر به امید روزی که بتوانند در برابر رژیم صهیونیستی که حیثیت و آبروی آنان را لکه دار کرده است، بایستند، دست به مبارزه زدند.[14] یکی از عوامل سرنگونی مرسی نیز عدم اعلام برائت و بیزاری او از رژیم غاصب صهیونیستی بود. زمامداران اسرائیلی نیز بارها وحشت خود را از گسترش بیداری اسلامی و رشد و گسترش اسرائیل ستیزی در فضای بیداری اسلامی اعلام کرده اند.[15]
در چنین شرایطی هراس غرب و اسرائیل از کشیدن انقلاب های اسلامی به مقابله با اسرائیل به عنوان هدف مشترک تمامی انقلابیون وحشت مضاعفی را به سران صهیونیستی تزریق کرد. اما جریان سلفیه این بار نیز به فریاد اسرائیل رسید. در شرایطی که جهان اسلام می توانست مسأله فلسطین را نماد مبارزه تمام جریان های اسلامی کند. مسأله سلفیه مسیر را منحرف کرد و شرایط را به نفع اسرائیل رقم زد؛ به عبارت دیگر درگیری شدید جریان سلفی با نیروهای خودی سبب شد مقابله با اسرائیل فراموش شود و تمامی قدرت و بنیه مسلمانان صرف مقابله با جریان های سلفی تکفیری گردد.
از طرف دیگر جریان تکفیری با ورود به سوریه، به بهانه بیداری اسلامی، در حقیقت زمینه را برای درهم شکستن مثلث مقاومت فراهم کرد و غرب و اسرائیل نیز از هیچ کمکی به آنها دریغ نکردند؛ اسرائیل از شرایط به وجود آمده به خوبی استفاده کرد؛ اسرائیل در حالی که فکر و ذهن مسلمانان درگیر داعش و گسترش سرزمینی و فکری آن بود، غزه را زیر آتش توپخانه گرفت و از غفلت مسلمانان به خوبی بهره جست.
داعش در برابر این شماتت که چرا به جای مقابله با اسرائیل با مسلمانان می جنگد، رسما اعلام کرد هدف اصلی آنان دشمنان قریب (مسلمانان) اند نه دشمنان بعید (اسرایئل).[16]
اسرائیل همان گونه که از سکوت خبری در باره حمله به غزه بهره برد، ارتباطات گسترده ای با گروه های تفکیری همانند داعش برقرار کرده است. اخبار مبنی بر معالجه ابوبکر بغدادی و مجروحان جبهة النصرة در سوریه توسط تیم های پزشکی اسرائیل اخباری است که از حد تواتر گذشته است. به نظر می رسد اسرائیل از وجود جریان های سلفی در فضای بیداری اسلامی دو گونه سود می جوید:
الف. هدف اصلی بیداری اسلامی را که مقابله با رژیم صهیونیستی است به محاق می برد.
ب. جنگ و رویارویی تکفیری ها با مسلمانان موجب ضعف بنیه دو طرف می شود، نتانیاهو به اوباما گفته بود چندان به فکر علاج جنگ داعش و دولت عراق نباش که هر طرف تضعیف شوند به نفع ماست؛ حتی نتانیاهو رسما در نیویورک اعلام کرد خطر ایران از داعش بیشتر است.[17]
بنابراین بی تردید وجود جریان های تکفیری در فضای بیداری اسلامی جبهه مقابله با اسرائیل را تضعیف خواهد کرد و نگاه ها را از اسرائیل به قلب کشورهای اسلامی خواهد کشاند. نوع پخش در این مورد، سلسله مراتبی است که این وضعیت شرایط را اسفناک تر می کند؛ به عبارت دیگر نگاه نخبگان و رهبران از اسرائیل به فضای درون معطوف می شود و این امر در پیروان و اقشار و لایه های مختلف اجتماعی نیز منتشر می شود.
4- سلفیه و چالش های بیداری اسلامی
شاید یکی از مهم ترین مشکلاتی که سلفیه در برابر فرایند بیداری اسلامی به وجود آورد، ناکام ماندن بیداری اسلامی در بسیاری از کشورهای اسلامی است. مسلمانانی که در طول قرون متمادی از تحقیر و پیروی کورکورانه از غرب به تنگ آمده بودند، با بهره گیری از آموزه های ارزشمند اسلام و تجربیات مصلحان جهان اسلام به دنبال بازگشت به اسلام اصیل بودند و دال مرکزی گفتمان بیداری اسلامی نیز همان «الاسلام هو الحل» طلیعه این اندیشه بود؛ به ویژه که در عالم خارج نمونه ای مانند ایران شکل گرفته بود که می توانست الگویی برای توده های مسلمان باشد. اما اسلام سلفی با عرضه خود و حمایت های داخلی (عربستان و قطر) و خارجی، نوعی یأس و دلزدگی به وجود آورد و شرایط آرمانی بیداری اسلامی را برهم زد. ارائه قرائت های تند و افراطی از اسلام، نپذیرفتن شرایط روز و عوامل توسعه، نقل گرایی و سلف گرایی مفرط و دامن زدن به اختلافات قومی مذهبی و فرقه ای فرایند بیداری اسلامی را ناتمام گذاشت.[18]
اما تمام فشارها و مشکلاتی که سلفیه متوجه بیداری اسلامی کرده اند، یک دستاورد مهم داشته است و آن اینکه ماهیت جریان های سلفی را برای مسلمانان فاش و هویدا کرده است. جنایت ها، تفکرات و اندیشه های جریان سلفی تکفیری آن چنان لخت و عریان ارائه شد و صحنه هایی را در جهان اسلام آفرید که توده مسلمانان را از آنان منزجر کرده و چه بسا از دل این همه سیاهی و تباهی، بار دیگر گل زیبای اسلام معتدل و انقلابی سر بر آورد.[19]
[1]. برای آشنایی با جنایات وهابیت ر.ک: صلاح الدین مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة، ریاض، 1430ق.
[2]. دوست محمدی، احمد و حسین زحمتکش، بررسی ریشه های خشونت در الجزایر دهه 90، فصلنامه علمی پژوهشی سیاست، ش 11، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، پاییز 1388، ص 201 _ 202.
[3]. وی در قطعه ای ویدئویی از تهدید هدم آثار اسلامی در مصر سخن می گوید و رسما کسانی را که به دنبال تخریب این آثار هستند، نفرین می کند که خداوند دستان و پاها و زبان چنین افرادی را قطع کند.
www.youtubc.com
[4]. http://www.entekhab.ir/fa/news/158546
[5]. http://fa.alalam.ir news/1562437, http://fa_alalam.ir/news/1562528
[6]. عزیزی، هوشنگ، جریان شناسی سلفی ها در تونس، مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 7/ 12/ 91، در:
www.fa.cmess.ir
[7]. همان.
[8]. ر.ک: عزیزی، هوشنگ، جریانشناسی سلفی ها در تونس، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1391.
[9]. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920803000126
[10]. گفتوگوی حضوری با عبدالستار السید، 10/ 7/ 93.
[11]. عیسوی، عطیه، سرقوة بوکوحرام ، الاهرام، 18 نوامبر 2015، شماره 46794.
[12]. http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1472154282607446384
[13]. نجفی، بشیر، تلاش آمریکا بر ادامه حضور تکفیری ها در عراق است، نجف اشرف، واحد مرکزی خبر، 1/ 12/ 1393.
[14]. پژوهشی با عنوان «بیداری اسلامی در مصر و چالش های هویتی و امنیتی رژیم صهیونیستی در منطقه» انجام شده است که در پی پاسخ به این پرسش است که وقوع تحول های انقلابی در مصر و برکناری رژیم دیکتاتوری حسنی مبارک چه تاثیری بر جایگاه هویتی و امنیتی رژیم صهیونیستی گذاشته است؟ در این تحقیق با استفاده از نظریه گفتمان لاکلا و موفه، شکل گیری و هژمونیک شدن گفتمان بیداری اسلامی با دال مرکزی ضدیت با اسرائیل که به نوعی بیانگر علل تحول های منطقه بوده و به صورت مستقیم آینده هویتی و امنیتی رژیم صهیونیستی را تهدید می کند، به تصویر کشیده شده است. (سید محمد موسوی، مطالعات جهان اسلام، مقاله 5، دوره 2، ش 1، تابستان 1393).
[15]. بندتا برتی در مقاله ای تحت عنوان «بیداری عربی (اسلامی) و رشد اسلامگرایی سیاسی» که در اندیشکده مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی منتشر شده است به افزایش قدرت اسلام در منطقه و هراس رژیم صهیونیستی از نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی ایران اذعان می کند و رسما می گوید: از آغاز بیداری عربی (اسلامی) هراس اسرائیل از رشد گروه های اسلامگرا در منطقه افزایش یافت. نتانیاهو نگران افزایش قدرت ایران در منطقه و اقبال انقلابیون به ایران است:
http://www.yjc.ir/fa/news/4263387.
[16] . http://javanonIine.ir/fa/news/659503
[17] .http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930708001671
[18]. سید حسن نصرالله در گفتگویی که در محرم 1336 انجام شد، چنین عقیده ای را مطرح کرد.
[19]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: سید مهدی علیزاده موسوی، بیداری اسلامی، ویرایش دوم، بعثه مقام معظم رهبری در امور حج و زیارت، 1392.