وهّابیّت در قبال توحید انبیاء چه رویکردی دارند؟ (با تأکید بر روایت تسمیه فرزند حضرت آدم به عبدالحارث)

محمد بن عبد الوهاب در کتاب التوحید با تمسک به روایتی، تصریح به شرک حضرت آدم و حوّا کرده است. در مضمون این روایت آمده است که حضرت آدم و حوّا به خاطر حب ولد اسم فرزندشان را عبدالحارث گذاشتند. بنیان گذار فرقه وهّابیّت، در ذیل روایت تصریح می کند که حضرت آدم و حوا به مجردِ تسمیه و انجام این نام گذاری مشرک شده اند. [1]
[1] - برای مراجعه به سند مذکور ر، ک؛
https://www.alwahabiyah.com/fa/Documentsview/97823
پاسخ اجمالی
این روایت که تنها دلیل و استناد وهّابیّت، در اتّهام شرک به حضرت آدم می باشد، علاوه بر اینکه عالمان اهل سنّت آن را تضعیف، مجعول و از اسرائلیّات دانسته اند، مدلول آن نیز مخالف با آیات قرآن می باشد.
صراحت سخن پیشوای فرقه وهّابیّت در مُشرک دانستن حضرت آدم و حوّا، تا جایی است که برخی از پیروان وی، راه چاره ای برای توجیه کردن سخن ابن عبد الوهاب نیافته اند، از این رو اشکالات متعددی به وی بیان کرده و سخن او را مورد نقد قرار داده اند.
پاسخ تفصیلی
همواره در میان مسلمانان، بسیاری از مسائل، باورها و اعتقادات مورد قبول و اتّفاق فریقین بوده است، ولیکن از بدو پیدایش وهّابیّت در قرن دوازدهم، بسیاری از مسائل با دیدگاه افراطی و تکفیری مشاهده شده است.
محمد بن عبد الوهاب بنیان گذار فرقه وهّابیّت، معتقد به تکفیر مسلمانان بود. وهّابی ها معتقدند که تا قبل از آغاز محمد بن عبدالوهاب شرک اکبر فراگیر شده بود.[1] از دیدگاه وهّابیون تمامی مسلمانان ششتصد سال گذشته قبل از محمد بن عبدالوهاب، حتی اساتید و اساتید اساتیدش کافر می باشند[2] و معنای لا اله الا الله را نفهمیده اند.[3] از این رو تمامی مسلمانانی که با افکار آن ها مخالفند، کافر هستند و جان و مال ایشان مباح می باشد.[4]
علاوه بر مسلمانان، انبیاء نیز از شرک انگاری وهّابیّت مصون نمانده اند. محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید باب 49، «فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُون»[5] در تفسیر آیه فوق، روایت (ضعیفی) را ذکر و بعد از آن اتّهام شرک به حضرت آدم و حوّا را نتیجه گیری می کند. در این روایت آمده است که حضرت آدم و حوّا به خاطر حب ولد اسم فرزندشان را عبدالحارث گذاشتند. و محمد بن عبدالوهاب در مسئله سوم تصریح می کند[6] به این که شرک حضرت آدم و حوا به مجرد تسمیه و عمل آن ها تحقق پیدا کرده، اگر چه حقیقت عبودیت را هم قصد نکرده باشند،[7] ولی به مجردِ انجام این عمل مشرک شده اند.
تناقض و اختلاف در میان وهابیان
با توجه به آن چه بیان شد، محمد بن عبدالوهاب به شرک حضرت آدم و حوا تصریح کرده است. برخی شارحانِ کتاب التوحید نیز با مصنّف هم عقیده شده، و از پذیرفتنِ شرکِ پیامبرِ الهی هیچ ابایی ندارند؛ چنان که صاحب کتاب فتح المجید بعد از نقلِ سخنِ ابن کثیر در ردّ روایت فوق، آن را با عبارتِ «و هذا بعید جداً» بدون ارائۀ هیچ گونه دلیلی رد میکند و از جدّش، محمد بن عبدالوهاب، دفاع مینماید و به نسبتِ شرک دادن به حضرت آدم و حوا راضی میشود.[8]
صالح فوزان، سخن ابن عبد الوهاب را توجیه کرده است. وی در کتاب اعانة المستفید ذیل آیه مذکور،[9] می نویسد که محمد بن عبدالوهاب و سلیمان بن عبدالله اعتقاد دارند که طبق این آیه حضرت آدم و حوا مشرک بودند. صالح فوزان در ادامه، به توجیه سخن مذکور پرداخته و می نویسد مُراد از شرک حضرت آدم و حوا، شرک اصغر (شرک در طاعت) می باشد، و شرک اکبر از نسل و فرزندان حضرت آدم صادر شده است.[10]
توجیه مذکور با هدف پروردگار که انبیاء را منادی توحید قرار داده است، و برای آن مبعوث کرده است، در تعارض می باشد، چرا که همه انبیاء منادی توحیدند و برای تحقق توحید مبعوث شدهاند، پس چگونه می توان آن ها را به شرک متّهم کرد؟!
صراحت سخن محمد بن عبد الوهاب در شرک حضرت آدم و حوّا تا حدّی است که برخی از پیروان وهّابیّت، این اتّهام را نپذیرفته و سخن محمد بن عبدالوهاب را مورد نقد های متعدد قرار داده اند.[11] چنان که ابنعثیمین، بر خلاف بنیان گذار فرقه وهّابیّت، این قصه را از اساس باطل میداند. ابنعثیمین در ردّ این روایت، هفت دلیل اقامه میکند. او معتقد است که خبر صحیحی در این موضوع وجود ندارد؛ چنانکه ابنحزم این روایت را خرافه و دروغ دانسته است.[12]
نقد و بررسی
با توجه به مطالب مذکور، بنیان گذار فرقه وهّابیّت و برخی از تابعین وی، هیچ ابایی از اتّهام شرک دادن به انبیاء ندارند. به یقین زمانی که انبیاء از شرک انگاری وهّابیّت مصون نمانده اند، مسلمانان مذاهب اسلامی نیز از این اتّهام مصون نمی مانند، چنان که از زمان پیدایش آن ها این امر وجود داشته است.
تنها دلیل و استناد وهّابیّت، در اتّهام شرک به حضرت آدم، روایتی است که عالمان اهل سنّت آن را تضعیف، مجعول و از اسرائلیّات دانسته اند. هم چنین مدلول روایت مخالف با آیات قرآن و هدف بعثت انبیاء و اتّفاق مسلمین می باشد. که در ذیل به پاره ای از نقدهای این مسئله اشاره می شود.
بررسی سند روایت (جعلی بودنِ روایت از دیدگاه عالمان اهل سنت)
روایتی که مورد استناد «محمد بن عبد الوهاب» نسبت به مشرک بودن حضرت آدم و حوّا در این باب قرار گرفته است، به اذعان بزرگان اهل سنّت جعلی می باشد، چنان که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
مبارکفوری در شرح جامع ترمذی سند آن را مورد بررسی قرار داده و آن را جعلی و حدیث را جزء اسرائلیات دانسته است.[13] وی علاوه بر ذکرِ مخالفتِ علمای اهلسنت با این حدیث، شش اشکال بر این روایت وارد کرده و آن را رد نموده است. [14]
ابن کثیر در کتاب تفسیرش، ضمن تضعیف روایت، آن را مأخوذ از اهل کتاب و جزء اسرائلیات می داند و می نویسد: مُراد از سیاق آیه، مشرکان از ذریّۀ حضرت آدم و حوا است.[15]
ابنحزم سند این روایت را صحیح ندانسته و آن را خرافه، جعلی و دروغ میداند. وی مینویسد:
«این روایت نسبتِ کفر به آدم است و هرکس نسبت شرک و کفر به آدم دهد، طبق نظر همۀ امت، کافر است. ما نسبتِ کفر به فساقِ مسلمانان را قبول نداریم؛ پس چطور ممکن است به انبیا نسبتِ شرک دهیم. این روایت، خرافهای است که بیدینها آن را نوشتهاند، و سند صحیحی نیز ندارد؛ بلکه دربارۀ مشرکان نازل شده است»[16]
برخی از وهّابیّت نیز به ضعیف بودن روایت فوق تصریح کرده اند، چنان که قفیلی محققِ کتاب التوحید، ذیل این روایت به ضعیف بودن آن اشاره کرده است.[17]
بررسی مدلول روایت
مدلول روایتی که مورد استناد وهّابی ها قرار گرفته است، نقدهای متعدّدی بر آن وجود دارد، که در ذیل به دو نمونه از آن ها اشاره می شود؛
الف) مخالفت با آیات قرآن
مشرک دانستن انبیاء مخالف با آیات قرآن می باشد. به یقین انبیاء لحظه ای در طول حیات خویش مشرک نبوده و از شرک بریء هستند،[18] و همه آن ها منادی توحیدند و برای تحقق توحید و پرهیز از شرک مبعوث شدهاند،[19] حال چطور ممکن است خداوند کسی را که مشرک است، جزء انبیاء قرار دهد؟
و حال آن که خداوند حضرت آدم و دیگر پیامبران و فرستادگانش را جزء انبیاء و خلیفه الله قرار داده است، چنان که می فرماید:
«إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمین»؛ «خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برترى داد»
آیا انسانی که خداوند او را بر میگزیند، میتواند دچار شرک باشد؟
چگونه ابن عبدالوهاب به خود جرئت داده است که این عقیده را در کتاب التوحید بیاورد و بگوید حضرت آدم (ع) و حوا به شرک الهی دچار شدهاند، هرچند شرک اصغر باشد؟!
ب) مخالفت با ارتکاز مسلمین
هدف از بعثت انبیاء، برای هدایت بشریّت و تحقّق توحید و دوری از شرک می باشد،[20] چنان که در آیه 36 سوره نحل می فرماید:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ...»؛ «ما در هر امّتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید»
از این رو تمامی مسلمانان مذاهب اسلامی، متفق هستند که انبیاء (به دلیل تحقق توحید)، هیچ گاه در طول حیات خویش مشرک نبوده اند. از این رو بزرگان اهل سنّت بر عصمت انبیاء در آن چه متعلّق به تبلیغ می باشد، اتفاق دارند.[21] این ذهنیّت تا حدّی مسلّم و قطعی است که برخی از وهّابیّت مانند بن عثیمین نیز تصریح دارند که به اتفاق علماء، أنبیاء معصوم از شرک می باشند.[22]
بنابر این آن چه محمد بن عبد الوهاب در مشرک دانستن حضرت آدم و حوا بیان کرده است، بر خلاف اتفاق مسلمین است.
نتیجه
توسعه تکفیر وهّابیّت تا جایی است که انبیاء نیز از اتّهام شرک انگاری این فرقه مصون نمانده اند. موسس تفکرات وهّابیّت به مشرک بودن حضرت آدم و حوّا در کتاب التوحید تصریح کرده است در حالی که این سخن مخالف آیات قرآن و هدف بعثت انبیاء و اتّفاق مسلمانان می باشد. ضمن آن که روایت مورد استناد محمد بن عبد الوهاب به اذعان بزرگان اهل سنّت جعلی می باشد.
[1] . بن باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج1، ص358.
[2] - حبیب علوی، حداد، مصباح الأنام وجلاء الظلام فی رد شبه البدعی النجدی التی أضل بها العوام، ص15، بی جا، 1325 ه.
«وما أعظم من قول النجدی من الحکم بالکفر من سنین قریبا من ستمائة سنة حتى مشایخه ومشایخ مشایخه حکم علیهم بالکفر زورا وبهتانا وکذبا صریحا بحق الحکم علیه»
[3] - عبدالله بن داوود حنبلی، الصواعق والرعود، ص۱۱۵. «هذا المفتری یحلف ایماناً مغلّظة انه و مشایخه و جمیع العلما من اهل زمانه لم یعرفوا معنی شهادة ان لا اله الا الله»
[4]. ابن عبد الوهاب، محمد، الرسائل الشخصیه، ص272، تحقیق: صالح الفوزان و محمّد بن صالح العقیلی، جامعة الإمام محمّد بن سعود، ریاض، بی تا.
[5] - سوره أعراف، آیه 190.
[6] - «الثالثة: أن هذا الشرک فی مجرد تسمیة لم تقصد حقیقتها»؛
ابن عبدالوهاب، محمد، کتاب التوحید (مطبوع ضمن مؤلفات الشیخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء الأول)، ص 123؛ تحقیق عبد العزیز بن عبد الرحمن السعید وغیره، نشر جامعة الأمام محمد بن سعود، الریاض، المملکة العربیة السعودیة.
برای مراجعه به سند مذکور ر، ک؛
https://www.alwahabiyah.com/fa/Documentsview/97823
[7] - برای مطالعه بیشتر ر، ک؛
https://www.alwahabiyah.com/fa/Articleview/1644
[8] - آلشیخ، عبدالرحمن بن حسن، فتح المجید، ص 443؛ تحقیق: محمد حامد الفقی، قاهره: السنة المحمدیة، چاپ هفتم، 1377ق.
[9] - سوره أعراف، آیه 190.
[10] - فوزان، صالح، إعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ج 2، ص 284 و 285 و 286.
برای مراجعه به سند مذکور ر، ک؛
https://www.alwahabiyah.com/fa/Documentsview/14863
[11] - عثیمین، محمد بن صالح، القول المفید على کتاب التوحید، ج 2، ص 308؛ نشر دار ابن الجوزی، المملکة العربیة السعودیة، چاپ دوم، محرم 1424هـ.
[12] - ابنعثیمین، محمد بن صالح، القول المفید علی کتاب التوحید، ج2، ص 308؛ عربستان: دارابن الجوزی، چاپ دوم، 1424ق.
[13] - مبارکفوری، عبد الرحمن، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج 8، ص 369؛ دار الکتب العلمیة، بیروت، بى تا.
[14] - مبارکفوری، عبد الرحمن، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج 8، ص 365 الی 370.
[15] - ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 528؛ تحقیق: سامی بن محمد سلامة، دار طیبة للنشر والتوزیع، چاپ دوم، 1420ق.
[16] - ابنحزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج 4، ص 4؛ قاهره: مکتبةالخانجی، بیتا.
[17] - ابن عبدالوهاب، محمد، کتاب التوحید، ص133؛ تحقیق: احمد بن علی قفیلی، مصر: مکتبة عباد الرحمن، چاپ اول، 1429ق.
[18] - سوره توبه، آیه 3؛ «أَنَّ اللهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ»؛
[19] - سوره آل عمران، آیه 64؛ «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً ...»
[20] - آیه 36 سوره رعد
«قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُو وَ إِلَیْهِ مَآبِ»؛ «من مأمورم که خداوند یگانه را بپرستم؛ و همتایى براى او قایل نشوم. تنها بهسوى او دعوت مىکنم؛ و بازگشتم فقط بهسوى اوست»
[21] - سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الخصائص الکبرى، ج 2، ص 449؛ الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
أَجمعت الْأمة على عصمَة الْأَنْبِیَاء فِیمَا یتَعَلَّق بالتبلیغ وَفِی غیر ذَلِک من الْکَبَائِر وَمن الصَّغَائِر الرذیلة ...»
[22] - «أن الأنبیاء معصومون من الشرک باتفاق العلماء»؛
ابنعثیمین، محمد بن صالح، القول المفید علی کتاب التوحید، ج 2، ص 309.