بررسی شاخصه های مفهومی کفر و ایمان نزد سلفیان

مقدمه
اشتباه در فهم مفاهیم دینی و اشتباه در انطباق بر مصادیق آن می تواند باعث انحراف در دین شود. یکی از این مفاهیم، مفهوم کفر است. معیار کفر در تاریخ اسلام چند بار در فرایند فهم دینی دچار تحول و دگردیسی شده است و بر هر تغییری نتایج بسیار ملموس و مهمی مترتب شده است. ازاین رو درک این تحول مسئله ای مهم و ضروری به نظر می رسد. در صدر اسلام و بعد از وقایع ناراحت کننده جمل و صفین، انحراف در مفهوم کفر و مصادیق آن توسط خوارج و سپس مرجئه ایجاد شد.[1] خوارج با داخل کردن عمل در معنی ایمان به تکفیر مسلمانان معصیت کار پرداختند. در مقابل و در واکنشی به افراط خوارج، مرجئه راه تفریط در پیش گرفتند. آن ها با صرف قلبی دانستن ایمان، آن را امری انتزاعی و بسیط دانسته، نقش ارتداد و نواقض ایمان را نادیده گرفتند.[2]
این تحول یک بار دیگر نیز اتفاق افتاد. تحول در برداشت مفهومی از واژۀ کفر این بار نیز پس از شکست سنگین و ناراحت کننده جامعه اسلامی از مغول ها در زبان ابن تیمیه منعکس شد.[3] ابن تیمیه با اتکا به مبانی فکریش و با استناد به اجتهادات شخصی، مفهوم کفر را توسعه داد. تعریف او از کفر متفاوت از تعریف کفر نزد دیگر اندیشمندان در تاریخ اسلام است.[4] این بدعت، بعدها در قرن یازدهم توسط محمد بن عبدالوهاب ادامه پیدا کرد.[5] محمد بن عبدالوهاب و پیروان سلفی وی برای برقراری افکار خود به جهات دفاعی اسلام که احکام جهاد، هجرت و ارتداد و تکفیر باشد بیش ازپیش توجه کردند و در این مفاهیم، تغییراتی شتاب زده انجام دادند. بر اساس تعریف آن ها مفهوم کفر و کافر، مصادیق زیادی را می تواند در برگیرد.[6] تعریف ایشان دارای شاخصه هایی است که سلاح تکفیر را که برای حفظ کیان دین و از طرف خداوند در دین قرار داده شده است دچار تحریف و برخلاف غرض آن، در مقابل خود پیروان دین مورد استفاده قرار می دهد. مروری گذرا در آثار فکری سلفیان اگر به همراه مقایسه و تطبیق باشد، برای ما ثابت می کند که در مفهوم کفر و دگردیسی، تحول مفهومی رخ داده است. تجزیه و تحلیل این دگردیسی و تبیین شاخصه های تغییریافته در تعریف سلفیان به همراه نقد این شاخصه ها می تواند در فهم و تحلیل رفتار آن ها و تشخیص موضع گیری های آینده آنان کمک کند. در این مقاله برخی تغییرات در مفهوم تکفیر توسط سلفیان (بدون ادعای استقراء تام) تجزیه و تحلیل و در حد امکان نقد می شود.
تعریف کفر نزد مسلمانان
کفر در لغت
راغب می گوید: «کفر در لغت به معنای ستر و پوشاندن است و کشاورز را نیز کافر می گویند زیرا دانه را در خاک پنهان می سازد». خداوند متعال می فرماید: )کَمَثَلِ غَیث أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ([7] همانند بارانی که محصولش، کشاورزان را در شگفتی فرو می برد.[8] با توجه به کلمات دیگر لغویین[9] معلوم می شود که کفر معانی متعددی دارد؛ بی ایمانی، ناشکری، انکار کردن، پوشانیدن و مخفی نمودن که همه از یک ریشه هستند.
کفر در اصطلاح
کفر فقهی: کفر در فقه عبارت است از: انکار خدا یا پیغمبر(ص) و یا یکی از ضروریات دین.[10] البته در تعیین مصادیق کفر دیدگاه های مختلفی وجود دارد.[11] کافر فقهی بنابر موضوع فقهی ای که در آن بحث می شود، تقسیمات گوناگونی دارد که در این مقاله نمی گنجد.
کفر کلامی: «به معنای ایمان نیاوردن به چیزی است که شأنش ایمان آوردن به آن است؛ مثل ایمان نیاوردن به خدا و توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص) و روز قیامت یا ضروریات اسلام که اجمالاً هر مسلمانی باید به آن ها اعتقاد داشته باشد».[12] لازمه سخن متکلمین آن است که اگر کسی به زبان شهادتین بگوید و یا به ضروریات عمل کند، باز هم کفر بر وی صدق می کند؛ به عبارت دیگر، کافر کلامی و کافر فقهی عموم و خصوص مطلق اند؛ یعنی هر کافر فقهی کافر کلامی نیز هست، ولی ممکن است فردی کافری کلامی باشد، ولی کافر فقهی نباشد؛[13] مانند کسی که نماز را عمدا ترک کند. چنین شخصی در نزد حضرت حق کافر است به دلیل روایات وارده از شیعه و اهل سنت و در آخرت با وی معامله کفر می شود، ولی نزد مسلمانان تا زمانی که ترک نمازش به رد ضروری دین منجر نشود، مسلمان محسوب می شود.[14] به عبارتی ما در برخورد با وی در این دنیا تکلیف فقهی نداریم و باید با چنین شخصی معامله مسلمان شود. نمونه قطعی آن روش پیامبر(ص) با منافقین مدینه است. حضرت با ایشان برخورد مسلمان داشتند.
ما ناچاریم از مهم ترین تعاریف که نزد غالب مسلمانان مورد توجه بوده تعریفی را به عنوان معیار بپذیریم تا به تغییرات مفهومی، درک صحیح تری پیدا کنیم. تفتازانی ایمان که در نقطه مقابل کفر است و می تواند در فهم کفر به ما کمک کند را این گونه تعریف می کند: «الإیمان، اسم للتصدیق عند الأکثرین أی تصدیق النبی فیما علم مجیئه به بالضرورة»[15] ایمان تصدیق است نزد غالب صاحب نظران، یعنی تصدیق پیامبر(ص) در آنچه بالضروره علم به نزولش نزد وی داریم.
در قرآن کریم این واژه بیش از پانصد بار[16] به شکل ها و صیغه های گوناگون به کار رفته و با توجه به اشتقاق از معنای کلی لغوی در 9 معنا استعمال شده است.[17] با دقت در تمامی این تعاریف و استعمال های واژه کفر، می توان کفر را این گونه معنا کرد: کفر یعنی ایمان نیاوردن به امری واقعی که شأن ایمان داشتن را دارد.
تعریف کفر نزد سلفیان
رهبران و بزرگان تفکر سلفی-حنبلی برای کفر تعاریفی ارائه داده اند و ما در کتاب های آن ها با تعاریف متفاوتی از کفر مواجه هستیم. برای درک تعریف آن ها از کفر، باید مجموع نظرات آن ها را مشاهده کرد. آنان در تعریف از شرایط و اجزای کفر نکاتی را ارائه داده اند.[18] لذا یک تعریف منسجم در آثار مهم ایشان نیست و برای بازخوانی تعاریف ایشان باید قطعات مختلفی از متون ایشان را در کنار یکدیگر قرارداد و بررسی کرد. ابتدا به تعاریف ایشان درباره شاخصه های کفر نزد آن ها می پردازیم. ابن تیمیه می گوید: «کفر، عدم ایمان است. خواه نقیض ایمان را اعتقاد داشته باشد و یا اینکه اصلاً به امری اعتقاد نداشته باشد».[19]
ابن قیم جوزی می گوید: «کفر، تقابل و انکار معرفتی و عملی است به چیزهایی که علم پیدا شود که پیامبر(ص) آورده است. پس هرکس با این چیزها مخالفت کند(علماً و یا با عمل خود) کافر است در جزئیات دین یا در امور کلی دینی».[20] در نهایت به یکی از آخرین تعاریف ارائه شده از طرف سلفی ها اشاره می کنیم. محمد بن علی بن عبد الطیف در کتاب «نواقض الإیمان القولیة و الفعلیة» می گوید: «کفر عبارت است از مقاومت و نپذیرفتن چیزی که پیامبر(ص) آورده اند. همان طور که ایمان اعتقاد و التزام به آن چیزی است که رسول الله (ص) آورده است فی الجملة و بالتفصیل».[21]
مفهوم کفر نزد سلفیان
اسلام برای مسلمان ارزش بسیاری قائل است و هیچ گاه اجازه تعدی به مسلمان را نمی دهد و البته در کافر دانستن یک انسان، کمال احتیاط را دارد. در صورت کافر بودن نیز از برخورد عادلانه با کافر در صورت عدم تعدی وی به اسلام و مسلمانان نهی نشده است.[22] بااین حال سلفیان این اصل را با اتکا به مبانی خویش مورد مناقشه قرار داده اند و در کافر دانستن مسلمانان هیچ احتیاطی ندارند.[23] آن ها راه متداول اهل سنت را رها کرده اند و از قاطبه اهل سنت جدا شده اند. آن ها از کفر تعریف خاصی دارند به همین جهت اشخاص زیادی را تکفیر می کنند. سلفیان این تعریف را با چند تغییر در شاخصه مفهومی کفر و ایمان به دست می آوردند. ما این تغییرات را بررسی کنیم. تحلیل تعاریف سلفیان و مقایسه آن با تعریف رایج عموم مسلمانان، چند تغییر و دگردیسی را نشان می دهد.
1- عدم کفایت تصدیق نزد سلفیان (جزئیت عمل در مفهوم ایمان)
در تعریف کفر اشاره شد که کفر نزد عموم مسلمانان عدم اعتقاد و تصدیق است و صرف این که شخصی شهادت را بگوید از دایره و محدوده کفر خارج و مسلمان محسوب می شود، حتی اگر وی مسلمانی فاسق باشد و در عمل به دستورات دینی ملتزم نباشد. تفتازانی به این مسئله تصریح کرده است.[24] اما در بیان سلفی ها این امر تغییر کرده و عمل در ایمان جزئیت پیداکرده است. آن ها در تعیین مفهوم کفر و تعیین مصادیق آن توسعه ایجاد کرده اند و تصدیق را کافی در ایمان نمی دانند. نویسنده سلفی[25] این گونه تصریح می کند: «تصدیق، ایمان شرعی نیست، بلکه باید به مرحله انقیاد و خضوع در برابر شریعت خداوند برسد».[26] همچنین ابن تیمیه می گوید: «در ایمان، قبول قلب و عمل قلب (مانند خضوع و حب خداوند و رسول) و... لازم است. همانطور که قبول بدن و عمل بدن نیز در ایمان لازم است».[27] ابن قیم جوزی نیز می گوید: «اگر که عمل قلبی (فعل نفسی) زایل شود، حتی با اعتقاد صدق (به اصول ایمان)، اهل سنت اجماع دارند که این ایمان زایل و تصدیق بدون عمل قلبی (فعل نفسی) زایل شده است».[28]
در این نظریه_ با صرف نظر از مخالفت این نظر با نظر جمهور علما[29]_ چگونگی توسعه مفهوم کفر را در روش سلفیان می بینیم. ایشان در تعریف مفهوم ایمان با قرار دادن شرط عمل در تعریف ایمان، آن را ضیق کرده و کفر را که در نقطه مقابل آن است به صورت بی سابقه ای توسعه داده اند و در عمل دیده ایم که چگونه بر اساس این توسعه مصادیق بسیاری در مجموعه کفر قرار می گیرد. این تعریف می تواند بدعتی باشد که جریان سلفی درآینده در مسیر تکفیر با شدت عمل بیشتری اقدام کند.
2- تأسیس مفهوم فعل نفسی و جزء دانستن آن در تعریف کفر و ایمان
یکی از بدعت های خطرناک جریان سلفی، تعریف فعل نفسی در کنار تصدیق است. آنچه در بین تمامی مسلمانان برای قلب مطرح است، تصدیق و یا انکار قلبی است و هیچ یک از مسلمانان تا زمان ابن تیمیه برای قلب، اعمالی که در ایمان جزئیت و یا شرطیت داشته باشد را قرار نداده است. اعمالی همچون توکل به خدا، خضوع در برابر خداوند و انقیاد اوامر و اخلاص در اعمال که همگی از شرایط کمال ایمان و عمل در نزد مسلمانان است. در آثار ابن تیمیه و شاگردان وی به عنوان جزء و یا شرط صحت ایمان تعریف شده است.
ابن تیمیه در تعریف فعل نفسی ابتدا می گوید: «ایمان، متضمن عمل قلب نیز هست. مانند اخلاص، حب، خوف، رجاء، بزرگ دانستن (رب)، پیروی و توکل».[30] در جای دیگر می گوید: «از قواعد و اصول دین، محبت به خداوند و رسول(ص) و اخلاص دین برای خدا و توکل بر خداوند و... این اعمال همگی به اتفاق ائمه دین بر خلق واجب است».[31] او با این مقدمه نقش فعل نفسی را در تعیین مفهوم ایمان ثابت دانسته است. با توجه به تقابل کفر و ایمان، تضییق در مفهوم ایمان به توسعه در مفهوم کفر منجر می شود. این بدعت توسط شاگرد ابن تیمیه بهتر ترسیم شده است.
ابن قیم جوزی دراین باره می گوید: «اگرکه عمل قلبی (فعل نفسی) زائل شود، حتی با اعتقاد صدق (به اصول ایمان) اهل سنت اجماع دارند که این ایمان زائل و تصدیق بدون عمل قلبی (فعل نفسی) زائل شده است».[32] زیرا که ایمان هم قول و هم عمل است. نظریه پردازان سلفی در مفهوم کفر توسعه ایجاد کرده اند. ایشان برای قلب دو کارکرد قائل هستند، یکی قول قلب و یکی عمل قلب.
قول قلبی تصدیق قلبی است. باید یک شخص مؤمن در قلب، اعتقادش را تصدیق کند. به عبارتی همان تصدیق معتقدات دینی است. در کنار قول قلب، آن ها عمل قلب را تأسیس کرده اند و عمل قلبی (فعل نفسی) مانند توکل به خداوند و یا خوف از خداوند و یا اخلاص در اعمال و عبادات و انقیاد در اعمال شرعی را به عنوان عمل قلبی (فعل نفسی) می نامند و هر دو اجزای ایمان هستند و باید در کنار هم باشند و الا ایمان محقق نمی شود.
ابن تیمیه و شاگردان وی همانند ابن قیم جوزی، این امور را که از کمالات ایمانی هستند جزء ایمان می دانند و یا حداقل در تعاریف خود، سنگ بنای تکفیر افرادی که چنین اعمال قلبی را نداشته باشند، بنا نهاده اند. این درحالی است که هیچ مسلمانی به چنین چیزی اعتراف ندارد. جالب تر این که ابن قیم بر آن ادعای اجماع نیز می کند. «اگر عمل قلبی (فعل نفسی) زائل شود حتی با اعتقاد صدق (به اصول ایمان) اهل سنت اجماع دارند که این ایمان زائل و تصدیق بدون عمل قلبی (فعل نفسی) زائل شده است».[33]
این درحالی است که خداوند می فرمایند: )أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّه([34] «آیا زمان آن نرسیده است که مؤمنین قلب هایشان برای ذکر خداوند خاشع باشد». به روشنی پیداست که در این آیه، عمل قلب و فعل نفسانی خشوع را در کنار ایمان قرار داده است و ایمان را جزء عمل قلبی (فعل نفسی) نمی داند.
3- ایجاد ملازمه بین عمل ظاهر واعتقاد باطنی
در حقیقت آن چیزی که بین مسلمانان به عنوان دلیل ایمان و دلیل کفر مطرح است، عمل به مقتضای ایمان است. این در بین مسلمانان پذیرفته شده است. اگر کسی ادعای اسلام کند ولی در عمل برخلاف آن عمل نماید، این نشان از جهل وی به وظیفه و یا نفاق در عقیده او دارد. اگر جهل باشد که معذور است و دلیلی برای تکفیر وی نداریم. اگر نفاق هم باشد، دلیلی برای تکفیر شرعی نداریم. البته مادامی که شخص به لسان، مدعی اسلام است. بله، اینکه وی کافر است در واقع و ثبوت امری است که در روز قیامت معلوم خواهد شد. ولی ما شخصی که به لسان، شهادتین را بگوید و به سمت کعبه نماز گذارد، شرعاً مسلمان می دانیم هر چند بر خلاف مقتضای ایمانش با اهل کتاب از نصاری و یهود ارتباط داشته باشد و یا بعضی از گناهان را مرتکب شود. اما سلفیان توسعه ای بس خطرناک در مفهوم کفر بنیان نهاده اند. ایشان در آثار خود به ملازمه بین عمل و قول مسلمان، معتقد شده اند. استدلالی که به وسیله آن می توان هر مسلمانی را به خاطر عمل مخالف مقتضای ایمان و غیر ملازم با ایمان کافر خواند. یک نمونه از استدلال های سلفیان: «پس از انتفاء عمل ظاهری به انتفاء باطن و منشاء عمل ظاهر پی می بریم. برای این که خداوند ایمان را از کسانی که عمل آنها مطابق ایمان نیست، منتفی می داند».[35]
نمونه دیگر از استدلال نویسنده وهابی این گونه است: «قلب به آنچه معرفت پیدا کند، واقعاً در او اثر خواهد داشت و در ظاهر شخص بروز می کند و امکان ندارد این دو از یکدیگر انفکاک داشته باشند. اراده تام بر انجام فعل با وجود قدرت بر انجام آن موجب وقوع مقدور است. ازاین رو محال است شخص مؤمن باشد و با وجوداین به واجبات خود عمل نکند».[36] این استدلال در بعضی کلمات ابن تیمیه نیز دارای شواهدی است.[37]
این بدعت خطرناکی است. چرا که راه را برای تکفیر هر شخص گناه کاری باز می کند. وجود ملازمه بین ایمان و عمل، امری اخروی است و ما نباید آن را در حیطه امور دنیایی وارد کنیم و احکام فقهی و تکالیف شرعی را بر مبنای آن در نظر بگیریم. اشتباهی که باعث می شود، بسیاری از مسلمانان را به خاطر اعمالشان تکفیر کنیم.
بررسی استدلال
نویسنده سلفی برای اثبات کفر مخالفین، قیاس استثنایی اتصالی[38] را تألیف کرده است که صورت ساده و بی تکلّف آن چنین است: انتفاء لازم (عمل ظاهری) نشان از انتفاء ملزوم (ایمان) است.
به این استدلال یک اشکال مهم و البته واضح وارد است: وجود چنین ملازمه ای جای تردید جدی دارد، زیرا حداکثر تناسبی بین این دو موضوع وجود دارد. مثلاً شخص مسلمان به زبان، اسلام را معترف است و این نشان از ایمان در قلب وی دارد. ولی در عمل، جهل وی مانع از انجام عمل مقتضای ایمان می شود و یا فقد قدرت و یا ضعف شخصیت و یا عدم تربیت اسلامی صحیح و یا عوامل دیگر ... مانع از عمل بر اساس اعتقادش می شود. پس درجایی که احتمالات مختلف وجود دارد، جای استدلال نیست. وقتی لازمه به دلیل احتمالات مختلف، به اقتضاء تبدیل شد، جای استدلال وجود نخواهد داشت. (اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال). وقتی بین دو طرف رابطه انحصاری و یا لزوم نبود، قضیه همیشه صادق نخواهد بود و مانند قضیه اتصالی که رفع مقدم، دلیل بر رفع تالی نیست[39] قیاسی عقیم و غیر معتبر می شود.
4- یکسان انگاری تمامی اقسام کفر
کفر در دو قسم اصلی خود (کافر کلامی و کافر فقهی) دارای اقسام بسیار و در نتیجه احکام مختلف است.[40] اندیشمندان حوزه فقه و اجتهاد و فقیهان، برای کفر فقهی اقسامی را بیان می کنند.[41]
گاهی در مقام تعیین وظایف شرعی یک مسلمان، نیاز به تعریف کفر داریم و گاهی نه در مقام وظیفه شرعی دنیوی، بلکه در باب شناخت جایگاه اخروی یک انسان نزد خداوند، مفهوم کفر را بررسی می کنیم. تعیین کفر در معنای اول وظیفه مجتهد است. یک فقیه طبیعتاً در مقام حکم شرعی، نیازی به شناخت کفر در مقام اعتقادی و واقعی ندارد، بلکه استناد به ادله ای شرعی برای کشف مفهوم کفر و مصداق های آن برای فقیه کفایت می کند. برخلاف کفر ایمانی و کلامی که منظور جایگاه شخص نزد خداوند از لحاظ اعتقادات وی است. در بین جریان های سلفی عده ای این نکته را فهمیده و طبیعتاً در تکفیر با احتیاط بیشتری عمل کرده اند. نمونه آن شاه ولی الله دهلوی است که علاوه برداشتن منهج و مشی سلفی در تکفیر بین این دو قسم فرق قائل است.[42] اما ابن تیمیه علی رغم اذعان به این تفاوت،[43]در عمل و در مقام فتوی، بین این دو قسم، فرق چندانی نگذاشته است.
دقت در تعریف هر گروه و حد و مرزهای هریک از اقسام ذکرشده لازم است؛ زیرا ممکن است گروهی از افراد، مشمول کفر و کافر به بعضی از معانی باشند و مشمول کفر به معانی دیگر نباشند. باید دقت داشت که احکام و قوانین ویژه هر معنا، به مشمولان همان معنا اختصاص دارد و نباید به منسوبان به کفر در معانی دیگر، سرایت داده شود. مثلاً یهود و نصارا کافر به معنای اهل کتاب هستند و با کفاری مانند هندو و یا بودیسم در احکام فرق دارند. نصاری و یهود نیز به دو دسته حربی و غیر حربی تقسیم می شوند. کافر غیر حربی نیز همچنین به دو دسته ذمی و غیرذمی تقسیم می شود. هر کدام از این اقسام نیز احکام خاص خود را دارد. کافر اهل کتاب، قابلیت اهل ذمه قرار گرفتن را دارد و در امنیت حاکم اسلامی است. ولی در همین حال کافر حربی، حکم قتل و یا استرقاق دارد. چنین تفاوت هایی در عمل بین سلفی ها مغفول مانده است و هر کس کفر بر او صدق کند، می تواند مشمول سخت ترین احکام کفر باشد. وهابیت در بدترین شکل خود بر این امر تأکید می کنند. آنها بعد از این که کفر مطلق با انذار و بدون اعتنا از طرف کافر به کفر معین تبدیل شد، هیچ فرقی بین اقسام کافر قائل نیستند. ایشان در یک تقسیم بندی کلی برای ایمان، نواقضی قولی و فعلی قرار می دهند و همه اقسام کفر را مشمول حکم اباحة دم و مال و عرض برمی شمارند. ارتداد، الحکم به غیر ما انزل الله، نواقض قولی در توحید و نبوت و معاد و توحید الاسماء و الصفات و نواقض عملی، سبّ صحابه، ترک صلوة، سِحر و تنجیم، همگی عنوان کفر را در بر می گیرد.
1. انصراف لفظ کفر در نصوص به کفرشرعی و فرد اکمل(کفر اکبر)
لفظ کفر نزد سلفی ها دارای تقسیم بندی های مختلفی است و در یک تقسیم بندی آن را به کفر اکبر و کفر اصغر تقسیم می کنند.[44] آنان این تقسیم را این گونه بیان می کنند: «کفر بر دو نوع است؛ اکبر و اصغر، هر کس حلال الهی و یا معصیت الهی را که بر حلیت و حرمت آن اجماع است، حرام یا حلال بداند و آن را انجام دهد، ولی اعتقادی به حرمتش نداشته باشد، دارای کفر اصغر است. ولی اگر علیرغم عمل خلاف، اعتقاد به استحلال داشت کفر او اکبر است»[45]
نتیجه چنین اعتقادی این است که در کفر اصغر، شخص از دین خارج نیست و فقط قلب او آثم و گناهکار است. برخلاف کفر اکبر که از دین و ملت خارج است و مسلمان نیست.
سلفیان به خاطر روش اخباری گرایی و ظاهرگرایی[46] در استناد به منابع روایی، در تعیین وظیفه مکلف، کفر را به عنوان امر شرعی فهم می کنند. در مفهوم شرعی کفر نیز بالاترین و کامل ترین مورد نزد خودشان را که عبارت از کفر مطلق یا کفر اکبر است بر آن حمل می کنند. مصادیق کفر در نصوص بر اساس اعتقاد خود آن ها دارای احتمال های مختلف است. کاملاً معلوم است، لفظی که چند معنی دارد، مجمل است و باید دید آیا قرینه ای وجود دارد که یک معنی را بر آن مترتب کند یا نه؟ این روش در بین فقهای تمام مذاهب مرسوم است،اما سلفیان و ابن تیمیه در فهم ادله و نصوص، کفر را اولاً یک حکم شرعی می دانند و ثانیاً آن را بدون دلیل به فرد اکبر منصرف می کند.
ابن تیمیه می گوید: «کفر، حکم شرعی است و کافر دانستن امری است که خداوند و رسولش تعیین می کنند».[47] رهبران فکری سلفی، کفر را در نصوص وارده، به معنای کفر شرعی در نظر گرفته اند. این یعنی اصل در الفاظ کفر در نصوص، به معنی کفر شرعی است. شاهد بر این مطلب سخنی از ابن عثیمین است: «أنَ مَا جَاء فی لِسان الشَرع یُحمَل عَلى الحَقیقة الشَرعیَة، کمَا أن ما جَاء فِی لِسان العُرف فَهو مَحمَول عَلى الحَقیقة العُرفیَة... هکذا قَرَر شِیخ الإِسلام ابِن تیمیة».[48] آنچه در شرع بیان می شود باید بر حقیقت شرعیه حمل شود و هر چیزی در زبان عرف باشد بر معنای عرفی حمل می شود... این همان تبیینی است که شیخ الاسلام ابن تیمیه ارائه می دهد». یعنی درهرجا کلماتی درباره کفر آمده بود، باید حقیقت شرعی در نظر گرفته شود که دارای احکام خاص خود است. اِشکال چنین سخنی آن است که وقتی در کلام شارع، قرینه نباشد، باید بر حقیقت شرعی حمل شود. وقتی در مجموع ادله، ادله ای داریم که معنای شرعی و غیرشرعی در آن فرض دارد، حمل بر یک معنی، حمل بدون دلیل است. بسیاری از نمونه های کفر شرعی مدنظر شارع نیست. نگارنده معتقد است، حقیقت شرعیه برای کفر در زمان پیامبر(ص) محقق نشده است. کفر در زبان آیات و لسان پیامبر(ص) به معنای کفر اعتقادی و کلامی است. شاهد آن گستردگی کلمات و مذاکرات ایشان درباره مسائل اعتقادی و هدایت و ضلالت اخروی انسان ها است. حمل بر معنای شرعی، احتیاج به دلیل دارد.
عبدالعزیز بن ریس الریس، با وجود مشی سلفی و وهابی به نقد این فکر پرداخته است. او استدلال ابن تیمیه را این گونه بیان می کند: «ابن تیمیه بعد از استقراء نصوص، کفر و تعریف آن در کفر شرعی را، در مورد اکمل (کفر اکبر) انصراف می دهد. دیدگاه ابن تیمیه بر این مبنی استوار است هنگامی که لفظی در نصوص وارد شده و مطلق است، منصرف به فرد اکبر و اکمل می شود[49] مگر اینکه دلیلی در مقابل آن باشد؛ زیرا اصل در الفاظ کتاب و سنت، این است که به معنای اکمل خود منصرف[50] می شود».[51]
اشکال جدی به روش ابن تیمیه که وهابیت معاصر، متوجه آن شده است[52] اینکه این نوع استدلال، دارای لوازم نپذیرفتنی در فقه می شود. مثلاً اگر قرار باشد لفظ کفر در آیه شریفه )وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ([53] به معنای کامل و فرد اکمل یعنی کفر اکبر فرض شود، نتیجه آن این است که با توجه به عام بودن کلمه «من» تقریباً بر هرکسی که در زندگی گناهی مرتکب شده قابل حمل می شود و همگی باید از دین خارج باشند. به عبارتی لازمه این نوع استدلال، کفر تمامی افرادی است که حکم الهی را رعایت نکرده اند. خوارج نیز معنای کفر را این گونه می فهمیدند و درنتیجه مرتکب گناه را کافر[54] می دانستند. حل این مشکل، پذیرفتن تعریف عموم مسلمانان و تعریف متداول کفر است که در قسمت قبلی اشاره شد. شباهت جریان سلفی به خوارج در این زمینه بسیار زیاد است.
این اشتباه، نتایج بسیار خطرناکی را به بار می آورد. درحالی که چه بسا در یک نص دینی، منظور کفر اعتقادی است که توضیح حال شخص، در روز قیامت و نزد خداوند را بیان می کند. سلفیان آن نصوص را یکسره شرعی فهمیده و حکم می کنند. البته برخی از شخصیت های جریان سلفی که اعتدالی هستند، این نکته را فهمیده و طبیعتاً در تکفیر با احتیاط بیشتری عمل کرده اند. نمونه آن شاه ولی الله دهلوی است که علاوه برداشتن منهج و مشی سلفی، اما در تکفیر تفاوت های جدی با ابن تیمیه دارد.[55] وی در باب ایمان و کفر معتقد است در آموزه های دینی دو نوع کفر دنیوی و اخروی وجود دارد.[56] او الفاظ کفر را یکسره به الفاظ شرعی حمل نمی کند که از آگاهانه تر بودن اندیشه او خبر می دهد.
نتیجه گیری
۱. سلفیان به تبعیت از ابن تیمیه مفهوم کفر را توسعه داده ند.
۲. تعریف وی از کفر، تعریف متفاوت از دیگر اندیشمندان در تاریخ مسلمانان است.
۳. تغییرات مفهومی در اندیشه سلفیان عبارت بود از:
۴. جزئیت عمل در مفهوم ایمان.
۵. تأسیس مفهوم فعل نفسی و جزء دانستن آن در تعریف کفر و ایمان.
۶. وجود ملازمه بین عمل ظاهر واعتقاد باطنی.
۷. یکسان انگاری تمامی اقسام کفر.
۸. انصراف لفظ کفر در ظواهر ادله به کفرشرعی.
۹. کفرشرعی فرض گرفتن، الفاظ کفر در نصوص دینی.
کتاب نامه
۱. قرآن کریم.
۲. ابن ابی العز، قاضی محمد، شرح العقیدةالطحاویة، بی جا، انتشارات مؤسسة الرسالة، 1408ق.
۳. ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، قاهره، انتشارات السنة المحمدیة، بی تا.
۴. ابن الوزیر، محمد بن مرتضی یمانی، إیثار الحق علی الخلق، مصر، چاپ الآداب و المؤید، 1318ق.
۵. ابن بطة حنبلی، الإبانة عن الشریعة الفرقة الناجیة والمجانبة عن الفرق المذمومة، ریاض، داررأیه، بی تا.
۶. ابن تیمیه، احمد بن محمد عبدالحلیم، الإیمان، بیروت، المکتب الاسلامی، 1401ق.
۷. ابن تیمیه، احمد بن محمد عبدالحلیم، درء تعارض العقل والنقل، ریاض، انتشارات دانشگاه مدینة، 1399ق.
۸. ابن تیمیه، احمد بن محمد عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، مدینة نبویة، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، 1416ق.
۹. ابن تیمیه، احمد بن محمد عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة، ریاض، انتشارت دانشگاه آل سعود، 1406ق.
۱۰. ابن تیمیه، احمدبن محمد عبدالحلیم، شرح العمدة، بخش صلاة، دار العاصمة، ریاض، 2008.
۱۱. ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة، بیروت، دارالکتب العلمیة،1403ق.
۱۲. ابن حزم اندلسی، علی ابن احمد، الفصل فی الملل و النحل، لبنان، دارالدعوة الإسلامیه، 1995م.
۱۳. ابن عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی أرکان الإسلام ، سعودی، دارالهدی، 1425ق.
۱۴. ابن عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوى ورسائل، فهد بن ناصر بن إبراهیم السلیمان، دار الوطن، دار الثریا، 1413ق.
۱۵. ابن قدامة مقدسی، عبد الله بن أحمد، المغنی، قاهره، مکتبة القاهرة، 1388ق.
۱۶. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت ، بی نا، ۱۹۶۶م .
۱۷. ابن منده، محمد بن اسحاق بن یحیی، کتاب الإیمان، بیروت، دار ابن الحزم، 1427ق.
۱۸. اراکى، محمد على ، کتاب الطهارة ، قم، مؤسسه در راه حق ، 1413ق.
۱۹. الله بداشتی، علی، بررسى تطبیقى مبانى اندیشه سلفیه، تهران، انتشارات میقات، بیتا.
۲۰. ایجی، قاضی عضد الدین، شرح المواقف، قم ، انتشارات سید رضی، 1325ق .
۲۱. آل شیخ، عبد اللطیف بن عبد الرحمن، الرسائل و المسائل النجدیة، دار العاصمة، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، بی تا.
۲۲. بن جبرین، عبدالله، الرسائل والمسائل النجدیة، دار العاصمة، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، بی تا.
۲۳. بن عبدالطیف، محمد بن علی، نواقض الإیمان القولیة و العملیة، رساله دکتری، دانشگاه مدینه، دانشکده عقیده و مذاهب، بی تا بی تا.
۲۴. بن باز، عبدالعزیز، فتوای اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، الإدارة العامة للطبع، ریاض، 1415ق.
۲۵. بن باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوى ومقالات إبن باز،بی تا،بی نا.
۲۶. تفتازانی، سعد الدین، شرح عقاید نسفیة، مدینه منوره، مکتبةالایمان، بی تا.
۲۷. تفتازانى، مسعود بن عمر، شرح المقاصد فی علم الکلام، قم، نشر الشریف الرضی، چاپ اوّل، 1409ق.
۲۸. جوزی، ابن قیم، کتاب الصلاة، تحقیق، تیسیر زعیتر، لبنان، دار النشر، 1996م.
۲۹. جوزی، ابن قیم، مختصر الصواعق المرسلة، لبنان، دارالفکر، بی تا.
۳۰. خود روان، حسن، «بررسی معنا شناختی واژه کفر در قرآن»، مجله مسجد، شماره61 .
۳۱. دمشقیه، عبد الرحمن محمد، موسوعة أهل السنة فی النقد أصول فرقة الأحباش، بی جا، بی نا، بی تا.
۳۲. راغب اصفهانی، أبی قاسم، حسین بن مفضل، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، نشردارالهدی 2008م.
۳۳. الریس بن ریس، عبدالعزیز، البرهان المنیر فی دحض شبهات أهل التکفیر والتفجیر، بیتا،بی ناislamancient.net
۳۴. زیبدی، محمّد بن عبد الرزّاق، تاج العروس من جواهر القاموس، بی جا، دار الهدایة 1306ق.
۳۵. سبحانی، جعفر، الإیمان والکفر فی القرآن الکریم، قم، مؤسسه امام صادق، 1427ق.
۳۶. شافعی، الأم، بیروت: دارالمعرفة، 1393ق.
۳۷. شاه وی الله دهلوی أحمد بن عبدالرحیم، حجة الله البالغة، دار الجیل، بیروت، چاپ اوّل، 1426ق.
۳۸. صالح بن فوزان، الأجوبة المفیدة عن أسئلة المناهج، ریاض، دارالهدی،1418ق.
۳۹. صالحی حنبلی، علاء الدین، الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
۴۰. صفی پور شیرازی، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهی الارب، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1390ش.
۴۱. طباطبایى یزدى، سید محمد کاظم، العروة الوثقى فیما تعم به البلوى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1419ق.
۴۲. غزالی، ابو حامد، فیصل التفرقه بین الإسلام والزندقة، کویت، دارکتب الثقافیة، بی تا.
۴۳. فرمانیان، مهدی، «سلفیه و تقریب»، مجله هفت آسمان، ش47، پاییز 1389ش.
۴۴. فرمانیان، مهدی، مبانی فکری سلفیه، پایان نامه دکتری، مرکز تربیت مدرس، 1388ش.
۴۵. قاضی ابی الصبغ، عیسی بن سهیل، ثلاثة وثایق فی محاولة الأهوا والبدع، بی جا، بی نا، بی تا.
۴۶. مرداوی حنبلی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف. قاهره، انتشارات السنةالمحمدیة، 1377ق.
۴۷. مصطفی حلمی، محمد، قواعد المنهج السلفی فی الفکر الإسلامی، اسکندریه، دارالدعوه، 1992م.
۴۸. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، بی جا، مرکز الأبحاث العقائدیه، بی تا.
۴۹. منتظری مقدم، محمود، منطق، قم، دفتر تألیف و نشر متون درسی حوزه علمیه قم،1380ش.
۵۰. هضیبی، حسن، دعاة لاقضاة، بیروت، انتشارات دارالسلام، چاپ دوم، 1398.
[1]. کتب تاریخی معتبر در اسلام مانند تاریخ طبری و ... اصل این واقعه را تبیین کردهاند. نک: ابن ابیالعز، قاضی محمد، شرح العقیدةالطحاویة، ج2 ص432؛ قاضی ابیالصبغ، عیسی بن سهیل، ثلاثة وثایق فی محاولةالاهوا والبدع، ص33.
[2]. مفید، محمد بن نعمان، أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص15.
[3]. حضور او در همه وقایع مهم سیاسی و اجتماعی و دینی دمشق مشهود بود، چنانکه در سال (۷۰۱ ق/۱۳۰۲م) جعلی بودن نامهای که یهودیان مدعی بودند، حضرت رسول9 با آن نامه، یهودیان خیبر را از ادای جزیه معاف داشته است، ثابت کرد. ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۴، ص۱۹؛ ویکی پدیا: «تاریخ سیاسی ابنتیمیه».
[4]. مثلا کسی که شراب میخورد و یا حاکمی که احکام اسلامی را اجرا نمیکند، اگر اعتقاد به استحلال و عدم وجوب اجرای احکام داشته باشد، نزد جمهور فقها کافر است؛ اما اگر تنها رعایت نمیکند و عدم التزام وی از روی اعتقاد نداشتن نیست. این یعنی کفر اصغر که در واقع همان فسق است. ابنتیمیه معتقد است کفر تنها به مفهوم کفر اکبر انصراف دارد. یعنی اصولا در کفر به اعتقاد شخص کاری نداریم. «أن ابن تیمیة استقرأ لفظ الکفر فی الشریعة وتبین له أنها لا تنصرف إلا إلى الأکبر دون الأصغر» نک: الریس بن ریس، عبدالعزیز، البرهان المنیر فی دحض شبهات أهل التکفیر والتفجیر، ج1، ص11.
[5]. نک: 1. کشف الشبهات، 2. کتاب التوحید، 3. اصول الإیمان، 4. الأصول السته 5. مفیدالمستفیذ فی الکفر تارک التوحید،! 6. ستة الاصول، 7. نواقص الاسلام العشرة، (محمد بن عبدالوهاب در کتاب نواقض الاسلام، به ده مورد از نقص کنندههای دین اسلام اشاره کرده و برای اقامه دین حنیف، هشت حال را بیان داشته است.) 8. بطلان الشرک و معامله اهلها، 9. اقامة الملة الحنیفیه. تفسیر نادرست محمد بن عبدالوهاب از کلمه التوحید، برای ما تلاشهای وی در تغییر این معنی را روشن میکند.
[6]. الریس بن ریس، عبدالعزیز ، البرهان المنیر فی دحض شبهات أهل التکفیر والتفجیر، ج1، ص7،24.
[7]. سوره حدید، آیه20.
[8]. راغب اصفهانی، حسین بن مفضل، مفردات الفاظ القرآن، ذیل ماده کفر، ج1،ص259.
[9]. صاحب منتهیالارب میگوید: «کفر در معانی شب، دریا، رودبار، جوی بزرگ، ابر تاریک، کشاورز، آنکه جامه بر جامه پوشیده باشد، غلاف شکوفه، زمین دور از مردم، گیاه، تاریکی اول شب، مرد با سلاح و...». صفی پوری، عبدالرحیم، منتهی الأرب، ص356.
[10]. سید یزدی; به اموری که رسول خدا9 به آن خبر داده اشاره کرده و میفرماید: کافر کسی است که منکر الوهیت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین شود، با توجّه به اینکه ضروری است، به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود. طباطبایى یزدى، سید محمد کاظم، العروة الوثقى فیما تعم به البلوى، ج1، ص139 (العروة الوثقی، کتاب الطهارة، مبحث النجاسات).
[11]. نک: نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج6، ص63.
[12]. سبحانی، جعفر، الایمان و الکفر فی الکتاب و السنة، ج1، ص38.
[13]. تبین این نسبت بر میگردد به فهم درست عالم ثبوت و اثبات. توضیح مختصر و در حد این مقاله آنکه عالم ثبوت و واقع اعم از عالم اثبات و ظاهر و حکم است و لذا اگر امری در ذیل مجموعه ثابت شود در مجموعه بزرگتر و اعم نیز ثابت است. ولی اگر امری در مجموعه اعم ثابت شود حتما در مجموعه کوچکتر قابل اثبات نیست. بلکه اثبات آن احتیاج به ادلهای دیگری دارد.
[14]. در تمامی کتب فقهی شیعه این امر ثابت است. در فقه حنفی و شافعی و مالکی نیز اینگونه است. در فقه حنبلی نیز در این که حکم قتل بر تارک الصلوة به عنوان کفر اجرا میشود و یا به خاطر حد اجرا میشود، اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. بسیاری نظر به عدم کفر وی دارند. ابن قدامه آنها را ذکر کرده است. ابن قدامة المقدسی، عبد الله بن أحمد، المغنی لإبن قدامة، ج3، ص355؛ علاء الدین الصالحی الحنبلی، الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، ص404،405.
[15]. تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج5، ص176.
[16]. خود روان، حسن، «بررسی معنا شناختی واژه کفر در قرآن»، مجله مسجد، شماره61 ، ص25.
[17]. همان، ص28.
[18]. بن عبدالطیف، محمد بن علی، نواقض الإیمان القولیة و العملیة، ص38-33.
[19]. ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج20، ص86.
[20]. ابنقیم جوزی، محمد، مختصر الصواعق المرسلة، ج2، ص421.
[21]. رجوع پیروان ابنتیمه از گفتههای شیخ اگر به معنی اصلاح اشتباهات وی باشد، البته امر مثبتی است، اما اگر ضد و نقیضگوی علمی باشد که این احتمال درست تراست به نظر میرسد پیروان وهابیت باید در مکتب خود تأمل بیشتری کنند. بن عبد الطیف، محمد بن علی، نواقض الایمان القولیة و العملیة، ص39.
[22]. آیه قرآن: )لَّا ینْهَىٰکُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِینَ لَمْ یقَٰتِلُوکُمْ فِى ٱلدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکُم مِّن دِیٰرِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوٓا إِلَیهِمْ إِنَّ ٱللَّهَ یحِبُّ ٱلْمُقْسِطِینَ( (سوره ممتحنة، آیه8)
[23]. ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوى ج7، ص688؛ بن جبرین، عبدالله، الرسائل والمسائل النجدیة، ج3، ص7.
[24]. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج5، ص176.
[25]. الریس، عبدالعزیز بن ریس، البرهان المنیر فی دحض شبهات أهل التکفیر والتفجیر، ج1، ص7،24.
[26]. بن عبدالطیف، محمد بن علی، نواقض الإیمان القولیة و الفعلیة، ص25.
[27]. ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج7، ص186.
[28]. ابنقیم جوزی، محمد، کتاب الصلاة، ص54.
[29]. سبحانی، جعفر، ایمان و کفر، فصل سوم، ص98.
[30]. ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج7، ص176 و ج14، ص119؛ ابنمنده، محمد بن اسحاق بن یحیی، کتاب للایمان، ج2، ص362.
[31]. ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج10، ص5.
[32]. ابنقیم جوزی، محمد، کتاب الصلاة، ص54.
[33]. ابنقیم جوزی، محمد، کتاب الصلاة، ص54.
[34]. سوره حدید، آیه 29.
[35]. سوره مائده، آیه81.
[36]. بن عبد الطیف، محمد بن علی، نواقض الإیمان القولیةو العملیة، ص26.
[37]. ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج7، ص187 و ج7، ص541 ،221.
[38]. منتظری مقدم، محمود، منطق1، ص190.
[39]. در شکل دو قیاس استثنایی اتصالی که قضیه حملی نقیض مقدم شرطی باشد، مانند اگر بخاری روشن باشد اتاق گرم میشود، لیکن بخاری روشن نشده است نتیجه اتاق گرم نیست. این قیاس همیشه نتیجهای منطقی ندارد؛ و از لحاظ منطقی عقیم و غیر معتبر است. منتظری مقدم، محمود، منطق 1، ص190.
[40]. کافر کلامی بنابر اعتقادی که کافر دارد، به کافر غیر توحیدی و توحیدی تقسیم میشود. 1. کافر غیر توحیدی: یعنی کسی که یکی از لوازم توحید را قبول ندارد؛ مثلا قائل به خدا برای جهان نیست و یا عدل الهی نیست، یا منکر معاد است و یا یکی از ضروریات دین را قبول ندارد. 2. کافر توحیدی: کافر توحیدی نیز با توجه به رتبهای که به آن کافر است، به کافر توحید ذاتی، صفاتی، افعالی استعانی تشریعی عبادی و حُبی تقسیم میشود.
اندیشمندان متکلم برای کفر کلامی تقسیم بندیهای مختلفی را درنظر میگیرند که در یکی از مهمترین این تقسیمها کفر به یازده نوع تقسیم میشود.
[41]. اهل کتاب: منظور از اهل کتاب، نصاری و یهود و مجوس -البته بنابر نظری- است و غیر آنها؛ مانند هندو و... . کافر اهل کتاب اقسامی دارد؛ زیرا اهل کتاب یا حربی است یا غیر حربی؛ اهل کتاب غیر حربی نیز یا ذمی است یا غیر ذمی. کافر اهل کتاب حربی، اهل کتابی که معاند اسلام است و شرایط ذمه را نمیپذیرد. کافر اهل کتاب ذمی؛ اهل کتابی است که شرایظ ذمه را پذیرفته است و در کنف حمایت مسلمین زندگی میکند. مرتد: یعنی کسی که بعد از برگزیدن اسلام از آن خارج شده است. کافر اصلی: شخص بالغی که از پدر و مادر کافر متولد شده است و با اراده خود کفر (انکار وجود خدا) را برگزیده است...کافر تبعی: فرزند کافر قبل از سن بلوغ که در حکم کافر است و به آن کافر تبعی میگویند.
[42]. وی در باب ایمان وکفر میگوید دو نوع کفر و ایمان داریم. (دهلوی، أحمد بن عبدالرحیم، حجة الله البالغة، ج1، ص277.)
[43]. ابنتیمیه میگوید: «ان الإیمان الظاهری الذی تجری علیه الأحکام فی الدنیا لا یستلزم الإیمان فی الباطن الذی صاحبه یکون من أهل السعادة فی الأخرة...ولم یحکم الرسول فی المنافقین بحکم الکفار فی المظهرین للکفر». شخص ابنتیمیه درباره روایاتی که عملی را باعث کفر میداند آن را فقط کفر ظاهری میپندارد و لذا به حکم ظاهری شخص حکم میکند که موارد آن به فقه حنبلی – ظاهری بر میگردد. (ابن تیمیه، احمد، مجموع فتاوی ابنتیمیه ج7 ، ص210.)
[44]. نک: بن باز، عبدالعزیز، فتوای اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء برئاسة الشیخ ابن باز ، فتوا شماره (5741)؛ بن باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوى ومقالات إبن باز، ج3، ص990،992.
[45]. اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء،ج3، ص992،990.
[46]. پر واضح است که سلفیان در برخورد با منابع اسلامی منهج و روش ظاهرگرایی و اهلحدیث را دارند. (نک: الله بداشتی، علی، سلفیگری، ص125؛ مصطفی حلمی، محمد، قواعد المنهج السلفی فی الفکر الإسلامی، ص45)
[47] . نک: بن عبدالطیف، محمد بن علی، نواقض الایمان القولیة و العملیة، ص34.
[48]. ابنعثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوى ورسائل، ج9، ص209-207.
[49]. نک: ابنتیمیه، احمد، شرح العمدة، بخش صلاة، ج1، ص82؛
[50]. ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوى، ج7، ص668؛ آل شیخ، عبد اللطیف بن عبد الرحمن، الرسائل و المسائل النجدیة، ج3، ص7. ابنتیمیه، احمد، شرح العمدة، بخش صلاة، ج1، ص82.
[51]. بن ریس الریس، عبدالعزیز، البرهان المنیر فی دحض شبهات أهل التکفیر والتفجیر، ج1، ص24.
[52]. نک: همان، ص75-24.
[53]. سوره مائده، آیه 45.
[54]. ابنحزم اندلسی، الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ج3، ص234.
[55]. فرمانیان، مهدی، «سلفیه و تقریب»، هفت آسمان، ش 47، ص78.
[56]. در بین جریانهای سلفی عدهای این نکته را فهمیده و طبیعتا در تکفیر با احتیاط بیشتری عمل کردهاند. نمونه آن شاه ولیالله دهلوی است که علاوه بر داشتن منهج و مشی سلفی، اما در تکفیر تفاوتهای جدی با ابنتیمیه دارد. وی در باب ایمان و کفر معتقد است که دو نوع کفر و ایمان داریم؛ دهلوی، أحمد بن عبدالرحیم، حجة الله البالغة، ج1، ص277.
لطفا جهت کپی مطال آدرس آنها را هم ذکر نمایید.
با کمال تشکر
مقاله حاظر از:
بررسی شاخصه های مفهومی کفر و ایمان نزد سلفیان/مجله سراج منیر- زمستان 1395شماره 24مهدی زندی