آیا تقیه مخالفت با آیات قرآن است؟

سوال
در روایات شیعه تاکید بر تقیه شده است تا جایی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که «لا إیمان لمن لا تقیة له؛ کسی که اهل تقیه نیست ایمان ندارد» این در حالی است که تقیه نوعی دروغگویی و بیان خلاف واقع است، که خداوند در قرآن خطاب به درغگویان می فرماید: «ألا لعنة الله على الکاذبین»[1]؛ همانا لعنت خداوند بر دروغگویان. پس شیعیان با تقیه کردن مشمول لعن خداوند هستند.
پاسخ
پاسخ اول: تقیه عین عمل به قرآن است.
با مراجعه به برخی از آیات قرآن از قبیل آیه 28 آل عمران می توان دریافت که تقیه نه تنها مخالفت با قرآن و کلام الله نیست بلکه عین عمل به قرآن می باشد. چرا که خداوند در این آیه شریفه می فرماید:
«لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»[2]؛ نباید اهل ایمان، مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گزینند، و هر که چنین کند رابطه او با خدا مقطوع است مگر برای در حذر بودن از شرّ آنها (تقیه کنند). و خدا شما را از (عقاب) خود می ترساند و بازگشت همه به سوی خدا خواهد بود.
خداوند در این آیه شریفه می فرماید: دوستی با کفار جایز نیست مگر اینکه بخواهد از شر ایشان در امان باشد، بدین معنا است که بغض و ناراحتی خود نسبت به کفار را کتمان کنند و ظاهر ننماید و این همان تقیه است که در شیعه بدان معتقد است و باید بگوییم که اگر کسی خلاف این امر را قائل باشد با قرآن مخالفت کرده است. همچنین ذیل این روایت معصوممین (علیهم السلام) نیز آیه شریفه را بیانگر تقیه دانسته اند و در این باب روایات متعددی از شیعه و اهل سنت وارد شده است از جمله:
1- امام صادق (علیه السلام) در این باب می فرمایند:
«یَا ابْنَ النُّعْمَانِ! إِنِّی لَأُحَدِّثُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ بِحَدِیثٍ فَیَتَحَدَّثُ بِهِ عَنِّی فَأَسْتَحِلُّ بِذَلِکَ لَعَنْتَهُ وَ الْبَرَاءَهْ مِنْهُ فَإِنَّ أَبِی کَانَ یَقُولُ: وَ أَیُّ شَیْءٍ أَقَرُّ لِلْعَیْنِ مِنَ التَّقِیَّهْ إِنَّ التَّقِیَّهْ جُنَّهْ الْمُؤْمِنِ وَ لَوْ لَا التَّقِیَّهْ مَا عُبِدَ اللَّهُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً.امام صادق (علیه السلام)- پسر نعمان! من برای یکی از شماها حدیثی نقل می کنم. و او آن حدیث را از قول من نقل می کند. با همین کار سزاوار لعنت من و بیزار شدنم از او می گردد (تقیّه). پدرم می فرمود: «چه چیز بیشتر از تقیّه موجب خوشحالی است تقیّه سپر بلای مؤمن است اگر تقیّه نبود خدا پرستش نمی شد و در این آیه خداوند می فرماید: «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً»[3].
2- روایت امام حسن عسکری (علیه السلام)
امام عسکری نیز این آیه شریفه را مؤید تقیه دانسته او در این باب می فرمایند:
«آمُرُکَ أَنْ تَسْتَعْمِلَ التَّقِیَّهْ فِی دِینِکَ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُول: لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً.؛ امام عسکری (علیه السلام)- به تو دستور می دهم که در دینت به تقیّه عمل کنی؛ چون خدای عزّوجلّ می فرماید: «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ الله فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاة.»[4]
علاوه بر این بزرگان اهل سنت نیز با تکیه بر منابع معتبر مراد از آیه شریفه را تقیه معنا کرده اند برای نمونه به دیدگاه برخی از بزرگان اهل سنت در تفسیر آیه شریفه اشاره می گردد:
1- طبری
وی نیز در تفسیر آیه شریفه آورده است:
«إلا أن تکونوا فی سلطانهم فتخافوهم على أنفسکم، فتظهروا لهم الولایة بألسنتکم، وتضمروا لهم العداوة، ولا تشایعوهم على ما هم علیه من الکفر، ولا تعینوهم على مسلم بفعل»[5]؛ مگر اینکه در تحت سلطه و قدرت کفار باشید و از جان خود بترسید، پس در این صورت به ظاهر در زبان ابراز محبت به ایشان داشته باشید ولی در وجودتان عداوت و دشمنی به آنها باشدولی آنان را در کفرشان همراهی نکنید و در مقابله با مسلمانان نیز کمکشان نکنید.
2- ابن حجر عسقلانی
وی در تفسیر آیه تصریح دارد:
«ومعنى الآیة : لا یتّخذ المؤمنُ الکافرَ ولیّاً فی الباطن ولا فی الظاهر، إلا التقیة فی الظاهر، فیجوز أن یوالی إذا خافه، ویعادیه باطنا»ً[6]؛ معنای آیه اینست که هیچ مومنی کافر را به عنوان ولی خود در ظاهر و باطن قرار نمی دهد مگر از باب تقیه و در ظاهر باشد، پس در این صورت اگر در حالت خوف باشد جایز است کافر را به عنوان ولی خود بگیرد، ولی در باطن با او دشمن باشد.
3- آلوسی
وی نیز در تفسیر این آیه شریفه آورده است:
«وفی هذه الآیة دلیل على مشروعیة التقیة، وعرّفوها : بمحافظة النفس، أو العِرض، أو المال من شرّ الأعداء؛ در این آیه شریفه دلیلی بر مشروعیت تقیه وجود دارد، و آن را تعریف کرده ند به حفظ جان، آبرو و مال از شر دشمنان»[7].
آنچه مفسران اهل سنت از آیه اراده کرده اند در واقع همان چیزی است که شیعیان بدان اعتقاد دارند.
پاسخ دوم: اگر تقیه خلاف قرآن است اولین مخالفین قرآن پیامبر (صلی الله علیه وآله) و صحابه هستند.
وهابی ها تقیه را مخالف آیات قرآن و کذب می دانند این در حالی استکه با مراجعه به منابع روایی و تاریخی معتبر در صدر اسلام اولین کسانی که تقیه کردند پیامبر (صلی الله علیه وآله) و صحابه ایشان هستند همانگونه که از عایشه همسر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) روایت شده است که آن حضرت فرمود:
«آیا نمی دانی که قوم تو وقتی کعبه را ساختند، آن را از پایه هایی که حضرت ابراهیم قرار داده بود، کوچک تر گرفته اند؟ گفتم: چرا شما آن را به حالت اول باز نمی گردانید؟ فرمود: اگر قوم تو تازه مسلمان نبودند (و ایمانشان قوی بود)، چنین می کردم»[8].
البانی نیز این حدیث را صحیح دانسته و گفته است: این روایت را بخاری، مسلم، ابونعیم در المستخرج، دارمی، ابن ماجه، طحاوی و بیهقی نقل کرده اند.[9]
همانگونه که در روایت شریف وارد شده است پیامبر (صلی الله علیه وآله) این امر از ترس اینکه مردم تازه مسلمان از دینشان برنگردند انجام ندادند واین همان مصلحت در انجام تقیه است که شیعه به آن معتقد می باشد.
همچنین از ابوهریره روایت شده است که وی نیز برای حفظ جانش تقیه کرده است:
«عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: " حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وِعَاءَیْنِ: فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَبَثَثْتُهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَلَوْ بَثَثْتُهُ قُطِعَ هَذَا البُلْعُومُ»[10].
ذهبی از ابوهریره نقل می کند: «أن أبا هریرة کان یقول: إنی لأحدث أحادیث، لو تکلمت بها فی زمن عمر، لشج رأسی»[11]؛ من روایاتی را به شما می گویم که اگر در زمان عمر یا در نزد وی آنها را بر زبان آورده بودم، گردنم بریده می شد.
پاسخ سوم: سیره و عمل علما
با مراجعه به سیره علما در عصرهای متعدد می توان دریافت که ایشان به عنوان بزرگان و مطلعین از دین در مواردی بر حسب مقتضای موجود تقیه کرده اند با توجه به اینکه این امر در شیعه مسلّم است و از معتقدات ایشان شناخته می شود، از بیان نمونه صرفنظر نموده و از سیره علمای اهل سنت مواردی اشاره می گردد:
1- تقیه علمای اهل سنت در قضیه فتنه خلق قرآن
از آن جایی که مذهب اعتزال در زمان خلفای عباسی به اوج قدرت خود رسیده بود و خلفای عباسی مردم را مجبور به پذیرش اعتقادات کلامی معتزله می کردند؛ به طوری که هرکس معتقد به خلق قرآن نبود، کشته می شد .بسیاری از علما و تقریباً تمام مردم اهل سنت، با اجابت کردن دعوت سلاطین، به خلق قرآن اقرار می کردند، با اینکه اعتقاد قلبی آنها عکس آن بود. تاریخ نویسان اهل سنت از این فتنه به «محنة خلق القرآن» یاد می کنند و تقیه کردن مردم را تأیید می کردند و به آن مشروعیت می بخشیدند. ذهبی، دانشمند مشهور اهل سنت، در باره این فتنه می نویسد: هرکس از روی تقیه پاسخ داده باشد، اشکالی ندارد.[12]
2- جواز تقیه از دید ابن تیمیه حرانی
ابن تیمیه حرانی نیز که وهابیت خود را وام دار وی می دانند و از او به عنوان پدر بیداری خود یاد می کنند نه تنها تقیه را پذیرفته است بلکه بر ضرورت آن در مواردی همچون سجده بر بت که شرک است جایز دانسته است و در این باب تصریح دارد:
«وإلا فلو قدر أنه سجد قُدّام وَثَنٍ ولم یقصد بقلبه السجود له بل قصد السجود لله بقلبه لم یکن ذلک کفرا وقد یباح ذلک إذا کان بین مشرکین یخافهم على نفسه فیوافقهم فى الفعل الظاهر ویقصد بقلبه السجود لله؛»[13] وگرنه، اگر تقدیر چنین آید که او (هر شخصی) در برابر بتی سجده کرد و در قلبش قصد عبادت آن را نداشته باشد بلکه نیتش سجده برای خدا باشد این کفر نخواهد بود. برای کسی که در بین مشرکان است و بر نفس خویش از آنان ترس دارد، ممکن است مباح باشد که در فعل ظاهری با آنها همراه شود – و برای بت هایشان سجده نماید – و در قلبش قصد سجود برای الله تعالی را داشته باشد.
با توجه به آنچه بیان گردید تقیه نه تنها مخالفت با آیه قرآن نیست و مصداق دروغ نمی باشد بلکه امری عقلایی، دینی است، و اگر شخصی ادعای اسلام دارد باید بنا بر کلام خداوند (آیه 28 آل عمران) و همچنین سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) و سلف تقیه را بپذیرد و بر آن پایبند باشد. پس باید بگوییم که تقیه از معتقدات اسلام است نه از معتقدات شیعه که وهابیت در جامعه ترویج داده اند.
پی نوشت ها:
[1] . دمشقیة، عبدالرحمن، کتاب الکافی عرض و نقد، ص40.
[2] . آل عمران، آیه 28.
[3] . نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 289.
[4] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 16، ص 229.
[5] . طبری، محمّد بن جریر (م 310)، جامع البیان فی تأویل القرآن، ج 6، ص 313، تحقیق: أحمد محمد شاکر، مؤسسة الرسالة، بی جا، چاپ اوّل، 1420 هـ.ق.
[6] . ابن حجر عسقلانى، احمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 12، ص 263؛ دار المعرفة، بیروت، 1379ق.
[7] . آلوسی، محمود بن عبد الله (م 1270)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج2، ص117؛ تحقیق: علی عبد الباری عطیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415 هـ.ق.
[8] . بخارى، محمّد، صحیح البخاری، ج 2، ص 146؛ تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق.« عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ، زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَهَا: «أَلَمْ تَرَیْ أَنَّ قَوْمَکِ لَمَّا بَنَوْا الکَعْبَةَ اقْتَصَرُوا عَنْ قَوَاعِدِ إِبْرَاهِیمَ؟»، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلاَ تَرُدُّهَا عَلَى قَوَاعِدِ إِبْرَاهِیمَ؟ قَالَ: «لَوْلاَ حِدْثَانُ قَوْمِکِ بِالکُفْرِ لَفَعَلْتُ»
[9] . ألبانی، محمد ناصر الدین (م1420)، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، ج 4، ص 305؛ ناشر: المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ دوّم، 1405 هـ.ق.
[10] . بخارى، محمّد، صحیح البخاری، ج1، ص35؛ تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق.
[11]. ذهبی، محمّد بن احمد (748)، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: مجموعة من المحققین بإشراف الشیخ شعیب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ سوّم، 1405 هـ.ق. ج 2، ص 601.
[12] . ذهبی، محمد، سیرأعلام النبلاء، ج 13، ص 322.
[13] . ابن تیمیه حرانی، احمد، مجموع الفتاوی، ج 14، ص 120.