بدعت تقسیم مشرکان به «موحد در ربوبیت و «مشرک در ربوبیت» (1)

سوال
آیا مشرکین در توحید ربوبی موحد بودند یا مشرک؟
پاسخ
بدعت تقسیم نمودن مشرکان زمان جاهلیت به موحد در ربوبیت و مشرک در ربوبیت، جزو زشتترین بدعتهایی است که توسط عدهای کجفهم و ظاهربین که در علوم قرآن رسوخی ندارند بوجود آمده است. این افراد میگویند: بیشتر مشرکان خداوند متعال را در قدرتهایش یکتا و بدون شریک میدانستند و معبودان من دون الله را بدون اینکه هیچ گونه شأن ربوبیتی برایشان قائل باشند، عبادت میکردند. و وقتی که از این افراد سوال میکنیم که عبادت چیست؟ میگویند: انجام دادن نهایت خضوع و تذلل ظاهری، بدون لازم بودن در نظر گرفتن نیت قلبی فاعلش است. برطبق این تعریفشان میگویند: بیشتر مشرکان خداوند متعال را در ذات و صفات و افعالش یکتا و بدون شریک میدانستند و معتقد نبودند که معبودانشان در این شئون مستقل از خداوند یا شریک خداوند باشند.
و با توجه به این انحراف فکری و بدعت خطرناکشان، عقیدۀ شرکی مشرکان را تطهیر کرده و آنها را موحد در ربوبیت نشان میدهند و بدعتی دیگر بوجود آوردهاند و توحید را به توحید ربوبیت و توحید الوهیت تقسیم نمودهاند. به این شکل که میگویند: میشود یک نفر در ربوبیت موحد باشد و در همان حال غیر خداوند را عبادت کند و در الوهیت مشرک باشد! در حالی که در هیچ جای قرآن و سنت چنین تقسیمهایی وجود ندارد و در هیچ جای قرآن و سنت نیامده که مشرکان در ربوبیت واقعا موحد باشند و توحیدی کامل و صحیح داشته باشند، اما در همان حال در عبادت مشرک باشند و غیر خداوند را عبادت کنند. چون نسبت دادن صفات ربوبیت به یک مخلوق برابر است با إله قرار دادن آن مخلوق. و یک چیز در پندار عابدش، معبود و إله نمیگردد مگر بخاطر داشتن صفات کمالی که عابدش معتقد است بخاطر داشتن آن صفات مستحق عبادت شده است، و آن صفات چیزی نیست جز اعتقاد عبادت کننده به وجود داشتن صفات ربوبیت در آن مخلوقی که عبادتش میکند؛ مانند قدرت نفع و ضرر رساندن بصورت مستقل از خداوند، یا شریک با خداوند در نفع و ضرر باشد.
و اگر برای مخلوق معینی چنین صفاتی قائل نباشد و او را خالی از هرگونه قدرت نفع و ضرر رساندن بصورت مستقل از خدا بداند، پس در عمل نیز هرگز برای او عبادت انجام نخواهد داد. اما اهل بدعت معاصر (وهابیت) که مجددان افکار خوارج هستند، میگویند: مشرکان خداوند را در ربوبیتش با اعتقادی کامل و صحیح یکتا میدانستند و برای بتهایشان نیز هیچ ربوبیتی قائل نبودند و با این حال بتهایشان را عبادت میکردند! در حالی که مشرکان مانند هندوها و سیکها و بوداییها و ... اکنون نیز وجود دارند پس چرا نمیروند و از آنها بپرسند که آیا معبودانشان را دارای قدرتهای ربوبی میدانند یا آنها را خالی از هرگونه خیر و شر و نفع و ضرری میدانند؟! و به راستی که این افرد مانند اسلافشان از خوارج، کفار و بت پرست ها را رها کردهاند و آیاتی که دربارۀ آنها نازل شده است را با جهلشان برای مسلمانان اهل شهادتین به کار میبرند و مسلمانان را به جرم شرکی که نکردهاند مشرک میپندارند!
اکنون در سه محور، ضلالت و بدعت آنها رد میشود.
1️. در هیچ آیهای، خداوند متعال مشرکان زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را به موحد در ربوبیت و مشرک در ربوبیت تقسیم بندی نکرده است.
خداوند متعال در هرجا که از مشرکان عرب یاد میکند، آنها را بطور مطلق مشرک نامیده است و نگفته که بعضی از آنان توحید ربوبیت داشتند و در ربوبیت موحد بودند و به عبارتی دیگر به یکتا بودن الله در ربوبیتش ایمان داشتند، و بعضی دیگر ازآنان در ربوبیت مشرک بودند.
و منظور ما از «ایمان داشتن» ایمانی کامل و صحیح با همۀ شروط شرعی آن است، یعنی صاحب آن، باید به یکتا بودن خداوند در ربوبیتش 1- علم، 2- یقین، 3- قبول، 4- انقیاد، 5- صدق، 6- اخلاص و 7- محبت داشته باشد. و خلل و نقص در هریک از این شرط ها باعث عدم داشتن ایمان به ربوبیت خدا میگردد. برای مثال اگر کسی با زبانش اقرار کند و بگوید:{من میدانم که خداوند در ربوبیتش یکتا است}، اما در عمل به آن ملتزم نباشد و برای غیر خداوند ربوبیت قائل باشد و غیر خداوند را عبادت کند، پس اقرار زبانی او، ایمان شرعی محسوب نمیشود. و کسانی که مشرکان را در ربوبیت موحد قرار میدهند پس باید همۀ این شروط را برای آنها ثابت کنند تا بتوانند ایمان آنان به یکتا بودن خداوند در ربوبیتش را ثابت کنند، که هرگز نخواهند توانست.
آنگاه که مشرکان، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را به عبادت لات و عزی دعوت کردند، خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود که در جوابشان بفرماید:
﴿قُل أَغَیرَ ٱللَّهِ أَبغِی رَبّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیء﴾[1]؛ (ای محمد) بگو: آیا غیر الله، ربی (پروردگاری) را بجویم در حالیکه او رب همه چیز است؟!.
این آیه نشان میدهد که مشرکان به ربوبیت آلهۀشان معتقد بودند و توحید ربوبیت نداشتند، برای همین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با توجه به پاسخی که داده است اعتقاد مشرکان به ربوبیت بتهایشان را رد میکند.
ابن جزی مالکی در تفسیر التسهیل لعلوم التنزیل، این آیه را برهانی بر نفی ربوبیت از غیر خداوند میداند و میگوید: «قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا تقریر وتوبیخ للکفار، وسببها أنهم دعوه إلى عبادة آلهتهم وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ برهان على التوحید ونفی الربوبیة عن غیر الله»[2]؛ «{بگو آیا غیر الله پروردگاری بجویم} تقریر و بیان و توبیخ و سرزنشی است برای کفار، و سببش این است که مشرکان، پیامبر را به عبادت إلههایشان دعوت کردند. {درحالی که او پروردگار همه چیز است} برهانی است بر توحید و نفی ربوبیت از غیر الله».
احمد بن مصطفی المراغی در تفسیرش میگوید: اینکه مشرکان ربی غیر از خداوند گرفتهاند به این خاطر است که به آنها نفعی برسانند یا ضرری از آنها دفع کنند. میگوید: «(قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ) أی أغیر الله الذی خلق الخلق ورباهم- أطلب ربا آخر أشرکه فى عبادتى له بدعائه والتوجه إلیه، لینفعنى أو یمنع الضر عنى أو لیقربنى إلیه زلفى، وهو تعالى رب کل شىء مما عبد ومما لم یعبد»[3]؛{بگو آیا غیر الله پروردگاری بجویم در حالی که او پروردگار همه چیز است} یعنی آیا غیر از خداوند که همۀ خلایق را خلق کرده و پرورش داده است، پروردگار دیگری بجویم و او را با دعا کردنش و توجه کردن به سوی او در عبادت او شریک گردانم تا به من نفع برساند یا ضرری از من دور کند یا من را به او نزدیک گرداند؟ درحالی که اوتعالی پروردگار همه چیز است چه آنچه که عبادت میشود و چه آنچه که عبادت نمیشود.
پس طبق این آیه مشرکان به ربوبیت معبودانشان معتقد بودند و توحید ربوبیت نداشتند (خداوند را در ربوبیتش یکتا قرار نمیدادند) و بخاطر ربوبیتی که برای معبودانشان قائل بودند معبودانشان را به دعا میخواندند تا به آنها نفعی برسانند یا ضرری را از آنها دفع نمایند. و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز ربوبیت معبودانشان را رد کرده است.
همچنین خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعدِلُون﴾[4]؛ آنهایی که کافر شدند با پروردگار خویش دیگری را برابر میدارند.
طبری در تفسیر این آیه میگوید که همۀ انواع و اصناف مشرکان بدون مسثتنی شدن بعضی از آنان، شامل حکم این آیه میشوند. پس به تبع آن همۀ انواع و اصناف مشرکان در ربوبیت مشرک هستند. «وأولى الأقوال فی ذلک بالصواب عندی أن یقال: إنّ الله تعالى ذکره أخبر أنّ الذین کفروا بربهم یعدلون، فعمّ بذلک جمیع الکفّار، ولم یخصص منهم بعضًا دون بعض. فجمیعهم داخلون فی ذلک: یهودهم، ونصاراهم، ومجوسهم، وعبدة الأوثان منهم ومن غیرهم من سائر أصناف الکفر»[5]؛ نزدیکترین اقوال به صواب در اینباره نزد من این است که گفته شود: خداوند متعال خبر داده که کسانی که کافر شدند با پروردگار خویش دیگری را برابر میدانند، پس جمیع کفار را شامل میشود و کسی از آنان را تخصیص نداده است. پس همۀشان مانند یهود و نصاری و مجوس و پرستشگران بتها و دیگر از اصناف کفار، در این حکم وارد هستند.
پس همۀ مشرکان در ربوبیت مشرک هستند و هیچ مشرکی نیست مگر اینکه معبودش را همانند خداوند دارای ربوبیت میداند.
ابن کثیر شافعی در تفسیر این آیه مینویسد: «وَقَوْلُهُ: {ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ} أَیْ: وَمَعَ هَذَا کُلِّهِ کَفَرَ بِهِ بَعْضُ عِبَادِهِ، وَجَعَلُوا مَعَهُ شَرِیکًا وَعِدْلًا وَاتَّخَذُوا لَهُ صَاحِبَةً وَوَلَدًا، تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوًّا کَبِیرًا»[6]؛ «این فرمودهاش: {و با این همه آنهایی که کافر شدند با پروردگار خویش دیگری را برابر میدارند}، یعنی: با همۀ اینها بعضی از بندگانش به او کافر شده و همراه او شریک و عدلی قرار دادند و برایش همسر و فرزند قائل شدند، خداوند از چنین چیزی بسیار متعالی میباشد».
مراغی در تفسیر این آیه میگوید: که مشرکان بتهایشان را در به فریاد خواندن برای دفع نمودن ضرر از آنان و جلب نمودن نفع برایشان، به همانند الله و برابر با الله و مساوی با الله میدانستند. چنانکه میگوید: «ویعدلون أی یعدلون به غیره، أی یجعلون عدیلا مساویا له فى العبادة والدعوة لکشف الضر وجلب النفع، فهو بمعنى یشرکون به ویتخذون له اندادا»[7]؛ ﴿یَعدِلُونَ﴾ یعنی غیر او را با او برابر میدانند، یعنی عدیلی مساوی با او در عبادت کردن و به دعا خواندن جهت برطرف کردن ضرر و جلب کردن نفع قرار میدهند، پس این آیه به این معناست که آنها به الله شرک میورزند و برایش همتایانی قرار میدهند.
پس هیچ آیهای در قرآن وجود ندارد که در آن خداوند متعال فرموده باشد مشرکان خداوند را با ایمانی کامل و صحیح در ربوبیتش یکتا میدانستهاند و در عین حال غیر او را نیز پرستیده باشند.
و اگر در بعضی از آیات اقرار مشرکان به رب بودن و خالق بودن و رازق بودن خداوند بیان شده است، پس بدان که اقرار به تنهایی، به معنای ایمانی کامل و شرعی نیست و باید با این اقرار زبانی، یقین قلبی و التزام ظاهری بوسیله دست کشیدن از عبادت غیر خدا نیز، همراه گردد. و بدان که توحید، بوسیلۀ نفی و اثبات است. یعنی برای داشتن توحید ربوبیت باید ربوبیت را از غیر خداوند نفی، و در حق الله اثبات کرد. اما تنها اقرار کردن به ربوبیت خدا هرگز به معنای نفی کردن ربوبیت از غیر خداوند نیست. برای مثال من به دوستی با زید اقرار میکنم، اما این اقرار من به معنای نفی دوستی با غیر زید نیست و ممکن است من با کسی غیر از زید نیز دوست باشم.
بنابر این اقرار مشرکان به رب بودن خداوند به معنای نفی ربوبیت از غیر خداوند نیست. و همچنین خداوند اقرار زبانی مشرکان به ربوبیتش را نقل کرده و سپس آنها را بخاطر قرار دادن فرزند برای خداوند و اعتقادشان به تعدد آلهه، در این اقرارشان دروغگو دانسته است.
برای مثال خداوند متعال در آیات 84 تا 91 سوره مومنون میفرماید:
(قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِیهَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ - سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ - قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ - سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ - قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ - سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ - بَلْ أَتَیْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ - مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ).
به این آیات خوب توجه شود، اولا اگر مشرکان دربارۀ إلههایشان قائل به ربوبیت نبودند خداوند در پاسخ آنان چنین احتجاج نمیکرد که: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَد﴾: «خداوند هرگز فرزندی بر نگزیده است». ثانیا خداوند متعال پیوسته آنان را در اقرار زبانی و دروغینشان سرزنش میکند و میفرماید: ﴿قُل أَفَلَا تَذَکَّرُونَ) و ﴿قُل أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾ و ﴿قُل فَأَنَّى تُسحَرُون﴾.
ثالثا خداوند متعال مشرکان را در ادعایشان به اعتقاد و ایمان به ربوبیت خداوند تکذیب میکند و در جوابشان فرمود: ﴿بَل أَتَینَهُم بالحَقِّ وَإِنَّهُم لَکَاذِبُون﴾؛ (چنین نیست) بلکه حق را برای آنها آوردیم، و بیگمان آنان دروغگو هستند. و نفرمود: «إِنَّهُمْ لَمُکَذِّبُونَ». چون کاذب (= کسی که دروغ میگوید) با مکذب (= کسی که حق را تکذیب و انکار کند) فرق دارد و مشرکان در ادعایشان نسبت به توحید ربوبیت خداوند کاذب و دروغگو بودند و علت کاذب بودن مشرکان این بوده که آنها معتقد بودند که خداوند متعال، فرزند دارد و به همراه خداوند، إلههای دیگر وجود دارد. سپس خداوند متعال فرموده که اگر به همراه خدا، إلههای دیگر وجود داشت پس هرکدام از إلهها بخاطر ربوبیتی که دارد آنچه که خودش آفریده است را به سمت خودش میکشد و هر إلهی میخواست که بر دیگر إلهها برتری یابد. و اگر مشرکان چنین اعتقادی دربارۀ إلههایشان نداشتند، پس چرا خداوند آنها را با چنین احتجاج هایی پاسخ داده است؟ مگر میشود خداوند چیزی را به بندهاش نسبت بدهد که بندهاش آن را نگفته باشد یا به آن معتقد نبوده باشد؟
پس بدان که اقرار مشرکان به خالق و رازق بودن خداوند، به معنای ایمان مشرکان به توحید ربوبیت خداوند نیست، چون اگر به توحید ربوبیت خداوند ایمان داشتند، هرگز برای خداوند فرزند و شریک قائل نمیشدند و هرگز خداوند در پاسخ به آنان به چیزی که مشرکان به آن معتقد نباشند، احتجاج نمیکند و اینکه خداوند میگوید آنها کاذب و دروغگو هستند نشان میدهد که آنها خداوند را در ربوبیتش یکتا نمیدانستند.
[1]- سوره انعام، آیه 164.
[2]- ابن جزی، محمد بن أحمد، التسهیل لعلوم التنزیل، محقق: الدکتور عبد الله الخالدی، لناشر: شرکة دار الأرقم بن أبی الأرقم – بیروت، چاپ اول، 1416 ق. ج 1، ص 283.
[3]- أحمد بن مصطفى المراغی (المتوفى: 1371هـ)، تفسیر المراغی، الناشر: شرکة مکتبة ومطبعة مصطفى البابى الحلبی وأولاده بمصر، چاپ اول، 1365 ق- 1946 م. ج 8، ص 91.
[4]- سوره انعام، آیه 1.
[5]- طبری، محمّد بن جریر (م 310)، جامع البیان فی تأویل القرآن، تحقیق: أحمد محمد شاکر، مؤسسة الرسالة، بی جا، چاپ اوّل، 1420 هـ.ق. ج 11، ص 254.
[6]- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل، 1419ق. ج 3، ص 214.
[7]- أحمد بن مصطفى المراغی (المتوفى: 1371هـ)، تفسیر المراغی، ج 7، ص 71.