رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

هجمه دشمن از طریق فضای مجازی و وارد کردن شبهات بر پیکره مذهب شیعه و انقلاب اسلامی نشان از حرکت صحیح و رو به جلو شیعه و انقلاب است. امید است همه اهالی دغدغه مند انقلابی فعال در فضای مجازی، هر یک به سهم خود در راستای کمک به آرمان های انقلاب و مذهب حقه شیعه گامی هر چند کوچک جهت هدایت قشرهای مختلف خصوصا جوانان برداشته و وظیفه خویش را در این راستا ایفا نمایند. ارادتمند شما صبور

مقدمه

وهابیت از بدو تاسیس تاکنون، همواره به مبانی مکتب نورانی اهل البیت (علیهم السلام) حمله ور شده و اشکالات فراوانی را علیه این مبانی مطرح کرده است. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند ایران، این اشکالات  شدیدتر و بیشتر شده است. و علمای معاصر فراوانی از وهابیت، با نگارش کتاب، جزوه و مقاله و همچنین ایراد سخنرانی به شیعه هجوم برده اند. چنانکه عبدالرحمن دمشقیه  با تالیف کتاب"الإستدلال بالسنه النبویه عند الشیعه فی میزان النقد العلمی" اشکالاتی را بر مبانی مکتب نورانی اهل البیت (علیهم السلام) وارد ساخته است. بحث تربت امام حسین (علیه السلام) و شفابخش بودن آن یکی از مباحثی است که دمشقیه در آن ورود کرده و به نقد مبانی شیعه در این باره می پردازد.

دمشقیه با بیان این مطلب که اگر تربت امام حسین (علیه السلام) شفا می دهد چرا آیت الله سیستانی مرجع تقلید شیعیان برای مداوا به لندن رفت و با تربت خود را مداوا نکرد، درصدد اثبات این مدعاست که تربت قبر مطهر سیدالشهدا (سلام الله علیه) شفابخش نیست و شفابخش بودن آن یک مسئله ساختگی است. در نوشتار پیش رو این اشکال دمشقیه بررسی خواهد شد. قبل از ورود به بحث لازم است بصورت مختصر به برخی از ابعاد زندگانی عبدالرحمن دمشقیه پرداخته شود.
عبدالرحمن دمشقیه کیست؟

عبدالرحمن بن محمد سعید دمشقیه، در سال 1377ق، در بیروت متولد شد. او در سال 1399 ق به عربستان سعودی رفت و 24 سال امام جماعت «مسجد تحلیه» ریاض بود. در سال 1409 ق از دانشگاه اسلامی محمد بن سعود در مقطع کارشناسی ارشد به دانشگاه وفاق اسلامی پاکستان رفت. در سال 1418 ق از پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان "الطریق النقشبندیه عرض و تحلیل" دفاع کرد. وی که مدرس زبان انگلیسی و مسلط به زبان فرانسه نیز هست در سال 1426هجری قمری، در دانشگاه ویرجینیای آمریکا از رساله دکتری خویش دفاع کرد.

دمشقیه مدتی امام جماعت مسجد ملک فهد اسکاتلند بود و اکنون امام جماعت مسجد تقوی لندن است. او 9 کتاب به زبان انگلیسی دارد. همچنین وی از مدافعان جنگ در سوریه، عراق و لبنان و از مدافعان حمله به یمن است.  بخشی از سخنرانی های وی در سال های اخیر به رد دیدگاه های مراجع تقلید و بزرگان شیعه همچون مقام معظم رهبری، آیت الله سیستانی و سیدحسن نصرالله (حفظهم الله) اختصاص دارد.[1]
اشکال عبدالرحمن دمشقیه

عبدالرحمن دمشقیه در کتاب "الإستدلال بالسنه النبویه عند الشیعه فی میزان النقد العلمی" به مسئله شفابخش بودن تربت قبر مطهر امام حسین (علیه السلام) اینگونه اشکال می کند: «ولو کان فی التمسح بالقبور وبالتربه شفاء فلماذا یذهب أیها الشیعه مرجعکم الکبیر السیستانی إلى لندن للعلاج؟»[2]؛  اگر مسح کردن قبور و تربت (قبور صلحا) شفا بخش است چرا مرجع تقلید شما یعنی آیت الله سیستانی برای مداوای بیماریش به لندن رفت؟ (و چرا خودش را با تربت کربلا مداوا نکرد؟)

دمشقیه در صفحه بعدی کتابش نیز می نویسد: «إذا کان تراب قبر الحسین (علیه السلام) ینفع ویشفی فلماذا سارع السیستانی القدوه عندکم إلى ترکه والذهاب إلى لندن للعلاج؟ نرجو من الرافضة أن یطالبوا السیستانی الذی ذهب إلى لندن للعلاج أن یتذکر تراب قبر الحسین. أم أنه جربه فلم یر فیه ما ینفعه شیئا؟» [3]؛ اگر تربت قبر (مطهر) امام حسین (علیه السلام) منفعت دارد و شفا می دهد، چرا آیت الله سیستانی برای مداوا آن را کنار گذاشت و به لندن رفت؟ از روافض می خواهیم که از آیت الله سیستانی مطالبه کنند که وقتِ مداوا کردن، تربت امام حسین (علیه السلام) را به خاطر داشته باشد. شاید هم او تربت امام حسین (علیه السلام) را تجربه کرده و نفعی در آن ندیده است ( و به همین خاطر برای مداوا آن را رها کرده و به لندن رفته است.).
پاسخ به اشکال عبدالرحمن دمشقیه

در روایات ائمه اهل البیت (علیهم السلام)، تربت سیدالشهدا (علیه السلام) وسیله ای شفابخش معرفی شده است. چنانکه از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) این چنین روایت شده است: «إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) عَوَّضَ الْحُسَیْنَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی ذُرِّیَّتِهِ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ‏، وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ، وَ لَا تُعَدُّ أَیَّامُ زَائِرِیهِ جَائِیاً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ»[4]؛ خدای متعال، در عوضِ بذل جانی که امام حسین (علیه السلام) انجام داد، چند چیز را به او عنایت فرمود: امامت را در ذریه او، شفا را در تربتش و اجابت دعا را در نزد قبر مطهرش قرار داد. و روزهایى که زائرینش[براى زیارت] مى‌آیند و مى‌روند از عمرشان محسوب نمى‌گردد.

حال این سوال مطرح می شود که آیا اشیایی مثل تربت سیدالشهداء (علیه السلام) می توانند شفابخش باشند؟ در بخش بعدی، به این پرسش، پاسخ داده می شود.
برخی از مصادیق شفابخش در آیات و روایات اسلامی

قبل از پاسخ به این سوال باید گفت: با مراجعه به آیات قرآن و روایات مصادر اهل سنت مشاهده می کنیم که به غیر از خدای متعال که شافی مطلق است[5] همچنین ملاحظه می شود که به برخی از چیزها نسبتِ شفابخشی داده شده است. یعنی آن موارد به عنوان شفابخش معرفی شده اند. در ادامه به برخی ازاین موارد اشاره می شود.

    ۱.  قرآن: خدای متعال در آیه شریفه"وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَساراً" [6] فرموده است که قرآن شفابخش است. و به تصریح بسیاری از مفسرین بزرگ اهل سنت، قرآن کریم هم برای امراض روحی و هم امراض جسمی شفا بخش است. بعنوان مثال فخر رازی در ذیل این آیه می نویسد: «و اعلم أن القرآن شفاء من الأمراض الروحانیه، و شفاء أیضا من الأمراض الجسمانیه.....و أما کونه شفاء من الأمراض الجسمانیه فلأن التبرک بقراءته یدفع کثیرا من الأمراض»[7]؛ بدان که قرآن کریم برای امراض روحی و جسمی شفابخش است. به برکت قرائت قرآن، بسیاری از بیماری ها دفع می شوند.

طبرانی نیز در تفسیر این آیه می نویسد: «قوله تعالى: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ أی شفاء للمسلمین فی الدّنیا و الآخرة، یتبرّکون بقراءته على أنفسهم، و یستعینون به على دفع الأسقام و البلایا»[8]؛ مراد از عبارت «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» این است که قرآن کریم، شفابخش مومنین در دنیا و آخرت است و مسلمانان بواسطه قرائت آن، بر دفع بیماری ها و بلایا، یاری می جویند.

    ۱.  عسل: خدای متعال در مورد زنبور و عسلی که او تولید می کند می فرماید: «وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ * ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»[9]؛ و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود که: «از کوه‌ها و درختان و داربستهایی که مردم می‌سازند، خانه‌هایی برگزین؛ سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور و راه‌هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، براحتی بپیما! «از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگهای مختلف خارج می‌شود که در آن، شفا برای مردم است؛ به یقین در این امر، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که می‌اندیشند.
    ۲.  عبارت بسم الله، تربت مدینه و آب دهان برخی از صلحاء: عایشه می گوید: «أَنَّ النَّبِیَّ (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وآله و َسَلَّمَ) کَانَ یَقُولُ لِلْمَرِیضِ: «بِسْمِ اللَّهِ، تُرْبَةُ أَرْضِنَا، بِرِیقَةِ بَعْضِنَا، یُشْفَى سَقِیمُنَا، بِإِذْنِ رَبِّنَا»[10]؛ پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) بصورت مداوم به بیماران می فرمود: عبارت بسم الله، تربت سرزمین ما(مدینه) و آب دهان بعضی از ما، به اذن خداوند مریض ما را شفا می دهد.

شبیه این روایت با اندکی تفاوت، در صحیح مسلم نیز نقل شده است.[11]

 

    ۱.  سیاه دانه: «عن خَالِدِ بن سَعْدٍ قال خَرَجْنَا وَمَعَنَا غَالِبُ بن أَبْجَرَ فَمَرِضَ فی الطَّرِیقِ فَقَدِمْنَا الْمَدِینَةَ وهو مَرِیضٌ فَعَادَهُ بن أبی عَتِیقٍ فقال لنا عَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْحُبَیْبَةِ السَّوْدَاءِ فَخُذُوا منها خَمْسًا أو سَبْعًا فَاسْحَقُوهَا ثُمَّ اقْطُرُوهَا فی أَنْفِهِ بِقَطَرَاتِ زَیْتٍ فی هذا الْجَانِبِ وفی هذا الْجَانِبِ فإن عَائِشَةَ حَدَّثَتْنِی أنها سَمِعَتْ النبی (صلى الله علیه وآله و سلم) یقول إِنَّ هذه الْحَبَّةَ السَّوْدَاءَ شِفَاءٌ من کل دَاءٍ إلا من السَّامِ قلت وما السَّامُ قال الْمَوْتُ»[12]؛ خالد بن سعد مى گوید به همراه غالب بن ابجر به مسافرت رفته بودیم که در بین راه مریض شد وقتى هم که به مدینه رسیدیم همچنان مریض بود، ابو عتیق به عیادتش آمد به ما گفت بر شما باد سیاه دانه پنج یا هفت دانه از آن را کوبیده و بهمراه روغن زیتون در هر دوسوراخ بینى او بریزید به درستیکه عایشه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براى من روایت کرد: «سیاه دانه شفاى تمامى درد هاست مگر از سام، سوال کردم سام چیست؟ فرمودند: مرگ»
    ۲.  آب قارچ (کمأه): «قال رسول اللَّهِ صلى الله (علیه وآله وسلم) الْکَمْأَةُ من الْمَنِّ وَمَاؤُهَا شِفَاءٌ لِلْعَیْنِ»[13]؛ سعید بن زید روایت کرده است رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: کماه[که همان قارچ است] از «منّ» است [از طعامهایى که خداوند براى بنى اسرائیل نازل کرد] و آب قارچ شفاى چشم است.
    ۳.  بال مگس: «أَبَا هُرَیْرَةَ، یَقُولُ: قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله): " إِذَا وَقَعَ الذُّبَابُ فِی شَرَابِ أَحَدِکُمْ فَلْیَغْمِسْهُ، ثُمَّ لِیَنْزِعْهُ فَإِنَّ فِی إِحْدَى جَنَاحَیْهِ دَاءً وَالْأُخْرَى شِفَاءً»[14]؛ ابو هریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده است: هرگاه مگس در نوشیدنى شما افتاد، آن را در نوشیدنى خود غرق کنید ، بعد از آن خارج کنید، پس به درستیکه در یک بال آن مرض و در یک بال آن شفاست. [شاید بالی که در آن مرض است در نوشیدنی شما فرو رفته باشد].
    ۴.  سنای مکی: ابن ابی شیبه اینگونه روایت کرده است که پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «لَوْ کَانَ شَیْءٌ یَشْفِی مِنَ الْمَوْتِ کَانَ السَّنَا، وَالسَّنَا شِفَاءٌ مِنَ الْمَوْتِ» [15]؛ اگر چیزی باشد که انسان را از مرض مرگ شفا بدهد، آن چیز، گیاه سنا (ی مکی) است.

با این تفاصیل بخوبی مشخص می شود که در آیات کریمه قرآن و روایات مصادر معتبر اهل سنت، شفابخش بودن به برخی از اشیاء نسبت داده شده است برهمین اساس می توان ادعا کرد شفابخش بودن تربت قبر مطهر سیدالشهدا (علیه السلام) را نمی توان امری محال و بعید تلقی کرد. و بعنوان مثال همانطور که شفابخش بودن تربت مدینه امری ممکن است بنابراین شفابخش بودن تربت سیدالشهدا (علیه السلام) نیز امری ممکن خواهد بود.

علاوه بر اینکه در کتب اهل سنت بر شفابخش بودن تربت سیدالشهدا (علیه السلام) تصریح شده است چنانکه ابوطاهر سلفی از علمای شافعی مذهب قرن ششم هجری در کتاب «الطیوریات» می نویسد:

«سمعت أحمد یقول: سمعت أبا بکر یقول:سمعت الخلدی یقول: کان فی جرب عظیم کثیر، قال: فمسحت بتراب قبر الحسین، قال: فغفوت فانتبهت، ولیس علی منه شیء»[16] خلدی می گوید: نوعی بیماری پوستی شدید داشتم. به همین جهت، تربت قبر حسین (علیه السلام) را بر آن کشیدم، و بعد خوابیدم، وقتی بیدار شدم، اثری از آن بیماری در بدنم نیافتم.

جالب است غیر از شفابخش بودن تربت قبر مطهر امام حسین (علیه السلام)، علمای اهل سنت، شفابخش بودن تربت قبر علما را نیز نقل کرده اند چنانکه به شفابخش بودن تربت قبر ابن تیمیه اینگونه اشاره شده است: « قَالَ عَلیّ بن عبد الْکَرِیم ابْن الشَّیْخ سراج الدّین الْبَغْدَادِیّ الاصل البطایحی الْمزی أَخْبرنِی بِشَیْء غَرِیب قَالَ کنت شَابًّا وَکَانَت لی بنت حصل لَهَا رمد وَکَانَ لنا اعْتِقَاد فِی ابْن تَیْمِیة وَکَانَ صَاحب وَالِدی وَیَأْتِی الینا ویزور وَالِدی فَقلت فِی نَفسِی لآخذن من تُرَاب قبر ابْن تَیْمِیة فلأکحلها بِهِ فانه طَال رمدها وَلم یفد فِیهَا الْکحل فَجئْت الى الْقَبْر فَوجدت بغدادیا قد جمع من التُّرَاب صررا فَقلت مَا تصنع بِهَذَا قَالَ أَخَذته لوجع الرمد أکحل بِهِ أَوْلَادًا لی فَقلت وَهل ینفع ذَلِک فَقَالَ نعم وَذکر أَنه جربه فازددت یَقِینا فِیمَا کنت قصدته فَأخذت مِنْهُ فکحلتها وَهِی نَائِمَة فبرأت قَالَ وحکیت ذَلِک لِابْنِ قَاضِی الْجَبَل یَعْنِی الامام شرف الدّین أَبَا الْعَبَّاس أَحْمد ابْن الْحسن بن عبد الله بن شیخ الاسلام أبی عمر الْمَقْدِسِی قَالَ وَکَانَ یَأْتِی الینا فأعجبه ذَلِک وَکَانَ یسألنی ذَلِک بِحَضْرَة النَّاس فأحکیه وَیُعْجِبهُ ذَلِک»[17]؛ على بن عبد الکریم داستان عجیبى را براى من نقل کرد و گفت: من جوان بودم و دخترى داشتم که چشمانش درد می کرد، ما به ابن تیمیه اعتقاد داشتیم، او رفیق پدرم بود و پیش ما مى آمد و با پدرم دیدار مى کرد. با خودم گفتم که از خاک قبر ابن تیمیه بردارم و آن را در چشم دخترم همانند سرمه بمالم؛ چون چشم درد او طولانى شده بود و هیچ سرمه اى نیز فایده نداشت. پس سر قبر ابن تیمیه رفتم، دیدم مردى بغدادى خاک هاى قبر ابن تیمیه را در کیسه هاى جمع مى کند، گفتم: با این ها چه مى کنی؟ گفت: من آن ها را براى درد چشم بر مى دارم تا آن ها به چشم فرزندان خود همانند سرمه بمالم. گفتم: ایا این خاک فایده دارد؟ گفت: بلى من آن را تجربه کرده ام.

پس بر یقینم افزوده شد و مقدارى از خاک قبر را برداشتم و آن را به چشم دخترم مالیدم؛ در حالى که او خوابیده بود؛ پس فورا چشمش بینا شد.

پس از بررسی امکان شفابخش بودن تربت قبر مطهر امام حسین علیه السلام، حال سوال دیگری مطرح است که اگر تربت قبرمطهر امام حسین (علیه السلام) شفا می دهد، چرا آیت الله سیستانی (حفظه الله) برای مداوای خود به لندن رفتند و از این تربت مقدس استفاده نکردند؟ آیا مراجعه ایشان به پزشکان لندنی، به معنی نفی شفابخش بودن تربت کربلا می باشد؟ که در ادامه به این اشکال پاسخ داده می شود.
آیا مراجعه شیعیان به پزشکان به معنی نفی شفابخشی تربت امام حسین علیه السلام است؟

قطعا از مراجعه آیت الله سیستانی به پزشکان لندنی، نمی توان نفی شفابخش بودن تربت سیدالشهدا (علیه السلام) را نتیجه گیری کرد. چرا که اگر چنین باشد، پس مراجعه مسلمانان و علمای مسلمان به پزشکان نیز به معنی رد شفابخش بودن قرآن، عسل و اموری از این دست است که در بخش قبلی معلوم شد در آیات و روایات، شفابخش دانسته شده اند. حال آنکه هیچ کسی نمی تواند چنین ادعایی کند. به تعبیری دیگر باید از دمشقیه پرسید: علمای وهابی در هنگام بیماری چه می کنند؟ آیا با توجه به اینکه قرآن شفابخش است، صرفا قرآن می خوانند؟ یا به پزشکان مراجعه می کنند؟ اگر به پزشکان مراجعه می کنند – که قطعا همین طور است. آیا مراجعه آنان به پزشکان به معنی این است که قرآن شفابخش نیست؟

وقتی بن باز (از علمای مطرح وهابیت) در سال 1402 ه ق بیماری قلبی می گیرد، به بیمارستان مراجعه می کند[18]؛ همچنین در هفته های اخیر ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی به علت بیماری در بیمارستان بستری شد که این خبر رسانه ای شد. حال باید از دمشقیه پرسید: آیا می توان به این دلیل که بن باز و ملک سلمان بجای استفاده از قرآن، به اطباء مراجعه کرده اند، اینگونه نتیجه گرفت که قرآن کریم، شفابخش نیست؟ آیا نباید علمای وهابی عربستان به ملک سلمان یادآوری می کردند که قرآن شفابخش است؟

با مطالعه سیره بزرگان دین نیز در می یابیم ایشان هنگامی که بیمار می شدند، به پزشک مراجعه می کردند چنانکه ابن ابی الدنیا نقل کرده است هنگامی که امیرالمومنین علی (علیه السلام) با ضربه شمشیر ابن ملجم، مجروح شدند، پزشکی را برای مداوای ایشان، صدا کردند.[19] بنابراین بزرگان دین نیز در بیماری ها، صرفا بواسطه قرآن، طلب شفا نمی کردند بلکه به پزشکان حاذق نیز مراجعه می کردند.

البته این سوال ممکن است مطرح شود که چرا با وجود آنکه خدای متعال، قرآن، عسل و تربت سیدالشهدا (علیه السلام) شفابخش هستند، مسلمانان و بزرگان اسلامی در هنگام بیماری ها به پزشک مراجعه می کنند؟

که در پاسخ باید گفت: هر چند قطعا و یقینا خدای متعال شافی است و در قرآن، عسل و تربت امام حسین (علیه السلام) شفا قرار داده است ولیکن نگاه جزئی به دین و نادیده گرفتن بخش های دیگرِ دین، صحیح نیست. بلکه طبق تعالیم دینی، انسان علاوه بر طلب شفا از خدای متعال و همچنین استفاده از قرآن، عسل و تربت امام حسین (علیه السلام)، باید به پزشک نیز مراجعه کند. چنانکه در روایتی وارد شده است که پیامبری از پیامبران الهی بیمار شد؛ وی می گفت: تا زمانی که خدا مرا شفا ندهد، من خودم را مداوا نخواهم کرد. در اینجا بود که خدای متعال به او وحی کرد: تا هنگامی که خود را مداوا نکنی، من نیز تو رو شفا نخواهم داد.[20]  

در طبقات کبری ابن سعد نیز آمده است که «وَکَانَتِ الْعَرَبُ تَنْعَتُ لَهُ فَیَتَدَاوَى بِمَا تَنْعَتُ لَهُ الْعَرَبُ. وَکَانَتِ الْعَجَمُ تَنْعَتُ لَهُ فَیَتَدَاوَى»[21]؛ وقتی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیمار بودند عرب‌ها برخی از دارو‌ها را پیشنهاد می‌کردند و ایشان خود را با آن‌ها معالجه می‌کردند و مردم غیر عرب نیز گاه دارویی پیشنهاد می‌کردند و حضرت خود را با آن مداوا می‌نمود.

پس مراجعه به پزشک در هنگام بیماری از توصیه های مهم دین اسلام بحساب می آید و به معنی رد شفابخش بودن قرآن، عسل، سیاه دانه و همه اموری که در آیات و روایات شفابخش شمرده شده اند، نمی باشد.
نتیجه

از مجموع مباحث مطرح شده در مقاله فوق می توان اینگونه نتیجه گرفت: اولا شفابخش بودن تربت مقبره مطهر امام حسین (علیه السلام)، امری محال و به دور از ذهن نمی باشد چرا که علاوه بر اینکه اهل بیت (علیهم السلام) بعنوان احدالثقلین، آن را شفابخش دانسته اند، همچنین با مشاهده آیات قرآن کریم و روایات مصادر اهل سنت، مواردی بعنوان شفابخش معرفی شده اند. ثانیا از مراجعه آیت الله سیستانی به پزشکان لندنی نیز نمی توان اینگونه نتیجه گرفت که تربت سیدالشهداء (علیه السلام) شفابخش نیست؛ چرا که با مراجعه به سیره زندگانی بزرگان دین مشاهده می کنیم ایشان در طول تاریخ، وقتی بیمار می شدند به پزشک مراجعه می کردند و این مراجعه به پزشک، به معنی خدشه به شفابخش بودن مواردی نظیر قرآن، عسل، سیاه دانه، تربت سرزمین مدینه و اموری از این دست که در لسان آیات و روایات، شفابخش معرفی شده اند نمی باشد. با همه این تفاصیل معلوم می شود که بزرگان دینی در هنگام بیماری هم به مواردی که در آیات و روایات، شفابخش دانسته شده اند تمسک می کردند و هم به اطباء مراجعه می فرمودند.
منابع

    ۱.  قرآن کریم
    ۲. ابن ابی الدنیا، مقتل امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهماالسلام)، دمشق، دارالبشائر، چاپ اول، 1422 ق.
    ۳. ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ریاض، مکتبه الرشد، چاپ اول، 1409 ق.
    ۴. ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق.
    ۵. ابوطاهرسلفی، صدرالدین، الطیوریات، ریاض، مکتبة أضواء السلف، چاپ اول، 1425 ق.
    ۶. احسانی فر، محمد مهدی، بررسی توصیفی- انتقادی از کتاب استدلال الشیعه بالسنه النبویه، نشریه علوم و معارف قرآن و حدیث، ص 9 - 30، شماره 5، زمستان 1394 ش.
    ۷. بخارى، محمّد، صحیح بخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاه، چاپ اوّل، 1422ق.
    ۸. دمشقی، ابن ناصرالدین، الرد الوافر، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ اول، 1393 ق.
    ۹. دمشقیه، عبدالرحمن، إستدلال الشیعه بالسنه النبویه فی میزان النقد العلمی، مصر، دارالصفوه، چاپ اول، 1429 ق.
    ۱۰. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1409 ق.
    ۱۱. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414 ق.
    ۱۲. طبرانی، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر(تفسیر القرآن العظیم)، اردن، چاپ اول، 2008 م .
    ۱۳. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.
    ۱۴. محمد بن ابراهیم الحمد، تراجم لتسعه من الاعلام، بی جا، بی نا، بی تا.
    ۱۵. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.

 

 

[1] . احسانی فر، محمد مهدی، بررسی توصیفی- انتقادی از کتاب استدلال الشیعه بالسنه النبویه، نشریه علوم و معارف قرآن و حدیث، شماره 5، ص11

[2]. دمشقیه، عبدالرحمن، إستدلال الشیعه بالسنة النبویة فی میزان النقد العلمی، ص189

[3] . همان، ص190

[4] . شیخ طوسی، امالی، ص317

[5] . چنانکه در آیه 80 سوره شعراء آمده است: "وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِین‏"

[6] . آیه 82، سوره اسراء

[7] . فخر رازی، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، ج‏21، ص390

[8] . طبرانی، التفسیر الکبیر(تفسیر القرآن العظیم)، ج‏4، ص131

[9] . آیه شریفه 68 و 69 سوره نحل

[10] . بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج7، ص133

[11] . عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِذَا اشْتَکَى الْإِنْسَانُ الشَّیْءَ مِنْهُ، أَوْ کَانَتْ بِهِ قَرْحَةٌ أَوْ جُرْحٌ، قَالَ: النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِإِصْبَعِهِ هَکَذَا، وَوَضَعَ سُفْیَانُ سَبَّابَتَهُ بِالْأَرْضِ، ثُمَّ رَفَعَهَا «§بِاسْمِ اللهِ، تُرْبَةُ أَرْضِنَا، بِرِیقَةِ بَعْضِنَا، لِیُشْفَى بِهِ سَقِیمُنَا، بِإِذْنِ رَبِّنَا»    صحیح مسلم، ج4، ص1724

[12] . بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج7، ص124

[13] . بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج6، ص18

[14] . بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج4، ص130

[15] . ابن أبی شیبه، عبدالله، المصنّف فی الأحادیث والآثار، ج5، ص33

[16] . ابوطاهرسلفی، صدرالدین، الطیوریات، ج3، ص912

[17] . دمشقی، ابن ناصرالدین، الرد الوافر، ص74

[18] . محمد بن ابراهیم الحمد، تراجم لتسعه من الاعلام، ص474

[19] . ابن ابی الدنیا، مقتل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (علیه السلام)، ص45

[20] . "عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ نَبِیّاً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مَرِضَ‏ فَقَالَ لَا أَتَدَاوَى حَتَّى یَکُونَ الَّذِی أَمْرَضَنِی هُوَ الَّذِی یَشْفِینِی فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ لَا أَشْفِیکَ حَتَّى تَتَدَاوَى‏ فَإِنَّ الشِّفَاءَ مِنِّی."      شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج‏2، ص:409

[21] . ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج1، ص

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی