استناد به حدیث ضعیف و موضوع، توسط محمد بن عبدالوهاب!!!

سوال
آیا محمد بن عبدالوهاب عالم در علم حدیث بوده است؟؟
پاسخ
اولا: البانی از علمای سلفی و نجدی که نزد وهابیت و نجدی ها جایگاه ویژه ای در علوم حدیث دارد از جمله کسانی است که در بحث علوم حدیث ردیه بر محمد بن عبد الوهاب زده است. البانی تصریح می کند: «محمّد بن عبدالوهاب، توجه و عنایتی به فقه و حدیث سلفی نداشته است و از ناحیه مذهبی حنبلی و از ناحیه حدیث مانند دیگران است. چرا که اثر و کتابی در فقه ندارد، تا دلالت کند بر این که وی مانند: ابن تیمیه در تفقه و دین روش سلفی دارد! گویا او در این جهت معذور است! همان گونه که الآن گفتم، همچنین در احادیث، او همانند دیگران، شناختی به حدیث صحیح و ضعیف ندارد»[1].
ثانیا: محمد بن عبدالوهاب در کتابش «رسالة فی الرد على الرافضة[2]» برای مشرک دانستن شیعیان و کشتار آنها به حدیث ضعیفی[3] استناد می کند که تمام طرق این حدیث ضعیف و موضوع است چنانچه البانی در «سلسلة الأحادیث الضعیفة» تمام طرق این روایت را ضعیف و موضوع دانسته است[4].
ثالثا: محمد بن عبدالوهاب نجدی در کتاب التوحید خود در باب «من الشرک ان بستغیث بغیر الله او یدعو غیره»، جهت اثبات اینکه استغاثه به غیر خداوند شرک است فقط یک حدیث ضعیف ذکر می کند: «در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) منافقین، مسلمین را اذیتت می کردند. برخی از مسلمین گفتند: از شر این منافقین به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) استغاثه می کنیم. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: استغاثه به من نمی شود کرد، استغاثه فقط به خداوند متعال می شود[5].
اما در مورد حدیث «من الشرک ان بستغیث بغیر الله او یدعو غیره»:
یک: محقق کتاب أبو مالک الریاشی در پاورقی می گوید: حدیث از نظر سندی صغیف است، و قول صحیح در بین اقوال اهل علم این است که این حدیث از نظر سندی ضعیف است چون «ابْنِ لَهِیعَةَ» اختلاط داشته و مدلس بوده است[6].
دو: این حدیث مخالف صریح آیه 15 سوره قصص است:
«وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ»؛ او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند؛ یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان موسی بود در برابر دشمنش به وی استغاثه کرد؛ موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد)؛ موسی گفت: این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکاری است.
سه: این حدیث مخالف صریح حدیث صحیح بخاری است: «خورشید روز قیامت نزدیک می شود تا جایی که عرق به نیمه گوش می رسد. در حالی که آنان در چنین حالتی هستند به آدم استغاثه می کنند و بعد از او به موسی و سپس به محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)»[7].
چهار: این حدیث مخالف صریح صحیح مسلم است: «ابن مسعود روایت کرده است که فردی غلامی را کتک می زد. پس غلام گفت: به خداوند پناه می برم (اغوذ بالله) پس آن فرد شروع به زدن آن غلام کرد. غلام گفت: به رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) پناه می برم. پس آن فرد او را رها کرد. رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم» فرمود: به خداوند قسم، خداوند بیشتر از تو توانایی انجام این کار دارد. بعد از آن او را آزاد کرد»[8].
پنج: بر فرض بگوییم این حدیث صحیح است!! در کجای این حدیث، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود که استغاثه به من شرک اکبر است؟!! همچنین این حدیث در مورد زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم است نه وفات!! و استغاثه و توسل نزد وهابیت در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله) جایز است.
بنابر این با توجه به موارد فوق، محمد بن عبدالوهاب برای اینکه عقیده خود را اثبات کند و بگوید استغاثه به غیر خداوند (در هر صورت) شرک اکبر است، متمسک به یک حدیث ضعیف و مخالف قرآن و مخالف احادیث صحیحین شده است، که این نشان از عجز و ناتوانی وی در ارائه مستندات برای عقیده خود است.
حال سوال پیش می آید: این مروج توحید ابلیسی که علم حدیث نمی داند، چگونه می خواهد توحید و شرک را ترسیم کند؟! آیا محمد بن عبدالوهاب ندانسته است که این احادیث ضعیف است و به علم حدیث و رجال آشنایی نداشته است؟؟!! یا محمد بن عبدالوهاب می دانسته است و از روی تلبیس برای اثبات اعتقادات خودش، به احادیث ضعیف تمسک کرده است؟؟!!
نویسنده: سید مصطفی عبدالله زاده
[1]- دروس للشیخ محمد ناصر الدین الألبانی، المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی (المتوفى : 1420هـ)، مصدر الکتاب: دروس صوتیة قام بتفریغها موقع الشبکة الإسلامیة جزء 38 ص13: «الشیخ محمد بن عبدالوهاب، فلم تکن له عنایة لا فی الحدیث ولا فی الفقه السلفی، فهو من الناحیة المذهبیة حنبلی و من الناحیة الحدیثیة کغیره، فلیس له آثار فی الفقه تدلّنا علی انّه کابن تیمیة سلفی المنهج فی التفقه و الدین. و لعل له فی ذلک عذراً، کما ألمحت الیه آنفاً، کذلک فی الأحادیث فهو کغیره لا معرفة له فی الحدیث الصحیح و الضعیف».
[2]- محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی (المتوفى: 1206هـ)، رسالة فی الرد على الرافضة، محقق: ناصر بن سعد الرشید، ناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود، الریاض، المملکة العربیة السعودیة ص18.
[3]- «وقد روی بأسانید بعضها حسن: عن ابن عباس قال: "کنت عند النبی صلى الله علیه وسلم وعنده علی رضی الله عنه فقال النبی صلى الله علیه وسلم: یاعلی سیکون فی أمتی قوم ینتحلون حب أهل البیت لهم نبز یسمون الرافضة، قاتلوهم فإنهم مشرکون».
[4]- البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة، دار المعارف، ریاض، چاپ اوّل، 1412ق. ج13، ص568.
[5]- کتاب التوحید الإمام محمد بن عبدالوهاب، محقق: أبو مالک الریاشی، ناشر: مکتبة عباد الرحمن - مکتبة العلوم والحکم، چاپ اول، 1429 ق. ص45: «وروی الطبرانی بإسناده أنه کان فی زمن النبی صلى الله علیه وسلم منافق یؤذی المؤمنین، فقال بعضهم: قوموا بنا نستغیث برسول الله صلى الله علیه وسلم من هذا المنافق. فقال النبی صلى الله علیه وسلم: (إنه لا یستغاث بی، وإنما یستغاث بالله عز وجل)».
[6]- همان.
[7]- بخارى، محمّد، صحیح البخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق. ج2، ص123، ح1475: «إِنَّ الشَّمْسَ تَدْنُو یَوْمَ القِیَامَةِ، حَتَّى یَبْلُغَ العَرَقُ نِصْفَ الأُذُنِ، فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ اسْتَغَاثُوا بِآدَمَ، ثُمَّ بِمُوسَى، ثُمَّ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ».
[8]- نیشابورى، مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقى، دار إحیاء التراث العربى، بیروت، بى تا. ج3، ص1281:« أَنَّهُ کَانَ یَضْرِبُ غُلَامَهُ، فَجَعَلَ یَقُولُ: أَعُوذُ بِاللهِ، قَالَ: فَجَعَلَ یَضْرِبُهُ، فَقَالَ: أَعُوذُ بِرَسُولِ اللهِ، فَتَرَکَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللهِ لَلَّهُ أَقْدَرُ عَلَیْکَ مِنْکَ عَلَیْهِ»، قَالَ: فَأَعْتَقَهُ».