آیا ائمه مذاهب اسلامی، شیعه را تکفیر کردند؟ ( 1 )

پرسش
برخی از شبکه های وهابی تکفیری چنین به مخاطبان خود القاء می کنند که شیعه کافر است و بزرگان اهل سنت، شیعه را تکفیر کرده اند. آیا چنین ادعای صحیح است؟
پاسخ
پاسخ اجمالی
اهل سنت، همواره شیعیان را بدعت گزار در دین رسول خدا (صل الله علیه وآله) می دانستند، ولی هیچ گاه آنان را کافر و خارج از دین اسلام معرفی نکردند. هر چند برخی از آنان، بدون مبنای علمی و صرفا به خاطر تعصب، بر سر مسائلی همچون سب صحابه، قذف عایشه و ... شیعه را تکفیر کردند، ولی محققین از علمای اهل سنت، در مقابل این جریان موضع گرفته و تکفیر شیعه را فاقد مبنا دانستند. در این گفتار بطلان قول تکفیر شیعه از ناحیه احناف مورد بررسی قرار می گیرد.
پاسخ تفصیلی
اسلام شیعه نزد احناف
بعد از رحلت پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله)، عالم اسلام دچار تشتت گردید و مسلمانان در مسائلی همچون خلافت، حقیقت ایمان، قدیم یا حادث بودن قرآن و... دچار نزاع شدند.
این اختلافات و چند دستگی ها، سبب شد احمد بن حنبل و دیگر علماء، برای تبیین شاکله فکری و اعتقادی که یک مسلمان لازم است به آن معتقد باشد، اعتقاد نامه بنویسند و به گمان خودشان، اصول سنت رسول خدا (صل الله علیه وآله) را شرح دهند و هر آنچه غیر آن باشد را به عنوان بدعت معرفی کنند.
شیعیان، بر اساس آنچه آن را اصول السنة نامیدند، اهل بدعت معرفی شدند؛ ولی آنان شیعه را تکفیر نکردند و خارج از اسلام ندانستند. ولی در عین حال، برخی بدون تحقیق و صرفا از روی تعصب، در صدد بر آمدند شیعیان را بر سر مسائلی همچون سب صحابه تکفیر کنند.
در ادامه این گفتار، آثاری که از بزرگان احناف به جای مانده است مورد بررسی قرار می گیرد تا معلوم گردد آیا واقعا در آثاری که از آنان به جای مانده است، شاهدی بر تکفیر شیعه می توان یافت یا خیر؟
ابوحنیفه (م 150):
با مراجعه به آثاری که از ابوحنیفه به جای مانده است، هیچ موردی از تکفیر شیعه و سایر فرق اسلامی، مشاهده نمی شود. شیعیان با وجود اینکه اهل قبله هستند و کتاب خدا را قبول دارند، اگر واقعا خارج از اسلام بودند و به خاطر سب صحابه یا موارد دیگر حکم کفر بر آنان جاری بود، لازم بود که امام احناف به این مساله اشاره کند و مسلمانان را بر این مساله آگاه نماید. حال که اثری از تکفیر شیعه در آثار وی که در دسترس همگان است، مشاهده نمی شود، بنابراین وی شیعیان را مسلمان می دانست؛ هر چند ممکن است شیعیان در نگاه او فاسق بودند.
همانطور که ابوحنیفه در تبیین دیدگاه خود چنین بیان می کند:
«ولا نکفر مسلما بذنب من الذنوب وإن کانت کبیرة إذا لم یستحلها ولا نزیل عنه اسم الإیمان ونسمیه مؤمنا حقیقة ویجوز ان یکون مؤمنا فاسقا غیر کافر؛[1] ما مسلمانی را به خاطر گناه و لو اینکه کبیره باشد، تا زمانی که آن را حلال نداند و اسم ایمان را از او زائل نکند، تکفیر نمی کنیم و جایز است مسلمان فاسق باشد».
ابو یوسف (م 182):
شاگرد برجسته ابوحنیفه، ابو یوسف نیز بر همان خطی که استادش برایش ترسیم کرد حرکت نمود و شهادت اهل هواء و بدعت (در گمان خودش) را به خاطر اینکه آنان هم مسلمانند و هم عادل اند، قبول می کرد و حاضر نشد هیچ گروهی از اهل قبله را و لو به خاطر بدعت، تکفیر کند و در آثار او اثری از تکفیر شیعه دیده نمی شود.
شیبانی یکی دیگر از شاگردان ابوحنیفه از ابو یوسف چنین نقل می کند: «وقال أَبو یوسف: سمعت ابن أبی لیلى یقول: شهادة أهل الأهواء جائزة ... إلا الخَطَّابیة وهم صنف من الرافضة؛[2] شهادت اهل هواء جایز است مگر خطابیه که گروهی از شیعه است.»
بنابراین اگر شیعیان کافر بودند، لازم بود که همه آنان استثناء شوند و شهادت آنان مورد قبول واقع نشود. از اینکه فقط برخی از شیعیان استثناء شدند، معلوم می گردد که شیعیان نزد آنان مسلمان هستند.
طحاوی (م 321):
ابوجعفر طحاوی صاحب کتاب معروف «عقیده طحاویه» و از علمای بزرگ حنفی، هر چند در کتابش، بغض صحابه را علامت کفر دانسته است[3] ولی در هیچ کدام از آثارش، اسمی از کفر شیعه نمی آورد و صریحا شیعه را تکفیر نمی کند. او در کتابش هر آنچه بیان می کند، عقیده ابوحنیفه و شاگردان برجسته مکتب او است و می داند که تکفیر شیعه در مذهب حنفی جایگاهی ندارد. در نظر او هر چند شیعه در باطن بغض صحابه را دارند و شاید از این جهت کفر باطنی داشته باشند، ولی در ظاهر با آنان معامله مسلمان می شود و به خاطر اینکه اهل قبله هستند و شهادتین را جاری می کنند، مسلمانند و نمی توان آنان را تکفیر کرد.
بیان شد در آثار امام مذهب حنفی و برخی از عالمان برجسته این مذهب تکفیر شیعه جایگاهی ندارد. در ادامه اقوال علمای حنفی که به دفاع از شیعه پرداختند و در مقابل کسانی که نسبت کفر به شیعه دادند، موضع گرفتند، خواهد آمد.
الف) ملا علی قاری
ملا علی قاری از علمای حنفی قرن 11 قمری، تکفیر شیعه را به خاطر سب صحابه، مخالف با اصول مذهب می داند. وی در رد کسانی که شیعه را تکفیر کرده اند، می نویسد:
«فلنَرجع إلى مَا نَحن بصِددِهِ مِنْ إثباتِ کفر مَنْ سَب الصّحابة عمُوماً أو سَب الشیخَین خصُوصاً، فَلا شک فی أنَّ أصول الأدِلةِ ثلاثة هَی: الکِتاب وَالسُنة وَإجمَاع الأمةِ، فأمَّا الکتاب فَهوَ خالٍ عَن هَذا الخطَاب، وکَذَا الإجماع مَفقود فی هَذَا الباب، فبَقی الأحَادیث وَهَی آحَاد الإسناد، ظنی الدَلالَة فی مِقَام الأستِناد، وَلهَذا لم یذکرها الفقهاء کفر الرافضی فی کلماتِ الکفر وَلا فی بَابِ الارتدَاد.[4]
پس بر می گردیم به آنچه ما در صدد بیان آن بودیم که عبارت است از کفر کسی که همه صحابه را سب کند یا کسی که شیخین را سب کند. اما دلیلی از کتاب و سنت بر کفر چنین شخصی نداریم و اجماع نیز در این باب مفقود است. پس باقی می ماند احادیث آحاد که ظنی الدلاله در این مقام است. لذا فقهاء در کلمات کفر یا در باب ارتداد، اسمی از کفر شیعیان نبرده اند.»
وی در مورد این سوال که چگونه کافر بودن سب کننده شیخین را عوام می دانی در حالی که در بعضی از کتب فتوا وارد شده است، چنین پاسخ می دهد:
«لم أرَ نقله إلاَّ مِنْ المجهُولینَ الذینَ هم فی طریق التحقیق غَیر مَقبُولیَن... والحاصل أنه لیس بمنقولٍ عَن أحدٍ مِنْ أئمتنا المتقدمین کأبی حَنِیفة وأصحابه ؛[5] این فتوا از کسانی که مجهول هستند و کسی آنان را محقق نمی داند، وارد شده است... و حاصل مطلب اینکه تکفیر شیعه از احدی از امامان مثل ابوحنیفه و اصحاب او نقل نشده است».
ب) محمد عبد الحی اللکنوی
محمد عبد الحی اللکنوی از علمای حنفی هند در قرن 14، در انتقاد از کسانی که بدون دلیل شیعه را به خاطر برخی امور تکفیر می کنند می نویسد:
«وإنى أَتعجبُ مِن أرباب الفتاوی، کیف لا یَحتَاطونَ فی أَمر التَّکفیر، مَعَ قَولهم مَن کانَ فی کَلامِهِ مئةٌ إلا واحد محملاً یوجب تکفیره لا یکفر، وَقَدْ التزم صاحب البحر الرائق أن لا یُفتی بشیء مِن ألفاظِ التَّکفیر المنقولةِ فی الفتاوى، إِلا أَنَّهُ خَرجَ عن التزامِهِ ونَسی ما قَدَّمت یداهُ فی بعضِ المسائلِ. کمسألةِ تَکفیرِ الروافضِ، فإنَّهُ مَالَ إلى تَکفیرِهم، بقولهم سبُّ الشَّیخینِ کُفرٌ وأَمثالُهُ، ولم یَفهم أنَّ هذهِ الأمورَ الَّتِی صدرت عنهم إنِّما هی لشبهةٍ عرضت لَهم فَتکونُ مانعةٌ من التَّکفیرِ، کَمَا حقَّقَه ابن الهمام فی تحریر الأصول، وغیرُهُ.[6]
و من تعجب می کنم از ارباب فتوا که چگونه در تکفیر احتیاط نمی کنند؛ در حالی که خودشان گفته اند کسی که در کلامش محملی برای عدم تکفیرش وجود داشته باشد، تکفیر نمی شود. صاحب بحر الرائق خود را ملزم می داند که به خاطر الفاظ تکفیر، کسی را تکفیر نکند در حالی که خودش به عهدش عمل نکرد و شیعه را به خاطر برخی مسائل همچون سب صحابه تکفیر کرد. در حالی که همانطور که امام ابن همام گفته است، آنان به خاطر شبهه ای که دارند، سب می کنند و این مانع از تکفیر آنان است.»
ج) ابن عابدین
ابن عابدین از دیگر علمای حنفی قرن 13، کفر شیعیان را به خاطر سب صحابه مشکل می شمارد و از نظر او ائمه مذهب، بدعت گزار را گمراه می دانند نه کافر. وی در این زمینه می نویسد:
«على أن الحکم علیه بالکفر مشکل، لما فی الاختیار اتفق الأئمة على تضلیل أهل البدع أجمع وتخطئتهم وسب أحد من الصحابة وبغضه لا یکون کفرا.[7] حکم بر کفر شیعه مشکل است چرا که در کتاب الاختیار لتعلیل المختار بیان شده است امامان مذهب، بر گمراهی صاحب بدعت اتفاق نظر دارند و سب صحابی و بغض او کفر نیست.»
جمع بندی
بنابر آنچه بیان شد، روشن گردید که هر چند احناف، شیعه را اهل بدعت می دانند و به خاطر اعمالی همچون سب صحابه، آنان را فاسق می دانند، ولی هیچ گاه شیعه را تکفیر نکردند و اگر هم فتاوای تکفیری از برخی از آنان صادر شده است، بدون مبنای علمی بوده است؛ لذا محققین از احناف در مقابل آنان موضع گرفتند و فتوای آنان را از روی جهالت دانسته و بدون دلیلی از کتاب و سنت و اجماع و اقوال ائمه مذهب حنفی دانسته اند.
ان شاء الله در شماره های بعدی، اقوال دیگر مذاهب اسلامی در عدم تکفیر شیعه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
سید مصطفی هاشمی
[1] أبو حنیفة، النعمان بن ثابت، الشرح المیسر على الفقهین الأبسط والاکبر المنسوبین لأبی حنیفة، مکتبة الفرقان – عجمان، تحقیق : د.محمد بن عبدالرحمن الخمیس، الطبعة الأولى، 1999م، ص: 43
[2] الشیبانی، محمد بن الحسن، الأَصْلُ، تحقیق وَدرَاسَة: الدکتور محمَّد بوینوکالن، الناشر: دار ابن حزم، بیروت – لبنان، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م، ج10، ص478
[3] «ونحب أصحاب رسول الله صلى الله علیه و سلم ولا نفرط فی حب أحد منهم ولا نتبرأ من أحد منهم ونبغض من یبغضهم وبغیر الخیر یذکرهم ولا نذکرهم إلا بخیر وحبهم دین وإیمان وإحسان وبغضهم کفر ونفاق وطغیان». العقیدة الطحاویة (ص: 57)
[4] الملا الهروی القاری، علی بن محمد، شم العوارض فی ذم الروافض المحقق: د. مجید الخلیفة، الناشر: مرکز الفرقان للدراسات الإسلامیة، الطبعة: الأولى، 1425 هـ ج 1 (ص: 33)
[5] همان، ص34
[6] عبد الحی اللکنوی، محمد، إحکام القنطرة فی أحکام البسملة، المحقق : الدکتور صلاح محمد أبو الحاج، مؤسسة الرسالة، بیروت، دار البشیر، عمان، الأردن، الطبعة : الأولى 2000م. ج1، ص178
[7] ابن عابدین، محمّد امین بن عمر (م 1252)، رد المحتار على الدر المختار، دار الفکر، بیروت، چاپ دوّم، 1412 هـ. ق. (ج4/ ص237)