رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

هجمه دشمن از طریق فضای مجازی و وارد کردن شبهات بر پیکره مذهب شیعه و انقلاب اسلامی نشان از حرکت صحیح و رو به جلو شیعه و انقلاب است. امید است همه اهالی دغدغه مند انقلابی فعال در فضای مجازی، هر یک به سهم خود در راستای کمک به آرمان های انقلاب و مذهب حقه شیعه گامی هر چند کوچک جهت هدایت قشرهای مختلف خصوصا جوانان برداشته و وظیفه خویش را در این راستا ایفا نمایند. ارادتمند شما صبور

بررسی روایت «الدعاء مخ العبادة»!!!

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۲۷ ب.ظ

پرسش
آیا روایت «الدعاء مخ العبادة» صحیح است یا نه؟

وهابی های تکفیری قائل هستند دعا عبادت است لذا دعای غیر الله، عبادت غیر الله تعالی شمرده می شود و کسی که دیگران را بخواند مشرک می شود. یکی از روایاتی که بر زبان بسیاری از وهابی های تکفیری و وهابی زده ها جاری می شود، این روایت است:

«حدثنا علی‌بن‌حجر، قال: أخبرنا الولید بن مسلم، عن ابن لهیعة، عن عبید الله بن أبی جعفر، عن أبان بن صالح، عن أنس بن مالک، عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: الدعاء مخ العبادة»[1]. ترمزی در ادامه این روایت می نویسد: «هذا حدیث غریب من هذا الوجه، لا نعرفه إلا من حدیث ابن لهیعة»؛ این حدیث غریب است و ما این حدیث را جز از طریق ابن لهیعه نمی شناسیم.

طبرانی نیز بعد از نقل این روایت می نویسد: «لَمْ یَرْوِ هَذَا الْحَدِیثَ عَنْ أَبَانَ إِلَّا عُبَیْدُ اللَّهِ، تَفَرَّدَ بِهِ ابْنُ لَهِیعَةَ»[2]؛ این روایت را از ابان جز عبیدالله نقل نکرده و ابن لهیعه نیز به این روایت تفرد دارد.

بنابراین آیا این روایت نزد ائمه حدیث صحیح است یا نه؟ آیا استدلال وهابی های تکفیری به این روایت و امثال این روایت صحیح است یا نه؟


[1]- ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، تحقیق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامى، بیروت، 1998م. ج5، ص316.

[2]- طبرانى، سلیمان، المعجم الأوسط، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد وعبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، دار الحرمین، قاهرة. ج3، ص293.

 

پاسخ
روایتی را که وهابی های تکفیری به آن استناد می کنند از دو جهت ضعیف است:

 یک: در این روایت «ولید بن مسلم» قرار گرفته است و ولید بن مسلم جزو مدلسین و طبقه چهارم مدلسین است و حتما باید تصریح به سماع بکند چنانچه ذهبی و ابن حجر عسقلانی  او را جزو شدید المدلسین آوردند[1]. ولید بن مسلم در این روایت هم تصریح به سماع نکرده است.

دو: در این روایت «عبد الله بن لهیعة» قرار گرفته است و عبدالله بن لهیعة هم اختلاط داشته و سوء حفظ داشته است و هم جزو مدلسین است و باید تصریح به سماع بکند چنانچه ابن حجر عسقلانی و دیگران به این نکته اشاره کردند[2].

بنابراین سند این روایت ضعیف است و نمی توان به آن استناد کرد چنانچه البانی متسلف نجدی این روایت را تضعیف کرده است[3].

البته روایتی دیگر نزدیک به این معنی نقل شده است: «أن رسول الله صلى الله علیه وسلم، قال: "إن الدعاء هو العبادة "، ثم قرأ: " {ادعونی أستجب لکم، إن الذین یستکبرون عن عبادتی}»[4]؛ پیامبر (صلی الله علیه وآله فرمودند: دعاء عبادت است سپس این آیه را قرائت فرمودند.

اولا: واژه دعا در لغت به معنای عبادت و مترادف عبادت نیست بلکه معنای لغوی دعا، طلب توجه مدعو (کسی که خوانده شده) است که ممکن است با ندا همراه باشد یا نباشد. بنابراین وهابیت تکفیری از حیث لغت، نمی توانند از لفظ دعا عبادت را بدست بیاورند تا بگویند خواندن و ندای غیر خداوند، عبادت غیر محسوب می شود و شرک است چون در لغت دعا به معنای عبادت نیست چنانچه ابن فارس می نویسد: معنای دعا از ریشه (د، ع، و) این است که چیزی با صوت و کلام تو، به سوی تو میل کند[5]. راغب در معنای لغوی دعا می نویسد: کسی را بانگ زدن و خواندن جز اینکه ندا را در بانگ زدن بدون اضافه کردن اسم آن شخص به کار می برند، مثل «أیا» ولی دعا، بانگ زدن و خواندنی است که پیوسته با اسم طرف همراه است، مثل «یا فلان» و گاهی این دو واژه به جای یکدیگر به کار می روند[6]. فیومی می نویسد: دَعَوْتُ: اللّهَ (أَدْعُوهُ) یعنی تضرع کردم به سوی او با درخواست و راغب شدم به خیری که نزد اوست. «و دعوت زیداً» یعنی او را ندا کردم و اقبالش را خواستم[7].

ثانیا: مشکل اساسی این است که عده ای این روایت را دلیل بر شرک دانستن استغاثه و دعای غیر الله دانسته اند در حالی که همانگونه که توضیح داده خواهد شد این برداشت آنها از روایت کاملا ناصحیح است و مخالف آیات قرآن است. چرا که اگر «ال» در «الدعاء» را همچون وهابی های تکفیری به «ال» جنس یا استغراق بدانیم همه دعا ها و خواندن ها شرک می شود و همه مردم حتی خودشان مشرک می شوند.

همچنین اگر منظور از «الدعاء» در این روایت، مطلق خواندن باشد و در اصطلاح «ال» الدعاء استغراق و عموم باشد، مخالف آیات قرآن است. مانند این آیه که از زبان حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید:

«قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلًا وَ نَهاراً فَلَمْ یزِدْهُمْ دُعائِی إِلَّا فِراراً»[8]؛ گفت: بارالها، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.

در لفظ دعا آمده و حضرت نوح (علیه السلام) مردم را می خوانده اما هیچگاه به معنی عبادت نیست چرا که خواندن در اینجا به معنی دعوت کردن برای پذیرش حق بوده است.

اگر «ال» عموم و استغراق  باشد مخالف بداهت عقلی است چرا که در طول روز هر وهابی تکفیری ده ها نفر را برای انجام امورش فرا می خواند که طبق تفسیر آنها منجر به عبادت آنها می شود.

ثالثا: دعا در قرآن معانی متعددی دارد و هر دعایی به معنای عبادت نیست. گاهی به معنای عبادت است[9] چنانچه در همین روایت با توجه به آن آیه قرینه است که این دعا به معنای عبادت است. حاکم نیشابوری نیز در تفسیر این آیه روایتی را از جریر بن عبدالله بجلی آورده که در آن این آیه به «اعبدونی استجب لکم» تفسیر شده و روایت را طبق شرط صحیحین، صحیح دانسته و ذهبی هم طبق شرط مسلم صحیح دانسته است[10]. این روایت گرچه موقوف است ولی تفسیر صحابه حکم مرفوع را دارد. پس با لفظ ادْعُونِی و با لفظ عبادتی دانسته می شود که مقصود از این دعوت، درخواست و یا ناله و استغاثه خاص در برابر موجوداتی بود که آنها را به صفات الهی شناخته بودند. گاهی به معنای طلب حاجت و استغاثه است[11] و گاهی به معنای فراخواندن و تبلیغ است[12] و گاهی به معنای صدازدن است[13] و گاهی به معنای ادعا کردن است[14] که درباره هر کدام آیاتی داریم.

بنابراین «ال» در الدعاء نمی تواند عام باشد بلکه باید عهد ذهنی باشد. یعنی دعای خاص، عبادت است. اما چه دعای خاصی، عبادت است؟

دقت در معنی دعا این سؤال را جواب می دهد. کسی که دعا می کند به دنبال جلب منفعت و دفع ضرر است. کسی می تواند نفع و ضرر برساند که «رب» این جهان باشد. اعتقاد مسلمانان این است که هیچ کس جز الله تعالی نمی تواند نفع و ضرر برساند و اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) یا ولی نیز نفع و ضرر می رساند، چه در حال حیات و چه در حال ممات، به اذن الله تعالی است و تا الله تعالی نخواهد و به او قدرت ندهد نمی تواند نفع و ضرری برساند. بنابراین همه نفع و ضررها برای خداوند متعال است.

بله اگر کسی معتقد باشد که غیر الله تعالی به طور مستقل نفع و ضرر می رساند، چه در حال «حیات» و چه «ممات» و چه «ما یقدر» و چه «ما لا یقدر»، قطعا مرتد و کافر است و قبل از اینکه دعا کند، به خاطر اعتقادش کافر است.

بنابراین معنی روایت «الدعاء مخ العباده»، یعنی دعاء الله مخ العباده است یعنی خواندن الله تعالی، بالاترین درجه عبادت است. و هیچگاه نمی توان این روایت را به معنی مطلق ندا دادن و خواندن نمی توان معنی کرد. بله دعایی که در آن شخص مدعو را رب و اله بداند در این صورت آن دعا عبادت است و الا بدون نیت ربوبیت و الوهیت دعا در لغت به معنای خواندن است.

عموم اهل تسنن و شیعه از ابتدا معتقد بوده اند منظور دعایی است که به همراه اعتقاد ربوبیت باشد. یعنی اگر کسی را به نیت اینکه «رب» است، بخواند و از او درخواست کند، دعای شرعی محسوب می شود و عبادت او کرده است. اما وهابی های تکفیری با اهل سنت و شیعه مخالفت کرده اند و معتقدند خواندن غیر الله تعالی حتی اگر بدون نیت ربوبیت هم باشد، عبادت و شرک است.

از وهابی تکفیری پرسیده می شود: آیا هر خواندن غیر الله ی شرک است؟

در پاسخ می گوید: خیر؛ خواندن غیر خدا زمانی شرک است که «ما لا یقدر علیه الا الله» باشد و یا غایب و یا میت باشد. در این صورت شرک می باشد.

از او پرسیده می شود: چرا در این سه صورت شرک است؟

می گوید: درخواست «ما لا یقدر علیه الا الله» شرک است چرا که معتقد به این شده که غیر الله تعالی قادر به اموری است که مخصوص خداوند است و این شرک است.

همچنین در خواندن غایب و میت نیز او را حاضر و ناظر بر امور می دانند و این امور مخصوص الله تعالی است و قرار دادن برای غیر الله تعالی موجب شرک می شود.

در پاسخ می گوییم:

این ادعا علاوه بر اینکه مخالف آیات و روایات است، پاسخی به ادعای ابتدایی خودتان در عدم شرط نیت ربوبیت در عبادت است. چرا که شما الآن خودتان اعتراف کردید که در دعای غیر الله به نیت قدرت داشتن و حاضر و ناظر بودن است و خود شما هم اعتراف دارید که اینها از شئون ربوبیت است. پس طبق اعتراف خودتان در دعای غیر الله تعالی قصد و نیت ربوبیت وجود دارد. و این همان سخن علمای اهل سنت و نقض سخن ابتدایی شما در عدم نیاز به نیت ربوبیت در عبادت است.

بنابراین حتی وهابی های تکفیری نیز نیت ربوبیت را در تحقق عبادت شرط می دانند هر چند به صراحت بیان نکنند. یعنی خواندن غیر الله تعالی زمانی عبادت است که آن غیر الله تعالی را رب بدانیم و یا شئون ربوبیت به او بدهیم. معنی این سخن این است که طبق اعتراف وهابی خارجی اگر ما شئون ربوبی را به غیر الله تعالی ندهیم (که مسلمانان نمی دهند) عبادت غیر الله تعالی محقق نمی شود و شرک نیست.

اما دیگر ادعاهای وهابی ها که در خواندن غیر الله حتما نیت قدرت داشتن غیر الله و حاضر و ناظر بودن آنها است، ادعاهای غلط و اشتباهی است. چون معیار شرک زنده و مرده و حاضر و غائب نیست بلکه معیار شرک مع الله و من دون الله است یعنی هر فعلی را از دیگران بخواهیم ولی آن شخص را من دون الله یا مع الله بخوانیم شرک است و الا اگر فعلی را به اذن الله تعالی از غیر خدا بخواهیم در این صورت این عین توحید است.

 

نویسنده: سید مصطفی عبدالله زاده


[1]- «الولید بن مسلم (ع): ثقة لکنه مدلس عن الضعفاء فلا بد أن یصرح بالسماع إذا احتج به إما إذا قیل عن فلیس بحجة»؛ ذهبی، محمد بن أحمد، ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق، محقق : محمد شکور بن محمود الحاجی أمریر المیادینی، ناشر : مکتبة المنار ـ الزرقاء، چاپ اول، 1406ق. ص 191- «ع الولید بن مسلم الدمشقی معروف موصوف بالتدلیس الشدید مع الصدق»؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، محقق: د. عاصم بن عبدالله القریوتی، ناشر: مکتبة المنار – عمان، چاپ اول، 1403ق. ص 51.

[2]- «عبد الله بن لهیعة الحضرمی قاضی مصر اختلط فی آخر عمره وکثر عنه المناکیر فی روایته وقال بن حبان کان صالح ولکنه کان یدلس عن الضعفاء»؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، ص 54- «[د ت ق م مقرونا] عبد الله بن لهیعة القاضی المشهور. الکلام فیه معروف وقال بعض مشایخی فیما قرأت إنه نسب إلى الاختلاط انتهى والعمل على تضعیف حدیثه والله أعلم»؛ برهان الدین حلبی، ابن عجمی، إبراهیم بن محمد، الاغتباط بمن رمی من الرواة بالاختلاط، محقق: علاء الدین علی رضا، وسمى تحقیقه (نهایة الاغتباط بمن رمی من الرواة بالاختلاط) وهو دارسة وتحقیق وزیادات فی التراجم على الکتاب، ناشر: دار الحدیث – القاهرة، چاپ اول، 1988م. ص 190.

[3]- البانی، محمد ناصر الدین، ضعیف سنن الترمذی، أشرف على طباعته والتعلیق علیه: زهیر الشاویش، بتکلیف: من مکتب التربیة العربی لدول الخلیج – الریاض، توزیع: المکتب الاسلامی – بیروت، چاپ اول، 1411 هـ - 1991 م. ص 441.

[4]- ابن حنبل شیبانی، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب الأرنؤوط وعادل مرشد و دیگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق. ج3، ص298.

[5]- ابو الحسین، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج 2، ص 279.

[6]- اصفهانى، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص 315.

[7]- فیومى، احمد بن محمد مقرى، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 194.

[8]- سوره نوح، آیه 5.

[9]- در آیه 60 سوره غافر خداوند فرمود: (وَ قالَ رَبُّکمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ)؛ پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا (دعاى) شما را اجابت کنم، کسانى که از عبادت من تکبر مى‏ورزند به زودى با ذلت وارد دوزخ مى‏شوند. در این آیه دعا به معنای عبادت است، چنان که از قرینه بین دعا و عبادت (عن عبادتی) فهمیده می شود.

[10]- حاکم نیشابورى، محمّد، المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 301.

[11]- آیاتی مثل آیه 38 آل عمران: (هُنالِک دَعا زَکرِیا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّک سَمِیعُ الدُّعاءِ) و آیه 89 سوره یونس: (قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ).

[12]- ىر آیات 6 و 7 سوره نوح آمده است: (قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلًا وَ نَهاراً فَلَمْ یزِدْهُمْ دُعائِی إِلَّا فِراراً) و آیه 24 سوره انفال (اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ). پس این دعا و فراخوانی، همان دعوت آنها به سوی ایمان است و این نوع دعا عین ایمان است و انجام آن بر پیغمبران خدا واجب بوده است

[13]- کلام خداوند در آیه 80 سوره نمل که فرمود: (إِنَّک لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ) و آیه 25 سوره روم که فرموده است: (ثُمَّ إِذا دَعاکمْ دَعْوَةً مِنَ الأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ).

[14]- مثل آیه 91 سوره مریم خداوند فرمود: (أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً)؛ از این رو که براى خداوند رحمن فرزندى ادعا کردند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی