طالبان و روابط با اسلام گرایی همسایگان

بعد از ظهور دوباره طالبان در جامعه افغانستان و بویژه در عرصه قدرت سیاسی، موضوع مهمی مورد توجه قرار گرفته است که رابطه این حرکت با دیگر حرکت های اسلامی چگونه خواهد بود. رابطه طالبان با جریان های تند روی داخل پاکستان ، اسلام گراهای شمال افغانستان، وقرائت و خوانش سیاسی اسلام در ایران هر گدام گزینه هایی است که طالبان باید تکلیف خود را با آن روشن کند.
گرایش های اسلامی داخل کشوره های ازبکستان و تاجیکستان نیز در پرتو نگاه قومیتی نمی توانند ارتباط خوبی با طالبان برقرار کنند.
اما از همه مهمتر ایران است که قرائن به خوبی نشان می دهد که اگر در دوره اول طالبان با گرایش های تندروی پاکستان روابط خوبی داشت اما امروز اساسا با آنها دچار مشکل جدی است. اما برخلاف پاکستان ایران است که روابط طالبان با آن دچار تغییراتی است. چشم انداز رابطه ایران و طالبان متفاوت از گذشته پیش بینی می شود.
روابط نزدیک و متنوع تهران با بسیاری از گروه های قدرتمند سیاسی و نظامی در افغانستان به آن نفوذ ویژهای می بخشد و به ویژه در روابط ایران با طالبان که ظاهرا توسعه یافته و حتی امی تواند به همکاری واقعی تبدیل شود.
این ارتباط می تواند انگیزه های زیر را داشته باشد:
1. مقابله با حضور آمریکا در افغانستان به عنوان دستوری اسلامی
2. تعهد صریح بین آنها برای مبارزه با داعش «دولت خراسان» به عنوان دشمنی مشترک
3. بنیان های اعتقادی و تمدن ساز مشترک در فقه حنفی و شیعه
4. منافع ژئوپلیتیکی بین دو کشور (مرز مشترک، مهارجرت، رودخانه هیرمند، مبادلات تجاری )
5.اقلیت های شیعی در افغانستان
6. مشترکات قومیتی ومذهبی بلوچ در استان سیستان و بلوچستان تا غرب افغانستان
و ده ها موضوع مشترک که باعث می شود آینده خوبی برای ارتباط با طالبان تصور شود. در پرتو این دادهها، رابطه ایران با طالبان باید تغییر می کرد و البته تغییر کرده است و با آنچه قبل از سال 2001 غالب بود متفاوت است.از طرفی ما شاهد تحولاتی در چنبش طالبان هسیتم تحولاتی که بر جنبش طالبان تحمیل شده است تا از روش های انعطاف پذیرتری در برخورد با مسائل پیروی کند که در رأس آن موضوع اقلیت های دینی است، مانند: شیعیان هزاره، جایی که انتظار می رود در انجام مناسک مذهبی خود و همچنین حفظ امنیت و دارایی خود به آزادی کافی دست یابند.