یکی از روشهای که وهابیت در تکفیر مسلمانان[۱]
از آن استفاده میکند تساهل در روایات و آیات و برخورد سطحی و مسامحه
کارانه با این نصوص است. در این منهج وهابیت با نادیده گرفتن عمدی صحتوسقم
راوی سعی در سوءاستفاده از آن نص به نفع خوددارند بهگونهای که اگر اسناد
موجود در طریق حدیث مورد بررسی قرار گیرد به ضعف آن حدیث پی برده میشود و
درنتیجه نمیتوان از آن حدیث برای تکفیر دیگر مسلمانان استفاده کرد.
این
گروه با استناد به احادیثی که از جهت سندی ضعیف است به تکفیر مسلمانان دست
میزنند.[۲] مثلاً با استناد به حدیث ابن عباس از پیامبر[۳] که فرموده است
در آخرالزمان گروهی میآیند که به آنها روافض میگویند، این گروه اسلام
را طرد میکنند اما به آن در ظاهر استناد مینمایند پس باید کشته شوند زیرا
که مشرکاند.[۴] این حدیث به طرق مختلفی نقلشده است که بنا به گفته ابن
حجر هیتمی اکثر طرق آن دارای ضعف هست.[۵] همچنین ابن قیصرانی طرق آن را
ضعیف میداند.[۶] مقریزی از علمای اهل سنت تمام طرقی که این حدیث نقلشده
را مورد خدشه قرار میدهد و آن را ضعیف میداند.[۷] صاحب کتاب المجالسه و
جواهر العلم نیز سند آن را ضعیف دانسته است.[۸] حال جای این سؤال باقی است
که چگونه با وجود این همه اقوالی که در مورد ضعف این روایت وجود دارد،
وهابیت در مسئلهای با این بزرگی که پای جان و مال و ناموس مسلمانان در
میان است، به آن استشهاد میکنند؟ در جواب باید گفت: اینیک منهج است برای
رسیدن به اهداف خود و اباحه جان و مال و ناموس مردم.
موردی دیگر که از
تساهل در سند حدیث میتوان به حدیث ابوالهیاج اشاره کرد. در این حدیث
امیرالمومنین علی (علیه السلام) به ابوالهیاج میگوید که آیا تو را امر کنم
به چیزی که رسول خدا به من امر کرد؟ مامورٌ به در این حدیث عبارت است از
بین بردن تصاویر و تمثالها و صاف کردن قبور با زمین.[۹] در این حدیث چهار
نفر اول که در پاورقی به آن اشاره شد مورد قدح واقع شدهاند. ابن حجر
عسقلانی به نقل از احمد بن حنبل، وکیع را خاطی در پانصد روایت دانسته است.
همچنین احمد، وکیع را از راویانی میداند که نقل به معنا کرده است و آشنایی
کافی با زبان نداشت.[۱۰] همچنین ابن حجر به نقل از ابن مبارک، سفیان ثوری
را شخصی اهل تدلیس میداند و به نقل از ابن مبارک مینویسد: سفیان ثوری نقل
حدیث میکرد، دیدم در نقل حدیث خود تدلیس مینماید؛ همینکه مرا دید از
کار خود خجالت کشید.[۱۱] انتساب به تدلیس برای حبیب ابن ابی ثابت نیز آورده
شده است. ابن حبان از عطا نقل میکند: او در حدیث تدلیس میکرد و از
احادیث او پیروی نمیشود.[۱۲] راوی دیگر حدیث ابووائل است که نام اصلی او
شقیق بن سلمه اسدی کوفی است که با امام علی (علیه السلام) رابطه خوبی
نداشته است.[۱۳] علاوه بر این، راویان مذکور در میزان الاعتدال ذهبی نیز
موردنقد واقعشدهاند.[۱۴] همچنین ابوالهیاج تنها یک روایت از او در کتب
حدیثی موجود است.[۱۵]
با وجود این اشکالات سندی که راویان آن متصف به
تدلیس و خطای در فهم هستند چگونه میتوان به این حدیث برای حکم شرعی و
درنتیجه آن تکفیر دیگران استناد کرد؟![۱۶]
پینوشت:
[۱] . این روش در مواردی دیگر و درجاهای دیگر نیز به چشم
میخورد یعنی بهعنوان یک منهج کلی است که در تمام ابواب مورداستفاده قرار
میگیرد.
[۲] . ناصربن علی عارض حسن الشیخ، عقیده اهل السنه والجماعة فی الصحابة، ناشر الرشد، الریاض، عربستان، چاپ سوم، ۱۴۲۱ ه، ج ۲، ص ۸۵۲.
[۳] . این حدیث طرقی مختلفی دارد که در ادامه به راویان آن اشاره میشود.
[۴]
. عن میمون بن مهران عن ابن عباس رضی الله تبارک وتعالى عنه قال: سمعت
رسولالله صلّى الله علیه وسلم یقول: یکون فی آخرالزمان قوم یسمون الرافضة
یرفضون الإسلام ویلفظونه فاقتلوهم فإنّهم مشرکون. (هیتمی، احمد بن محمّد (م
۹۷۴)، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، التحقیق:
عبدالرحمن بن عبدالله الترکی و کامل محمد الخراط، مؤسسه الرسالة، لبنان،
چاپ اوّل، ۱۴۱۷ هـ. ق، ص ۱۲).
[۵] . هیثمی، علی بن ابی بکر (م ۸۰۷)،
مجمع الزوائد و منبع الفوائد، تحقیق: حسامالدین القدسی، مکتبة القدسی،
القاهرة، ۱۴۱۴ هـ. ق، ج ۱۰، ص ۲۲.
[۶] . المقدسی الشیبانی، أبو الفضل
محمد بن طاهر بن علی بن أحمد، معروف به ابن القیسرانی، ذخیرة الحفاظ (من
الکامل لابن عدی)، دار السلف – ریاض، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق، ج ۵، ۲۷۸۸.
[۷] .
مقریزى، تقى الدین أحمد بن على، إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال
والأموال والحفدة والمتاع، دار الکتب العلمیة، بیروت، ط الأولى، ۱۴۲۰ ق، ج
۱۲، ص ۳۶۳.
[۸] . الدینوری، أحمد بن مروان، المجالسة وجواهر العلم، دار النشر، دار ابن حزم – لبنان، بیروت، چاپ اول ۱۴۲۳ ق، ص ۵۵۴.
[۹].
حدثنا یحیی بن یحیی و ابوبکر بن ابی شیبه و زهیر بن حرب، قال یحیی: اخبرنا
و قال الآخران: حدثنا وکیع، عن سفیان، عن حبیب بن ابی ثابت عن ابی وائل عن
ابی الهیاج الاسدی قال لی علی ابن ابی طالب: الا ابعثک علی ما بعثتنی علیه
رسول الله: ان لا تدع تمثالا الا طمسته و لا قبرا الا سویته. (نووی، یحیى
بن شرف (م ۶۷۶)، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، دار إحیاء التراث
العربی، بیروت، چاپ دوّم، ۱۳۹۲ هـ. ق، ج ۷، ص ۳۶).
[۱۰] . عسقلانی، احمد بن علی (م ۸۵۲)، تهذیب التهذیب، مطبعة دائرة المعارف النظامیة، هند، چاپ اوّل، ۱۳۲۶ هـ. ق، ج ۱۱، ص ۱۲۵ و ۱۳۱.
[۱۱]
. عسقلانی، احمد بن علی (م ۸۵۲)، تهذیب التهذیب، مطبعة دائرة المعارف
النظامیة، هند، چاپ اوّل، ۱۳۲۶ هـ. ق، ج ۱۱، ص ۱۳۰-۱۳۱ و ج ۴، ص ۱۱۵.
[۱۲] . عسقلانی، احمد بن علی (م ۸۵۲)، تهذیب التهذیب، مطبعة دائرة المعارف النظامیة، هند، چاپ اوّل، ۱۳۲۶ هـ. ق، ج ۲، ص ۱۷۹.
[۱۳] . عسقلانی، احمد بن علی (م ۸۵۲)، تهذیب التهذیب، مطبعة دائرة المعارف النظامیة، هند، چاپ اوّل، ۱۳۲۶ هـ. ق، ج ۴، ص ۳۶۲.
[۱۴] . سبحانی تبریزی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، انتشارات توحید، قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۷۵.
[۱۵] . طاهری خرم آبادی، حسن، البناء علی القبور شرع ام خرافه؟ مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، اول، ۱۴۳۰ ق، ص ۲۵.
[۱۶] . طاهری خرم آبادی، حسن، البناء علی القبور شرع ام خرافه؟ مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، اول، ۱۴۳۰ ق، ص ۱۷۶.