روش شناسی وهابیت در تکفیر

وهابیت و تکفیرِ مخالفین و تایید موافقین
یکی از روشها و منهجهای مورد استعمال در تکفیر مسلمانان روش تأیید و مسلمان دانستن موافق اعتقاد وهابیت و تکفیر مخالفین است. پیشوای این فرقه یعنی محمد بن عبدالوهاب بهخوبی از این روش در تکفیر مخالفین بهره برده است. محمد بنعبدالوهاب با صراحت اعلام میکند که اهل تبرک، اهل زیارت قبور و... و همچنین بادیهنشینان، بهرغم اینکه شهادتین را به زبان جاری میسازند و بر اساس نظر علمایشان عمل میکنند، اما چون طبق نظر او عمل نمیکنند، کفرشان از یهود و نصارا شدیدتر است: «بسیار خوب گفته یکی از سلف که کفر این افراد (اهل تبرک، استغاثه و...) از کفر یهود و نصارا شدیدتر است».[1]او در کتاب کشف الشبهات پیروان خود را موحد میداند و در مورد آنها اینچنین تعبیر میکند: «یک عامی از موحدان، میتواند هزار عالم از مشرکان را شکست دهد».[2] و در مقابل علمای اسلام را با لفظ مشرک مورد خطاب قرار میدهد. او در پایان کتاب کشف الشبهات هر کس را که باعقیده او مخالف باشد، کافر میشمرد و ادعا میکند هر کس عملی که او کفر میداند انجام دهد یا سخنی بگوید که بوی کفر دهد، پس از ایمان کافر شده است.[3]او پا را از این فراتر نهاده و حتی برخی از صحابه را نیز چون با عقاید او همسانی ندارند را تکفیر نموده است.[4] آلوسى در کتاب تاریخ نجد به این امر اذعان کرده است که وهابیان، مسلمانان را از انجام حج منع کرده و در تکفیر مخالفان خود مبالغه کردند.[5] در کتاب السحب الوائله نیز آمده است که: هرکس با محمد بن عبدالوهاب مخالفت مىکرد، او را تکفیر کرده و خونش را مباح مىدانست.[6] برادر محمد بن عبدالوهاب نیز به این مطلب اشارهکرده است که بردارش هر کس را که مخالف او باشد کافر مىدانست.[7]
بهعنوان نمونه به برخی از این افراد که به دلیل مخالفت با محمد بن عبدالوهاب تکفیر شدهاند اشاره میکنم:
الف). سلیمان بن سحیم و پدرش
سلیمان بن محمد بن احمد بن على بن سحیم عنزى (متوفاى 1181 ق.) تا زمان حیات پدرش در نجد زندگى و تحصیل مىکرد؛ پس از وفات او، شهر ریاض را براى محل سکونت انتخاب کرد. وى خطیب، مدرس، مفتى و پیشواى مردم ریاض در آن زمان به شمار مىرفت،[8] اما با ظهور وهابیت به مخالفت و دشمنى با آنان پرداخت.
محمد بن عبدالوهاب در نامهاى به او مىنویسد:
اما تو! مردى جاهل، مشرک و دشمن دین خدا هستى. تو جاهلانى را که از دین اسلام متنفرند و شرک و دین پدرانشان را دوست دارند، بهاشتباه مىاندازى وگرنه این جاهلان اگر قصدشان پیروى از حق بود، مىدانستند که کلام تو چه قدر فاسد است.[9]
و باز در نامه دیگرى تصریح مىکند که تو و پدرت دچار کفر صریح شدهاید:
قبل از پاسخ به شما یادآورى مىکنم که تو و پدرت، گرفتار کفر آشکار، شرک و نفاق شدهاید. تو و پدرت تا امروز معناى شهادت به لا اله الا الله را نمىفهمیدید، اگر خداوند در روز قیامت از من سؤال کند، من به این مطلب شهادت خواهم داد که تو و پدرت تا امروز معناى لا اله الا الله را نمىدانستید. من این مطلب را بهصورت آشکار براى تو روشن کردم تا شاید بهسوی خداوند بازگردى و وارد دین اسلام شوى؛ البته اگر خداوند تو را هدایت کند، وگرنه براى هرکسی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد وضعیت شما روشن است و مىداند دشمنى با شما واجب است؛ همانطورى که خداوند فرموده است: هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند.[10]
ب) شیخ عبدالله مویسى
یکى از مخالفان سرسخت محمد بن عبدالوهاب، شیخ عبدالله بن عیسى المویسى (متوفاى 1175 ق.) بوده است. او اهل شهر «حرمه» از شهرهاى منطقه «سدیر» در نجد بود و براى تحصیل به دمشق رفت و پس از رسیدن به مقام اجتهاد، به شهر خود بازگشت و کرسى تدریس و فتوا و قضاوت را به عهده گرفت و تا آخر عمر، منصب قضاوت و فتوا را در اختیار داشت.[11]
محمد بن عبدالوهاب نیز تندترین عبارتها را در تکفیر او بهکاربرده است؛ تا جایى که دریکی از نامههایش مىنویسد: «من یقین دارم کفر کسانى که گنبد ابوطالب را مىپرستند، به یکدهم کفر مویسى و امثال او نمىرسد.»[12]
[1] . ...أنهم أکفر من الیهود والنصارى»(محمد بن عبدالوهاب،الرساله الشخصیه، موقع مشکاة، بی جا، بی تا، ص83), «لقد أحسن من قال من السلف: إن کفر هؤلاء أغلظ من کفر الیهود والنصارى» (علماء نجد الاعلام، الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، محقق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، چاپ ششم، 1417هـ ق، ج4، ص354).
[2] . ابن الوهاب، محمد، کشف الشبهات، اسکندریه، دار الایمان، بی تا، ص15.
[3] . ابن الوهاب، محمد، کشف الشبهات، اسکندریه، دار الایمان، بی تا، ص53.
[4] . علی زاده موسوی، مهدی، مبانی اعتقادی سلفی گری و وهابیت، قم، آوای منجی، چاپ اول، 1391ش، ص322-323.
[5] . آلوسى، شهاب الدین سید محمود، تاریخ نجد، تحقیق محمد بهجة اثرى، مکتبة دار المدبلولى، قاهره، بىتا، ص 94.
[6] . ابنحمید، محمد بن عبدالله ابنحمید، نجدى حنبلى مفتى مکه، السحب الوائله على ضرایح الحنابله، مکتبة امام احمد، بىجا، بىتا، ص 276.
[7] . ابنعبدالوهاب، سلیمان، الصواعق الهیه فى الرد على الوهابیه، چاپ سوم: دار الشفقه، استانبول 1399 ق، ص 4.
[8] . آل بسام، عبدالله بن عبدالرحمن، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، دار العاصمه، 1419ق، ج 2، ص 381.
[9] . علماء نجد الاعلام، الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، محقق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، چاپ ششم، 1417هـ ق، ج 10، ص 39.
[10] . علماء نجد الاعلام، الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، محقق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، چاپ ششم، 1417هـ ق، ج 10، ص 31.
[11] . آل بسام، عبدالله بن عبدالرحمن، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، دار العاصمه، 1419ق، ج 4، ص 364.
[12] . علماء نجد الاعلام، الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، محقق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، چاپ
الاعلام، الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، محقق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، چاپ
ششم، 1417هـ ق، ج 13، ص 111.