آیا روایت قربانی کردن پیامبر (ص) از جانب خود ضعیف است؟

هر چند بیهقی روایت « أن النبی عق عن نفسه بعد النبوة» که دلالت بر عقیقه کردن خود پیامبر (ص) از طرف خودش می کند را بخاطر ضعف یکی از روات به نام « عبد الله بن حریر» رد کرده و روایت را منکر الحدیث می داند اما باید به این نکته توجه داشت که بیهقی سه سند برای این روایت ذکر کرده است که اولی را فقط منکر می داند اما دو طریق دیگر که یکی از قتاده و دیگری از انس نقل کرده است و بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز روایت انس را معبتر دانسته اند.
یکی از روایاتی که علمای اهل سنت بر جواز و استحباب جشن گرفتن در ولادت پیامبر (ص)، استدلال می کنند، روایت « أن النبی عق عن نفسه» می باشد که بیهقی نقل کرده است[1]. در این روایت بیان شده است که پیامبر (ص) از طرف خود قربانی کردند.
عده ای استدلال به این روایت برای مسئله احتفال را مخدوش دانسته و سند روایت را این چنین زیر سوال می برند که خود بیهقی روایت را منکر الحدیث دانسته و نووی نیز گوید حدیث باطلی است همچنین ابن حجر در فتح الباری نیز می نویسد[2]، روایت ثابت نیست[3]
پاسخ اول :
هر چند بیهقی روایت « أن النبی عق عن نفسه بعد النبوة» که دلالت بر عقیقه کردن خود پیامبر (ص) از طرف خودش می کند را بخاطر ضعف یکی از روات به نام « عبد الله بن حریر» رد کرده و روایت را منکر الحدیث می داند اما باید به این نکته توجه داشت که بیهقی سه سند برای این روایت ذکر کرده است که اولی را فقط منکر می داند اما دو طریق دیگر که یکی از قتاده و دیگری از انس نقل کرده است و بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز روایت انس را معبتر دانسته اند، در خصوص آنها عبارت «منکر الحدیث» ندارد: وی می نویسد: «وقد روی من وجه آخر عن قتادة ومن وجه آخر عن أنس ولیس بشیء»[4] فقط در خصوص روایت انس عبارت «لیس بشی» دارد. این عبارت در حقیقت همچنانکه ابن حجر اشاره کرده است، ناظر به سخن ابن معین در خصوص یکی از روات این حدیث یعنی« عبد الله بن المثنى»است که وی دارای توثیق[5] و از روات بخاری[6] می باشد اما ابن معین درباره او گوید: «لیس بشی»[7].
اما اینکه آیا «لیس بشی»[8] دلالت بر ضعف روایت می کند یا نه؟ در بین علمای رجالی اهل سنت اختلاف است ولی غالبا گفته اند مراد از این اصطلاح ، قلت و کمی حدیت راوی است و این عبارت دلالت بر ضعف راوی نمی کند . همچنانکه لکنوی بعد از نقل اینکه این عبارت دلیل بر تضعیف روای نیست، در توضیح سخن ابن معین که می گوید:« لیس بشی»، نقل می کند مراد کمی روایت یکی روای است :«یعنی ان احادیثه قلیلة»[9]. ابن قطان[10] و مناوی[11] نیز شبیه همین عبارت را نقل می کنند.
البته برخی در این خصوص تفصیل قائل شده اند به این صورت که اگر راوی را که این اصطلاح را یک رجالی در خصوص او بکار برده است، غیر این شخص توثیق کرده است در این صورت روایتش مشکلی ندارد و به آن احتجاج می شود و روایتش یا بخاطر اعتبار و یا به عنوان استشهاد، نوشته می شود اما اگر این اصطلاح در خصوص یک راوی بکار رفت که مشهور به ضعف است و کسی او را توثیق نکرده در این صورت روایتش اعتبار ندارد و او متروک الحدیث است[12]. با این توضیح روش می شود عبارت «لیس بشی» که بیقهی بکار برده است، نشانه ضعف روایت و این روای یعنی« عبد الله بن مثنی» نیست به علاوه اینکه او توثیق نیز زیاد دارد[13]
پاسخ دوم:
همچنانکه بیان شد بیهقی طرق دیگری نیز برای روایت ذکر بود که آن روایت را محدثین و بزرگان اهل سنت صحیح و حسن دانسته اند و روایت مورد استناد بزرگان در خصوص برپایی جشن برای ولادت پیامبر (ص)، آن سند معتبر می باشد نه ضعیف. و حتی برخی از بزرگان اهل سنت، سخن نووی را در خصوص باطل دانستن روایت، مورد نقد قرار داده اند.
مقدسی روایت را نقل و در ادامه تصریح به صحت می کند: « أخبرنا محمد بن أحمد بن نصر بأصبهان أن الحسن بن أحمد الحداد أخبرهم وهو حاضر ابنا أبو نعیم ابنا سلیمان بن أحمد الطبرانی ثنا أحمد بن مسعود هو المقدسی قثنا الهیثم بن جمیل قثنا عبد الله بن المثنى عن ثمامة بن عبد الله بن أنس عن أنس أن النبی صلی الله علیه وسلم عق عن نفسه بعدما بعث نبیا اسناده صحیح»[14]. هیثمی نیز بعد از نقل روایت گوید: «از انس روایت شده که رسول خدا (ص) بعد از بعثت از جانب خودش عقیقه کرد. این روایت را بزار و طبرانی در اوسط نقل کرده و رجال طبرانی رجال صحیح هستند، جز هیثم بن جمیل که آنهم ثقه است»[15]. دمیاطی نیز سند این روایت را حسن میداند و اشاره می کند که ادعای نبوی در خصوص بطلان روایت مورد قبول نیست وی میگوید: «نیکواست که از جانب خود عقیقه نماید؛ چنانچه درروایتی که گذشت رسول خدا از جانب خودش بعد از بعثت عقیقه انجام داد. در کتاب «فتح الجواد» گفته است: «ادعای نووی بر باطل بودن این روایت مردود است بلکه این روایت حدیث حسن است»[16]
همچنین زین الدین عراقی در پاسخ بیهقی که روایت را منکر الحدیث دانسته بود، می گوید: قلت له طریق لا بأس بها رواها أبو الشیخ وابن حزم من روایة الهیثم بن جمیل»[17] این روایت سند های دارد که اشکالی در آنها ندارد، و ،آنها را ابو شیخ وابن حزم از هیثم بن جمیل روایت کردند
سیوطی نیز با استناد به حدیث بیهقی جشن گرفتن را مستحب دانسته و گوید: ایشان (پیامبر) این کار را به خاطر شکر و حمد خدا بر این که او را رحمت اللعالمین قرار داده انجام داد و خواسته است این کار را برای امت خود تشریع کند؛ چنانکه بر خودش درود میفرستاد. پس برای ما هم مستحب است شکر خدا را به خاطر تولد ایشان با اجتماعات مان به جا آوریم و به فقیران اطعام نماییم و کارهای دیگری را که موجبات خوشحالی است انجام دهیم[18]حلبی نیز بعد از نقل روایت تصریح نموده باطل دانستن روایت ، توهمی بیش نیست و گوید: سیوطی این روایت را به عنوان یک اصل و اساس برای برگزاری جشن مولود پیامبر قرار داده است[19]و طبق سخن ابن تیمیه روایتی را که اهل حدیث آن را صحیح بدانند، علمای اهل اسلام بر احتجاح به آن روایت اتفاق دارند[20]
پاسخ سوم
همچنانکه ذکر شد، یکی از دلائل رد این روایت را عبارت ابن حجر می دانند که گفته است، روایت بیهقی ثابت نیست اما در پاسخ باید گفت این افراد حرف ابن حجر را تقطیع کرده و ادامه سخن وی را در خصوص روایت« عق عن نفسه» نقل نکرده اند؛ زیرا ابن حجر روایت اولی بیهقی که در آن عبد الله بن حریز بود را ثابت شده نمی داند اما در ادامه متذکر می شود که روایت دارای چند سند می باشد که یکی از روایات از انس نقل شده است، سندش قوی می باشد[21]هر چند تنها ایراد وارد شده بر این روایت را سخن امثال ابن معین می داند که در خصوص « عبد الله بن مثنی » گفته است «لیس بشی». ولی قبلا ثابت شد که این عبارت دلیل بر ضعف نیست
پاسخ چهارم
این روایت با اسناد مختلف نقل شده است هر گاهی روایتی دارای چندین سند باشد ، دیگر نیاز به بررسی سند ندارد هر چند تمام روات ضعیف باشند همچنانکه ابن تیمیه گوید:
تعدد طرق و کثرت طرق برخی برخی را تقویت می کند و موجب علم می شود هرچند ناقلان روایت از فجار و فساق باشند [22]
نتیجه
روایت عقیقه پیامبر (ص) از جانب خود با سند معتبر و با اسناد مختلف نقل شده است و حتی علمای اهل سنت نیز آن را تصحیح کرده و برخی طبق آن فتوا به برگزاری جشن در میلاد رسول خدا (ص) داده اند لذا اشکال در خصوص این روایت بی اساس بوده و قابل قبول نیست.
وحید خورشیدی
منابع
- ۱. ابن تیمیه، أحمد عبد الحلیم، کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی ، اسم مکتبة ابن تیمیة ، چاپ سوم
حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، دار المعرفة - بیروت – 1400ق
- ۱. ابن قطان، أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الملک ، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام ،، تحقیق : د. الحسین آیت سعید، دار طیبة – الریاض، 1414 ق- 1994 م ،چاپ اول،
- ۲. بخاری، محمد بن إسماعیل ، صحیح البخاری، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا ، دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت ، 1407ق ، چاپ سوم
4.بیهقی، أحمد بن الحسین، سنن البیهقی الکبرى ، تحقیق : محمد عبد القادر عطا مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 ق
- ۱. . سیو.طی، جلال الدین عبد الرحمن ، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد اللطیف حسن عبد الرحمن
6 .هیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 4، ص 59، دار الریان للتراث، بی تا
- ۱. دمیاطی ، أبی بکر ، حاشیة إعانة الطالبین على حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین ، دار الفکر، بی تا
- ۲. عراقی، زین الدین ، طرح التثریب فی شرح التقریب ، ج 5 ص 180 دار الکتب العلمیة، بیروت ، چاپ اول
- ۳. مناوی، عبد الرؤوف المناوی ، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ، ، دار النشر : المکتبة التجاریة الکبرى - مصر - 1356هـ ، چاپ اول
- ۴. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، تحقیق عوامه، دار الرشید، چاپ اول، 1406 ق
- ۵. ذهبی،حمد بن أحمد،الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، تحقیق : محمد عوامة، دار القبلة للثقافة الإسلامیة، 1413 ق چاپ اول
- ۶. مقدسی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد ، الأحادیث المختارة، ، تحقیق : عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، مکتبة النهضة الحدیثة - مکة المکرمة، - 1410 ق چاپ اول،
[1] بیهقی، سنن البیهقی الکبرى ج 9 ص 299
[2]لازم به یادآوری است که مستشکل گوید ابن حجر در الفتح می گوید روایت ثابت نیست درحالی که کتاب ابن حجر فتح الباری است نه الفتح
[3].علوی بن عبد القادر السقاف، پاسخ به 18 شبهه برگزار کنندگان جشن میلادپیامبر ، تر جمه امین پور، (شبهه هفتم)
[4] همان ج 9 ص 299
[5].ابن حجر، تقریب التهذیب ج1 ص320
[6]. بخاری، صحیح البخاری ج 4 ص 1913
[7] ابن حجر، فتح الباری ج 9 ص 336
[8] به معنی چیزی نیست
[9] لکنوی، الرفع والتکمیل ج 1 ص 212
[10] ابن قطان، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام ج 3ص 281
[11] مناوی، فیض القدیر ج 5 ص 118
[12] منذری، رسالة فی الجرح والتعدیل ، ج 1 ص 55
[14]مقدسی، الأحادیث المختارة، ج 5 ، ص 204
[15] هیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 4، ص 59
[16] دمیاطی ، حاشیة إعانة الطالبین، ج 2، ص 336
[17] عراقی، طرح التثریب فی شرح التقریب ، ج 5 ص 180
[18] سیوطی، الحاوی للفتاوی، ج 1، ص 188
[19] حلبی، السیرة الحلبیة ، ج 1، ص 130
[20] ابن تیمیه، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 20 ص 317
[21].ابن حجر، فتح الباری ج 9 ص 336
[22] ابن تیمیه، کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة ، ج 18 ص 26