شیوع کرونا، دستاویز وهابیت برای نفی استغاثه به اهل بیت (علیهم السلام)
یکی از اتفاقاتی که این روزها مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند، فراگیر شدن کرونا است. وجود چنین حوادثی در عالم هر چند عجیب است ولی عجیبتر از آن، بهره برداری برخی شبکه های ماهوارهای وهابی از اینگونه رخدادهای طبیعی برای اثبات عقائد باطل خود است. میگویند شما که اعتقاد دارید اهل بیت (علیهم السلام) شفا میدهند و مشکلات را برطرف میکنند، چرا در این شرائط برای شیعیان کاری انجام نمیدهند و شرّ کرونا را از سر آنان کم نمیکنند؟ البته معلوم است که آنان توان چنین کاری را ندارند؛ کسانی که نتوانستند بلا را از خود دور کنند و با سمّ شهید شدند یا در کربلا مشکل تشنگی خود را نتوانستند برطرف کنند، چگونه میخواهند مشکل از کار شیعیانشان بگشایند و کرونا را از آنان دور کنند. لذا استغاثه به آنان، علاوه بر اینکه شرک است، امری بیفایده است و اثری بر آن مترتب نمیباشد. این گفتار در صدد پاسخ به این شبهه وهابیها است.
مقدمه
وهابیها معتقدند اگر کسی از شخص غائب یا میت، چیزی طلب کند یا از شخص زنده، امر غیر مقدوری بخواهد، مشرک است و از دین اسلام خارج گردیده است؛[1] زیرا در این عالم، اعتقاد به تاثیرگزاری غیر از خداوند دارد که میتواند به او نفع برساند و ضرر را از او دفع کند.[2]
آنان بعد از شیوع کرونا، در برخی شبکه های ماهوارهای خود گفتند: اهل بیت (علیهم السلام) در زمان حیات خود قدرت بر کار فرابشری نداشتند و حتی برای خود هم نمیتوانستند کاری کنند و بلاها و مریضیها را از خود دور کنند. پس چطور شما انتظار دارید در زمان ممات، بتوانند برای شما کاری انجام دهند؟ لذا آنان منکر قدرت اهل بیت شدند و استغاثه به آنان را بیهوده دانستد.[3]
آنچه در جواب از شبهه آنان بیان خواهد شد این است که: اولا اولیای الهی قدرت فرابشری دارند؛ ثانیا اثبات میشود اهل بیت (علیهم السلام)، از اولیای الهیاند؛ ثالثا قدرت و اراده اهل بیت (علیهم السلام) در طول قدرت و اراده الهی است؛ رابعا استغاثه به آنان در زمان حیات و ممات، جایز است.
قدرت اهل بیت بر انجام کارهای خارق العاده
بیان شد برخی از شبکههای وهابی منکر قدرت اهل بیت (علیهم السلام) شدند و بیان کردند که آنان حتی قادر بر برآوردن حاجات خود نیستند، چه برسد به اینکه حاجات شیعیانشان را بدهند و مثلا کرونا را از آنان دفع کنند. در پاسخ از شبهه آنان چندین گام باید برداشته شود. در گام اول باید قدرت اولیاء بر امور فرابشری اثبات شود. در ادامه برخی از ادله قرآنی برای اثبات قدرت اولیای الهی بیان میشود:
در سوره مبارکه نمل خداوند از حضرت سلیمان (علیه السلام) نقل میکند که ایشان از اطرافیان خود درخواست کرد تخت بلقیس را برای او بیاورند.[4] آصف بن برخیا که کاتب و وزیر حضرت سلیمان (علیه السلام) بود، تخت را در چشم به هم زدنی برای آن حضرت حاضر کرد.[5]
معلوم است که آوردن تخت پادشاه در زمانهای قدیم، هفتهها زمان نیاز داشت؛ در حالی که یکی از اولیای الهی توانست با چشم بر هم زدنی، آنرا نزد حضرت سلیمان (علیه السلام) حاضر کند، و این دلیل بر قدرت اولیاء بر امور خارق العاده است.
در سوره مبارکه مریم خداوند چنین حکایت میکند موقعی که حضرت مریم (علیها السلام) درد زایمان گرفت، دو کرامت برایش به وجود آمد؛ یکی اینکه از زیر پای او چشمه آبی روان شد و دیگری اینکه دستش را به درخت خشک شده خرما زد و از شاخه خشک شده آن، خرمای تازه روئید.[6]
مسلم است که جاری شدن چشمه و رویدن خرمای تازه از نخل خشک شده، در توان بشر عادی نیست؛ درحالی که برای حضرت مریم (علیها السلام) که از اولیای الهی بود، همه اینها محقق گردید.
خداوند در سوره مبارکه طه[7] از زبان سامری نقل میکند که وقتی او جبرئیل را دید، از زیر پای او مشتی خاک برداشت و بعد آن خاک را در گوساله ای که از طلا ساخته بود، ریخت و در نتیجه آن گوساله به صدا در آمد.
همانطور که خداوند از قول سامری نقل میکند، او چیزی میدید که دیگران از دیدن آن عاجز بودند و معلوم است که دیدن جبرئیل چیزی نیست که در توان هر انسانی باشد؛ گرچه سامری قدر این نعمت را ندانست و شیطان بر او مسلط شد و او را گمراه کرد. همچنانکه شیطان بر بلعم باعور (که از علمای بنی اسرائیل بود و خداوند به او از آیاتش عنایت کرده بود)، مسلط گشت و خداوند او را به سگ مثال زد.
این سه آیه که بیان شد، شاهد است بر اینکه برخی انسانها میتوانند کاری انجام دهند که از عهده دیگران خارج است.
و اما در گام دوم باید اثبات شود اهل بیت نیز از اولیای الهی هستند و توان انجام کارهای فرابشری را دارند. در این مورد به برخی از روایات اشاره میشود:
در ذیل آیه 61 از سوره مبارکه آل عمران[8] روایت شده است هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به همراه خود، حضرت علی و فاطمه زهراء و حسن و حسین (علیهم السلام) را برای مباهله آورد، اسقف مسیحیان به آنان گفت: «إنی لأرى وجوها لو سألوا الله أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله بها فلا تباهلوا فتهلکوا ولا یبقى على وجه الأرض نصرانی»؛ من صورت هایی را میبینم که اگر از خداوند درخواست کنند که کوهی را از جا بکند، خداوند کوه را میکند. پس با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و بر روی زمین دیگر یک مسیحی باقی نخواهد ماند.[9]
این روایت که در کتب تفسیری شیعه و سنی وارد شده است به خوبی دلالت بر جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) نزد خداوند دارد؛ یعنی بیان میکند اهل بیت (علیهم السلام) نزد خداوند مقام و موقعیت ویژه دارند، به این صورت که ایشان از اولیای الهی هستند و دعای آنان رد نخواهد شد.
در ذیل آیه 43 سوره رعد[10] روایات بسیار وارد شده که همه علوم نزد اهل بیت (علیهم السلام) است و مراد از عبارت: "من عنده علم الکتاب" حضرت علی و اولاد معصومین از نسل او است.[11] در روایتی امام صادق (علیه السلام) با دست به سینهاش اشاره کرد و فرمود: علم الکتاب والله کله عندنا؛ به خدا قسم علم کتاب نزد ما اهل بیت است.[12]
آصف بن برخیا که برخی از علم کتاب نزد او بود، توانست با آن چنان قدرتی بدست آورد که در یک لحظه در عالم اثر بگذارد و تخت پادشاه سبا را نزد سلیمان حاضر کند. اهل بیت (علیهم السلام) که همه علم کتاب را دارند، البته میتوانند باذن الله هر کاری در این عالم انجام دهند.
امام باقر (علیه السلام) در روایتی میفرماید: اسم اعظم خداوند 73 حرف دارد. یک حرف آن نزد آصف بن برخیا بود و توانست تخت بلقیس را نزد حضرت سلیمان (علیه السلام) حاضر کند. از آن حروف، 72 حرف نزد ما اهل بیت (علیهم السلام) است.[13]
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: به حضرت عیسی بن مریم دو حرف از حروف اعظم داده شده بود و با آن دو حرف کارهایش را انجام می داد و به حضرت موسی 4 حرف داده شده بود و به ابراهیم 8 حرف و به نوح 15 حرف و به آدم 25 حرف و حضرت محمد 72 حرف داده شده بود.[14]
تمام معجزاتی که از انبیاء و اولیاء در قرآن بیان شده است، به واسطه اسم اعظمی بود که در اختیار آنان بود.[15] اهل بیت با در اختیار داشتن 72 حرف از اسم اعظم، همه قدرتی که یک بشر میتواند داشته باشد را در اختیار دارند.
تاکنون دو گام در پاسخ از جواب شبهه وهابیها برداشته شد. یکی اینکه اولیاء قدرتی الهی دارند و میتوانند در عالم اثر بگذارند. دیگری اینکه اهل بیت (علیهم السلام) نیز از اولیای الهی هستند و قدرت آنان کاملترین قدرت است و میتوانند با آن هر کاری را در این عالم انجام دهند.
در گام سوم توجه به این نکته لازم است که قدرت اهل بیت (علیهم السلام) در طول قدرت خداوند است و آنان با اذن الهی کاری را انجام میدهند. امام صادق (علیه السلام) در روایتی میفرماید: "إن الامام وَکرٌ لارادة الله عزوجل لا یشاء إلا من یشاء الله"؛ همانا امام آشیانهی ارادهی خدای متعال است، نمیخواهد به غیر آنکه خدا بخواهد.[16] پس آنان ارادهای مستقل در برابر اراده الهی ندارند و بر خلاف قضا و قدر الهی حرکت نمیکنند.
بنابرآنچه تاکنون در این سه گام بیان شد، جواب اشکال وهابیها (که گفتند اگر اهل بیت (علیهم السلام) قدرت شفا دادن دارند، پس چرا نتوانستند مرگ را از خود دور کنند، و برخی با سم و برخی با تشنگی از دنیا رفتند) روشن میگردد. یعنی بیان شد اگر اهل بیت (علیهم السلام) از اولیای الهی هستند و کاملترین قدرت را هم در اختیار دارند، ولی قدرتشان را بر خلاف مقدرات الهی، به کار نمیگیرند و هر چه میکنند بر اساس رضایت الهی است و آنان نمیتوانند برخلاف مقدر الهی، مریضی را از خود دور کنند یا خود را از مرگ برهانند.
شاهد بر آنچه بیان شد، قول خداوند در سوره مبارکه اعراف آیه 188 است که میفرماید: «قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرّاً إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ»؛ ای رسول من! به این مردم بگو: من مالک و صاحب اختیار هیچ گونه سود و زیانى درباره خویش نیستم مگر آنچه را که خدا بخواهد.
این آیه اشاره دارد به این مطلب که مالک همه قدرتها و صاحب اختیار مستقل و بالذات در عالم هستى تنها ذات پاک خدا است، و همه از او کسب قدرت مىکنند، و مالکیت و قادریت آنها بالغیر است. بدیهى است که این منافات با آن ندارد که خداوند به ما نیروها و قدرتهایى داده است که بوسیله آن مالک قسمتى از سود و زیان خویش هستیم و مىتوانیم در باره سرنوشت خویش تصمیم بگیریم، و به تعبیر دیگر این آیه نفى مالکیت" بالذات" را مىکند نه" بالغیر" را و جمله "إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ" قرینه روشنى بر این موضوع است.
از اینجا معلوم مىشود اینکه بعضى از متعصبان همانند نویسنده تفسیر المنار خواستهاند از این آیه نفى جواز توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را استفاده کنند، بسیار بى پایه است. زیرا اگر منظور از توسل این باشد که ما پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را صاحب قدرت و مالک سود و زیان بالذات بدانیم، مسلما این شرک است و هیچ مسلمانى نمىتواند به آن عقیده داشته باشد؛ و اما اگر این مالکیت از ناحیه خدا باشد و تحت عنوان (إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ) قرار گیرد چه مانعى دارد؟ این عین ایمان و توحید است.[17]
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که اهل بیت از اولیای الهی هستند و تصرف آنان در عالم با اذن خداوند است. بحثی که در ادامه به آن پرداخته میشود، جواز استغاثه به اهل بیت است.
جواز استغاثه به اهل بیت (علیهم السلام)
بیان شد اهل بیت (علیهم السلام) دارای نیروی فرا بشری هستند و قدرت آنان در طول قدرت الهی است و چنین نیست که بتوانند از آن قدرت برخلاف قضا و قدر الهی استفاده کنند. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا جایز است به اهل بیت (علیهم السلام) استغاثه شود و از آنان در رفع مشکلات و بیماریها طلب کمک شود یا نه؟
پاسخی که وهابیها به این سوال میدهند این است که استغاثه اولا با توحید منافات دارد؛ زیرا شخص استغاثه کننده، معتقد است در این عالم موثری غیر از خدا هست که میتواند به او نفع برساند و ضرر را از او دفع کند.[18] ثانیا استغاثه با اخلاص در دعا و عبادت منافات دارد؛[19] ثالثا هیچکدام از سلف به اموات استغاثه نکردند؛[20] رابعا اموات نمیشنوند و استغاثه به آنان لغو است.[21]
هر کدام از استدلال هایی که وهابیها برای نفی استغاثه بیان کردند، جواب مفصلی میطلبد که در جای خود بحث شده است. ولی به طور اختصار، جواب از این شبهه به این شرح است:
اولا: استغاثه منافی توحید ربوبی نیست؛ چرا که استغاثه کننده، خداوند را مالک نفع و ضرر خود میداند و برای ولیّ خدا، استقلالی در برابر خداوند نمیبیند. اگر هم از او طلب حاجت میکند به این خاطر است که میداند دعای او به درگاه الهی مستجاب است و باذن الله قدرت برآوردن حاجت او را دارد. از طرفی استغاثه کننده میداند تا مصلحت نباشد، اهل بیت (علیهم السلام) نمیتوانند برای او کاری انجام دهند. پس با این توضیح روشن میگردد که استغاثه برخلاف ربوبیت الهی نیست.[22]
ثانیا: استغاثه با اخلاص در دعا و عبادت منافات ندارد؛ زیرا استغاثه کننده گرچه غیر خدا را صدا میزند و در برابر او تواضع میکند، ولی او را اله خود نمیداند و با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت، او را صدا نمیزند و در برابرش تواضع نمیکند. استغاثه کننده یک اله دارد و آن هم الله تبارک و تعالی است؛ لذا در برابر او با اعتقاد به اینکه اله اوست، سجده میکند و او را با این اعتقاد صدا میزند. لذا او موحد است و استغاثه برخلاف توحید عبودی نیست.[23]
ثالثا: سلف و در راس آنان اهل بیت (علیهم السلام)، به رسول خدا استغاثه میکردند.
ابن کثیر در مورد استغاثه حضرت زینب به رسول خدا مینویسد: زمانی که اهل بیت (علیه السلام) امام را از معرکه جنگ عبور دادند زینب بر برادر و خویشان خود ندبه کرد و در حالی که گریه میکرد گفت: یا محمداه.[24] امام صادق (علیه السلام) در روایتی میفرماید: شعار امام حسین "یا محمد" بود و شعار ما هم "یا محمد" است.[25]
طبری و ابن کثیر مینویسند: شعار مسلمانان هنگام جنگ با مسیلمه کذاب، "یا محمداه" بود.[26] بخاری نقل میکند در پای ابن عمر مشکلی به وجود آمد. شخصی به او گفت: محبوبترین شخص را یاد کند. او گفت: یا محمد.[27]
رابعا: حدیث قلیب بدر بهترین دلیل بر این است که اموات میشنوند. در روایت آمده است که رسول خدا بعد از جنگ بدر با کشتگان کفار سخن گفت. عمر بن خطاب به رسول خدا عرض کرد: چگونه با آنان سخن میگویی در حالی که آنان مردهاند؟ حضرت فرمود: آنان همه چیز را میشنوند، ولی قادر بر سخن گفتن نیستند.[28]
بنابراین با توضیحاتی که داده شد، هیچ کدام از شبهات وهابیها بر استغاثه وارد نمیباشد؛ لذا استمداد از آن ذوات مقدس برای درمان کرونا جایز میباشد و آنان حاجت استغاثه کنندهگان را میدانند و در صورتی که مصلحت باشد، باذن الله حاجات را برآورده میکنند.
[1] الاستعانة والاستغاثة بغیر الله من الأموات والغائبین والأصنام ونحوها شرک بالله عز وجل، وهکذا الاستغاثة والاستعانة بغیر الله من الأحیاء فیما لا یقدر علیه إلا الله شرک أکبر یخرج من ملة الإسلام. فتاوى اللجنة الدائمة، ج1، ص108
[2] سلیمان بن عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب، التوضیح عن توحید الخلاق، دار طیبة، الریاض، الطبعة: الأولى، 1404هـ/ ج1، ص303
[3] شبکه ماهوارهای کلمه، تاریخ 15/12/1398.
[4] قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (آیه38)
[5] قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ... (آیه40)
[6] فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (آیه24) وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا (آیه25)
[7] قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی (آیه96)
[8] فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ.
[9]- مراجعه شود به این تفاسیر از اهل سنت در ذیل آیه: الکشف والبیان عن تفسیر القرآن/ الفواتح الإلهیة والمفاتح الغیبیة الموضحة للکلم القرآنیة والحکم الفرقانیة/ مناهل العرفان فی علوم القرآن/ القرآن العظیم/ مفاتیح الغیب من القرآن الکریم/ تفسیر النسفى. و مراجعه شود به این تفاسیر از شیعه در ذیل آیه: المیزان، الامثل، مجمع البیان.
[10] وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ.
[11] الشیخ عبد علی العروسی، تفسیر نور الثقلین، ج2، ص522
[12] الشیخ الکلینی، الکافی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1387ش، ج1، ص378
[13] الکافی، ج1، ص571
[14] الکافی، ج1، ص571
[15] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در تعریف اسم اعظم فرمودند: «لَقَدْ دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْعَظِیمِ الَّذِی إِذَا دُعِیَ بِهِ أَجَابَ وَإِذَا سُئِلَ بِهِ أَعْطَى» براستی خدا را با اسم بزرگی خواند که اگر بوسیله آن اسم خوانده شود دعا اجابت شده و اگر از او چیزی خواسته شود عطا گردد. ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، تحقیق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامى، بیروت، 1998م. ج5، ص442، ح3544
[16] مُحمّد باقر مجلسی، بحارألانوار، تحقیق: السید إبراهیم المیانجی، دارالاحیاء التراث، الطبعة الثالثة، سنة الطبع ١٤٠٣ق، ج25، ص385
[17] ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ: سى و دوم، 1374ش، ج8، ص308
[18] التوضیح عن توحید الخلاق، ج1، ص303
[19] الالبانی، موسوعة الألبانی فی العقیده، صَنَعَهُ: شادی بن محمد بن سالم آل نعمان، الناشر: مرکز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامیة وتحقیق التراث والترجمة، صنعاء – الیمن، الطبعة: الأولى، 1431 هـ - 2010 م، ج3، ص987
[20] دعاء الموتى والغائبین من الأنبیاء والملائکة والصالحین والاستغاثة بهم والشکوى إلیهم فهذا مما لم یفعله أحد من السلف. ابن تیمیه حرانی، احمد، مجموع الفتاوى، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، مدینة نبویة، 1416ق. ج1، ص265
[21] موسوعة الألبانی فی العقیده، ج3، ص989
[22] نک: علی اصغر رضوانی، وهابیت و شرک، ص182
[23] نک: وهابیت و شرک، ص183
[24] ابن کثیر دمشقی، إسماعیل بن عمر (م 774)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1408 هـ، ج8، ص210.
[25] الکافی، ج9، ص460
[26] وکان شعارهم یومئذ یا محمداه. البدایة والنهایة، ج6، ص357/ ابن جریر طبری، محمّد، تاریخ الرسل والملوک وصلة تاریخ الطبری، دار التراث، بیروت، چاپ دوّم، 1387ق، ج3، ص293
[27] محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الأدب المفرد، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر: دار البشائر الإسلامیة – بیروت، چاپ سوم، 1409، ص335
[28] حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، تَرَکَ قَتْلَى بَدْرٍ ثَلَاثًا، ثُمَّ أَتَاهُمْ فَقَامَ عَلَیْهِمْ فَنَادَاهُمْ، فَقَالَ: «یَا أَبَا جَهْلِ بْنَ هِشَامٍ یَا أُمَیَّةَ بْنَ خَلَفٍ یَا عُتْبَةَ بْنَ رَبِیعَةَ یَا شَیْبَةَ بْنَ رَبِیعَةَ أَلَیْسَ قَدْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا؟ فَإِنِّی قَدْ وَجَدْتُ مَا وَعَدَنِی رَبِّی حَقًّا» فَسَمِعَ عُمَرُ قَوْلَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ کَیْفَ یَسْمَعُوا وَأَنَّى یُجِیبُوا وَقَدْ جَیَّفُوا؟ قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ، وَلَکِنَّهُمْ لَا یَقْدِرُونَ أَنْ یُجِیبُوا» ثُمَّ أَمَرَ بِهِمْ فَسُحِبُوا، فَأُلْقُوا فِی قَلِیبِ بَدْرٍ. نیشابورى، مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقى، دار إحیاء التراث العربى، بیروت، بى تا، ج4، ص2203.