نظر امام خمینی (ره) درباره وهابیت

سوال
نظر امام خمینی (ره) در خصوص وهابیت و سعودی و عوام فریبی آنها با عنوان «خادم الحرمین» در ذیل خدمات عمرانی در مکه چیست؟
پاسخ
امام خمینی به رغم حفظ وحدت با سایر مذاهب اسلامی، پس از فجایع کشتار حاجیان به دست حکام سعودی به صورت کوبنده می گوید:
اگر در طائف واقع شده بود، این یک مسئلهاى بود؛ مىگفتیم کشتند یک عدهاى را اما در حرم واقع شده؛ حرمى که خدا از اول امنش قرار داده و الآن حرم مغصوب است در دست اینها. از اول هم اینطور بود؛ براى اینکه اینها چهکارهاند که آمدهاند خادم الحَرَمَیْن- خائن الحَرَمَیْن- شدهاند؛ کى اینها را خادم الحرمین قرار داده؟ با چه وجهى اینها اسم مملکت اسلامى را تغییر دادهاند از آنى که بود؛ «حجاز» را «مملکت سعودى» قرار دادند؟ مملکت سعودى به چه مناسبت؟ اینها مسائلى است که همهاش بغرنج است و ما نمىدانیم که از این عار چطور خارج بشویم. من واقعاً در مسائل خیلى تحمل داشتم؛ در مسائل جنگ، در همه اینها تحمل داشتم، اما این بىتحمل کرده من را. مسأله غیر از این مسائل است. آنچه ما امیدواریم، این است که خداى تبارک و تعالى با قدرت خودش حل کند مسائل را. و امیدواریم خداوند به همه ما توفیق بدهد که در این باره بىتفاوت نباشیم. در این ماه محرم بىتفاوت نباشند؛ مسلمین در دنیا بىتفاوت نباشند.[1]
در جایی دیگر می فرماید:
و اینک از فرصت استفاده کرده، به یکى از آیات کتاب کریم اشاره مىکنم، آنجا که فرموده است: ﴿أَجَعلْتُمْ سِقایَة الحاجِّ وَ عِمارَةَ المَسْجِدِ الحَرامِ کَمَنْ امَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِى القَوْمَ الظّالِمینَ﴾.[2]
گویى آیه کریمه در همین عصر نازل شده و گویى براى آل سعود و امثال آل سعود در طول تاریخ و براى ملت مجاهد و بزرگ ایران و حجاج بیت اللَّه الحرام در عصر حاضر و امثال آنان در همه اعصار آمده است و خداوند تعالى مىفرماید: شما کوردلان آبرسانى به حجاج و تعمیر مسجد الحرام را با ارزش آنانى که ایمان به خدا و به روز جزا آورده و در راه خدا مجاهده مىکنند، مساوى قرار دادهاید. حاشا که اینان با شما مساوى نیستند و خداوند ستمگران را هدایت نمىکند.
آیا سعودیها و امثال آنان در طول تاریخ، ارزش خود را براى تهیه آب در مواقف حج و زرق و برق تعمیرات مسجد الحرام را، با ارزشهاى مسلمانانى که به خداوند و روز جزا ایمان دارند و با نثار خون خود و جوانان مجاهد خود در راه خدا و براى دفع دشمنان خدا از حریم اسلام و حرم خداوند تعالى بهپاخاستهاند، مقایسه نکردهاند؟ و سعودیهاى عصر حاضر، پا را فراتر از آن نگذاشته و بر مسلمانان افتخار نمىکنند؟ و با مجاهدان راه خدا آن نمىکنند که روى آمریکاى جهانخوار و ارباب خود را سفید کرده است؟ و جالب توجه اینکه خداوند در این آیه ایمان به خدا و روز جزا را ذکر فرموده و از میان تمام ارزشهاى اسلامى و انسانى مجاهده در راه خدا را با دشمنان خدا و بشریت انتخاب کرده است و در این انتخاب به همه مسلمانان تعلیم فرموده است که ارزش جهاد فوق همه ارزشهاست. و آیا خداوند با ذکر ﴿وَ اللَّهُ لا یَهْدِى القَوْمَ الظّالِمینَ﴾ نمىخواهد بفرماید خداوند سعودیهاى عصر را و تمام اعصار تاریخ را ستمگرانى بیش نمىداند که قابل هدایت نیستند و خداوند آنان را هدایت نمىفرماید؟ آیا ستمکارى بر حق و خلق و بر رسول خدا و امت بزرگوار حضرت رسول خاتم، بالاتر از آنچه آل سعود با کعبه و حرم امن الهى و با زائران مجاهد آن، که همه چیز و همه کس خود را در راه دوست و آرمان اسلام تقدیم کردند، مىتوان تصور کرد؟ آیا جرم این مجاهدان که به فرمان خداوند تعالى نداى برائت از مشرکین را انجام دادهاند، جز برائت از خدایان آل سعود و سعودیهاى عصر حاضر و شاه حسین و شاه حسن و مبارک نامبارک و صدام عفلقى است؟ آیا سکوت در مقابل این ستمگریها که در طول تاریخ سابقه نداشته است، چیزى جز رضاى به این جرم و شرکت در ظلم و ستم ظالمین و ستمگران است؟ و در هر صورت آل سعود براى تصدى امور کعبه و حج لیاقت نداشته و علما و مسلمانان و روشنفکران باید چارهاى بیندیشند. [3]
[1] . صحیفه امام، ج20، ص371.
[2] . آیا سیراب کردن حجّاج و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند(عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو) نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمیکند».
در تفاسیر نقل شده که طلحه گفت: من صاحب خانه کعبهام و کلید آن در دست من است، و عباس گفت: مسئولیت آب دادن به حجاج بر عهده من است. علی# فرمود: نمیدانید چه میگویید: من قبل از مردم به طرف قبله نماز خواندم و سابقه من در جهاد در راه خدا بیش از شماست. آنگاه خدا این آیه را بر پیامبر اکرم^ نازل کرد:﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ....﴾ (ر.ک: مجمع البیان، ج 5، ص 27؛ در المنثور، ج 3، ص 218).
[3] . صحیفه امام، ج20، ص352.