رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

هجمه دشمن از طریق فضای مجازی و وارد کردن شبهات بر پیکره مذهب شیعه و انقلاب اسلامی نشان از حرکت صحیح و رو به جلو شیعه و انقلاب است. امید است همه اهالی دغدغه مند انقلابی فعال در فضای مجازی، هر یک به سهم خود در راستای کمک به آرمان های انقلاب و مذهب حقه شیعه گامی هر چند کوچک جهت هدایت قشرهای مختلف خصوصا جوانان برداشته و وظیفه خویش را در این راستا ایفا نمایند. ارادتمند شما صبور

چکیده سلفی های جهادی معتقدند، تمام سرزمین‎های اسلامی به دارالکفر تبدیل شده و احکام دارالکفر مانند وجوب هجرت، جهاد علیه حکام و ساکنان بلاد کفر بر این کشورها منطبق است؛ در حالی که با بررسی های صورت گرفته، نظرات گوناگونی در این زمینه، توسط علمای اسلام مطرح شده است. برخی از علما بر این باورند که ملاک تشخیص دارالاسلام از دارالکفر، اقامه شعائر است. برخی دیگر ملاک در این زمینه را، غلبه احکام و برخی نیز، کثرت جمعیت می دانند. تاکید این مقاله بر آن است که، مهمترین ملاک در دارالاسلام دانستنِ یک سرزمین، عنصر جمعیت است و دیگر ملاک ها، به کثرت جمعیت مسلمانان برمی گردد؛ در واقع هیچ یک از کشورهای اسلامی به دارالکفر تبدیل نشده و آیه ای که گروه های تکفیری با استناد به آن، حکام کشورهای اسلامی را تکفیر می کنند، دلالتی بر مدعای آنان ندارد.

منبع : مجله سلفی پژوهی شماره 3
نویسنده : احمد علیداد( پژوهشگر مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل‌البیت(ع) و کارشناسی ارشد کلام اسلامی.)- مهدی عزیزان(استادیار پژوهشگاه امام صادق ع)

مقدمه

شناخت مفاهیم فقهی به دلیل آثار بسیار زیادی که بر آنها مترتب می شود، از دیرباز مورد توجه علمای اسلام بوده است. مفهوم دار الاسلام و دارالکفر نیز به جهت آثار فقهی فراوانی که داشته اند، از اهمیت بالایی برخوردار بوده اند. از جمله آثار فقهی که بر این دو مفهوم بارگشته، می توان به وجوب هجرت از دارالکفر به دارالاسلام، حرمت ذبیحه دارالکفر، اسلام لقیط (انسان پیدا شده) در دارالاسلام، دفاع از دارالاسلام و... اشاره کرد؛ بنابراین علمای اسلام در طول تاریخ به آنها توجه ویژه ای داشته و ملاک های مختلفی را در تشخیص دارالاسلام از دارالکفر بیان کرده اند. آنها  در کتاب های فقهی خود (مانند جهاد و یا مبحث لقیط) به این موضوع پرداخته اند.

در این بین «سلفی های جهادی»[1]  به علت برداشت های متفاوت، قرائت جدیدی از دارالاسلام و دارالکفر ارائه کرده  و طبق آن، تمامی جوامع اسلامی را دارالکفر دانسته و جهاد علیه آنان را واجب می دانند. با توجه به آنچه بیان شد، پژوهشی تا به حال در راستای نقد و بررسی ادعای ایشان در زمینه دارالاسلام و دارالکفر صورت نگرفته است؛ بنابراین در این نوشتار، ابتدا به تبیین معنای دقیق دارالاسلام پرداخته می شود و سپس شرایط تبدیل دارالاسلام به دارالکفر بیان می گردد.

دارالاسلام و دارالکفر در نگاه علما

علمای اسلام برای دارالاسلام و دارالکفر ملاک ها و تعاریف مختلفی را بیان کرده اند که در ادامه مباحث، مورد ارزیابی قرار می گیرند.

محدوده جغرافیایی و دارالاسلام

برخی از علمای شیعه و اهل سنت معتقدند، دارالاسلام دو منطقه را شامل می شود.

  1. ۱. مکانی که مسلمان، خود بنا کرده باشند. مانند بغداد و کوفه.
  2. ۲. سرزمینی که به دست مسلمانان فتح شده باشد. مانند مدائن و شام.[2]

شیخ طوسی، از بزرگان شیعه نیز، دارالاسلام را به سه دسته تقسیم کرده است:

الف. شهرهایی که در سرزمین اسلامی ساخته  شده و به کشورهای کفر نزدیک نیستند. مانند بغداد و بصره.

ب. دارالکفری که مسلمانان بر آن غلبه پیدا کرده  و احکام خود را در آن جاری ساخته اند.

ج. دارالاسلامی که به تصرف کفار درآمده است، اما احکام اسلام در آن جاری است.[3]

خطیب شربینی، یکی از علمای اهل سنت، در تعریف دارالاسلام می گوید: دارالاسلام عبارتند از شهرهایی مانند بغداد و بصره که مسلمانان آن را بنا کرده باشند. مکانی مانند مدینه و یمن که اهلش مسلمان شده باشند. مکانی مانند خیبر که بدون جنگ، فتح شده باشد. سرزمینی که با صلح در اختیار مسلمانان قرار گرفته و اهالی آن، ملزم به پرداخت جزیه شده اند.[4]

اقامه شعائر[5] و دارالاسلام

برخی دیگر از علمای اسلام، ملاک تشخیص دارالاسلام از دارالکفر را اقامه شعائری مانند اذان و نماز، می دانند.[6]

ابن جبرین، از علمای وهابی نیز معتقد است، دارالاسلام به مکانی گفته می شود که موذنان در مساجد آن اذان گویند و مردم نماز بخوانند؛ چنان چه برخی از گناهان نیز در آن رخ دهد، از دارالاسلام بودن خارج نمی شود؛ بلکه باید در آنجا به تبلیغ دین پرداخت، تا مردم اصلاح شوند.[7]

ابن عُثیمین، یکی دیگر از علمای وهابی، دارالاسلام را مکانی می داند که شعائر اسلام، مانند اذان، نماز، حج و روزه، در آن برپا باشد. وی معتقد است، چنین نیست که ملاک حکم بر دارالاسلام یا دارالکفر بودن منطقه ای، حاکمان آن منطقه باشند؛ در واقع حتی اگر در منطقه ای حاکم کافری حکومت را به دست گرفته باشد و به شریعت اسلام نیز امر نکند، اما چنان چه شعائر اسلام در آن منطقه وجود داشته باشد، آن مکان از سرزمین های اسلامی محسوب می شود.[8]

برخی از فقهای اسلام نیز با توجه به روایات، ملاک دارالاسلام را عمل به شعائر اسلام (اذان، نماز و حج) می دانند. در صحیح مسلم از انس بن مالک نقل شده: رسول خدا(ص) در هنگام طلوع فجر به دشمن حمله می کرد، اما اگر صدای اذان را می شنید از حمله به آنجا خودداری می نمود.[9] نووی، شارح صحیح مسلم و ابن رجب حنبلی با استناد به این روایت، ملاک تشخیص دارالاسلام از دارالکفر را، شنیدن صدای اذان می دانند.[10]

در حدیث دیگری نیز وارد شده است که رسول الله6 هرگاه گروهی را به منطقه ای می فرستاد، به ایشان امر می کرد، اگر مسجدی دیدید، یا صدای اذان را شنیدید، به آنجا حمله نکنید و کسی را نکشید.[11] شوکانی در شرح این حدیث معتقد است، وجود مسجدی در شهر، حتی اگر در آن اذان گفته نشود، به  تنهایی کفایت در دارالاسلام بودن آن شهر را می کند؛ چراکه در حدیث گفته نشده، اگر مسجدی بود و اذان هم در آن گفته می شد به آن حمله نکنید؛ بلکه وجود مسجد، در دارالاسلام بودن شهر و اهل آن کفایت می کند.[12]

غلبه احکام اسلام و دارالاسلام

برخی دیگر از علمای اسلام ملاک دارالاسلام و دارالکفر را ظهور احکام دانسته اند. ابویعلی و ابن مفلح، از بزرگان مذهب حنبلی گفته اند: سرزمینی که احکام اسلام در آن، نسبت به سایر احکام غلبه داشته باشد، دارالاسلام بوده و منطقه‎ای که غلبه در آن با احکام کفر باشد، دارالکفر است.[13]

ابن قیم، شاگرد ابن تیمیه می گوید: جمهور علما گفته اند، دارالاسلام منطقه ای است که مسلمانان در آن ساکن  هستند و احکام اسلام در آن جاری است؛ اما جایی که احکام اسلام در آن جاری نباشد دارالاسلام نیست.[14]

شوکانی یکی دیگر از علمای سلفی، در تعریف دارالاسلام می گوید: ملاک در تشخیص دارالاسلام از دارالکفر، ظهور کلمه است؛ در واقع اگر اوامر و نواهی به دست مسلمانان است، آن مکان دارالاسلام می باشد؛ چراکه اگر کفار در منطقه، کاری هم انجام می دهند، به اذن و اجازه مسلمانان است؛ اما اگر برخی از قوانین کفرآمیز نیز در آن مکان اجرا بشود، بازهم ضرری به دارالاسلام  بودن آن منطقه نمی زند؛ چراکه این قوانین با غلبه و قدرت کفار نبوده است. وی در ادامه می گوید: اگر وضعیت تغییر کرد و غلبه با کفار شد، به بلاد کفر تبدیل می گردد.[15] وی در جای دیگری می گوید: الحاق دارالاسلام به دارالکفر به  مجرد ارتکاب معاصی و گناهان، با عقل و نقل سازگاری ندارد.[16]

برخی از علمای شیعه نیز غلبه احکام را، ملاک تشخیص دارالاسلام دانسته اند. شهید اول، از فقهای شیعه می گوید: مراد از دارالاسلام مکانی است که حکم اسلام در آن نافذ و جاری است و کفار به  شرط پیمان با مسلمانان، در آن یافت می شوند.[17] محقق کرکی[18] و شهید ثانی[19] نیز، از دیگر فقهای شیعه هستند که این تعریف از دارالاسلام را پذیرفته اند.  

ماوردی در نظری که ابن حجر عسقلانی آن را نقل کرده می گوید: اگر مسلمانی در کشور کفار توان اظهار عقیده داشته باشد، آن منطقه به دارالاسلام تبدیل می شود و ماندن در آن مکان از هجرت بهتر است؛ زیرا می تواند دیگران را به اسلام دعوت کند.[20]

کثرت مسلمانان و دارالاسلام

از مهمترین ملاک هایی که در تشخیص دارالاسلام از دارالکفر گفته شده، غلبه و کثرت مسلمانان است. ماوردی از فقهای شافعی، ملاک در دارالاسلام را ساکنان آن می داند .[21]

ابن تیمیه نیز معتقد است، دارالکفر یا دارالاسلام  بودن هر مکانی، بستگی به ساکنان آن دارد. اگر ساکنان آن سرزمین، مومن و متقی باشند، آن مکان دارالاسلام و دارالمومنین است؛ اما اگر ساکنان آن منطقه کفار باشند، دارالکفر بوده و اگر فاسقان در آن مکان باشند، دارالفاسقین به حساب می آید.[22]

برخی از بزرگان وهابیت نیز درباره دارالاسلام گفته اند: منطقه ای که یهودی باشند و عُزیر نبی7 را پسر خدا بدانند و یا مسیحی باشند و عیسی را خدا یا پسر خدا بدانند، اگر به مسلمانان جزیه بدهند، بلاد آنان دارالاسلام است؛ چه رسد به سرزمینی که مسلمانان در آن زندگی می کنند؛ بنابراین اگر در سرزمینی که مسلمانان در آن زندگی می کنند، برخی از مظاهر شرک نیز وجود داشته باشد، بازهم به  طریق  اولی دارالاسلام است.[23]

محمد ناصرالدین البانی هم می گوید: ما نمی توانیم بلاد اسلامی را در این زمان بلاد کفر بنامیم؛ بلکه در هر صورت این کشورها، ممالک اسلامی محسوب می شوند؛[24] در واقع، ملاک در حکمِ دارالکفر یا دارالاسلام بودن کشورها، ساکنان آن ممالک هستند.[25]

برخی از علمای سلفیه جهادی نیز، این نظریه را پذیرفته اند که ملاک تشخیص دارالاسلام از دارالکفر، ساکنان آن منطقه  هستند. اگر ساکنان آن منطقه مسلمان باشند، تا زمانی که خلاف آن ثابت شود، حکم به اسلامی بودن آن منطقه می شود؛ اما اگر ساکنان آن منطقه کفار باشند، حکم به کفر آن منطقه شده و هجرت از دارالکفر به دارالاسلام مطرح می گردد؛[26] در واقع باید گفت که در بین سلفی های جهادی، در مورد ملاک دارالاسلام و دارالکفر اختلاف وجود دارد. باید گفت که این اختلاف، یا به دلیل تبعیت از ابن تیمیه است که ملاک دارالاسلام را کثرت جمعیت می داند؛ یا اینکه سلفی های جهادی خود نیز در ارائه ملاک در تشخیص دارالاسلام از دارالکفر، دچار تضاد شده اند.

در احادیث آمده که رسول خدا(ص)، زمانی که گروهی را برای جهاد به منطقه ای می فرستاد، به امیر آنها دستورهایی می داد و می فرمود: هنگامی  که به دشمن رسیدی، آنان را به اسلام دعوت کن؛ اگر اجابت کردند، اسلام شان را قبول کن و با آنها وارد جنگ نشو و از آنان بخواه که از سرزمین خود، به "دارالمهاجرین" هجرت کنند.[27] در این حدیث، رسول الله6 دستور دادند که تازه مسلمانان، به مدینه که در آن زمان به "دارالمهاجرین" (مکانی که کثرت جمعیت با مسلمانان است) معروف بود، هجرت کنند. پس معلوم می شود، ملاک در دارالاسلام یا دارالکفر بودن، افراد و ساکنان آن منطقه هستند.

از نظر اهل  بیت نیز، دارالاسلام مکانی است که اکثر ساکنان آن مسلمانان باشند. از امام کاظم7 درباره نماز خواندن بر روی پوست  یمانی سوال شد. ایشان در جواب فرمودند: نماز خواندن در پوستین یمانی و هر آنچه در سرزمین اسلام ساخته شود اشکالی ندارد. راوی گفت: اگر غیر مسلمانان در آن سرزمین بودند چطور؟ امام فرمودند: اگر غلبه با مسلمانان باشد اشکالی ندارد.[28] با دقت در بیان امام کاظم7 فهمیده می شود که آن حضرت، ملاک دارالاسلام را، غلبه ساکنان مسلمان می دانند.

دیدگاه نهایی درباره دارالاسلام

آنچه از جمع بندی میان دیدگاه های یاد شده به دست می آید، این است که مسلمان  بودن اکثر افراد جامعه، از مهمترین عناصر در تشخیص دارالاسلام است که بسیاری از علما، از جمله علمای سلفی، به آن پرداخته اند. برخی دیگر از علما نیز، عنصر اقامه شعائر و غلبه احکام را ملاک دارالاسلام دانسته اند؛ در حالی که اقامه شعائر و غلبه احکام اسلام در سرزمینی است، که اکثر افراد آن مسلمان باشند؛ در واقع ملاک های دیگر، مانند محدوده جغرافیایی، اقامه شعائر اسلامی( اذان، نماز و اعیاد اسلامی) و ظهور احکام (احکام مربوط به حاکم و احکام مربوط به مسلمانان) به ملاک کثرت جمعیت مسلمانان بازمی گردد.

در جامعه ای که اکثر افراد آن مسلمان بوده و به شعائر اسلامی عمل کرده و غلبه با احکام اسلام باشد، حاکم آن نیز مسلمان می باشد. اما اگر در چنین جامعه ای، حاکم مسلمان نبوده و ملاک در تشخیص دارالاسلام، فقط حکومت حاکم مسلمان باشد، لوازمی به دنبال دارد که براساس آن باید، برخی از کشورهای مسلمان که به اشغال کفار درآمده اند، دارالکفر نامیده شوند و احکام دارالکفر بر آنان بار شود؛ در حالی که علما درباره چنین سرزمینی، حکم به دارالکفر بودن آن نداده اند که به این موضوع در ادامه مباحث پرداخته می شود.

سلفی های جهادی و دارالاسلام و دارالکفر

همان طور که پیش از این بیان شد، علمای اهل سنت و سلفیه، ملاک دارالاسلام را، ساکنین مسلمان و غلبه و اجرای احکام اسلام  (نماز، روزه، برگزاری مراسم‎های مذهبی، نماز جمعه و اعیاد اسلامی) می دانند. اما در این  بین، علمای جهادی نظرات دیگری دارند که به آن پرداخته می شود.

عبدالقادر عبدالعزیز یکی از علمای مطرح سلفی ها‎ی جهادی، در تعریف دارالاسلام می‎گوید: دارالاسلام کشوری است که تحت حکومت حاکم مسلمان باشد و دارالکفر کشوری است که تحت حکومت حاکم کافر است.[29]

ابوقتاده فلسطینی یکی از رهبران فکری گروه‎های تکفیری می گوید: کشورهای مسلمانان به دارالکفر تبدیل  شده اند؛ چراکه حکومت در دست کفار مرتد است و آنان، احکام کفر را در این سرزمین ها گسترش داده اند.[30]

ابومصعب السوری، یکی دیگر از سرکرده های گروه های جهادی در مورد دارالاسلام می‎گوید: کشورهایی که حاکم آن کافر باشد، حتی اگر تمامی اهل آن مسلمان باشند، به دارالکفر تبدیل می شوند. وی در ادامه می‎گوید: اگر غلبه با احکام اسلام باشد، آن منطقه دارالاسلام است و اگر غلبه با احکام کفر باشد، دارالکفر است.[31]

ابوبصیر طرطوسی معتقد است، ملاک در بلاد، به حسب غلبه احکام است؛ در واقع اگر اکثر ساکنین یک منطقه  مسلمان باشند، اما غلبه با احکام کفر باشد، دارالحرب محسوب می گردد؛ اما اگر در منطقه ای، غلبه با احکام اسلام بوده و ظهور کلمه در آن به دست مسلمین باشد، دارالاسلام محسوب می شود؛ اگرچه اکثر اهل آن منطقه غیر مسلمان باشند؛[32] بنابراین آنچه در درجه اول نزد سلفی های جهادی مهم است، علو و غلبه احکام اسلام است؛ اما از آنجایی که غلبه احکام، مجرایی جز حاکم مسلمان ندارد، اسلام و کفرِ حاکم، در ملاک دارالاسلام و دارالکفر، لحاظ شده است؛ در واقع اگر حاکم مسلمان باشد، منطقه تحت  فرمان او دارالاسلام بوده و اگر حاکم کافر باشد، به کشور تحت  حکومت او دارالکفر می‎گویند.

  از نظر سلفی های جهادی، حاکمان کشورهای اسلامی، به دلیل عمل نکردن به احکام الهی، مورد خطاب این آیه قرآن قرار می گیرند که می‎فرماید: )وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ(.[33] در این آیه خداوند متعال می‎فرماید: کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، کافر هستند.

سلفی‎های جهادی معتقدند، طبق آیه مذکور، حاکمان کشورهای مسلمان به دلیل وجود پارلمان و مجلس قانون گذاری در کشورشان، و وضع قوانینِ مخالف با دستور خدا، و یا عملکرد و صدور حکم مخالف یا آیات الهی، کافر هستند. بنابراین کشور تحت قدرت و سلطنت آنان نیز به دارالکفر تبدیل می شود.

حال در ادامه این نوشتار، به دو پرسش مهم پاسخ داده می شود.

  1. ۱. آیا عمل کردن حاکم به قوانین بشری (در برخی موارد، برخلاف احکام الهی)، منجر به کفر او می شود؟
  2. ۲. آیا در صورت کافر بودن حاکم، کشور اسلامی تحت نفوذ او به دارالکفر تبدیل می شود؟

حکم برخلاف احکام الهی و کفر حاکم

همان طور که گذشت، سلفی های جهادی، با استناد به آیه‎ی (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِک هُمُ الْکَافِرُونَ)، قائل به کفر حاکمان کشورهای اسلامی هستند. سلفی های جهادی (مانند داعش) می‎گویند: اگر حاکم از روی اختیار، حکم به قوانینی کند که از طرف خود آورده، مرتکب کفر اکبر شده و از دایره‎ی اسلام خارج  شده است؛ چراکه خود را هم رتبه ی خداوند متعال در تشریع و قانون گذاری دانسته است.[34]

ابومصعب السوری یکی از علمای جهادی در این مورد می‎گوید: تمامی بلاد اسلامی در حال حاضر، دچار نقض احکام الهی هستند و حکام مرتد کشورهای اسلامی، برخلاف احکام خداوند متعال حکم می‎کنند؛ در واقع شریعت اسلامی دگرگون شده است.[35]وی معتقد است، مکه و مدینه از زمان به حکومت رسیدن پادشاهان سعودی، به دست کفار افتاده و بلاد اسلامی محسوب نمی شوند.[36]

عبدالقادر عبدالعزیز یکی دیگر از علمای جهادی می‎گوید: تمامی حکام کشورهای اسلامی و کسانی که برخلاف احکام الهی حکم می دهند و قوانین بشری را تصویب و به اجرا در می آورند، کافر هستند؛ لذا جهاد علیه آنان واجب است.[37]

نقد و بررسی

  1. ۱. آنچه گفته شد به دلیل برداشت علمای جهادی از آیه‎ی (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ)[38] بود؛ اما این آیه در نزد مفسران اسلام به شکل دیگری تفسیر شده است. اکثر علمای اسلام از ابن عباس تا علمای معاصر اهل سنت، در مورد این آیه معتقدند، اگر کسی حکم خدا را از روی انکار قبول نکند و مخالف حکم خدا حکم کند، کافر به کفر اکبر بوده و از دین خارج می شود؛ اما اگر کسی حکم خداوند را از روی انکار رد نکرد، بلکه به خاطر غلبه شهوت و از روی هوی و هوس رد کرد، دچار کفر اکبر نشده است؛ بلکه کفر وی، کفر اصغر است.  ابن عباس[39] از مفسرین و بزرگان صحابه، ابن جریر طبری،[40] فخر رازی،[41] بغوی،[42] زمخشری،[43] قرطبی،[44] بیضاوی،[45] جمال الدین قاسمی[46] و شنقیطی،[47] از جمله بزرگان و علمای اهل سنت هستند که این نظر را قبول دارند.
  2. ۲. هیچ یک از سلف به آنچه سلفی های جهادی معتقدند، قائل نیستند. در طول تاریخ، هیچ یک از که علمای اهل سنت و یا شیعه (به غیر از خوارج)، حاکم بلاد اسلامی را تکفیر نکرده اند؛ در حالی که بسیاری از آن حاکمان، احکامی صادر می کردند که مخالف دین خدا و پیامبر(ص) بوده است. به عنوان مثال، یزید بن معاویه و حجاج بن یوسف، از جمله حاکمانی هستند که ظلم زیادی در دورانشان انجام داده اند؛ اما بازهم کسی، حکم به کفر و خروج آنها از دین را نداده است. خلفای عباسی مانند مأمون و معتصم نیز، در قضیه ی خلق قرآن بسیار سخت گرفتند و علما را تفتیش عقیده می کردند. آنها حتی به احمد بن حنبل سخت گرفته و او را به زندان انداخته و تازیانه زدند؛[48] اما طبق اشاره و نقل ابن تیمیه، احمد بن حنبل نه تنها آنها را تکفیر نکرد، بلکه برای شان دعا هم می کرد.[49]

با توجه به آنچه بیان شد، به این نتیجه می رسیم که هیچ یک از حاکمان کشورهای اسلامی، کافر به کفر اکبر نبوده و از دین خارج  نشده اند؛ بنابراین در حال حاضر، هیچ یک از کشورهای اسلامی دارالکفر نیستند.

سلفی های جهادی و بلد ماردین

برخی از علمای تکفیری، در توجیه عملیات تروریستی خود در بلاد اسلامی، به فتوایی از ابن تیمیه استناد می کنند. در این فتوا از ابن تیمیه در مورد شهر ماردین که حاکم آن از مغول های بت پرست بود، سوال شد که آیا شهر ماردین دارالاسلام است یا دارالکفر؟ ابن تیمیه در جواب گفت: این شهر نه دارالاسلام است و نه دارالکفر؛ بلکه قسم سومی از بلاد به نام دار مرکبه است و در آخر فتوا می‎گوید: «یُعَامَلُ الْمُسْلِمُ فِیهَا بِمَا یَسْتَحِقُّهُ وَیُقَاتَلُ الْخَارِجُ عَنْ شَرِیعَةِ الْإِسْلَامِ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ؛[50] با مسلمان به گونه ای که مستحق آن است رفتار می شود و با مرتدین به  گونه ای که مستحق هستند جنگ می شود».

نقد و بررسی

اولا این فتوا تحریف  شده است. اصل فتوا که در کتاب های قدیمی موجود است، به این صورت آورده شده: «...وَیُعَامَلُ الْخَارِجُ عَنْ شَرِیعَةِ الْإِسْلَامِ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ». ابن مفلح شاگرد ابن تیمیه نیز این فتوا را به شکل صحیح آورده است.[51] در کتاب الدرر السنیة فی الاجوبة النجدیة[52]و مجله المنار[53] نیز این فتوا به  صورت صحیح آورده شده است. پس از اینکه کتاب های ابن‎تیمیه به  صورت یک جا جمع آوری شد و به اسم مجموع الفتاوی منتشر گردید، این تصحیف و تحریف صورت گرفته است؛ در واقع به دلیل آنکه کتاب مجموع الفتاوی ابن تیمیه شهرت پیدا کرده، آنها گمان کرده اند که فتوای ابن تیمیه، همان نقل موجود در کتاب مجموع الفتاوی است.

ثانیا در فتوای ابن تیمیه نسبت به شهر ماردین، حاکم آن منطقه از طرف کفار (مغول) بوده و به قوانین کفر عمل می‎کرده؛ اما سلفی های تکفیری (جهادی)، حاکم مسلمان کشور اسلامی را که خود اظهار اسلام کرده اند، کافر می دانند.

تبدیل دارالاسلام به دارالکفر

به نظر سلفی های جهادی، با اجرای برخی از قوانین بشری و حکم مخالف با احکام الهی توسط حاکم کشورهای اسلامی، آن کشور به دارالکفر تبدیل می شود.[54]

نقد و بررسی

جواب این اشکال در هفت نکته ارائه می گردد.

1. همان طور که در مبحث قبلی به آن پرداخته شد، هیچ یک از حکام کشورهای اسلامی کافر نیستند؛ لذا حکومت و سرزمین تحت فرمان آنان نیز، دارالکفر محسوب نمی شود.

2. هیچ یک از فقها این را نگفته اند که اگر در مکانی، برخی از احکام کفر جاری شد، آن سرزمین به دارالکفر تبدیل می شود؛ بلکه درست نقض آن را گفته اند که اگر در منطقه ای، حتی برخی از احکام اسلام پیاده شود، به دارالاسلام تبدیل می شود.[55] حال با رجوع به کشورهای اسلامی دیده می شود که بسیاری از احکام اسلام (اذان، نماز، حج و روزه و موارد دیگر) در آنها اجرا می شود و سیطره و غلبه با مسلمانان است.

ابن عابدین از بزرگ ترین فقهای حنفی، نظر ابوحنیفه (امام مذهب حنفیه) را در این  مورد بیان می کند و می گوید: دارالاسلام با شروطی چون، شهرت اجرای احکام کفر، ممانعت از اجرای احکام اسلام، اتصال به دارالکفر و ارتداد ساکنین، به دارالکفر تبدیل می شود. او در در ادامه می‎گوید: با انجام شعائر اسلام مانند نماز جمعه و عید، آن منطقه به دارالاسلام تبدیل می شود؛[56] در واقع امام مذهب حنفیه، به  راحتی حکم به دارالکفر شدن بلاد اسلامی نمی کند و فقط در صورت  وجود سه شرط مذکور، آن شهر را دارالکفر می داند. حتی برخی از فقها گفته اند که اگر کفار بر منطقه ای که مسلمانان در آن زندگی می کنند غالب شوند، تا زمانی که شعائر اسلامی در آن پابرجا باشد، به دارالکفر تبدیل نمی شود.[57]

از دیگر مواردی که می توان نام برد، دوره ای است که مغول ها، کشورهای اسلامی را اشغال کردند و کفار بر مسلمین حاکم شدند؛ اما علمای اسلام در آن زمان هم به سرزمین های اشغالی، بلاد کفر نگفتند. همان طور که قبلا گذشت، ابن تیمیه در مورد بلد ماردین، قائل به دارالکفر بودن آن منطقه نبود؛ همچنین زمانی که یمن به دست اروپایی ها افتاد، امیر صنعانی فتوا داد، تا زمانی که  شعائر اسلامی (جماعت و جمعه) در این شهر اقامه شود، یمن و مانند آن (هندوستان)، دارالاسلام هستند.[58]

3. شاید برخی از قوانین وضعی و آنچه در مجلس شورا به تصویب می رسد، الهام گرفته از قوانین کفار باشد؛ اما این طور نیست که این قوانین به سبب غلبه و سیطره کفار باشد؛ بلکه براساس مصلحت کشور و با استفاده از اصول کلی اسلام، توسط نمایندگان مردم تصویب شده است؛ در واقع این طور نیست که این قوانین به خاطر مخالفت با قوانین اسلام تصویب شده باشد؛ براساس نظرات فقهای اسلام، حکم بر دارالکفر بودن کشورها، غلبه‎ کفار بر آن منطقه و رواج افکار و قوانین آنان است؛[59] لذا مجرد ظهور برخی از قوانین کفار، دلیل بر دارالکفر بودن کشوری نمی شود.[60]

4. تمامی علمای اسلام بر این نکته توافق دارند که هرگاه مسلمانان بر منطقه ای از بلاد کفر تسلط پیدا کردند، مالک آن می شوند؛ در حالی که کفار در آن کشور به قوانین خود عمل می‎کنند؛ اما بازهم آن منطقه به دارالاسلام تبدیل می گردد. ابن عابدین از منطقه‎ای به نام "جبل الدروز" نام می برد که در میان بلاد اسلامی قرار دارد و احکام و قوانین کفر در آن اجرا می‎شود؛ اما با این حال، حکم به دارالاسلام بودن آن منطقه می شود.[61] حال باید پرسید که چگونه می توان گفت، اگر برخی از احکام خلاف شرع در بلاد اسلامی به اجرا گذاشته شود، آن سرزمین به دارالکفر تبدیل می شود؟!

لازم به ذکر است، مناطقی از دارالکفر که به تصرف مسلمانان درآمده، به دلیل آنکه بخشی از سرزمین پهناور اسلامی گردیده، دارالاسلام می باشد و مسلمان شدن حاکم دارالکفر، در این موضوع نقشی ندارد.

5. برخی نیز از حدیث «الإسلام یَعْلُو و لایُعْلَى علیه«[62] استفاده کرده‎ و اسلام را غالبی می دانند که هیچ گاه مغلوب نمی شود؛ بنابراین اگر در بلاد اسلامی، برخی از قوانین کفر (قوانین بشری) وجود داشته باشد، بازهم نمی توان آنجا را بلاد کفر نامید؛ چراکه غلبه و برتری با اسلام است و حکم به دارالاسلام بودن آن کشور می شود. حتی برخی از فقها براساس این حدیث گفته اند: اگر کفار بر منطقه ای از بلاد مسلمین سیطره پیدا کنند و مسلمانی هم در آن یافت نشود، بازهم آن منطقه به دارالکفر تبدیل نمی شود؛ چراکه حکم به استیلا و غلبه‎ی قبلی آنان می شود.[63]

6. به عقیده سلفی های جهادی، شهرهایی مانند مکه و مدینه که در کشور عربستان هستند نیز، در محدوده دارالکفر بوده و هجرت از آن به دارالاسلام واجب است؛ در حالی که طبق حدیثی صحیح، رسول خدا(ص) فرمودند: «لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ الفَتْحِ».[64] هجرت از شهر مکه بعد از فتح آن واجب نیست. محقق صحیح مسلم در توضیح این حدیث می‎گوید: از اینکه پیامبر(ص) هجرت از مکه را واجب ندانسته اند فهمیده می شود که مکه همیشه دارالاسلام است؛ بنابراین هجرت از آن معنایی ندارد.[65] برخی از علمای اهل سنت نیز این معنا را برداشت کرده‎اند که مکه تا روز قیامت بلاد اسلام است و هجرت از آن (به معنای هجرت از دارالکفر به دارالاسلام) معنایی ندارد.[66]

در حدیثی آمده که پیامبر(ص) پس از فتح مکه فرمودند: این شهر دیگر تا روز قیامت فتح نمی شود.[67] ابوجعفر طحاوی نویسنده کتاب مشکل الاثار، در توضیح این حدیث می‎گوید: از این حدیث استفاده می شود که مردم مکه هیچ گاه به کفر برنمی گردند.[68]

7. با در نظر گرفتن تمامی آنچه بیان شد، اگر در تبدیل بلاد اسلامی به بلاد کفر شک کنیم، بازهم باید حکم به اسلامی بودن کشورها بدهیم؛ چراکه قبل از این، در اسلامی بودن این بلاد یقین داشتیم و اکنون با شک نمی توان یقین قبلی را کنار گذاشت.[69]

نتیجه

همان طور که گفته شد، سلفی های جهادی با استناد به برخی آیات، حاکمان کشورهای اسلامی را کافر دانسته  و کشورهای تحت حاکمیت آنان را نیز، سرزمین کفر معرفی کرده اند؛ در حالی که ملاک در تشخیص دارالاسلام، اکثریت ساکنان مسلمان بوده و لازمه آن، اقامه شعائر الهی و غلبه احکام اسلام است؛ بنابراین هیچ یک از ملاک های دارالکفر، بر هیچ کدام از کشورهای اسلامی منطبق نیست؛ در واقع هیچ یک از کشورهای اسلامی به دارالکفر تبدیل نشده اند و آیه ای که گروه های تکفیری با استناد به آن، حکام کشورهای اسلامی را تکفیر می کنند، دلالتی بر مدعای آنان ندارد؛ در نتیجه هجرت از این کشورها به دارالاسلام و جهاد به بهانه دارالکفر شدن کشورهای اسلامی، از اساس باطل است و همه احکام دارالاسلام مانند حلیت ذبیحه و اسلام لقیط و ... در این سرزمین ها جاری می شود.

 

 

منابع:

ابن إبراهیم، حسین، قرة العین بفتاوى علماء الحرمین، مصر: المکتبة التجاریة الکبرى، چاپ اول، 1356 هـ.

ابن  مفلح، محمد، الآداب الشرعیة والمنح المرعیة، قاهره: عالم الکتب، بی تا.

ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، النبوات، محقق: عبدالعزیز بن صالح الطویان، ریاض: ناشر: أضواء السلف، چاپ اول، 1420هـ.

ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوى، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مدینه: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، 1416ق.

ابن جبرین، عبد الله، اعتقاد أهل السنة، بی جا، بی نا، بی تا. نرم افزار المکتبه الشامله.

ابن حجر عسقلانى، احمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دار المعرفة، 1379ق.

ابن حنبل، احمد مسند أحمد، تحقیق: شعیب الأرنؤوط و عادل مرشد و دیگران، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق.

ابن رجب حنبلی، عبد الرحمن بن احمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، مدینه: ناشر: مکتبة الغرباء الأثریة، چاپ اوّل، 1417 هـ ق.

ابن عابدین، محمد امین، رد المحتار على الدر المختار، بیروت: دارالفکر، چاپ دوّم، 1412 هـ  ق.

ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستذکار، تحقیق: سالم محمد عطا، محمد علی معوض، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1421 هـ. ق.

ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، قاهره: مکتبة القاهرة، 1388هـق.

ابن قیم الجوزیه، محمد، أحکام أهل الذمة، محقق: یوسف بن أحمد البکری، شاکر بن توفیق العاروری، دمام: رمادى للنشر، چاپ اول، 1418.

ابوبصیر، طرطوسی، الهجرة مسائل و احکام، بی‎جا، بی‎نا، بی‎تا.  

ابوبصیر، طرطوسی، قواعد فی التکفیر، بی جا، بی نا، بی تا.

ابوبصیر، طرطوسی، مجموع فتاوی، بی‎جا، بی‎نا، بی‎تا.   

اسماعیلی، احمد بن ابراهیم، اعتقاد أئمة الحدیث، محقق: محمد بن عبدالرحمن  الخمیس، ریاض: دارالعاصمة، چاپ اول، 1412هـ.

آل شیخ، صالح بن عبدالعزیز، شرح عده متون فی العقیدة، بی جا، بی نا، بی تا.

البانی، ناصرالدین، تفریغ سلسلة الهدى و النور، بی جا، بی نا، بی تا.

البانی، ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ریاض: مکتبة المعارف للنشر و التوزیع، چاپ اول، بی‎تا.

البانی، ناصرالدین، صحیح الجامع الصغیر وزیاداتة، بی جا، المکتب الإسلامی، بی تا.

بُجَیْرَمِی، سلیمان بن محمد، التجرید لنفع العبید، بی‎جا، مطبعة الحلبی، 1369هـ.

بغوی، حسین، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ اوّل، 1420 هـ ق.

ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، تحقیق و تعلیق: احمد محمد شاکر (جـ 1، 2)،  محمد فؤاد عبد الباقی (جـ 3)، مصر: شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395 هـ.

تهانوی، محمّد بن علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، تحقیق: علی دحروج، بیروت: مکتبة لبنان ناشرون، چاپ اوّل، 1996م.

حُر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسّسة آل البیتِ علیهم السلام لإحیاء التُّراثِ، چاپ اول، 1409 هـ.

دسوقی، محمد بن احمد، حاشیة الدسوقی على الشرح الکبیر، بی جا، دارالفکر، بی تا.

الدویش، احمد بن عبد الرزاق، فتاوى اللجنة الدائمة، بی جا، الرئاسة العامة للبحوث العلمیة والإفتاء، بی تا.

رشید رضا، محمد مجله المنار، بی جا، بی نا، بی تا. المکتبه الشامله

زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتاب العربی، چاپ سوّم، 1407 هـ.ق.

سجستانی، ابوداود، سنن أبی داود، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت: المکتبة العصریة، بی تا.

سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، دار المعرفة، بیروت، 1414 هـ.ق.

سرخسی، محمد بن احمد، شرح السیر الکبیر، بیروت دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1417هـ.

السوری، ابومصعب، دعوة المقاومة الاسلامیةالعالمیة، بی‎جا، بی‎نا، بی‎تا.

سید امام، عبدالقادر  بن عبدالعزیز ، الجامع فی طلب العلم الشریف مع النکت اللوامع فی ملحوظات الجامع،بی‎جا، بی‎نا، بی‎تا.

سید امام، عبدالقادر بن عبدالعزیز، العمدة فی إعداد العدة للجهاد، بی‎جا، بی‎نا، بی‎تا.

شربینی، خطیب، مغنی المحتاج إلى معرفة معانی ألفاظ المنهاج، بی‎جا، ناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الأولى، 1415هـ - 1994م.

شنقیطی، محمد، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، بیروت: دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1415 هـ.

شوکانی، محمد بن علی، السیل الجرار المتدفق على حدائق الأزهار، بی‎جا، دار ابن حزم، چاپ اول، بی‎تا.

شوکانی، محمد بن علی، نیل الأوطار، تحقیق: عصام الدین الصبابطی، مصر: دارالحدیث، چاپ اوّل، 1413 هـ.ق.

شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1417هـ.

شهید ثانی، زین‎الدین بن علی، مسالک الافهام، قم: موسسه المعارف الاسلامیة، چاپ اول، 1413هـ.

طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: فرهنگ و ارتباطات اسلامی، 1407ق.

طبری، محمد، جامع البیان فی تأویل القرآن، تحقیق: أحمد محمد شاکر، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1420 هـ .

طحاوی، أبوجعفر، شرح مشکل الآثار، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول،1415.

طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران: المکتبه المرتضویة لاحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، تهران، 1387هـ ق.

علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، قم: موسسه آل  البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1414هـ ق.

علما نجد، الدرر السنیة فی الاجوبة النجدیة، محقق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم بی نا، چاپ ششم، سال 1417ه ق.

عماد، عبدالغنی، الحرکات الاسلامیة فی الوطن العربی، بیروت: مرکز دراسات الوحدة العربیة، 2013م.

فخرالدین رازی، محمد، مفاتیح الغیب، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوّم، 1420 هـ.ق.

فلسطینی، ابوقتاده ، بین منهجین. سایت منبر التوحید.

فلسطینی، ابوقتاده ، جؤنه المطیبین. بی‎جا، بی‎نا، بی‎تا.

قاسمی، محمدجمال الدین، محاسن التأویل، محقق: محمد باسل عیون السود، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1418 هـ.

قاضی، ابویعلی، المعتمد فی اصول الدین، بیروت: دارالمشرق، بی تا.

قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، محقق: هشام سمیر البخاری، ریاض: ناشر: دار عالم الکتب،1423 هـ.

قنوچی، صدیق حسن خان، العبرة مما جاء فی الغزو و الشهادة و الهجرة، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1405هـ.

کاسانی، علاء الدین، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع،بی‎جا، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1406هـ.

ماوردی، ابو الحسن، الحاوی فی فقه الشافعی ،الحاوی فی فقه الشافعی، بی‎جا، دار الکتب العلمیة، چاپ اول 1414ه.

محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم: موسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، 1408هـ ق.

نووی، یحیى بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، بیروت، دار‎إحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، 1392هـ.

نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‎تا.

هیات البحوث و الافتاء الدولة الاسلامیة، مقرر فی التوحید للمعسکرات، بی‎تا، بی‎نا، سال 1436 هـ ق.

هیتمی، ابن حجر، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، مصر: المکتبة التجاریة الکبرى، سال 1357 هـ.

www.al_afak.com/

 

 

[1]. گروهی از سلفیان که حاکمان کشورهای اسلامی و بسیاری از مسلمانان را تکفیر کرده‌اند و معتقدند، تنها راه ساقط‌ کردن این حکومت‌ها، عملیات مسلحانه است؛ «هم الجماعات أو الأفراد الذین حملوا فکرة الجهاد المسلح ضد الحکومات القائمة فی بلاد العالم الإسلامی». ­السوری، ابومصعب، دعوة المقاومة الاسلامیة العالمیة، ص686؛ عماد، عبدالغنی، الحرکات الاسلامیة فی الوطن العربی، ج1، ص98.

[2]. حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج17، صص351-350؛ ابن­قدامه، المغنی، ج6، صص113-112.

[3]. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج3، ص343.

[4]. شربینی، خطیب، مغنی المحتاج، ج3، ص497.

[5] . شعائر جمع شعار و به معنای امور ظاهری و نشانه­های برجسته دین می­باشد. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج3، ص309.

[6]. ابن­عبدالبر، یوسف بن عبدالله،  الاستذکار، ج1، ص371؛ اسماعیلی، احمد بن ابراهیم، اعتقاد أئمة الحدیث، ص76؛ ابن­تیمیه، احمد عبدالحلیم، النبوات، ج2، ص760.

[7]. ابن­جبرین، عبدالله، اعتقاد أهل السنة، ج13، ص6، باب ضوابط دارالاسلام عند أهل السنة.

[8]. www.al_afak.com/showthread.php?t=10944

[9]. «کانَ النَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ یغِیرُ إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ کانَ یسْتَمِعُ الْأَذَانَ فَإِنْ سَمِعَ أَذَانًا أَمْسَک وَ إِلَّا أَغَارَ». نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج1، ص288، ح382.

[10]. نووی، یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم، ج4، ص84؛ ، ابن­رجب حنبلی، عبد الرحمن بن احمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج5، ص232.

[11]. «کانَ النَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ و آله وَ سَلَّمَ إذَا بَعَثَ السَّرِیةَ یقُولُ: إذَا رَأَیتُمْ مَسْجِدًا أَوْ سَمِعْتُمْ مُنَادِیا فَلَا تَقْتُلُوا أَحَدًا». ابن­حنبل، أحمد، مسند أحمد، ج24، ص488.

[12]. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، ج7، ص289.

[13]. قاضی، ابویعلی، المعتمد فی اصول الدین، ص276؛ ابن­مفلح، محمد،  الآداب الشرعیة، ج1، ص190.

[14]. ابن­قیم الجوزیه، محمد، أحکام أهل الذمة، ج2، ص728.

[15]. شوکانی، محمد بن علی،  السیل الجرار ، ص976.

[16]. شوکانی، محمد بن علی، نیل الأوطار، ج8، ص33.

[17]. شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة، ج3، ص78.

[18]. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج8، ص117.

[19]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج12، ص476.

[20]. ابن­حجر عسقلانی، احمد،  فتح الباری، ج7، ص229.

[21]. ماوردی، ابو الحسن، الحاوی فی فقه الشافعی، ج11، ص111؛ بُجَیرَمِی، سلیمان بن محمد، تحفة الحبیب، ج4، ص261.

[22]. ابن­تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج18، ص282.

[23]. عبدالرحمن بن محمد، الدرر السنیة فی الأجوبة النجدیة، ج9، ص255-254.

[24]. البانی، ناصرالدین، تفریغ سلسلة الهدی و النور، ج6، ص247.

[25]. البانی، ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج6، ص850.

[26]. طرطوسی، ابوبصیر، قواعد فی التکفیر، ص187.

[27]. «إِذَا لَقِیتَ عَدُوَّک مِنَ المُشْرِکینَ فَادْعُهُمْ ... أَیتُهَا أَجَابُوک، فَاقْبَلْ مِنْهُمْ، وَ کفَّ عَنْهُمْ، وَادْعُهُمْ إِلَی الإِسْلَامِ، وَالتَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَی دَارِ المُهَاجِرِینَ...». نیشابوری، مسلم بن حجّاج، صحیح مسلم، ج3، ص1357، ح1731؛ سجستانی، ابوداود، سنن أبی­داود، ج3، ص37، ح2612؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج4، ص162، ح1617.

[28]. «لا بأس بالصلاة فی الفرا الیمانی و فیما صنع فی أرض الإسلام، قلت: فإن کان فیها غیر أهل الإسلام؟ قال: إذا کان الغالب علیها المسلمین فلا بأس». حُر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج4، ص456.

[29] . سید امام، عبدالقادر­ بن­عبدالعزیز ، الجامع فی طلب العلم الشریف مع النکت اللوامع فی ملحوظات الجامع، ص565.

[30] . فلسطینی، ابوقتاده ، بین منهجین، سایت منبر التوحید.

[31] . السوری، ابومصعب­، دعوة المقاومة الإسلامیة العالمیة، ص983.

[32] . طرطوسی، ابوبصیر، مجموع فتاوی ، ج2، ص57؛ طرطوسی، ابوبصیر، الهجرة مسائل و احکام، ص17.

[33] . سوره مائده (آیه 44).

 [34]. هیات البحوث و الافتاء الدولة الاسلامیة، مقرر فی التوحید للمعسکرات، صص37-36.

[35] . ­السوری، ابومصعب، دعوة المقاومة الاسلامیة العالمیة، ص96.

[36] . همان، ص93 .

[37] . ابن­عبدالعزیز، عبدالقادر، العمدة فی إعداد العدة، ج2، ص19.

[38] . سوره مائده (آیه 44).

[39] . طبری، محمد، جامع البیان، ج10، صص356-355.

[40] . همان، ج10، ص358.

[41] . فخرالدین رازی، محمد، مفاتیح الغیب، ج12، ص368.

[42] . بغوی، حسین، معالم التنزیل، ج2، ص55.

[43] . زمخشری، الکشاف، ج1، ص638.

[44] . قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج6، ص190.

[45] . بیضاوی، عبد الله بن عمر، أنوار التنزیل وأسرار التأویل، ج2، ص128.

[46] . قاسمی، محمدجمال­الدین ، محاسن التأویل، ج4، ص147.

[47] . شنقیطی، محمد، أضواء البیان، ج1، ص407.

[48] . ابن­تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج8، ص29

[49] . همان، ج12، ص489

[50] . همان، ج28، ص241.

[51] . حنبلی، محمد بن ­مفلح، الآداب الشرعیة، ج1، ص190.

[52] . علما نجد، الدرر السنیة فی الاجوبة النجدیة، ج9، ص248.

[53] . رشید رضا، محمد، «الربا والزکاة والضرائب ودار الحرب» مجله المنار، شماره 35، ص131.

[54] . فلسطینی، ابوقتاده، بین منهجین(36)، www.ilmway.com/site/maqdis/ 301390html .

[55] . تهانوی، محمّد بن علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص779.

[56] . ابن­عابدین، محمد امین، رد المحتار على الدر المختار، ج4، ص175.

[57] . ابن إبراهیم، حسین، قرة العین بفتاوى علماء الحرمین، ص102؛ بُجَیْرَمِیّ، سلیمان بن محمد، التجرید لنفع العبید، ج3، ص189؛ دسوقی، محمدبن احمد، حاشیة الدسوقی على الشرح الکبیر، ج2، ص188.

[58] . قنوچی، صدیق حسن خان، العبرة مما جاء فی الغزو و الشهادة، ص237.

[59] . سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج10، ص33.

[60] . شوکانی، محمد بن علی، السیل الجرار المتدفق على حدائق الأزهار، ص976.

[61] . ابن­عابدین، محمد امین، رد المحتار على الدر المختار، ج4، ص175.

[62] . البانی، ناصرالدین، صحیح الجامع الصغیر ، ج1، ص538، ح2778.

[63] . هیتمی، ابن­حجر، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، ج9، ص269.

[64]. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج2، ص986، ص1353، باب تحریم مکه.

[65] . همان.

[66] . نووی، یحیى بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم، ج9، ص123؛ ابن­حجر عسقلانى، احمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج4، ص47؛ هیتمی، ابن­حجر، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، ج9، ص269؛ آل­شیخ، صالح بن عبدالعزیز، شرح عدة متون فی العقیدة، ج15، ص164.

[67] . «سَمِعْتُ النَّبِیّ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ یَقُولُ: «لَا تُغْزَى هَذِهِ بَعْدَ الْیَوْمِ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ». ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج4، ص159، ح1611.

[68] . طحاوی، ابوجعفر، شرح مشکل الآثار، ج4، ص162، ح1509.

[69] . کاسانی، علا الدین، بدائع الصنائع، ج7، ص131.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی