بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (4)

سوال
آیا ناصر القفاری توانایی کتمان وجود مصحف را داشت؟!
پاسخ
از نقدهای قفاری، بر وجود مصحف امیرالمؤمنین (علیه السلام) این بود که بر اساس حدیث سُلیم بن قیس، در این مصحف غیر از قرآن همچون تنزیل، تأویل و ناسخ و منسوخ و ... مکتوب بوده است. و می گوید اولاً، از اساس باطل است. ثانیاً، برخلاف اصولی است که رسول الله (صلی الله علیه وآله) تأسیس کرد و فرمود: «لاتَکتُبُوا عَنّی شیئاً إلاّ القرآن».[1]
این نویسنده روایات سلیم بن قیس را به دلیل حضور ابان بن ابی عیاش بالاتفاق ضعیف می داند[2] و در عین حال به روایت او استناد می کند که این امری غیر معقول و بر خلاف تعهدش مبنی بر تمسک به روایات صحیح شیعی است.[3] با وجود این سخن وی به چند لحاظ غیر علمی و مردود است:
1- مصحف علی (علیه السلام) علاوه بر قرآن، با نظم خاصی مشتمل بر تنزیل، تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ و ... است و تنها مستند به روایت سلیم بن قیس نیست، بلکه همان گونه که ملاحظه گردید، عمده مدارک آن منابع اهل سنّت است. [4]
2- حدیث «لاتکتبُوا عنّی شیئاً إلّا القرآن» در منابع مختلف اهل سنّت انعکاس یافته است که ریشه همه آنها مسند احمد بن حنبل (م241ق)[5] و صحیح مسلم (م268ق)[6] است. راویان هر دو منبع بعد از همّام بن یحیی مشترکند، منتها با متن متفاوت، و قویاً احتمال می رود که مسلم، حدیث را از مسند امام احمد بن حنبل گرفته باشد.
3- با اینکه موضوع منع تدوین حدیث و پیامدهای آن، شایستة بررسی مفصل است، ولی باید گفت منع رسمی تدوین و نقل حدیث که نخستین بار از سوی عمر بن خطاب (م23ق) صورت گرفت[7] و عمر بن عبدالعزیز (م101ق) آن را لغو کرد،[8]حدود یک قرن طول کشید و این منع از اساس نادرست و برخلاف سیره رسول الله (صلی الله علیه وآله) بود، ولی در پاسخ ناصرالقفاری، به چند نکته اشاره می گردد:
اول: با فرض اینکه حدیث صحیح مسلم غیر از حدیث مسند امام احمد بن حنبل باشد ـ که نیست ـ ، اولاً قفاری حدیث را بر خلاف اخلاق امانت داری آن گونه که در صحیح مسلم نقل شده، نیاورده است. برخی از عالمان اهل سنّت آن را متفرّد[9] می دانند،[10] برخی دیگر آن را «موقوف» و علیل می شمارند،[11] و شکی نیست که با حدیث متفرّد یا موقوف نمی شود منع تدوین را که مخالف عقل و نقل، اعم از قرآن و روایات متعدد ـ از جمله فرموده رسول الله (صلی الله علیه وآله): «أُکتُب، فَوَالذی نفسی بیده ما خَرَج منِّی إلا الحَق»[12] ـ و نیز مخالفت با سیرة آن حضرت است، ثابت کرد.
دوم: اما حدیث مسند امام احمد بن حنبل؛ اولاً، از نگاهِ ابن تیمیه اصل مسند ابن حنبل مشهور و مقبول است،[13] ولی چون عبدالله بن احمد بن حنبل، و قطیعی در آن کتاب تصرّف و روایات جعلی را وارد آن کرده اند، کتاب را از اعتبار انداخته اند:
«ثُمَّ إنَّ هذا الکتاب( المسند) زاد فیه إبنه عبدالله زیادات، ثُمَّ أنّ القطیعی الذی رواه عن ابنه عبدالله زاد عن شیوخه زیادات و فیها أحادیث موضوعة باتفاق اهل العلم ...».[14]
ثانیاً، ابن تیمیه این سخن را در ردّ حدیث ثقلین که علامه حلّی از مسند امام احمد بن حنبل نقل می کند، اظهار می دارد و می گوید:
«وهذا الرافضی وأمثاله من شیوخ الرافضة جهّال فهم ینقلون من هذا المصنف فیظنون إنَّ کلِّ ما رواهُ القطیعی أو عبدالله، قد رواهَ أحمد نفسه ولا یمیزون بین شیوخ أحمد وشیوخ القطیعی، ثُمَّ یظنّون إنّ أحمد إذا رواهُ فقد رواهُ فی المسند...» ؛[15]
در حالی که در چاپ های مختلف این کتاب، حدیث ثقلین از شخص امام احمد بن حنبل نقل شده است،[16] نه از عبدالله پسر او، و حدیث «لاتُکتُبُوا عنّی شیئاً إلاّ القرآن» از عبدالله پسر اوست،[17] و این سخن ابن تیمیه، گواه روشنی است که این فرقه وهابیت است که درکتاب های بزرگان خویش، دخل و تصرف می کنند، نه شیعه که قفاری شیعه را متهّم به این خیانت می کند.[18]
ثالثاً، به فرض که مسند احمد بن حنبل به دلیل تصرّفات، معتبر نباشد، حدیث ثقلین در ده ها منبع دیگر اهل سنّت آمده است، به طوری که ابن حجر بعد از نقل حدیث ثقلین می آورد: «قد أخرجه الترمذی و النّسائی، وهو کثیر الطرق جدّاً، وکثیر من أسانیدها صحاح و حسان».[19]
سوم: عالمان اهل سنّت در توجیه همین روایت به شدت دچار اختلاف اند: گروهی بر این باورند که نهی از کتابت حدیث در صورتی بود که حدیث همراه قرآن در یک صفحه مکتوب می شد تا قاری میان قرآن و حدیث دچار خلط و اشتباه نگردد[20] و در صورت امن از اختلاط، منعی وجود نداشت. گروهی دیگر معتقدند روایت نهی ازکتابت حدیث، با احادیث جواز کتابت، نسخ گردیده است[21]و نووی در شرح خودش نمونه هایی از این روایات را آورده است؛ چه اینکه از قاضی عیاض این عبارت در همین خصوص نقل شده است:
«قال القاضی:کان بین السلف من الصحابة والتابعین اختلاف کثیرٌ فی کتابة العلم، فکرهها کثیرون، منهم أجازها اکثرهم، ثم أجمع المسلمون علی جوازها و زال ذلک الخلاف».[22]
ذهبی در ترجمه عبدالله بن عمرو بن العاص می گوید:
«کتب الکثیر بإذن النبی (صلی الله وترخیصه له فی الکتابة بعد کراهیته للصحابة أن کتبوا عنه سوی القرآن، وسوّغ ذلک، ثم إنعقد الإجماع بعد اختلاف الصحابة2علی الجواز والاستحباب لتقیید العلم بالکتابة».[23]
گروه سوم، نهی از کتابت حدیث را هم زمان با نزول قرآن به دلیل پرهیز از مشتبه شدن آن با قرآن می داند. نویسنده فیض القدیر پس از اینکه کتابت را امری معقول، ماندگار، قابل استفاده برای دیگران می شمارد، می گوید:
مقصود از نهی(لاتکتبوا...)، نهی خاص هنگام و هم زمان نزول قرآن است: «خوف لَبسه بغیره، أو کتابة غیر القرآن معه فی شیء واحد، إذ النهی متقدم و الإذن ناسخ عند أمن اللبس». [24]
برخی از نویسندگان اهل سنّت این عقیده را ابراز می دارند که منع از کتابت حدیث، حتی همراه قرآن تنها در خصوص اصحاب، غیر از علی (علیه السلام) بوده است؛ وی تصریح می کند که:
«إنّ کلاّ من السنّة الصحیحة والقرآن الکریم واجب الطاعة، و قد کان من الصحابة من یکتب حدیث النبی9 لیحفظه، حتی نهی الرسول عن کتابة ما لیس بقرآن، إلاّ ما کان فی صحیفة علی(کرّم الله وجهه)».[25]
بنابراین از زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله)، مصحف علی (علیه السلام) معروف بوده و در آن غیر قرآن هم مکتوب می شده است.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (3)
پی نوشت ها:
[1]. أصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 289-290.
[2]. همان، ج1، ص 228.
[3]. أصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 16و 27.
[4]. سلامة القرآن من التحریف، ص 435.
[5]. المسند، ج 4، ص 43، رقم 11158.
[6]. صحیح مسلم، ج 4، ص 2298، کتاب الزهد و الرقائق، باب 1، التثبیت فی الحدیث وحکم کتابة العلم، ح 72 (3004).
[7]. تنویر الحوالک شرح علی موطأ مالک، ج 1، ص 4 (مقدمه)؛ المصنف، ج 11، ص 258، رقم 20488.
[8]. صحیح البخاری، ج 1، ص 49: «کتاب العلم، باب کیفیة قبض العلم».
[9]. الحدیث ومصطلحه، ص 59: «الفرد هوأن ینفرد الراوی بالحدیث، یعنی أن یروی الحدیث رجل واحد، و الغالب علی الافراد ضعف».
[10]. تقیید العلم، ص 32.
[11]. توثیق السنّة فی القرن الثانی الهجری، ص 43- 55؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 4، ص 694، رقم 6167.
[12]. مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 624، رقم 6816، (مسند عبدالله بن عمر)؛ جامع بیان العلم و فضله، ص 85، باب 16، (رقم354).
[13]. منهاج السنة، ج 7، ص 399: فصل قال الرافضی البرهان الحادی والثلاثون.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. مسند الإمام احمد بن حنبل، جزء 32، حدیث رقم 19265، 1947.
[17]. همان، (چاپ قاهره)، ج3، ص21، رقم11174: «مسند ابی سعید الخدری، حدثنا عبدالله، حدّثنی ابی، ثنا یزید أنا همام بن یحیی، عن زید بن اسلم...؛ نسخة وزارت الاوقاف المصریة، جزء32، ص415، رقم11383، مسند ابی سعید الخدری،...».
[18]. اصول مذهب الشیعة، ج1، ص275.
[19]. فتح الباری بشرح الصحیح البخاری، ج7، ص93، باب9؛ مناقب علی بن ابی طالب7.
[20]. صحیح مسلم ، ج18، ص339، کتاب الزهد والرقاق، باب16التثبیت فی الحدیث، ح77؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج4، ص694؛ تاریخ القرآن، ص21.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23]. سیرأعلام النبلاء، ج3، ص80، رقم17.
[24]. فیض القدیرشرح جامع الصغیر، ج4، ص694، رقم6167:«قیدوا لعلم بالکتابة».
[25]. فتح المّنان فی نسخ القرآن، ص225.