بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (5)

سوال
آیا ناصرالقفاری توانایی کتمان وجود مصحف را داشت؟
پاسخ
به نظر میرسد همه جار و جنجالها و تهمتها از سوی ناصرالقفاری و همفکران وی، برسر این نکته است که از یکطرف، میخواهند با تکلّف و فشار ثابت کنند که جمعآوری قرآن جز با تلاش ابوبکر و عمر و بالأخره عثمان انجام نگرفت تا این کار را برای آنان فضیلت بشمارند و از طرف دیگر، علیرغم انبوه روایات درباره جایگاه علی (علیه السلام)، در صدد اثبات این نکتهاند که علی (علیه السلام) با دیگر اصحاب هیچ تفاوتی ندارد و مصحف او نیز همانند مصاحف دیگر است؛ در حالیکه این هدف برای ابوبکر و عمر تأمین نمیگردد؛ زیرا:
اولاً، باتوجه به اینکه منع کتابت حدیث بر خلاف عقل و سیره رسولالله (صلی الله علیه وآله)[1] و احادیث دال بر کتابت است،[2] تدوین قرآن در زمان خود حضرت انجام شد؛ چنانکه ابنحجر تصریح میکند: «وقدکان القرآن کله کتب علی عهد رسولالله (صلی الله علیه وآله) لکن غیر مجموع فی موضع واحد و لا مرتّب السور ...».[3]
محقق دیگر میگوید:
«و من الثابت أنّ القرآن الکریم قد جمع فی حیاة النبی الکریم بعد أن کان مُفرّقاً فی جرید النخیل... و صفائح الحجارة ... والعظام والجلود والرقاع...و لم یترتب یومئذ علی حسب السور الموضوعة»؛[4]
چه اینکه بخاری صحیحترین کتاب اهلسنّت از ابنعباس نقل میکند که: «ما ترک النبیّ (صلی الله علیه وآله) إلاّ ما بین الدفتین»[5] و بیتردید در صورت نپذیرفتن این نظر (دیدگاه شیعه)، دَهها سؤال اساسی درباره قرآن ایجاد خواهد شد و به احتمال بسیار قوی ابوبکر و عمر که اقدام به جمعآوری قرآن کردند، از این باب نبود که قرآن جمع آوری نشده است، بلکه بدان جهت بود که دیگر بزرگان صحابه چون علی (علیه السلام)، عبدالله بنمسعود و ابیّ بنکعب و.. مصحف داشتند و آن دو، نداشتن مصحف را برای خود کسر شأن میشمردند. از اینرو، به چنین کاری دست زدند، و الّا چرا یکی از مصحفهایی را که به نقل بخاری وجود داشت، انتخاب نکردند؟! وقتی از انس بنمالک سؤال شد که چه کسی در عهد رسولالله قرآن را گردآورد، گفت: «أربعةٌ کُلُّهم من الأنصار: اُبیّ بنکعب، و معاذ بن جبل، و زید بن ثابت وابو زید»[6] و به همین جهت مصحف ابوبکر هیچوقت میان مردم منتشر نشد و مصحف او همانند مصحفهای عبدالله بنمسعود، فقط جنبة شخصی داشت؛ هرچند از سوی مقام رسمی اداره مسلمانان گردآوری شد؛ چنانکه برخی مینویسند: «غیرأنّ هذا المصحف الرسمی لم یأخذ طریقة الرسمی إلی الأمصار، و لعل مقتل عمر هو الذی أخّر ذلک»، و همین مصحف پس از ابوبکر به عمر منتقل شد و نزد حفصه دختر عمر ماند تا به عثمان رسید.[7]
عمر بنخطاب هم برای اینکه مصحفی مستقل داشته باشد، اعلام کرد هرکسی چیزی از قرآن از رسولالله (صلی الله علیه وآله) شنیده، با دو شاهد بیاورد، ولی موفق نشد: «فقُتل عمر قبل أن یجمع ذلک».[8]
دلیلش این است که قبل از یکپارچهسازی مصاحف از سوی عثمان، مصحفهای متعددی وجود داشت و در هر شهری یک مصحف رایج بود. مصحف ابنمسعود میان اهل کوفه، مصحف ابوموسی میان اهل بصره، مصحف مقداد بناسود، در دمشق و مصحف ابیّ بنکعب میان اهل شام مورد توجه بود،[9] و چون اختلاف قرائات و ادعای هر صاحب مصحفی (مصحف من!) به اوج خود رسید، عثمان بنعفان به پیشنهاد حذیفه مجبور شد که مصحفهای دیگر را جمع آوری کند و نابود سازد[10] و مصحف عثمانی را ارائه دهد، از اینرو آن اقدام را از اهم کارهای وی میشمارند.[11]
ثانیاً، همانگونه که قبلاً اشاره شد، نوشتن در حاشیه مصحف و یا حتی در کنار آیات، برای توضیح و تفسیر و تأویل، میان صحابه امر معمول و رایج بود.[12]
سرانجام اینکه قفاری در مرحله نخست علی (علیه السلام) و در مرحله بعدی شیعه را متهم میکند که با اعتقاد به مصحفی که در آن تفسیر و تأویل و...، مکتوب بوده و این مخالف دستور پیامبر: «لاتکتبوا عنّی شیئاً إلّا القرآن» بوده، کاملاً مردود و باطل است.
[1]. الإستیعاب، ج 3،(القسم الثالث)، ص 920، ترجمه 1556؛ التراتیب الإداریّة نظام للحکومة النبویّة، ج 1، ص 48: پیامبر (صلی الله علیه وآله) سعد بن عاص را مأمور کرد به اهل مدینه کتابت تعلیم دهد و همچنین اسرای بدر را در مقابل تعلیم کتابت به ده نفر از جوانان، آزاد کردند.
[2]. سلامة القرآن من التحریف، ص 436-437.
[3]. فتح الباری، ج 9، ص 5، رقم 4988.
[4]. الشیعة، فلسفة وتاریخ، ص 177.
[5]. صحیح بخاری، ج 6، ص 190، رقم 5019.
[6]. همان، ص 187، رقم 5003.
[7] . الموسوعة القرآنیة، ج 1، ص 354.
[8]. تاریخ مدینة المنورّة، ج 2، ص 705.
[9]. الموسوعة القرآنیة، ج 1، ص 354؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 8، حوادث سال 30.
[10] . صحیح بخاری، ج6، ص183، کتاب فضائل القرآن، باب جمع القرآن، رقم4987.
[11]. همان.
[12]. مذاهب التفسیرالإسلامی، ص16؛ قصّة التفسیر، ص53.