وهابیان و استغاثه به غیر خدا
سوال
در اندیشه وهابیت، استغاثه به غیر خداوند سبحان و درخواست یاری از غیر ایشان موجب شرک و خروج از اسلام است. این مساله سبب شده است، علما و اندیشمندان وهابی و نیز پیروان ایشان، انگشت اتهام به سوی شیعیان گرفته و ایشان را به دلیل استغاثه به اهل بیت علیهم السلام و مخاطب قرار دادن آنان با الفاظی مانند یا علی، یا حسین و... به شرک متهم سازند. اما حقیقت چیست؟ به راستی استغاثه به غیر خداوند سبحان و طلب یاری از اهل بیت علیهم السلام موجب شرک و خروج از اسلام است؟
پاسخ
پاسخ اجمالی
باید توجه داشت که: اولا، استغاثه به اولیای الهی اختصاص به شیعیان ندارد و امری پذیرفته شده در میان مسلمانان است. ثانیا، مساله مذکور مبنای شرعی دارد. ثالثا، استدلال وهابیان بر شرک بودن استغاثه، قابل قبول نیست.
پاسخ تفصیلی
در پاسخ به سوال مذکور باید به چند نکته توجه کرد:
الف. استغاثه به اهل بیت (علیهم السلام) و نیز اولیای الهی، اختصاص به شیعیان[1] ندارد و بسیاری از علما و بزرگان اهل سنت، آن را جایز دانسته و حتی خود بدان اقدام کرده اند. بنابراین استغاثه به اولیای الهی امری مرسوم و حداقل پذیرفته شده در میان مسلمانان است و این وهابیان و نیز همفکران سلفی آنها هستند که برخلاف عموم مسلمانان به مخالفت با مساله مذکور پرداخته اند. در ادامه به برخی از دیدگاه های علمای اهل سنت و نیز اقدامات ایشان در این باره اشاره می گردد:
۱. احمد بن محمد قسطلانی، عالم و اندیشمند شافعی و نیز شارح صحیح بخاری در کتاب " المواهب اللدنیة بالمنهج المحمدیة" می نویسد: «گرفتار بیماری (سختی) شدم که پزشکان از درمان آن عاجز شدند و مرا چند سال مشغول خود کرد. به همین دلیل در شب 28 جمادی الاول سال 893 ق، در شهر مکه که خداوند بر شرافت این شهر بیفزاید، به نبی اکرم صلی الله علیه (و آله) وسلم، استغاثه کردم. پس حضرت بر من منت نهاد و بدون (کوچکترین) دشواری، صحت و سلامتی را به من بازگرداند ...».[2]
۲. شمس الدین ذهبی در کتاب " سیر اعلام النبلاء" بعد از آنکه ابن مقری را فردی عالم و اندیشمند معرفی می کند،[3] به نقل از او می نگارد: «من، طبرانی و ابوشیخ در مدینه بودیم ... هنگامی که آفتاب غروب کرد، نزد قبر (نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم) حاضر شدم و عرض کردم: ای رسول خدا ضعف و گرسنگی ما را دریاب. پس طبرانی به من گفت: بنشین، یا روزی به ما می رسد و یا (از شدت گرسنگی) خواهیم مرد. من و ابوشیخ ایستاده بودیم که یک مرد علوی نزدیک در، آمد. پس در را به روی او گشودیم و مشاهده کردم که همراه او دو غلام آمده اند که در دستهایشان ظرف های پر از غذا دارند. پس آن مرد علوی به ما گفت: آیا شکایت مرا نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برده اید؟ من در عالم خواب نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را ملاقات کردم که به من دستور داد برای شما طعام و غذا بیاورم».[4]
۳. عالم و اندیشمند مالکی محمد بن محمد بن محمد عبدری فاسی معروف به ابن الحاج در کتاب " المدخل" می نویسد: «کسی که به ایشان (نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم) توسل کند، یا به او استغاثه نماید و یا حوائج خویش را از او بخواهد، درخواست وی رد نخواهد شد و او نا امید نخواهد گشت».[5]
۴. ابوسیعد خادمی حنفی در کتاب " بریقة محمودیة فی شرح طریقة محمدیة" به نقل از زیلعی، عالم و اندیشمند بزرگ حنفی، می نگارد: «استغاثه به انبیا و صالحان حتی بعد از وفات آنان جایز است، چرا که معجزه و کرامت با وفات ایشان از بین نمی رود».[6]
ب. استغاثه به اهل بیت (علیهم السلام) و نیز اولیای الهی مبنای شرعی دارد و در این زمینه می توان به ادله قطعی و مورد اعتماد شیعه، اهل سنت و حتی جریان های سلفی و وهابی دست یافت. توضیح اینکه:
۱. در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارند که بر جواز استغاثه به غیر خداوند سبحان دلالت دارند. به عنوان مثال در سوره نمل به داستان حضرت سلیمان (علیه السلام) و استغاثه ایشان به اصحاب خویش اشاره شده است.[7] یا در سوره مبارکه اعراف، داستان حضرت موسی (علیه السلام) و استغاثه اصحاب آن حضرت به وی برای مخاطبان نقل شده است.[8] این آیات و نظایر آنها بر جواز استغاثه به غیر خداوند سبحان از منظر قران کریم دلالت دارند. چرا که اگر استغاثه به غیر ایشان و درخواست امور خارق العاده از غیر او از مصادیق شرک بود، به هیچ وجه حضرت سلیمان علی نبینا وآله وعلیه السلام از اصحاب خویش درخواست نمی کرد که در یک زمان بسیار اندک تخت بالقیس ملکه سرزمین سبأ را از یمن به بیت المقدس بیاورند و نیز این کار با پاسخ مثبت فردی که قرآن او را آراسته به زیور علم دانسته است، مواجه نمی شد. همچنین اگر استغاثه به غیر خداوند سبحان شرک بود، هیچگاه خداوند متعال به حضرت موسی (علیه السلام) دستور نمی داد که هنگام استغاثه اصحاب وی به ایشان و طلب آب از او، عصای خویش را بر سنگی که از کوه طور با خود آورده بود بکوبد، تا چشمه ها بر روی زمین جاری شوند. بنابراین برخلاف ادعای علما و اندیشمندان سلفی و وهابی، استغاثه به اولیای الهی و درخواست امور خارق العاده از ایشان موجب شرک و خروج از اسلام نیست.
البته شاید ادعا شود که آیات مذکور بر جواز استغاثه به فرد زنده دلالت دارند و از آنها، جواز استغاثه به اموات استفاده نمی شود. اگر چنین گفتاری طرح شود، در پاسخ خواهیم گفت: اولا، از نظر علما و اندیشمندان سلفی و وهابی، علت شرک بودن استغاثه به فرد مرده یا غائب، این است که عمل مذکور، مصداق درخواست امور خارق العاده و یا به عبارت بهتر امور مختص به خداوند سبحان (ما لایقدر علیه الا الله) از غیر ایشان است.[9] بنابراین با توجه به اینکه در آیات مذکور اثبات شد که درخواست امور خارق العاده از غیر خداوند سبحان موجب شرک و خروج از اسلام نیست، می توان نتیجه گرفت که استغاثه به اموات و افراد غائب نیز موجب شرک و خروج از اسلام نیست. ثانیا، حتی اگر آیات مذکور بر جواز استغاثه به فرد مرده یا غائب دلالت نداشته باشند، باز آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارند که جواز عمل مذکور را به اثبات می رسانند. به عنوان مثال در آیه 260 سوره بقره، خداوند سبحان به حضرت ابراهیم (علیه السلام) دستور می دهد که برای رسیدن به یقین و اطمینان قلبی، مرغانی را که خود ذبح کرده و قطعه قطعه کرده است، بخواند و از آنها بخواهد که دو باره زنده شوند.[10] در این داستان حضرت ابراهیم علیه السلام همانند استغاثه به اموات، موجوداتی را می خواند که در قید حیات نیستند، به ویژه اینکه از آنها یک عمل خارق العاده را نیز طلب می کند و می خواهد که دوباره زنده شوند و نزد او حاضر شوند. بنابراین اگر استغاثه به اموات موجب شرک و خروج از اسلام بود، خداوند سبحان به حضرت ابراهیم (علیه السلام) دستور نمی داد که مرغان مرده را بخواند و از آنها بخواهد که دوباره زنده شوند.
۱. در منابع روایی شیعه نیز، ادله متعددی وجود دارند که بر جواز استغاثه به اهل بیت (علیهم السلام) و نیز اولیای الهی دلالت دارند. این ادله را می توان به سه دسته کلی اقوال و گفتار معصومان در باره استغاثه، سیره عملی ایشان در این خصوص و نیز تقریرات[11] آنان تقسیم کرد. با توجه به اینکه توضیح مبسوط ادله مذکور از حوصله این نوشتار خارج است، به ناچار از باب نمونه تنها به یک گفتار از ائمه اهل بیت (علیهم السلام)[12] در این باره اشاره می کنیم و مخاطب گرامی می تواند جهت مشاهده و مطالعه سایر ادله، به کتب و آثار نگاشته شده در این زمینه مراجعه نماید.[13]
مرحوم کلینی در کتاب " الکافی" روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که در آن، حضرت (ع) بعد از اشاره به شعار مسلمانان در جنگ های مختلف، شعار اهل بیت علیهم السلام و نیز محبان و پیروان ایشان را " یا محمد" دانسته است. در کافی آمده است: «علی بن ابراهیم از پدر خویش از احمد بن محمد بن ابی نصر از معاویة بن عمار از ابی عبدالله (امام صادق) علیه السلام نقل کرده است: شعارما، " یا محمد یا محمد" است و شعار روز بدر " یا نصر الله اقترب اقترب" (ای یاری خدا، نازل شو، نازل شو) بود. همچین شعار مسلمانان در روز احد " یا نصر الله اقترب" (ای یاری خدا، نازل شو) و در روز بنی نضیر " یا روح القدس ارح" (ای روح القدس ما را در آسایش قرار بده) بود ... و شعار (امام) حسین علیه السلام " یا محمد" بود و شعار ما نیز " یا محمد" است».[14] روایت مذکور به لحاظ سند قطعی و قابل اعتماد است، چرا که یک روایت متصل است[15] و همه راویان آن ثقه و امامی هستند.[16] به لحاظ دلالت نیز عبارت " یا محمد" صریح در استغاثه است، به ویژه اینکه کلام حضرت (علیه السلام) ناظر بر میدان جنگ و استمدادهای مسلمان در دشوارهای جنگ است. جالب اینکه حضرت صادق علیه السلام عبارت " یا محمد" را شعار و وسیله شناخت اهل بیت (علیهم السلام) و نیز پیروان ایشان دانسته اند، که این خود از اهمیت ویژه استغاثه به نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نزد اهل بیت (علیهم السلام) حکایت دارد، به گونه ای ایشان استغاثه به نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را شعار و وسیله شناخت خود و پیروانشان معرفی کرده اند.
۱. وهابیان و همفکران سلفی آنها، استغاثه به فرد زنده در امور خارق العاده (مانند شفای مریض)، استغاثه به اموات و استغاثه به فرد یا افراد غائب را سه مصداق استغاثه شرکی دانسته اند.[17] با دقت در استدلال های ایشان، روشن می شود که تنها دلیل آنها بر شرک بودن استغاثه در سه حالت مذکور، این است که در این سه حالت، امور غیر طبیعی و فراتر از قدرت عادی بشر از غیر خداوند سبحان طلب می شود و این یعنی غیر خداوند سبحان را سهیم در ربوبیت الهی دانستن.[18]
نکته قابل توجه این است که: علما و اندیشمندان سلفی و وهابی، در حالی طلب و درخواست امور خارق العاده از غیر خداوند سبحان را موجب شرک و خروج از اسلام دانسته اند که، در کتب و منابع روایی معتبر اهل سنت و حتی سلفیان و وهابیان روایت های صحیحی وجود دارند که بر مشروعیت درخواست امور خارق العاده از غیر خداوند سبحان دلالت دارند. به عنوان مثال در " مسند ابویعلی" به نقل از ابوهریره آمده است: «از رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم شندیم که می گفت: قسم به کسی که جان ابوالقاسم در دست اوست، عیسی بن مریم به عنوان امام و حاکمی عادل نزول خواهد کرد. پس صلیب را خواهد شکست و خوک را خواهد کشت. ایشان در میان مردم دوستی برقرار خواهند کرد و دشمنی ها را از بین خواهند برد. همانا بر ایشان اموال عرضه می شوند و او قبول نمی کند. پس اگر ایشان نزد قبر من حاضر شوند و بگویند: ای محمد، هر آینه دعوت او را اجابت خواهم کرد».[19]
در این روایت که علما و بزرگان اهل سنت و حتی اندیشمندان سلفی بر صحت آن اذعان کرده اند،[20] نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به صراحت می فرمایند که: اگر عیسی (علیه السلام) نزد قبر من حاضر شوند و از من طلب یاری کنند، من به درخواست او پاسخ مثبت خواهم داد. سوال این است که اگر همانگونه که علما و اندیشمندان وهابی ادعا دارند، درخواست امور خارق العاده از غیر خداوند سبحان موجب شرک و خروج از اسلام است، پس چرا نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در صورتی که حضرت عیسی (علیه السلام) نزد قبر ایشان حاضر شوند و از او طلب یاری کنند، به درخواست حضرت عیسی (علیه السلام) پاسخ مثبت می دهند؟ آیا درخواست کمک و یاری و به صورت کلی درخواست اجابت دعوت از یک فرد مرده، درخواست امر خارق العاده نیست؟
بنابراین به دلالت روایات صحیح و معتبر موجود در منابع روایی اهل سنت و نیز گروه ها و جریان های سلفی،[21] درخواست امور خارق العاده از غیر خداوند سبحان موجب شرک و خروج از اسلام نیست و در نتیجه نمی توان استغاثه به فرد مرده یا غائب و نیز استغاثه به فرد زنده در امور مختص به خداوند سبحان (ما لا یقدر علیه الا الله) را از مصادیق شرک دانست.
ج. استدلال وهابیان و همفکران سلفی آنها بر شرک بودن استغاثه به غیر خداوند سبحان، قابل قبول نیست. توضیح اینکه: همانطور که اشاره شد، علما و اندیشمندان سلفی و وهابی از میان انواع استغاثه، تنها سه مصداق آن یعنی استغاثه به فرد زنده و حاضر در امور مختص به خداوند سبحان، استغاثه به اموات و نیز استغاثه به فرد غائب را موجب شرک و خروج از اسلام دانسته اند.[22] بیان شد که تنها دلیل ایشان بر این ادعا، این است که، درخواست امور غیر طبیعی و فراتر از قدرت بشری و به اصطلاح امور مختص به خداوند سبحان (ما لایقدر علیه الا الله) از غیر ایشان (مانند درخواست شفای مریض از غیر خداوند سبحان) در واقع کاشف از این است که فرد درخواست کننده، آن غیر را شریک خداوند سبحان در ربوبیت می داند.[23]
ما نیز با کبرای استدلال علما و اندیشمندان سلفی و وهابی موافق هستیم و بر این باوریم که درخواست امور مختص به خداوند سبحان از غیر ایشان در و اقع شریک قرار دادن آن غیر با خداوند سبحان است. اما سوال این است که: امور مختص به خداوند سبحان چیست؟ آیا آنگونه که علما و اندیشمندان سلفی و وهابی ادعا کرده اند، درخواست شفای مریض از یک فرد زنده و حاضر،[24] درخواست امور مختص به خداوند سبحان از غیر ایشان است؟ یا اگر ما از یک فردی که نزد ما نیست (اعم از مرده و زنده) بخواهیم که یک کار کاملا عادی انجام دهد،[25] مثلا برای ما دعا کند، امور مختص به خداوند سبحان را از غیر ایشان درخواست کرده ایم؟ و تنها خداوند است که می تواند با اینکه در نزد فرد حاضر نیست، درخواست او را بشنود و اجابت کند؟
پاسخ این است که: برخلاف دیدگاه علما و اندیشمندان سلفی و وهابی، انسان می تواند تمامی امور غیر طبیعی و فراتر از قدرت عادی بشر، اعم از شفای مریض، زنده کردن مردگان و... را، به اذن خداوند سبحان و قدرتی که ایشان در اختیار او می گذارد، انجام دهد. در قرآن کریم داستان های بسیاری نقل شده است که در آنها، انسان ها به اذن خداوند سبحان و قدرتی که او در اختیار آنها گذاشته است، بر اموری جامه عمل پوشانده اند که هیچگاه انسان عادی نمی تواند آنها را انجام دهد. در سوره آل عمران، خداوند سبحان هنگام تشریح سرنوشت حضرت عیسی علیه السلام برای مادر بزرگوارشان، یادآور می شود که، وی پیامبری خواهد شد که می تواند از گِل، حیوانی به شکل پرنده بسازد و در آن بدمد و آن را تبدیل به یک پرنده واقعی بکند یا می تواند فرده مرده را زنده کند، نابینا را بینا سازد و مریض را شفا بخشد.[26]
بنابراین اختلاف ما با سلفیان و وهابیان، در صغرای استدلال آنها است و ما برخلاف ایشان، معتقدیم که: بر اساس آموزه های اسلام، اموری همچون شفای مریض، شنیدن درخواست توسط فرد غائب (اعم از مرده و زنده) و اجابت آن و.. از امور مختص به خداوند سبحان نیستند و غیر ایشان نیز می توانند با اذن خداوند سبحان و قدرتی که او در اختیار آنها می گذارد، امور مذکور را انجام دهند. در نتیجه استغاثه به فرد زنده و درخواست حوائجی همچون شفای مریض از او و نیز استغاثه به فرد مرده و غائب موجب شرک و خروج از اسلام نیست.
واقعیت این است که، تنها مصداق امر مختص به خداوند سبحان، انجام امور و فعالیت ها به صورت استقلالی و بدون نیاز به هیچ چیز دیگر است. بله اگر انسان از فرد دیگری امری را طلب کند و معتقد باشد که آن فرد به صورت مستقل و بدون نیاز به هیچ چیز یا فرد دیگر حتی خداوند سبحان آن امر را انجام می دهد، چنین درخواستی موجب شرک و خروج از اسلام است، حتی اگر آن درخواست، طلب یک لیوان آب باشد. ولی اگر انسان، چنین دیدگاهی نداشته باشد و معتقد باشد که غیر خداوند سبحان، تمامی کارها و فعالیت های خویش را با اذن خداوند متعال و قدرتی که ایشان در اختیار آنها گذاشته است، انجام می دهند، درخواست او از غیر خداوند سبحان به هیچ وجه نمی تواند مصداق شرک باشد، حتی اگر وی از غیر خداوند متعال بخواهد که فرد مرده را زنده کند.[27]
رضا پورعلی
پی نوشت ها:
[1]. به اعتقاد علما و اندیشمندان شیعه، استغاثه به اهل بیت (علیهم السلام) و طلب حوائج از ایشان، در حقیقت استغاثه به خداوند سبحان است. چرا که در اعتقاد امامیه، اهل بیت (علیهم السلام) در تصرفات خویش مستقل نیستند و این خداوند سبحان است که به ایشان این اذن و اجازه و نیز قدرت را میدهد که برخی از حوائج مخاطبان خویش را برآورده سازند. بنابراین از نظر امامیه، استغاثه به نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و نیز اولیای الهی، یا باید با این اعتقاد صورت بگیرد که ایشان میان خداوند سبحان و فرد استغاثه کننده واسطه هستند و در واقع استغاثه کننده از آنها میخواهد که حاجت وی را از خداوند سبحان طلب کنند و یا باید با این اعتقاد همراه باشد که نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و نیز سایر اولیای الهی میتوانند از ناحیه خداوند سبحان و با قدرتی که ایشان در اختیار آنها میگذارد، حاجت فرد استغاثه کننده برآورده سازند. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطا عن مبهمات الشریعة الغراء، بیجا: مکتب الاعلام الاسلامی، بیتا، ج 3، ص 519؛ خویی، ابوالقاسم، قم: دفتر نشر برگزیده، 1374ش، ج 2، ص 456؛ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم: موسسه کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق، ج 5، ص 313؛ قطیفی آل طوق، احمد بن صالح، رسائل آل طوق القطیفی، بیروت: دار المصطفی لاحیاء التراث، چاپ اول، 1422ق، ج 1، ص 36.
[2]. قسطلانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیة بالمنهج المحمدیة، تحقیق: صالح احمد الشامی، بیروت: المکتب الاسلامی، چاپ دوم، 1425ق، ج 4، ص 595.
[3]. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، قاهره: دارالحدیث، 1427ق _ 2006م، ج 12، ص 381.
[4]. همان، ص 382.
[5]. ابن الحاج، محمد بن محمد بن محمد عبدری فاسی، المدخل، بیجا: دار التراث، بیتا، ج 1، ص 258.
[6]. محمد بن محمد بن مطفی بن عثمان، ابوسعید خادمی حنفی، بریقة محمودیة فی شرح طریقة محمدیة و شریعة نبویة فی سیرة احمدیة، بیجا: مطبعة الحلبی، 1348ق، ج 1، ص 203.
[7]. حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام از بزرگان مجلس خویش میخواهد که تخت بلقیس، ملکه سبا را قبل از اینکه خود او نزد وی بیاید از از یمن به شام بیاورند: «قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونی مُسْلِمینَ»، تا با اینکار قدرت خویش را نشان داده و بر ملکه سبا اثبات نماید که پیامبر الهی است. بعد از این درخواست مرد صالحی که به تعبیر قرآن دانش فراوانی از کتاب الهی نزد او بود، درخواست ایشان را اجابت کرده و در یک چشم به هم زدن تخت بالقیس را نزد او حاضر میکند: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَریمٌ»؛ نمل: 38 _ 40.
[8]. خداوند سبحان در آیه 160 سوره مبارکه اعراف میفرمایند: «... و أوحینا الی موسی اذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عینا ...» «... و هنگامی که قوم موسی (در بیابان) از او تقاضای آب کردند، به او وحی فرستادیم که: "عصای خود را بر سنگ بزن"، ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست».
[9]. علما و اندیشمندان وهابی بر این باورند که استغاثه به اموات یا افراد غائب، با توجه به غیبت فرد غائب و نیز عدم حیات فرد مرده، نشانگر این است که فرد استغاثه کننده، استغاثه شونده را دارای قدرت تصرف در کون و هستی میداند و در واقع برای او حظ و نصیبی از ربوبیت قائل است. بنابراین استغاثه از اموات یا افراد غائب و درخواست حاجت از ایشان موجب خروج از اسلام است، حتی اگر آن درخواست، یک درخواست عادی و به عنوان مثال طلب یک لیوان آب باشد. ر.ک: عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی و رسائل فضیلة الشیخ محمد بن صالح العثیمین، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم السلیمان، بیجا: دار الوطن، 1413ق، در: نرم افزار مکتبة الشاملة، ج 6، ص 61؛ همان، شرح کشف الشبهات ویلیه شرح الاصول السنة، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم السلیمان، ریاض: دار الثریا للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1416ق _ 1996م، ص 29؛ همان، شرح ثلاثة الاصول، ریاض: دار الثریا للنشر و التوزیع، چاپ چهارم، 1424ق _ 2004م، ج 1، ص 66.
[10]. «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ» _ «و ( به یاد آر ) هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان ده که مردگان را چگونه زنده می کنی، گفت: آیا ( به قدرت من یا به روز جزا ) ایمان نداری؟ گفت: چرا ، و لکن ( درخواست کردم ) تا قلبم ( با عین الیقین ) آرامش یابد. گفت: پس چهار ( نوع ) پرنده بگیر و آنها را به خود نزدیک گردان ( تا علائم جسمی آنها را به دقت ببینی ) و ریز ریز ( و مخلوط به هم ) کن ، سپس بر هر کوهی ( در این اطراف ) پاره ای از آنها را قرار ده، آن گاه آنها را بخوان، که شتابان به سوی تو میآیند و بدان که خداوند مقتدر شکست ناپذیر و حکیم است»؛ بقره: 260.
[11]. امضا و تایید معصوم علیه السلام نسبت به گفتار یا کرداری را تقریر معصوم گویند. مراد این است که کرداری (اعم از انجام یک عمل یا ترک آن) در حضور معصوم علیه السلام صورت بگیرد و یا گفتاری در محضر ایشان طرح شود و او با آن کردار یا گفتار مخالفت نکند. از نظر امامیه تقریر معصوم حجت شرعی است.
[12]. ائمه اهل بیت علیهم السلام گفتار و اقوال خود در باره استغاثه را در سه قالب کلی در اختیار مخاطبان قرار دادهاند: الف. در قابل دعاهایی با مضمون استغاثه، مانند: نماز استغاثه به معصومان علیهم السلام، نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها، نماز حاجت و دعای فرج. ب. در قالب زیارتنامههایی با مضمون استغاثه، مانند: زیارت جامعه کبیره و زیارت امام زمان علیه السلام. ج. در قالب حدیث و روایت به ویژه روایاتی که ائمه اهل بیت علیهم السلام را با عنوان " غوث" و یاور معرفی کردهاند. جهت مطالعه بیشتر: ر.ک: سعادتی، قادر، استغاثه در مکتب اهل بیت علیهم السلام/ پاسخی به شبهات وهابیت.
[13]. کتاب " استغاثه در مکتب اهل بیت علیهم السلام" به قلم حجت الاسلام و المسلمین قادر سعادتی یکی از بهترین آثار فارسی نگاشته شده در حوزه استغاثه است. مولف در این کتاب در چهار فصل با عناوین قول معصومان در باره استغاثه، سیره عملی اهل بیت علیهم السلام در خصوص استغاثه، تقریرات اهل بیت علیهم السلام در زمینه استغاثه و علل کم بودن مصادیق استغاثه در سیره اهل بیت علیهم السلام، به تبیین دیدگاه اهل بیت علیهم السلام در باره استغاثه پرداخته است. وی در این کتاب تعداد قابل توجهی از ادله جواز استغاثه از منظر اهل بیت علیهم السلام را جمع آورده کرده و صحت و سقم آن ادله را به اثبات رسانده است.
[14]. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: مرکز بحوث دار الحدیث، بیجا: دارالحدیث للطباعة و النشر، 1430ق، ج 9، ص 459.
[15]. به اعتقاد جمهور محدثان شیعه، حدیث " معنعن" ((حدیثی که راویان آن، حدیث را با لفظ " عن" از یکدیگر نقل کردهاند (فلان عن فلان ...) و اشاره نکردهاند که که حدیث را به صورت تحدیث (حدثنی) یا اخبار (اخبرنی) و یا سماع (سمعت) دریافت کردهاند))، در صورتی که امکان لقا و دیدار راویان وجود داشته باشد و نیز آنان اهل تدلیس (پوشاندن عیب و ضعف سند روایت توسط راوی) در روایت نباشند، از اقسام حدیث مسند است. بنابراین با توجه به اینکه در حدیث مذکور امکان لقا و دیدار راویان با مشایخ خویش وجود دارد و نیز تمام راویان آن حدیث ثقه و قابل اعتماد هستند، حدیث مذکور یک حدیث مسند است. ر.ک: عاملی جبعی، زین الدین بن علی بن احمد (معروف به شهید ثانی)، شرح البدایة فی علم الدرایة، بیجا: بینا، بیتا، در: کتابخانه مدرسه فقاهت، ص 102؛ استرآبادی، محمد باقر (معروف به میرداماد)، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیة، قم: منشورات مکتبة آیة العظمی المرعشی النجفی، 1405ق، ج 1، ص 128.
[16]. ر.ک: نجاشی، ابی العباس احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، بیجا: موسسة النشر الاسلامی، بیتا، در: کتابخانه مدرسه فقاهت، ص 377 و ص 260 و ص 16 و ص 75، و ص 411؛ خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیجا: موسسة الخویی الاسلامیة، بیتا، در کتابخانه مدرسه فقاهت، ج 12، ص 212.
[17]. بن عبدالعزیز، محمد، فتاوی اسلامیة لاصحاب الفضیلة العلماء، ریاض: دار الوطن للنشر، چاپ دوم، 1413ق، ج 1، ص 60؛ بن عثیمین، محمد، الکنز الثمین فی سوالات ابن سنید، تحقیق: فهد بن عبدالله بن ابراهیم السنید، بیجا: بینا، بیتا، ص 12؛ همان، دروس و فتاوی الحرم المدنی لعام 1416ق، بیجا: بینا، بیتا، در نرم افزار مکتبة الشاملة، ج 2، ص 14؛ آل شیخ، محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف، شرح کشف الشبهات، تحقیق: محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، بیجا: طبع علی نفقة محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، چاپ اول، 1419ق، ص 119.
[18]. بن عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی و رسائل فضیلة الشیخ محمد بن صالح العثیمین، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم السلیمان، بیجا: دارالوطن و دار الثریا، 1413ق، ج 6، ص 61؛ همان، شرح کشف الشبهات ویلیه شرح الاصول السنة، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم السلیمان، ریاض: دار الثریا للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1416ق _ 1996م، ص 29.
[19]. «حدثنا أحمد بن عیسى، حدثنا ابن وهب، عن أبی صخر، أن سعیدا المقبری، أخبره، أنه سمع أبا هریرة یقول: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: " والذی نفس أبی القاسم بیده لینزلن عیسى ابن مریم إماما مقسطا وحکما عدلا، فلیکسرن الصلیب، ولیقتلن الخنزیر، ولیصلحن ذات البین، ولیذهبن الشحناء، ولیعرضن علیه المال فلا یقبله، ثم لئن قام على قبری فقال: یا محمد لأجیبنه "»؛ ابویعلی موصلی، احمد، مسند ابویعلی، تحقیق: حسین سلیم اسد، دمشق: دارالمامون للتراث، چاپ اول، 1404ق، ج 11، ص 462، ح 6584.
[20]. البانی، ناصرالدین محمد، سلسلة الاحادیث الصحیحة و شیء من فقهها و فوائدها، ریاض: مکتبة المعارف للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1416ق _ 1996م، ج 6، ص 524، ح 2733؛ ابویعلی موصلی، احمد، مسند ابویعلی، تحقیق: حسین سلیم اسد، دمشق: دارالمامون للتراث، چاپ اول، 1404ق، ج 11، ص 462، ح 6584.
[21]. روایات بسیاری در منابع روایی اهل سنت وجود دارند که بر جواز استغاثه دلالت دارند. به عنوان مثال: الف. در معجم کبیر طبرانی آمده است: «حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِیُّ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى الصُّوفِیُّ، ثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَهْلٍ، حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عِیسَى، عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ عُتْبَةَ بْنِ غَزْوَانَ، عَنْ نَبِیِّ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " إِذَا أَضَلَّ أَحَدُکُمْ شَیْئًا أَوْ أَرَادَ أَحَدُکُمْ عَوْنًا وَهُوَ بِأَرْضٍ لَیْسَ بِهَا أَنِیسٌ، فَلْیَقُلْ: یَا عِبَادَ اللهِ أَغِیثُونِی، یَا عِبَادَ اللهِ أَغِیثُونِی، فَإِنَّ لِلَّهِ عِبَادًا لَا نَرَاهُمْ "»«به ما نقل روایت کرد حسین بن اسحاق تستری، به ما نقل روایت کرد احمد بن یحیی صوفی، به ما نقل روایت کرد عبدالرحمن بن سهل، پدرم به من نقل روایت کرد، از عبدالله بن عیسی، از زید بن علی، از عتبة بن غزوان، از نبی (اکرم) صلی الله علیه و (آله) و سلم، ایشان فرمودند: اگر یکی از شما چیزی را گم کرد، یا یکی از شما نیاز به کمک داشت در حالی که هیچ انیس (و یاوری) ندارد، پس بگوید: ای بندگان خدا مرا یاری کنید، ای بندگان خدا مرا یاری کنید، چرا که خداوند سبحان بندگانی دارد که ما آنها را مشاهده نمیکنیم». طبرانی بعد از نقل این روایت، مینویسد: «همانا سفارش نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این روایت، مورد تجربه واقع شده است». ر.ک: طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، قاهره: مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، ج 17، ص 117. ب. امام نووی در کتاب " الاذکار" مینویسد: «روینا فی کتاب ابن السنی عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: " إذا انفلتت دابة أحدکم بأرض فلاة فلیناد: یا عباد الله احبسوا، یا عباد الله احبسوا، فإن لله عز وجل فی الأرض حاصرا سیحبسه ". قلت: حکى لی بعض شیوخنا الکبار فی العلم أنه افلتت له دابة أظنها بغلة، وکان یعرف هذا الحدیث، فقاله، فحبسها الله علیهم فی الحال، وکنت أنا مرة مع جماعة، فانفلتت منها بهیمة وعجزوا عنها، فقلته، فوقفت فی الحال بغیر سبب سوى هذا الکلام»««در کتاب ابن السنی از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم نقل کردهایم که ایشان فرمودهاند: " اگر مرکب یکی از شما در صحرا افسار گریخت، پس باید بگوید: ای بندگان خدا! او را نگه دارید، ای بندگان خدا! اور ار نگه دارید، چرا که خداوند سبحان در روی زمین نگهدارندهای دارد که به زودی آن را نگه خواهد داشت". میگویم: یکی از اساتید من که از شخصیتهای بزرگ علمی است، نقل میکرد: همانا چهارپای وی که گمان میکنم یک استر (قاطر) بود، افسار گریخت و او نیز با این حدیث آشنایی داشت، پس آن را بر زبان جاری کرد و خداوند نیز در همان لحظه آن چهارپا را برای او متوقف کرد. همچنین من خود نیز به همراه جماعتی بودم که چهارپایی از دست آنها گریخته بود و ایشان نیز از نگه داشتن آن عاجز شده بودند. پس آن حدیث را بر زبان جاری کردم و بلافاصله آن حیوان توقف کرد، در حالی که هیچ علتی برای توقف او، جز این حدیث وجود نداشت». ر.ک: نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، الاذکار، تحقیق: محی الدین مستو، بیروت: دار ابن کثیر، چاپ دوم، 1410ق _ 1990م، ص 362. ج. همچنین امام نووی در کتاب " الاذکار" آورده است: «روینا فی کتاب ابن السنی، عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه، عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: "إذَا انْفَلَتَتْ دابَّةُ أحَدِکُمْ بأرْضِ فَلاةٍ فَلْیُنادِ: یا عِبادَ الله! احْبِسُوا، یا عِبادَ اللَّهِ! احْبِسُوا، فإنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فی الأرْضِ حاصِرًا سَیَحْبِسُهُ". قلت: حکى لی بعض شیوخنا الکبار فی العلم أنه افلتت له دابّة أظنُّها بغلة، وکان یَعرفُ هذا الحدیث، فقاله؛ فحبسَها الله علیهم فی الحال. وکنتُ أنا مرّةً مع جماعة، فانفلتت منها بهیمةٌ وعجزوا عنها، فقلته، فوقفت فی الحال بغیرِ سببٍ سوى هذا الکلام»«در کتاب ابن السنی از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم نقل کردهایم که ایشان فرمودهاند: " اگر مرکب یکی از شما در صحرا افسار گریخت، پس باید بگوید: ای بندگان خدا! او را نگه دارید، ای بندگان خدا! اور ار نگه دارید، چرا که خداوند سبحان در روی زمین نگهدارندهای دارد که به زودی آن را نگه خواهد داشت". میگویم: یکی از اساتید من که از شخصیتهای بزرگ علمی است، نقل میکرد: همانا چهارپای وی که گمان میکنم یک استر (قاطر) بود، افسار گریخت و او نیز با این حدیث آشنایی داشت، پس آن را بر زبان جاری کرد و خداوند نیز در همان لحظه آن چهارپا را برای او متوقف کرد. همچنین من خود نیز به همراه جماعتی بودم که چهارپایی از دست آنها گریخته بود و ایشان نیز از نگه داشتن آن عاجز شده بودند. پس آن حدیث را بر زبان جاری کردم و بلافاصله آن حیوان توقف کرد، در حالی که هیچ علتی برای توقف او، جز این حدیث وجود نداشت». ر.ک: نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، الاذکار، تحقیق: محی الدین مستو، بیروت: دار ابن کثیر، چاپ دوم، 1410ق _ 1990م، ص 478. د. ابن کثیر نیز در کتاب " البدایة و النهایة" شعار لشکر اسلام در جنگ با طرفداران مسیلمه کذاب را " یا محمداه" دانسته است. وی در توصیف عملکرد خالد بن ولید در این جنگ مینویسد: «... وسار لجبال مسیلمة وجعل یترقب أن یصل إلیه فیقتله، ثم رجع ثم وقف بین الصفین ودعا البراز، وقال: أنا ابن الولید ... ثم نادى بشعار المسلمین - وکان شعارهم یومئذ یا محمداه - وجعل لا یبرز لهم أحد إلا قتله ...»«و (خالد بن ولید) به سوی کوه مسیلمه حرکت کرد و منتظر ماند تا به مسیلمه (کذاب) برسد و او را به قتل رساند. سپس برگشت و در میان دو لشکر ایستاد و براز را صدا زد و گفت: من فرزند ولید هستم ... سپس شعار مسلمانان را سر داد – و شعار مسلمانان در آن جنگ یا محمداه بود _ وی هر کسی را که در مسیر او قرار میگرفت، به قتل میرساند ...». ر.ک: ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408ق.
[22]. بن عبدالعزیز، محمد، فتاوی اسلامیة لاصحاب الفضیلة العلماء، ریاض: دار الوطن للنشر، چاپ دوم، 1413ق، ج 1، ص 60؛ بن عثیمین، محمد، الکنز الثمین فی سوالات ابن سنید، تحقیق: فهد بن عبدالله بن ابراهیم السنید، بیجا: بینا، بیتا، ص 12؛ همان، دروس و فتاوی الحرم المدنی لعام 1416ق، بیجا: بینا، بیتا، در نرم افزار مکتبة الشاملة، ج 2، ص 14؛ آل شیخ، محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف، شرح کشف الشبهات، تحقیق: محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، بیجا: طبع علی نفقة محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، چاپ اول، 1419ق، ص 119.
[23]. بن عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی و رسائل فضیلة الشیخ محمد بن صالح العثیمین، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم السلیمان، بیجا: دارالوطن و دار الثریا، 1413ق، ج 6، ص 61؛ همان، شرح کشف الشبهات ویلیه شرح الاصول السنة، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم السلیمان، ریاض: دار الثریا للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1416ق _ 1996م، ص 29.
[24]. عثیمین، محمد، مجموع فتاوی و رسائل، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم السلیمان، ریاض: دارالثریا و دارالوطن، 1413ق، ج 6، ص 61.
[25] . بن عبدالوهاب، محمد، کشف الشبهات، المملکة العربیة السعودیة: وزارة الشوون الاسلامیة و الاوقاف و الدعوة و الارشاد، چاپ اول، 1418ق، ص 50؛ ابن عثیمین، محمد، الکنز الثمین فی سوالات ابن سنید لابن عثیمین، تحقیق: فهد بن عبدالله بن ابراهیم السنید، بیجا، بینا: بیتا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة، ص 12.
[26]. «و رسولا الی بنی اسرائیل انی قد جئتکم بآیه من ربکم انی اخلق لکم من الطین کهیئه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرئ الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لآیه لکم ان کنتم مومنین»«و پیامبرى است که به سوى بنى اسرائیل فرستاده خواهد شد با این سخن که من با نشانهاى از جانب پروردگارتان (که رسالت مرا تأیید مى کند) نزد شما آمدهام. من از گِل براى شما چیزى همانند شکل پرنده مىسازم و در آن مىدمم و آن به اذن خدا پرندهاى مى شود و کور مادرزاد و کسى را که دچار پیسى است، بهبودى مىبخشم و به اذن خدا مردگان را زنده مىکنم و شما را از آنچه خواهید خورد و از آنچه در خانه هایتان ذخیره مىکنید خبر مى دهم. قطعاً در اینها براى شما اگر مؤمن باشید نشانهاى است»؛ آل عمران: 49.
[27]. جهت مطالعه منابع بیشتر در این زمنیه ر.ک: " حزب الاستغاثات بسید السادات صلی الله علیه (و آله) و سلم" به قلم یوسف بن اسماعیل نبهانی، " شواهد الحق فی الاستغاثة بسید الخلق" به قلم مولف مذکور، " الرویة الوهابیة للتوحید و اقسامه/ عرض و نقد" به قلم عثمان مصطفی نابلسی، " استغاثه در مکتب اهل بیت علیهم السلام/ پاسخی به شبهات وهابیت" به قلم قادر سعادتی و " توحید عبادی در قرآن و سنت" به قلم حسین قاضیزاده.