بدعت تقسیم مشرکان به «موحد در ربوبیت و «مشرک در ربوبیت» (2)

سوال
آیا مشرکین در توحید ربوبی موحد بودند یا مشرک؟
پاسخ
بدعت تقسیم نمودن مشرکان زمان جاهلیت به موحد در ربوبیت و مشرک در ربوبیت، جزو زشتترین بدعتهایی است که توسط عدهای کجفهم و ظاهربین که در علوم قرآن رسوخی ندارند بوجود آمده است. ضلالت و بدعت آنها در 3 محور رد میشود. محور اول در بخش شماره یک این مجموعه توضح داده شده است که در هیچ آیهای، خداوند متعال مشرکان زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را به موحد در ربوبیت و مشرک در ربوبیت تقسیم بندی نکرده است.
محور دوم: در هیچ حدیثی، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مشرکان زمان خود را به موحد در ربوبیت و مشرک در ربوبیت تقسیم بندی نکرده است.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) همۀ مشرکان را به سوی توحید و گفتن «لا إله إلا الله» دعوت کرده است و به راستی که عقل مشرکان زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بسیار سالمتر و باهوشتر از این مبتدعان معاصر است. چون وقتی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مشرکان را به گفتن «لا إله إلا الله» دعوت میکرد، مشرکان معنای این جمله را به خوبی میفهمیدند و برای همین از اینکه محمد (صلی الله علیه وآله) به «لا إله إلا الله» دعوت میکرد و همۀ إلهها را یک إله قرار داده است تعجب میکردند و میگفتند چگونه یک إله به تنهایی و بدون داشتن شریک و معاون و ولی و یاور، میتواند حاجات این همه مخلوقات را بدهد و صدای این همه مخلوقات را بشنود.
چنانکه خداوند متعال دربارۀ مشرکان فرموده است: «أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ»[1]؛ (مشرکان گفتند) آیا (محمد همۀ) إلهها را یک إله قرار داده است؟ بیگمان این چیز بسیار عجیبی است.
طبری در تفسیر این آیه میگوید: «وقوله (أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا) یقول: وقال هؤلاء الکافرون الذین قالوا: محمد ساحر کذاب: أجعل محمد المعبودات کلها واحدا، یسمع دعاءنا جمیعنا، ویعلم عبادة کل عابد عبدَه منا (إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ): أی إن هذا لشیء عجیب. کما حدثنا بشر، قال: ثنا یزید، قال: ثنا سعید، عن قتادة (أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ) قال: عجب المشرکون أن دُعوا إلى الله وحده، وقالوا: یسمع لحاجاتنا جمیعا إله واحد! ما سمعنا بهذا فی الملة الآخرة»[2]؛ آن کافرانی که میگفتند محمد ساحر و کذاب است گفتند: آیا همۀ إلهها را یک إله قرار داده که دعای همۀ ما را میشنود و عبادت همۀ ما را وقتی که عبادتش کنیم میداند؟ بیگمان این چیز عجیبی است. چنانکه بشر برایمان تعریف کرد از یزید از سعید از قتاده که دربارۀ آیه: {آیا (همۀ) إلهها را یک إله قرار داده است؟} گفت: مشرکان تعجب کردند از اینکه به سوی خدای یکتا دعوت شدند و گفتند: همۀ حاجتهای ما را یک إله میشنود؟ چنین چیزی را در ملت دیگری نشنیده بودیم!.
سمرقندی در تفسیر این آیه مینویسد: «أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً یعنی: کیف یتسع لحاجتنا إله واحد إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ یعنی: لأمر عجیب»[3]؛ آیا (همۀ) إلهها را یک إله قرار داده است؟} یعنی: چگونه یک إله میتواند حاجتهای ما را برآورده کند؟ {بیگمان این چیزی عجیبی است} یعنی امر عجیبی است.
بغوی در تفسیر این آیه میگوید: «چون آنگاه که عمر بن خطاب اسلام آورد بر قریش بسیار گران آمد و مومنان خوشحال شدند. ولید بن مغیره به سران قریش -که بزرگان و اشرافیان بودند و پانزده نفر بودند و مسنترینشان ولید بن مغیره بود- گفت: نزد ابو طالب بروید. پس نزد او رفتند و به او گفتند: تو شیخ ما و بزرگ ما هستی و خبر داری که این نادانها چکار کردهاند و ما نزد تو آمدهایم تا بین ما و بین برادر زادهات قضاوت کنی. پس ابو طالب به دنبال پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرستاد و او را فراخواند و گفت: ای برادرزادهام اینها قوم تو هستند از تو خواستار برابری هستتند پس به طور کامل جانب قوم خودت را نگیر. پیامبر فرمود: از من چه میخواهند؟ گفتند: بدگویی و عیب گرفتن از آلهۀ ما را رها کن، ما نیز تو و إلهت را رها میکنیم. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: آیا یک کلمه به من میگویید که با آن صاحب عرب شوید و با آن عجم برایتان گردن نهند؟ ابو جهل گفت: خدا پدرت را بیامرزد اصلاً ده برابرش را به تو میگوییم، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: بگویید لا إله إلا الله. آنان نیز از این کلمه فرار کردند و بلند شدند و گفتند: آیا إلهها را یک إله قرار داده است؟ چگونه برای همۀ مخلوقات یک إله جوابگو میباشد؟ به راستی که این چیز عجیبی است.»[4].
چنانکه مشاهده میکنید بزرگان و سران قریش که حدود پانزده نفر بودند همگی بر همین اعتقاد بودند و معتقد بودند یک إله به تنهایی نمیتواند این جهان را اداره کند و صدای همۀ مخلوقات را بشنود و حاجات همۀ آنها را بدهد. و این نشان میدهد که همۀ آنان در ربوبیت مشرک بودند.
سیوطی در تفسیر این آیه میآورد: «أخرج عبد بن حمید وَابْن جریر عَن قَتَادَة {وعجبوا أَن جَاءَهُم مُنْذر مِنْهُم} یَعْنِی مُحَمَّدًا صلى الله عَلَیْهِ وَسلم {وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحر کَذَّاب أجعَل الْآلهَة إِلَهًا وَاحِدًا إِن هَذَا لشَیْء عُجاب} قَالَ: عجب الْمُشْرکُونَ أَن دعوا إِلَى الله وَحده وَقَالُوا: إِنَّه لَا یسمع حاجتنا جَمِیعًا إِلَه وَاحِدًا»[5].
فخر رازی، مظهری و دیگران به همین مطالب اشاره کردند[6].
این فهم مشرکان عرب از کلمۀ «إله» و از جملۀ «لا إله إلا الله» بود. مشرکان هرگز همانند وهابیت، معتقد نبودند که إله، تنها به معنای معبودی بیقدرت و بیخاصیت و فاقد هرگونه نفع و ضرر رساندن است، بلکه معتقد بودند بتهایشان که به آنها إله میگفتند کائناتی هستند که دارای قدرتهای قائم به ذات خود میباشند و وقتی در نیازهایشان به فریاد خوانده میشوند، به فریاد آنان میرسند و معتقد بودند بتهایشان، حاجتها و نیازهایشان را به نزد خداوند میبرند و با قدرتِ شفاعتِ نافذ و بدون نیاز به اذن اللهای که دارند، نیازهایشان را از خداوند میگیرند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مشرکان عرب زمان خود را به سوی «لا إله إلا الله» دعوت کرد و آنها بخاطر عربزبان بودنشان بهتر از هرکس دیگری به معنای إله آگاه بودند برای همین به شدت تعجب کرده بودند و میگفتند چگونه یک إله به تنهایی میتواند از حال همۀ مخلوقاتش آگاه باشد و جواب همۀ آنها را بدهد و صدای همۀ آنها را بشنود.
پس از مبتدعان معاصر (وهابیت) درخواست میشود که به ما نشان بدهند رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در کجا مشرکان را به موحد در ربوبیت و مشرک در ربوبیت تقسیم بندی کرده است و کدام قبیلۀ عرب و یا غیر آنان در ربوبیت موحد بودند؟
قرآن بهترین گواه بر شرک مشرکان در ربوبیت است چون مشرکان إلههایی به همراه خداوند قرار داده بودند و از اینکه حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) همۀ إلهها را یک إله قرار داده است تعجب میکردند و إله را موجودی با قدرتهای ربوبی میدانستند و خداوند نیز دربارۀ إله های باطل مشرکان همین را فرموده و گفته است اگر به همراه الله، إلههای دیگری وجود میداشت پس در نظام هستی خلل و نقص بوجود میآمد. چنانکه در آیۀ فساد[7] و آیۀ تمانع[8] آمده است.
اگر إله به معنای معبودی باشد که خالی از قدرت نفع و ضرر رساندن و خالی از قدرت خلق کردن و رزق دادن و تدبیر کردن است، پس چنین إله بی نفع و ضرری چرا باید موجب فساد آسمانها و زمین بشود؟ بلکه معنا و استدلال این آیه زمانی به اتمام میرسد که إله را به ذاتی معنا کنیم که صفات ربوبیت جزو قدرتهای ذاتی اوست. چون تنها در صورت تعارض بین دو یا چند إلهی که دارای قدرت ربوبیت هستند است که احتمال فساد در آسمانها و زمین (آیۀ فساد) و احتمال به سمت خود کشیدن هر إله آنچه را که خودش خلق کرده و احتمال علو و برتریجویی و مغالبۀ هر إله بر دیگر إلهها (آیۀ تمانع) وجود خواهد داشت. آیۀ «تمانع» نصّی است بر اینکه مشرکان معتقد بودند إلههایشان قدرت خلقکردن دارند و خداوند نیز آنها را به لازمۀ عقیدۀشان ملزم نموده و فرموده اگر به همراه الله، إله دیگری وجود میداشت پس بخاطر قدرت ربوبیتی که آن إلهها دارند باید با یکدیگر منازعه کنند.
[1]- سوره ص، آیه 5.
[2]- طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، تحقیق: أحمد محمد شاکر، مؤسسة الرسالة، بی جا، چاپ اوّل، 1420ق. ج21، ص149.
[3]- سمرقندی، أبو اللیث نصر بن محمد، بحر العلوم، ج3، ص158.
[4]- بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1420ق. ج4، ص53 و 54.
[5]- سیوطی، عبد الرحمن، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، دار الفکر، بیروت، بی تا. ج7، ص146.
[6]- فخر الدین رازی، محمّد، مفاتیح الغیب، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوّم، 1420ق. ج26، ص368- مظهری، محمّد ثناء الله، التفسیر المظهری، تحقیق: غلام نبی التونسی، مکتبة الرشدیة، باکستان، 1412ق. ج8، ص155.
[7]- سوره انبیاء، آیه 22: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصفُونَ».
[8]- سوره مومنون، آیه 91: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصفُونَ».