نگاه تطبیقى دیدگاه وهابیت و مذهب حنفی در موضوع مسجد قرار دادن قبور اولیا

مقدمه
توجه و احترام به اولیا ی الهی فی الجمله مورد قبول همه فرق اسلامی است؛ اما آنچه مورد اختلاف است، مقدار توجه به آنها می باشد. بعضی از مسلمانان (به خصوص وهابیت) در موضوع توجه به قبور اولیا، نگاهی سخت گیرانه و حداقلی دارند و بسیاری از اموری که مسلمانان انجام می دهند را شرک یا دارای شائبه شرک می دانند؛ اما بسیاری از مسلمانان این نگاه را نپذیرفته و دلایلی بر جواز آن اقامه می کنند که این دو نگاه، سرمنشأ اختلافات زیادی در بین مسلمانان شده است.
یکی از مسائل مورد بحث در بین فرق اسلامی، موضوع مسجد قرار دادن قبور اولیای الهی است. مهم ترین روایت مورد بحث، روایتی از حضرت رسول6 می باشد که یهود و نصاری را به خاطر مسجد قرار دادن قبور پیامبران شان مورد لعن و مذمت قرار داده و مسلمانان را از این عمل بر حذر داشته اند؛ اما چون در حدیث، مصداق مسجد قرار دادن بیان نشده، عرصه برای برداشت های شخصی و متفاوت باز گردیده است.
این تحقیق سعی دارد تا دیدگاه وهابیت و نظریه پرداز آنها یعنی ابن تیمیه، و مذهب حنفی (از بزرگ ترین مذاهب اهل سنت) را در مصداق شناسی مسجد قرار دادن قبور اولیا به صورت تطبیقی بررسی کند و در ادامه با تفصیل بیشتر، به چهار مورد مصداقی بپردازد، تا موارد اتفاقی و اختلافی فریقین بیشتر روشن گردد.
سوال این است که آیا مسجد قرار دادن قبور اولیا، مورد قبول وهابیت و احناف است؟ این دو گروه چه مواردى را جایز و چه مواردى حرام را می دانند و دلیل آنها چیست؟ این موضوع هرچند در کتاب های علمای وهابیت و حنفی به صورت پراکنده بیان شده، اما جمع آوری مصادیق مسجد قرار دادن قبور از نگاه دو فرقه و بررسی تطبیقی بین آنها صورت نگرفته است.
فرض بر این است که گرچه این دو گروه، در بعضی از مصادیق هم فکر هستند، اما در غالب مصادیق بیان شده اختلاف فکری دارند و علمای حنفی رویکرد معتدل تری در پیش گرفته اند.
اهمیت بیان این مقاله آنجا روشن می شود که ابن تیمیه و وهابیت، این موضوع را همان طور که بیان خواهد شد از مصادیق شرک[1]یا سبب ورود به شرک می دانند؛[2] از طرفی هم سعی دارند تا دیدگاه تحریمی مسجد قرار دادن قبور را، عقیده همه مسلمان معرفی کنند.[3]
ابن عبدالوهاب می گوید: ائمه اسلام بر عدم جواز ساخت مساجد بر قبور و نماز نزد قبر، اتفاق دارند.[4]
بیان حدیث نبوی
حدیثی که برای منع مسجد قرار دادن قبور بیان شده، به عبارات مختلف در کتب شیعه و سنی بیان گردیده که به چند مورد آن اشاره می کنیم.
پیامبر اسلام6 می فرمایند: خداوند یهود و نصارى را لعنت کند که قبرهاى پیامبران خود را مسجد قرار داده اند.[5] در برخی احادیث دیگر به جای عبارت "لعن الله" عبارت "قاتل الله"[6] بیان شده است.
در حدیث دیگری می فرمایند: آگاه باشید پیشینیان شما، قبرهاى پیامبران و صالحان خود را مسجد قرار مىدادند؛ هرگز قبور را مسجد نگیرید؛ من شما را از آن عمل منع می کنم.[7]
ایشان در روایتی دیگر فرمودند: قبرم را قبله و مسجد قرار ندهید؛ همانا خداوند، هنگامی که قوم یهود قبر پیامبران خود را مسجد قرار دادند، لعن و نفرین فرمود.[8]
ام حبیبه و ام سلمه (همسران رسول خدا6) در کشور حبشه تصاویرى دیدند و مشاهدات خود را برای پیامبر6 ذکر کردند؛ سپس پیامبر6 فرمودند: آنان مردمى هستند که هرگاه مرد صالحى از آنان مىمیرد، بر قبر او مسجدى مىساختند و صورت هایی را تصویر مىکردند. آنها بدترین مردم نزد خدا در روز قیامت مىباشند.[9]
ابن عباس نقل مىکند: رسول خدا6 زنانى که قبور را زیارت مىکنند و کسانى که آنها را مسجد اتخاذ کرده و چراغ روشن مىکنند، لعن کردند.[10]
ابتدا لازم است مصادیق مسجد قرار دادن قبور از نگاه دو گروه روشن شود و در ادامه، به بررسی بارزترین مصادیق منع پرداخته شود:
۱. مصادیق مسجد قرار دادن قبور اولیا از نگاه فریقین
الف: دیدگاه وهابیت
از مجموع مکتوبات وهابیت و نظریه پرداز این فکر (ابن تیمیه) به دست می آید که چند امر، مصداقِ مسجد قرار دادن قبور است که به صورت اجمال به چند نمونه آن اشاره می کنیم:
۱. نماز خواندن در کنار قبر،[11] رو به قبر[12] یا بالای قبر؛
۲. ساختن مسجد بر قبور[13]و در جوار قبور؛[14]
۳. ساختن گنبد بر قبور؛[15]
۴. سجده بر قبر؛ [16]
۵. تبرک به قبر؛[17]
۶. دعا نزد قبر؛[18]
۷. طلب حوائج از صاحب قبر؛[19]
۸. استغاثه به او؛[20]
۹. قسم به خدا به حق او؛[21]
۱۰. گذاشتن قرآن بر قبر، جهت قرائت قرآن؛[22]
ب: دیدگاه احناف
با تحقیق در کتب علمای احناف، مواردی را که آنها مصداق مسجد قرار دادن قبور اولیا می دانند، اجمالاً به این صورت می باشند:
۱. خواندن نماز بر قبر[23]یا قبله قرار آنها؛[24]
۲. ساختن مسجد بر قبور؛[25]
۳. سجده بر قبر؛[26]
۴. برگزاری امور لهوی در کنار قبر؛[27]
۵. بررسی چهار مورد از موارد مسجد قرار دادن قبور
حال که به مصادیق مسجد قرار دادن قبور، از نگاه فریقین اشاره شد، لازم است به بررسی تطبیقی آنها پرداخته شود؛ اما بررسی همه ی مصادیق بیان شده از گنجایش این مقاله خارج است و مواردی مانند استغاثه، تبرک و... خود بحث مستقلی می طلبد. در این مقاله به بررسی چهار مورد از موارد بالا پرداخته می شود.
اول: ساخت مسجد بر قبور و در جوار قبور
الف: دیدگاه وهابیت
ابن تیمیه که وهابیت وامدار افکار وی می باشد، با استفاده از حدیث مذکور (لعن الله الیهود) برای اینکه دیگر فرق اسلامی را با تفکرات خود همراه کند می گوید: بسیاری از علمای مذاهب، از اصحاب مالک و شافعی و احمد و همچنین از فقهای کوفه، بر نهی از بنای مساجد بر قبور تصریح کرده اند و بسیاری از آنها به تحریم فتوا داده اند. این از چیزهایی است که بعد از لعن پیامبر6 و مبالغه در نهی، شکی در آن نیست.[28] او در جای دیگری از اتفاق ائمه دین بر نهی از بنای مساجد سخن می گوید.[29] محمد بن عبدالوهاب نیز، همان طور که قبلا بیان شد همین دیدگاه را دارد.[30]
محمد اسماعیل صنعانی، بعد از بیان بیضاوی مبنی بر جواز ساختن مسجد در کنار قبور شخص صالح، به قصد تبرک و بدون قصد تعظیم می گوید: نهی احادیث مطلق است و دلیلی بر تعلیل بیان نشده است؛[31] بنابراین هرنوع بنایی با هر نیتی در جوار قبور حرام است.
ماحصل کلام وهابیت این است که بنای مسجد بر قبور و در کنار آنها حرام بوده و نهی آن مورد اتفاق ائمه اسلام می باشد.
ب: دیدگاه احناف
حال باید دید که دیدگاه احناف در این مورد چیست؟ تعدادی از علمای احناف در کتب خود اشاره ای به جواز یا عدم جواز بنای مسجد بر قبور نکرده اند؛ اما از بین کسانی که به این مسأله پرداخته اند، دو دیدگاه به دست می آید.
دیدگاه اول: جواز ساخت مسجد در کنار قبور اولیا
اکثر علمای احناف مسجد ساختن در کنار قبور اولیا را جایز می شمارند و مهم ترین دلیل برای جواز آن را، آیه 21 سوره کهف می دانند که خداوند می فرماید: هنگامی که میان خود درباره آنها (اصحاب کهف) اختلاف داشتند، پس گفتند، بنایى بر آنها بسازید، خداوند به حال آنها آگاهتر است و کسانى که بر کارشان غالب آمدند گفتند، بر آنها مسجدى قرار مىدهیم.
بنابراین اکثر علمای حنفی ساختن مسجد در کنار قبر، به قصد تبرک را جایز می دانند.
بدرالدین عینی، قاضی ثناء الله، عبدالحی لکنوی، کشمیری و محمد شفیع عثمانی دیوبندی می گویند: کسی که مسجدی در کنار قبر صالحی بگیرد و قصد تبرک، به خاطر نزدیکی او داشته باشد (نه برای تعظیم او)، پس داخل در وعید مذکور (نهی از مسجد قرار دادن قبور) نیست.[32]
سندی می نویسد: کسی که در جوار قبر شخصی صالح مسجدی برگزیند، یا در مقبره ای، (بدون قصد روی نمودن به سمت آن) نماز بخواند، منعی نداشته و حرجی در عمل وی نیست.[33]
محدث دهلوی به کلام ابن حجر بر جواز مسجد استدلال می کند که: اما گرفتن مسجد در جوار پیامبر6 یا صالحی، و نماز خواندن نزد قبر وی، به نیت حصول مدد از وی، تا ثواب کامل عبادت را به برکت قبر و مجاورت آن روح پاک برد و نه به قصد تعظیم قبر و توجه به جانب قبر، در آن حرجی نیست.[34]
خفاجی حنفی نیز در ذیل آیه 21 سوره کهف می گوید: بودن آن مسجد، دلالت بر جواز بناء بر قبور صالحان و مثل آنها می کند؛ کمااینکه در کشاف اشاره شده است.[35]
دیدگاه دوم: حرمت ساخت مسجد در جوار قبور اولیا
شبیر احمد عثمانی، حرمت آن را به خاطر سوءاستفاده نکردن عوام می داند و می گوید: منع از آن در صورتی است که، خشوع نسبت به قبر پیدا کند؛ کمااینکه کسانی که مورد لعن بودند این چنین بودند؛ اما زمانی که ایمن از آن باشد، پس امتناعی در آن نیست.[36]
دوم: بناء بر قبور
از موضوعات دیگری که باید مورد تطبیق قرار گیرد، ساخت گنبد بر قبور است.
الف: دیدگاه وهابیت
پیش تر اشاره شد که وهابیت ساخت گنبد بر قبور را مصداق مسجد قرار دادن قبور می داند.[37] آنها ساختن بناء و گنبد بر قبور را از اسباب شرک می دانند و می گویند: بناء بر قبور، بدعت منکر است؛ چراکه در آن، غلو در تعظیم کسانى است که در آن قبرها دفن شده اند و این عمل راهى به سوی شرک است؛ بر ولى امر مسلمین یا نائب اوست که امر کند تا آنچه بر روى قبور ساخته شده خراب گردیده و قبور را نیز با زمین یکسان سازند، تا این بدعت را ابطال و راه به شرک نیز بسته شود.[38]
شمس الدین سلفی بنای بر قبور را از بزرگ ترین اسباب شرک می داند.[39] از جمله روایاتی که وهابیت برای منع بناء بر قبور بیان می کند، حدیث ابی الهیاج است.[40]
ب: دیدگاه احناف
در بین احناف درباره بنای بر قبور، سه دیدگاه مطرح است.
دیدگاه اول: کراهت بناء بر قبور
حکم کراهت بنای بر قبور در مذهب حنفی به دیدگاه فقهی ابوحنیفه برمی گردد. کاسانی حنفی می گوید: ابوحنیفه بنای بر قبر را مکروه می داند.[41]
جمعی از علمای حنفی بنای بر قبر را مکروه می دانند و می گویند: بنای بر قبر، به گچ و آجر و چوب و نوشتن بر قبر مکروه است.[42]
ملاعلی قاری می گوید: علما گفته اند که مستحب است بالا بردن قبر به اندازه یک وجب و مکروه است بالاتر از آن.[43]
ابن عابدین بر این باور است که اگر با نیت محکم کردن قبر ساخته شود مکروه است؛[44] البته بعداً بیان خواهد شد که وی چادر زدن بر قبور بزرگان را نیکو می شمرد.
همان طور که بیان شد، بعضی از وهابیان از حدیث ابی الهیاج بر حرمت بنای قبور استدلال می کنند. محمد زاهد کوثری می گوید: حدیث ابی الهیاج در اسنادش اختلاف است؛ با عنعنه حبیب ابن ثابت[45] (با سلسله سندی که حبیب بن ثابت در آن است) با بودن (این حدیث)، به آن حدیث مدت زمانی از جانب مسلمانان عمل نشده است. ترک عمل به حدیث نیز نزد افراد زیادی از اهل نقد، علت ضرر زننده است؛ پس اگر نهی از بناء، بر نهی تنزیهی حمل شود، کلام آسان می شود.[46]
دیدگاه دوم: حرمت ساختن بناء بر قبور
بعضی از احناف بنای بر قبور را حرام می دانند.[47]
کشمیری می گوید: بنای بر قبور، کمااینکه آن را اهل این عصر انجام می دهند، مانند قرار دادن گنبد بر قبر، حرام است.[48] بعضی از علمای حنفی بناء با قصد زینت را حرام می دانند. [49]
دیدگاه سوم: جواز بنای بر قبور مشایخ و اولیا
در بین علمای حنفی، بعضی بنای بر قبور اولیا را جایز و بلکه نیکو شمرده اند. برای مثال ملاعلی قاری بر این باور است که سیره سلف در مباح بودن بنای بر قبر مشایخ و علما است و می گوید: به تحقیق، سلف بنای بر قبر مشایخ و علما و مشهوران را مباح دانسته اند تا مردم آنها را زیارت کنند و با نشستن در آنجا استراحت نمایند.[50]
شهاب الدین خفاجی در ذیل آیه 21 سوره کهف می گوید: بودن آن مسجد دلالت بر جواز بنای بر قبور صالحان و مثل آنها می کند؛ کمااینکه کشاف اشاره به آن دارد.[51]
عبد الغنی نابلسی ساخت گنبد بر قبر علما و اولیا را مصداق تعظیم شعائر الهی می داند و معتقد است که این عمل بدعت حسنه است. وی می گوید: در حدیث وارد شده که قبر، یا باغی از باغ های بهشت است، یا حفره ای از آتش؛ در واقع معنایی برای آن نیست، مگر اینکه ارواح مردگان یا در قبورشان صاحب نعمت هستند، یا اینکه عذاب می شوند و آن تنعم یا عذاب به خاطر اتصال ارواح به اجساد پوسیده شده ای است که از دنیا خارج شده اند و آن ارواح، پاکیزه به ایمان و طاعات، یا چرکین به کفر و مخالفت ها هستند؛ بنابراین قبور مومنین، دارای احترام و عظمت است؛ کمااینکه قبل از آن نیز چنین بودند و آنها زنده های محترم و بزرگی هستند؛ پس کسی که عالمی را کوچک بشمارد یا دشمنی با آن عالم، موجب سبک شدن او گردد، کفر ورزیده است؛ کما اینکه فقها به آن تصریح کرده و در این بین، فرقی بین زندگان و مرد گان نیست و احترام در حق آنها (مومنین) واجب است؛ چنان که خداوند تعالی می فرماید: )وَمَنْ یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب(؛[52] و کسی که شعائر خداوند را بزرگ بشمارد، چنین کاری نشانه تقوای دل هاست. شعائر خداوند آن چیز هایی هستند که شعور دارند؛ یعنی خدای تعالی آن را اعلام و آگاه می دارد؛ مثل علما و صالحان، چه زنده باشند چه مرده، و از جمله بزرگ داشت آنها ساخت بناء و قبه بر قبور و ساختن تابوت بر آنها از چوب ضخیم درخت است؛ تا اینکه عامه مردم آنها را کوچک نشمارند و اگرچه این عمل بدعت است؛ پس این عمل، بدعت حسنه است؛ کمااینکه فقها در بزرگی عمامه و بزرگی لباس علما گفته اند که این کار جایز است، تا اینکه عامه، آنها را سبک نشمارند و آنها را احترام کنند؛ اگرچه آن بدعتی است که بر روش سلف نیست.[53]
حقی بعد از نقل کلام نابلسی می گوید: "فالمقصد فیها مقصد حسن".[54]
سمرقندی می گوید: گفته شده بناء بر قبر مرده، زمانی که مرده از مشایخ و علما و سادات باشد مکروه نیست.[55]
وی این مطلب را بیان می کند و رد نمی کند؛ ضمن اینکه مطلب سمرقندی را ابن عابدین شامی[56] و نابلسی[57] نیز بیان می کنند و این قول را می پذیرند.
ابن عابدین هم در باب جواز بنای بر قبور برای صالحان و اولیا می گوید: بعضی فقها قرار دادن چادر و عمامه ها و لباس ها بر قبور را مکروه دانسته اند. در کتاب فتاوی الحجة گفته شده که قرار دادن چادر بر قبور مکروه است؛[58] لیکن ما الان می گوییم، زمانی که قصد تعظیم در دید مردم را داشته باشد تا صاحب قبر را کوچک نشمارند و به هدف جلب خشوع و ادب برای زائرهای غافل، پس آن جایز است. اعمال به نیت انسان برمی گردد، اگرچه بدعت است.
ابن عابدین برای آنکه نشان دهد که این بدعت، بدعت حسنه است و اشکالی ندارد، مثالی غیر از مثال نابلسی می زند و می گوید: آن مثل، قول آنها است که به خاطر احترام خانه خدا بعد از طواف وداع، به پشت راه می روند تا اینکه از مسجد خارج شوند. حتی در منهاج السالکین گفته شده که در این مورد نه سنتِ روایت شده ای و نه اثر حکایت شده ای آمده است و حال، یاران ما این را انجام می دهند.[59]
ملاعلی قاری در شرح حدیث قبه زدن همسر حسن بن حسن و نماز خواندن در آنجا مىگوید: ظاهر این است که زدن قبه به جهت اجتماع دوستان بر قبر او، براى ذکر و قرائت قرآن و حضور اصحاب براى دعا و مغفرت و رحمت بوده است؛ اما حمل فعلش را به صورت بیهوده مکروه کردن؛ کما اینکه ابن حجر کرده که از عمل اهل بیت به دور است.[60]
با تخریب قبور بقیع توسط وهابیت جمعی از علمای حنفی شبه قاره هند در دربار سلطان بن سعود حاضر و به خاطر تخریب آنها اعتراض کردند. شبیر احمد عثمانی به نیابت از آنها خطاب به سلطان بن سعود می گوید: ما هدم قبابِ (گنبدها) را کار صحیحی نمی دانیم.
وی در ادامه، پشیمانی عمربن عبدالعزیز از انهدام خانه عایشه و دستور ساخت دوباره آن را موید عدم صحیح بودن این کار می داند و می گوید: با این توضیح نیز هدفم ترغیب برای ساختن گنبد بر قبرها نیست؛ بلکه مقصودم بیان این مطلب است که موضوع قبور اعاظم در قلوب الناس تأثیر و ارتباط دارد؛ چنان چه از گریه اختیاری عمر بن عبدالعزیز در آن موقع و از ناراحتی مردم جهان اسلام از جنابعالی در این موقع، این مطلب ظاهر است.[61]
سوم: نماز خواندن نزد قبور
سومین مورد از مصادیق مسجد قرار دادن قبور اولیا، نماز خواندن نزد قبور است که به دیدگاه دو گروه پرداخته می شود.
الف: دیدگاه وهابیت
همان طور که اشاره شد، وهابیت نماز خواندن نزد قبور را حرام و از وسایل شرک می دانند.[62]
ب: دیدگاه احناف
در این خصوص بین علمای احناف دو دیدگاه بیان شده است:
دیدگاه اول: کراهت نماز خواندن
قول مشهور در بین احناف بر خلاف وهابیت، کراهت نماز خواندن است و این اختلاف ریشه در اختلاف فقهی احمد حنبل و ابوحنیفه دارد.
عینی در این زمینه می گوید: بدان علما درباره جواز نماز در مقبره اختلاف دارند. احمد به تحریم نماز در مقبره فتوا داده و ثوری و ابوحنیفه و اوزاعی فتوی به کراهت نماز در مقبره داده اند.[63]
دلایل کراهت
۱. به خاطر نهی پیامبر6 از خواندن نماز در مقبره؛[64]
۲. به خاطر حدیث «لعن الله الیهود و النصاری» و شباهت در عمل با آنها؛[65]
طحطاوی می گوید: نماز خواندن در مقبره کراهت دارد؛ زیرا به عمل یهود و نصاری شباهت پیدا می کند. پیامبر6 فرمودند: خداوند بر یهود و نصاری به خاطر مسجد قرار دادن قبرهای پیامبران شان لعن نموده است. خواه بالای آن باشد یا پشتش یا زیرش.
در ادامه مواردی را استثنا می کند که بعداً بیان خواهد شد.[66]
عبدالغنی نابلسی نیز نماز خواندن در کنار مقابر را به خاطر شباهت با یهود مکروه می داند؛ اما در ادامه مواردی را نیز استثنا می کند که بعداً بیان خواهد شد.[67]
۱. از ماجرای عمل همسر حسن بن حسن کراهت فهمیده می شود نه حرمت؛
بدر الدین عینى در شرح صحیح بخاری در ذیل همین حدیث می گوید: وقتى حسن بن حسن بن على درگذشت، همسر او خیمه ای بر قبر او زد و پس از یک سال برداشت. شنیدند که شخصى ندا می دهد، آیا آنچه را که گم کرده بودند پیدا کردند. این قبه ای که روی قبر زده بود به نمازی که در آنجا خوانده بود خللی وارد نکرده است و لازمه آن، گرفتن مسجد نزد قبر است و گاه قبر جهت قبله قرار می گیرد؛ پس کراهت آن زیاد می شود. بخاری آن را دلیل بر کراهت دانسته است و احمد، زدن چادر بر قبر را مکروه می داند.[68]
دیدگاه دوم: جواز خواندن نماز
جمعی از علمای حنفی نماز خواندن در کنار قبور اولیا را جایز می دانند و بر آن دلایلی بیان کرده اند که اشاره می شود.
دلایل جواز نماز خواندن در کنار قبور
۱. همان طور که بیان شد، بعضی از علمای احناف از آیه 21 سوره کهف، جواز مسجد ساختن بر قبور یا در کنار قبور را ثابت کرده اند که از آن جواز، نماز در آن مسجد هم فهمیده می شود؛ برای مثال خفاجی حنفی در ذیل آیه 21 سوره کهف، بعد از بیان جواز ساخت مسجد بر قبور، به جایز بودن نماز در آن بناء تصریح می کند.[69]
۲. دفن حضرت اسماعیل7 در حجر و دفن هفتاد پیامبر بین حجر و زمزم در مسجدالحرام و افضلیت نماز در آنجا.
طحطاوی می گوید: مقابر انبیا (در مورد نماز خواندن در کنار مقابر) استثنا شده؛ پس بعد از اینکه در جهت قبله نباشد، نماز در آن کراهت ندارد؛ چه قبرش باز باشد یا نه؛ زیرا آنها در قبورشان زنده اند. آیا نمی بینی مرقد اسماعیل7 در حجر، زیر ناودان قرار دارد و اینکه بین حجرالأسود و زمزم، قبر هفتاد پیامبر هست؛ سپس آن مسجد با فضیلت ترین مکان برای نماز است؛ به خلاف مقابر غیر انبیا.[70]
کوثرى نیز به نقل از ابى مالکى مىگوید: بناء کردن مسجد کنار قبر انسانى صالح و یا خواندن نماز در مقبره وى، به قصد تبرک به آثار او و قبول شدن دعا در آنجا ایرادى ندارد؛ چراکه قبر اسماعیل7 در مسجدالحرام، کنار کعبه قرار دارد و خواندن نماز در آنجا بهتر از جاهاى دیگر است.[71]
بعضی برای جواز نماز خواندن شرایطی را بیان کرده اند. برای مثال طحطاوی می گوید: نماز در مقبره کراهت دارد، مگر اینکه در او محلی برای نماز باشد که نجس و کثیف نباشد.[72] عبدالغنی نابلسی نیز در دو جا نماز خواندن را جایز می داند. اول آنکه در جایی که برای نماز انتخاب شده قبری نبوده و نجس نباشد. دوم آنکه بین او و قبر فاصله ای باشد که اگر کسی در حال نماز بود و انسانی از جلوی او رد شد، کراهت نداشته باشد؛ در این صورت نیز مکروه نیست.[73]
چهارم: قرائت قرآن نزد قبر
یکی از مواردی که ابن تیمیه و وهابیت، آن را از مصادیق حدیث منع مساجد نزد قبور می دانند، قرائت قرآن نزد قبر است که با دیدگاه احناف مورد تطبیق قرار داده می شود.
الف: دیدگاه وهابیت
ابن تیمیه نظریه پرداز افکار وهابیت می گوید: قرار دادن قرآن ها نزد قبر و تلاوت قرآن در آنجا، برای کسی که قصد قرائت قرآن در آنجا را دارد، بدعت منکری است که هیچ یک از سلف آن را انجام نداده اند؛ چراکه او داخل در معنی قرار دادن مسجد بر قبور است.[74]
ب: دیدگاه احناف
حقی در مورد جواز توزیع قرآن و قرائت آن در کنار قبر می گوید: ملائکه، پیامبر6 را بزرگ می شمارند، ازاین رو زمانی که ببینند به جا گذاشته های آن حضرت در خانه یا شهر یا قبری است، صاحبش را بزرگ می شمارند و عذاب را از او برمی دارند؛ بنابراین زمانی که قرآن بر قبر ها توزیع شود و بر او قرآن تلاوت شود، میت نفع می برد.[75]
ملاعلی قاری از طریق اولویت بر استحباب، قرائت قرآن را اثبات می کند. وی روایتی از پیامبر6 مبنی بر گذاشتن چوب تر بر قبر گنه کار و کم شدن عذاب آنها را نقل می کند و در ادامه می گوید: علما قرائت قرآن نزد قبر را به خاطر این حدیث مستحب می دانند؛ زیرا زمانی که قرآن تلاوت می کنند (از چوب تر) اولی به تخفیف است.[76]
تعدادی از علمای حنفی از جمله ابن همام و ملاخسرو می گویند: علما درباره حکم نشستن قرائت کنندگان کنار قبر، جهت قرائت (قرآن) اختلاف دارند و نظر مختار، عدم کراهت هست.[77]
برهان الدین محمد بخاری و به تبع آن، دیگران می گوید: قرائت قرآن نزد ابوحنیفه مکروه است و نزد محمد[78] مکروه نیست و صدر شهید گفته است که مشایخ ما به قول محمد عمل می کنند. به درستی که قرائت قرآن در مقبره به صورت بلند مکروه است؛ اما اگر ترس دارد مشکلی ندارد و اگرچه تمام کند.[79]
نتیجه گیری
با توجه به آنچه بیان شد یکی از موضوعات اختلافی بین وهابیت و علمای حنفی مسجد قرار دادن قبور اولیا است. این موضوع بر پایه حدیثی است از حضرت رسول6 می باشد که یهود و نصاری را به خاطر مسجد قرار دادن قبور انبیا، مورد مذمت قرار داده است؛ اما چون مصداق عمل یهود و نصاری در حدیث روشن نشده، ابن تیمیه و پیروان او (وهابیت) موارد زیادی را بدون ارائه دلیل، مصداق این حدیث دانسته اند. علمای حنفی مصادیق محدودتری نسبت به وهابیت بیان کرده اند. با بررسی تطبیقی بین افکار وهابیت و احناف در چهار موضوعِ بنای مسجد بر قبور و در جوار قبور، بناء بر قبور، نماز خواندن نزد قبور و قرار دادن قرآن نزد قبر و قرائت نزد قبور، معلوم شد که دیدگاه اکثر علمای حنفی مخالف دیدگاه وهابیت است. در بین احناف، دیدگاه غالب، کراهت این امور و برخی هم جواز است و عده محدودی هم آنها را حرام می دانند؛ بنابراین دیدگاه ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب که سعی کرده اند، حرمت مسجد قرار دادن قبور را به مذهب حنفی هم تسری دهند درست نیست و سخت قابل خدشه است.
منابع
۱. قرآن کریم
۲. ابن عبد الکریم، ناصر، إسلامیة لا وهابیة، بی جا: دارکنوز أشبیلیة، 1425ق.
۳. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضرة الفقیة، قم: دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
۴. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری لابن تیمیة، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1408ق.
۵. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مدینه: مجمع الملک فهد، 1416ق.
۶. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، تحقیق: عاصم بن عبدالله القریوتی، عمان: مکتبة المنار، چاپ اول، 1403ق.
۷. ابن حنبل شیبانی، احمد بن محمد، مسند الإمام احمد بن حنبل، مصر: مؤسسة قرطبة، بی تا.
۸. ابن همام، کمال الدین محمد، شرح فتح القدیر، بیروت: دارالفکر، بی تا.
۹. ابن عابدین، محمد، العقود الدریة فی تنقیح الفتاوی الحامدیة، بی جا: دارالمعرفة، بی تا.
۱۰. ابن عابدین، محمد، رد المحتار علی الدر المختار، بیروت: دارالفکر، 1421ق.
۱۱. ابن عبدالوهاب ، محمد، مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، محقق: إسماعیل بن محمد الأنصاری، ریاض: جامعة الأمام محمد بن سعود، بی تا.
۱۲. ابن نجیم، زین الدین بن ابراهیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، بی جا: دارالکتاب الإسلامی، بی تا.
۱۳. افغانی، شمس الدین سلفی، جهود علماء الحنفیة فی إبطال عقاید القبوریة، ریاض: دارالصمیعی، چاپ اول، 1416ق.
۱۴. آلبانی، ناصرالدین، احکام جنایز، مترجم: عبدالله ریگی احمدی، زاهدان: حرمین، چاپ اول، 1383ش.
۱۵. آلوسی، نعمان بن محمود، جلاء العینین فی محاکمة الأحمدین، بی جا: مطبعة المدنی، 1401ق.
۱۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر، تعلیق: مصطفى دیب البغا، بیروت: دارابن کثیر، چاپ سوم، 1407ق.
۱۷. ابن انس، مالک، موطأ الإمام مالک، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، مصر: دارإحیاء التراث العربی، بی تا.
۱۸. بن باز، عبدالعزیز بن عبدالله، فتاوی نور على الدرب، المحقق: عبد الله بن محمد الطیار - محمد بن موسى بن عبد الله الموسى، ریاض: مدار الوطن للنشر، چاپ اول، 1430ق.
۱۹. ابن مازه بخاری، محمود بن احمد، المحیط البرهانی فی الفقة النعمانی، تحقیق: عبدالکریم سامی الجندی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول ، 1424ق.
۲۰. حقی، اسماعیل بن مصطفى، روح البیان، بیروت: دارالفکر، بی تا.
۲۱. خفاجی، شهاب الدین احمد، عنایة القاضی و کفایة الراضی على تفسیر البیضاوی، بیروت: دارصادر، بی تا.
۲۲. رازی، محمد بن ابی بکر، تحفة الملوک، تحقیق: عبدالله نذیر احمد، بیروت: دارالبشائر الإسلامیة، چاپ اول، 1417ق.
۲۳. زیلعی، فخرالدین، تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق وحاشیة الشِّلْبِی، قاهرة: المطبعة الکبرى الأمیریة، چاپ اول، 1313ق.
۲۴. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، بیروت: دارالمعرفة، 1414ق.
۲۵. سمرقندی، محمد بن احمد، تحفة الفقهاء، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1414ق.
۲۶. سمرقندی، ناصرالدین، جامع الفتاوی، بی جا: جامعه الملک سعود، 1161ق.
۲۷. سنامی، عمر بن محمد، نصاب الاحتساب، مکه: الطالب الجامعی، چاپ اول، 1406ق.
۲۸. سندی، محمد بن عبد الهادی، حاشیة السندی على النسائی، تحقیق: عبدالفتاح أبوغدة، حلب: مکتب المطبوعات الإسلامیة، چاپ دوم، 1406ق.
۲۹. سهارنپوری، خلیل احمد، ترمذی، سید عبدالشکور، عقاید اهل سنت والجماعت در رد وهابیت و بدعت (ترجمه المهند علی المفند و خلاصه عقاید علمای دیوبند با تاییدات جدیده)، ترجمه: عبدالرحمن سربازی، چابهار: مدرسه عربیه اسلامیه چابهار، چاپ اول،1370ش.
۳۰. سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، أسماء المدلسین، محقق: محمود محمد محمود، بیروت: دارالجیل، چاپ اول، بی تا.
۳۱. شرنبلالی، حسن بن عمار، مراقی الفلاح شرح متن نور الإیضاح، تحقیق: نعیم زرزور، بی جا: المکتبة العصریة، چاپ اول، 1425ق.
۳۲. صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت: المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق.
۳۳. صنعانی، محمد بن اسماعیل، سبل السلام، بی جا: دارالحدیث، بی تا.
۳۴. صنعانی، محمد بن اسماعیل، شوکانی، محمد بن علی، تطهیر الاعتقاد عن أدران الإلحاد ویلیة شرح الصدور فی تحریم رفع القبور، محقق: عبدالمحسن بن حمد العباد البدر، ریاض: مطبعة سفیر، چاپ اول، 1424ق.
۳۵. طحطاوی، احمد بن محمد، حاشیة الطحطاوی على مراقی الفلاح، تحقیق: محمد عبدالعزیز الخالدی، بیروت: دارالکتب العلمیة چاپ اول، 1418ق.
۳۶. عثمانی، شبیر احمد، فتح الملهم، تعلیقات: محمد رفیع عثمانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1426ق.
۳۷. عثمانی، محمد شفیع، معارف القرآن، مترجم: محمد یوسف حسین پور، تربت جام: شیخ الاسلام احمد جام، چاپ دوم، 1381ش.
۳۸. عینى، بدر الدین، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، بی تا.
۳۹. فوزان، صالح بن فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، بی جا: مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1423ق.
۴۰. قاری، علی بن محمد، زیارت القبر المکرم، بی جا: مکتبة جامعة ملک سعود، بی تا.
۴۱. قاری، علی بن محمد، شرح الشفا، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق.
۴۲. قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح، بیروت،: دارالفکر، چاپ اول، بی تا.
۴۳. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، بی تا.
۴۴. کاسانی حنفی، أبو بکر بن مسعود، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1406ق.
۴۵. هیئت کبار العلماء، فتاوى اللجنة الدائمة، گردآوری: احمد بن عبدالرزاق الدویش، ریاض: رئاسة إدارة البحوث العلمیة والإفتاء، الإدارة العامة للطبع، بی تا.
۴۶. کشمیری، محمد انور شاه، العرف الشذی، شرح سنن الترمذی، تصحیح: محمود شاکر، بیروت: دارالتراث العربی، چاپ اول، 1425ق.
۴۷. کوثری، محمد زاهد، مقالات الکوثری، کویت: المکتبةالمعروفیه،چاپ چهارم، 1432ق.
۴۸. لکنوی، محمد عبد الحی بن محمد، التعلیق الممجد على موطأ محمد، تحقیق: تقی الدین ندوی، دمشق: دارالقلم، چاپ چهارم، 1426ق.
۴۹. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ: دوم، 1403ق.
۵۰. محدث دهلوی، عبدالحق، اشعة اللمعات، تصحیح و تنظیم: عبدالمجید مرادزهی، زاهدان: فاروق اعظم، 1389ش.
۵۱. مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، تحقیق: غلام نبی التونسی، پاکستان: مکتبة الرشدیة، 1412ق.
۵۲. مغلطای، علاء الدین، شرح سنن ابن ماجه، تحقیق: کامل عویضة، عربستان: مکتبة نزار مصطفى الباز المملکة العربیة السعودیة، 1419ق.
۵۳. ملاخسرو، محمد بن فرامرز، درر الحکام شرح غرر الأحکام، بی جا: دارإحیاء الکتب العربیة، بی تا.
۵۴. نابلسی، عبدالغنی، کشف النور عن أصحاب القبور، استانبول: مکتبة الحقیقة، 1406ق.
۵۵. نجم الدین حنفی، ابراهیم بن علی، تحفة الترک فیما یجب أن یعمل فی الملک، محقق: عبدالکریم محمد مطیع الحمداوی، بی جا:چاپ دوم، بی تا.
[1]. الدویش، احمد بن عبدالرزاق، فتاوى اللجنة الدائمة، ج1، ص340.
[2]. «فَإِنَّ مِنْ أُصُولِ الشِّرْکِ بِاَللَّهِ اتِّخَاذُ الْقُبُورِ مَسَاجِد»؛ (ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج5، ص290).
[3]. افغانی، شمسالدین، جهود علماء الحنفیة فی إبطال عقائد القبوریة، ج3، ص1622؛ ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج27،ص160 و 488.
[4]. ابنعبدالوهاب، محمد، مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، ص292.
[5]. «لَعَنَ اللَّهُ الْیَهُودَ وَالنَّصارى إتَّخَذُوا قُبورَ أنْبیائِهِمْ مَسْجِدا» (بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر، ج1، ص468)؛ (نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج1، ص376).
[6]. ابنانس، مالک، موطأ الإمام مالک، ج2، ص892.
[7] . نیشابوری، مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم، ج1، ص377؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج80، ص 313.
[8]. «لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِی قِبْلَةً وَ لَا مَسْجِداً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَ الْیَهُودَ حِینَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ»؛ (ابنبابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیة، ج1، ص178).
[9]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر، ج3، ص1406.
[10]. ابنحنبل شیبانی، أحمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج1، ص229.
[11]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج3، ص43-44؛ ابنعبدالوهاب، محمد، مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، ص292؛ فوزان، صالح بن فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ج2، ص295.
[12]. آلبانی، ناصرالدین، احکام جنایز، ص164.
[13]. ابنعبدالوهاب، محمد، مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، ص292؛ فوزان، صالح بن فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ج2، ص295؛ آلبانی، ناصرالدین، احکام جنایز، ص164.
[14]. صنعانی، محمد بن اسماعیل، سبل السلام، ج1، ص153.
[15]. فوزان، صالح بن فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ج2، ص295.
[16]. آلبانی، ناصرالدین، احکام جنایز، ص164.
[17]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج5، ص290.
[18]. همان، ج3، ص44-43.
[19]. همان
[20]. همان.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23] . محدث دهلوی، عبدالحق، اشعه اللمعات، ج3، ص239. العینی، بدر الدین، عمده القاری شرح صحیح البخاری،ج4، ص174.
[24] . عثمانی، شبیر احمد، فتح الملهم، ج4، ص26.
[25] . همان.
[26]. قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح، ج2، ص600؛ قاری، علی بن محمد، شرح الشفاء، ج2، ص158 – 151؛ عثمانی، شبیر احمد، فتح الملهم، ج4، ص26.
[27] . قاری، علی بن محمد، زیارت القبر المکرم، ص8.
[28] . ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج27، ص160.
[29] . همان، ص488.
[30] . ابنعبدالوهاب، محمد، مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، ص292.
[31] . صنعانی، محمد بن اسماعیل، سبل السلام، ج1، ص153.
[32]. عینی، بدرالدین، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص174؛ مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، ج6، ص24؛ لکنوی، محمد عبدالحی، التعلیق الممجد علی موطا محمد، ج2، ص128؛ کشمیری، محمد انور شاه، العرف الشذی شرح سنن الترمذی، ج2، ص58؛ عثمانی، محمد شفیع، معارف القرآن، ج8، ص358-357.
[33]. سندی، محمد بن عبدالهادی، حاشیة السندی علی النسائی، ج4، ص95-94.
[34]. محدث دهلوی، عبدالحق، اشعة اللمعات، ج3، ص239.
[35]. خفاجی، شهاب الدین احمد، عنایة القاضی و کفایة الراضی علی تفسیر البیضاوی، ج6، ص86.
[36]. عثمانی، شبیر احمد، فتح الملهم، ج4، ص26.
[37]. فوزان، صالح بن فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ج2، ص295.
[38]. هیئت کبار العلماء، فتاوی اللجنة الدائمة، ج1، ص340.
[39]. افغانی، شمسالدین سلفی، جهود علماء الحنفیة فی إبطال عقاید القبوریة، ج3، ص1634.
[40]. ابنعبدالکریم، ناصر، إسلامیة لا وهابیة، ص221؛ صنعانی، محمد بن اسماعیل، تطهیر الاعتقاد، ص 35؛ «وکیع از سفیان و او از حبیب، او هم از ابووائل و او از ابىالهَیّاج نقل مىکنند که على بن ابیطالب7 به من فرمود: آیا تو را برنینگیزم بهکارى که رسول خدا6 مرا بدان برانگیخت؟ و آن اینکه از هیچ تمثالى نگذرى، مگر اینکه آن را نابودسازی و از هیچ قبرِ برآمدهاى عبور نکنى، مگر اینکه آن را مساوى و مسطّح گردانى»؛ (نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج3، ص61).
[41]. «کَرِهَ أَبُو حَنِیفَةَ الْبِنَاءَ عَلَى الْقَبْرِ»؛ (کاسانی حنفی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج1، ص320)؛ (سمرقندی، محمد بن احمد، تحفة الفقهاء، ج1، ص256).
[42]. رازی، محمد بن ابی بکر، تحفه الملوک، ص115؛ «قاضی ثناءالله مظهری نیز بعد از بیان احادیث منع بناء آنها را حمل بر کراهت میکند»؛ (مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، ج6، ص24).
[43]. قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح، ج3، ص1216.
[44]. ابنعابدین، محمد، ردالمحتار على الدر المختار، ج6، ص379.
[45]. حبیب بن ابیثابت اهل تدلیس است. سیوطی، عبدالرحمن بن أبیبکر، أسماء المدلسین، ص36؛ ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، ص37.
[46]. کوثری، محمد زاهد، مقالات الکوثری، ص127.
[47]. آلوسی، نعمان بن محمود، جلاء العینین فی محاکمه الاحمدین، ص596؛ حنفی، ابراهیم بن علی، تحفة الترک فیما یجب أن یعمل فی الملک، ص90.
[48]. کشمیری، محمد انور شاه، العرف الشذی شرح سنن الترمذی، ج1، ص322.
[49]. ابنعابدین، محمد، رد المحتار علی الدر المختار، ج6، ص379؛ طحطاوی، أحمد بن محمد، حاشیة الطحطاوی علی مراقی الفلاح، ج1، ص611.
[50]. قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح، ج3، ص1217.
[51]. خفاجی، شهاب الدین احمد، عنایة القاضی و کفایة الراضی علی تفسیر البیضاوی، ج6، ص86.
[52]. سوره حج، آیه 32.
[53]. نابلسی، عبدالغنی، کشف النور عن اصحاب القبور، ص12.
[54]. حقی، اسماعیل بن مصطفی، روح البیان، ج3، ص400.
[55]. سمرقندی، ناصرالدین، جامع الفتاوی، ص10.
[56]. ابنعابدین، محمد، رد المحتار علی الدر المختار، ج2، ص237.
[57]. نابلسی، عبدالغنی، کشف النور عن اصحاب القبور، ص12.
[58]. ابنعابدین، محمد، العقود الدریة فی تنقیح الفتاوى الحامدیة، ج2، ص325-324.
[59]. ابنعابدین، محمد، العقود الدریة فی تنقیح الفتاوى الحامدیة، ج2، ص325-324؛ ابنعابدین، محمد أمین، رد المحتار على الدر المختار، ج6، ص363.
[60]. قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح، ج3، ص1249.
[61]. سهارنپوری، خلیل احمد، ترمذی، سید عبدالشکور، عقاید اهل سنت و الجماعت دررد وهابیت و بدعت، ص60-58.
[62]. فوزان، صالح بن فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ج2، ص295.
[63]. عینی، بدرالدین، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173؛ مغلطای، علاءالدین، شرح سنن ابنماجه، ص1243.
[64]. شرنبلالی، حسن بن عمار، مراقی الفلاح شرح متن نور الایضاح، ج1، ص130؛ کاسانی حنفی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج1، ص320.
[65]. سرخسی، محمد بن أحمد، المبسوط، ج1، ص206؛ سمرقندی، محمد بن احمد، تحفة الفقها، ج1، ص257.
[66]. طحطاوی، أحمد بن محمد، حاشیة الطحطاوی علی مراقی الفلاح، ص357-356.
[67]. نابلسی، عبدالغنی، کشف النور عن اصحاب القبور، ص12.
[68]. عینی، بدرالدین، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج8، ص134.
[69]. خفاجی، شهابالدین، عنایة القاضی و کفایة الراضی علی تفسیر البیضاوی، ج6، ص86.
[70]. طحطاوی، أحمد بن محمد، حاشیة الطحطاوی علی مراقی الفلاح، ص357-356.
[71]. کوثری، محمد زاهد، مقالات الکوثری، ص128-127.
[72]. طحطاوی، أحمد بن محمد، حاشیة الطحطاوی على مراقی الفلاح، ص357-356.
[73]. نابلسی، عبدالغنی، کشف النور عن اصحاب القبور، ص15.
[74]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج24، ص302 – 301؛ «بنباز نیز به همین مطلب اشاره دارد»؛ (بنباز، عبدالعزیز بن عبدالله، فتاوی نور على الدرب، ج14، ص219).
[75]. حقی، اسماعیل بن مصطفی، روح البیان، ج3، ص259.
[76]. قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح، ج1، ص376.
[77]. ابنهمام، کمالالدین محمد، شرح فتح القدیر، ج2، ص142؛ ملاخسرو، محمد بن فرامرز، درر الحکام شرح غرر الاحکام، ج1، ص168.
[78]. محمد شیبانی شاگرد ابوحنیفه است.
[79]. ابنمازه بخاری، محمود بن أحمد، المحیط البرهانی فی الفقه النعمانی، ج5، ص 311؛ رازی، محمد بن ابیبکر، تحفة الملوک،ص283؛ زیلعی، فخرالدین، تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق و حاشیة الشلبی، ج1، ص246؛ سنامی، عمر بن محمد، نصاب الاحتساب، ص181؛ ابننجیم، زینالدین بن ابراهیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ج8، ص235.