پرسمان مذاهب (31)؛ سلسله مباحث استاد توحیدی

سوال
سؤال اول: آیا اینکه ابن تیمیه مدعی است شیعیان همانند یهودیان کتاب آسمانی خود را تحریف کرده اند و همچنین در ازدواج مهریه ندارند صحیح است؟
سوال دوم : دیدگاه شیعه درباره صحابه چیست؟ آیا شیعیان جز تعداد اندکی از صحابه بقیه را مرتد می داند؟
سؤال سوم: حدیث «أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم»[1] آیا دلالت بر عصمت صحابه می کند؟
سؤال چهارم: آیا ممکن است که در حضور صحابه ای که جان و مال خودشان را فدای دین خدا کردند با دختر پیامبر مکرم اسلام آن گونه بدرفتاری شود و آنها ساکت بمانند؟
سؤال پنجم: یک شبهه ای را برخی شبکهها مطرح میکنند که حضرت علی (علیهالسلام) به خواستگاری دختر ابوجهل رفتند و این خبر وقتی به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) رسید حضرت خیلی ناراحت شدند، آیا این جریان در کتب شیعه است؟
سؤال ششم: آیا اینکه برخی از فرزندان امام علی (علیهالسلام) هم نام به خلفا بوده است به این معنی است که هیچ اختلافی میان حضرت علی (علیهالسلام) و ایشان نبوده است؟
[1] . علامه مجلسی، بحار الأنوار , ج۲۳, ص۱۵۶.
پاسخ
پاسخ سوال اول:
ابن تیمیه فردی است که در زمان خودش اختلافات فراوانی میان مسلمانان ایجاد کرد، به حدی که عالم و قاضی اهل سنت هم دستور زندانی او را صادر کرد، مدتی در زندان بود، او را رها کردند، به امید اینکه شاید از سخنان اختلاف افکنانه خود دست بردارد ولی بعد از مدتی متوجه شدند باز هم همانگونه سخنان را تکرار میکند. دیگر بار او را به زندان افکندند، چندین بار این موضوع تکرار شد و آخرین بار دیگر او را رها نکردند تا اینکه در زندان از دنیا رفت.
ابن تیمیه مذاهب اسلامی اعم از تشیع و مذاهب اهل سنت را متهم کرده و نسبتهای خلاف واقع به آنها داده است. از جمله نسبتهایی که به شیعه داده است اینکه یهودیها تورات را تحریف کردند و شیعیان هم همانند آنها قرآن را تحریف نمودند. اگر شیعیان قرآنی را کم و زیاد کردند یک نسخه او را معرفی کنید، کجاست آن قرآنی که آیاتی اضافه بر قرآن موجود در دست عموم مسلمانان دارد؟ اگر قرآنی دارد که آیات و سورههایی کم دارد آن را معرفی کنید، کجاست؟ در کدام شهر است؟ کجا چاپ میشود؟ در کدام کتابخانه و موزه است؟ دروغ بسیار واضحی است، خب یک سری افراد هم اعتماد به سخنان افرادی مثل ابن تیمیه میکنند، باورشان نمیشود که او نسبتهای خلاف واقع و کاملا دروغ میدهد، همچنان که مینویسد: یهودیها برای زن مهریه قرار نمیدادند:
«وکذلک الرافضه»[1]
شیعیان هم همچنین برای زن مهریه قرار نمیدهند. آیا عزیزانی که با شیعیان مرتبط هستند، برادران اهل سنتی که در ایران و غیر ایران هستند، آیا نمیبینند که هر شیعهای که ازدواج میکند حتما مهریه قرار میدهند و امروز علمای شیعه بیشترین سفارششان این است که انقدر مهریهها را سنگین نکنید، ابن تیمیه میگوید که اصلا هیچ مهریهای قرار نمیدهند.
کتابهای فقه شیعه فراوان است، از کتابهایی که هزار و خردهای سال قبل نوشته شده است، تا کتابهای امروز، کدام یک از اینها گفته اند که در ازدواج مهریه لازم نیست؟
دروغهای ابن تیمیه به یکی دو تا و پنج تا و ده تا خلاصه نمی شود. یک سری افراد دنبال خط ابن تیمیه هستند و دائم روی نکات اختلافی انگشت میگذارند. اینها گاهی از اوقات از بزرگان دین و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) که مورد احترام شیعه و اهل سنت هستند بسیار سبک و سخیف نام میآورند تا در مقابل شیعیان را هم تحریک کنند، آنها هم احیانا برخوردهای نامناسبی کنند و اهداف دشمن در ایجاد اختلاف و جنگ و درگیری در امت اسلام تحقق پیدا کند.
البته ما این را توجه داریم، هر قدر هم که دیگران این گونه برخورد کنند و به بزرگان دین اهانت کنند، به شخصیتهای ما، هرگز ما مقابله به مثل نخواهیم کرد و وظیفه ما این است که به آیه شریفه عمل کنیم که فرمود:
«وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»[2]
پاسخ سوال دوم:
ما معتقدیم ملهرکس ایمان، عمل صالح و تقوایش بیشترباشد، نزد خداوند عزیزتر است:
«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»[3]
نفرموده است:
ان اکرمکم عندالله من رای رسول الله
گرامی ترین شما فقط افرادی هستند که پیامبر خدا را دیده باشند.
البته مسلمانانی که پیامبر را دیده اند افتخار بزرگی نصیبشان شده است ولی صرف دیدن پیامبر کفایت نمیکند. شیعیان بر اساس قرآن معتقدند اگر تقوای یک نفر از تقوای برخی مسلمانان که زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بوده اند بیشتر باشد، او نزد خداوند عزیزتر است و ما آن کسی را که با تقواتر است را بهتر میدانیم.
ما دعا گوی آنها هستیم که در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در راه اسلام فداکاری کردند. در مفاتیح الجنان معروف ترین کتاب دعای شیعه ، صلواتی بر اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمده است:
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیِّینَ ، وَتَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِینَ ، وَعَلَى آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ ، وَأَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِینَ».
همانگونه که امام سجاد (علیهالسلام) در صحیفه سجادیه برای آنها دعا میکند ما هم دعاگوی آنها هستیم و به زیارت آنها میرویم. آیا ممکن است که مسلمانی افرادی را مرتد بداند و تلاش کند به زیارت قبر او برود؟ در حالیکه وهابیون شیعیان را به خاطر زیارت صحابهای اذیت میکنند.
البته اصحابی که طبعا برگزیده هستند و دقیقا در خط پیامبر (صلی الله علیه وآله) هستند، بر اینها صلوات میفرستیم. در حالی که در کتب حدیثی برادران اهل سنت برخورد نکردم که مطلبی باشد که پیامبر دستور به صلوات بر اصحاب داده باشند.
از سوی دیگر همانگونه که در قرآن کریم یک سری آیات از مسلمانان زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) مدح کرده است، یک سری آیات هم انتقاداتی را مطرح کرده است، همانگونه که آیه داریم:
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ»[4]
برخی از مومنین با عهدی که با خدا بستند، صادقانه رفتار کردند و پایبند بودند و عمل کردند و در راه خدا شهید شدند.
همانطور از جهاد نکردن عدهای از صحابه هم انتقاد میکند و میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»[5]
شما را چه شده است؟ وقتی به شما گفته میشود در راه خدا حرکت کنید و به جهاد بروید، نمیروند. به زمین سنگینی میکنید، یعنی مثل شی سنگین که از جایش تکان نمیخورد از جای خود تکان نمیخورید، بعد میفرماید: آیا شما راضی شدید به زندگی دنیا به جای آخرت؟
یعنی اگر شما صحابه به جهاد نروید دیگر انتظار زندگی خوب آخرت را نداشته باشید.در حالی که این بهرههای زندگی دنیا در مقایسه با آخرت چیزی نیست الا اندک. و در آیه بعد یک مقداری تهدید را شدیدتر میکند، میفرماید:اگر شما صحابه به میدان جهاد نروید، خدا شما را عذابی دردناک میکند. به جای شما افراد دیگری میآورد که آنها دیگر از جنگ و جهاد نترسند. شما هیچ ضرری به خدا نخواهید زد. خدا قدرت دارد که افراد دیگری را بیاورد که مانند شما نباشند، از جهاد فرار نکنند. در آیه بعد هم اشاره میفرماید که خیال نکنید اگر شما به جهاد نروید و پیامبر خدا را کمک نکنید این دین خدا شکست میخورد، اگر شما صحابه، پیامبر را کمک نکنید این را توجه داشته باشید، خداوند پیامبر (صلی الله علیه وآله) را کمک کرد آن موقعی که تک و تنها بود و تنها یک نفر همراه حضرت بود و حضرت به خاطر فشارها و نقشههای مشرکین مکه مجبور شدند از مکه به دستور الهی هجرت کنند، در غار بودند، یک نفر همراه حضرت بود، آنجا که هیچکس نبود خدا ببینید چگونه پیامبرش را کمک کرد.
شیعیان میگویند ما از جمع بین این آیات این نتیجه را میگیریم که همانگونه که صحابی بسیار با وفا بودند و برای آنها دعا میکنیم و صلوات میفرستیم و زیارتشان میکنیم افرادی هم بودند که زیاد مثبت نبودند و احیانا دستور جهاد داده میشد نمیرفتند.
اما اینکه میگویند در برخی کتب حدیثی شیعه واژه ارتداد در مورد صحابه به کار رفته است مانند:
«ارتد الناس بعد رسول الله الا سبعة»[6]
غیر از هفت نفر همه مردم بعد از رسول الله مرتد شدند.
مشابه این عبارت در صحیح بخاری هم وجود دارد:
«إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا على أَدْبَارِهِمْ القهقری رَهْطٌ من أَصْحَابِی فَأَقُولُ یا رَبِّ أَصْحَابِی لَا عِلْمَ لک بِمَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا على أَدْبَارِهِمْ القهقری»[7]
گروهی از اصحاب من مرتد شده اند که اینها را از حوض کوثر دور میکنند. روز قیامت میگویم خدایا اینها اصحاب من بودند.
«فلا أُرَاهُ یَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»[8]
و با من باقی نمیمانند مگر افرادی همانند گله بدون چوپان، گلهای که چوپان نداشته باشد پراکنده است، دو تا اینجاست و سه تا جای دیگر.
شارحین صحیح بخاری هم فرمودند که معنای این جمله این است که باقی نمیماند الا قلیل.
اختلاف افکنان به گونه ای این حدیث را مطرح می کنند که گویا فقط شیعه این روایت را نقل کرده است.
اما جواب حلی هم این است که ارتداد از نظر واژه عربی، به معنای برگشتن است، از چه چیز برگشتند؟ آیا از اصل اسلام برگشتند که احکام مرتد باید بر آنها جاری شود؟ شیعه چنین چیزی نگفته است، اگر فرضا سند این روایات درست باشد و از ناهماهنگی الفاظ آنها هم چشم پوشی کنیم علمای شیعه تفسیر میکنند که از بیعتی که در غدیر نمودند عدهای برگشتند.
من نخواستم وارد بحث صحابه شوم فقط این مقدار که بدانیم اینها میخواهند ایجاد دشمنی و عداوت کنند.
پاسخ سؤال سوم:
البته کسی قائل به عصمت عموم صحابه نیست، و آنچه که غالب برادران اهل سنت مطرح میفرمایند این است که میگویند عموم اینها عادل بوده اند و اگر خطاها و اشتباهاتی صادر شده بعد توبه کردند و مشمول رحمت خداوند و مغفرت خداوند شده اند. البته برخی مثل تفتازانی در کتاب شرح مقاصد این نظر را قبول نمی کند و میگویند این نظریهای که عدهای که فرمودند که همه صحابه عادل هستند، یک نظر مصلحتی بوده نه اینکه واقعیت این چنین باشد.
اما حدیثی که فرمودید، تعداد زیادی از بزرگان اهل سنت فرموده اند از نظر سند اعتباری ندارد، حدیث ضعیفی است. شمس الدین محمد ذهبی از بزرگترین محدثین و علمای اهل حدیث است در «میزان الاعتدال» در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمی می نویسد:
«ومن بلایاه عن وهب بن جریر عن أبیه عن الأعمش عن أبی صالح عن أبی هریرة عن النبی أصحابی کالنجوم من اقتدى بشیء منها اهتدى»[9]
از بلیههایی که این فرد درست کرد این حدیث «أصحابی کالنجوم من اقتدى بشیء منها اهتدى» بود.
علت اینکه آقای ذهبی این تعبیر را هم میکند، شاید وجهش این باشد که ما میبینیم برخی از صحابه موضع گیریهای کاملا متضادی داشته اند و در برخی جنگها مثل جنگ جمل و صفین و نهروان با یکدیگر جنگیدند و شمشیر به فرق یکدیگر زده اند، شاید در ذهن آقای ذهبی این بوده که چطور میشود که ما بگوییم همه اینها هدایت هم هستند، یعنی هم کسانی که در لشکر حضرت علی (علیهالسلام) هستند هدایت شدند و راه خدا همین است که از حضرت علی (علیهالسلام) دفاع کنند، هم آن افرادی هم که به جنگ حضرت علی (علیهالسلام) آمدند و اگر دستشان میرسید حضرت را به شهادت میرساندند. چگونه میشود دو چیز که ضد یکدیگر است و با هم تضاد و تناقض دارد بگوییم هر دو راه خداست؟
پاسخ سؤال چهارم:
ما اصلا دوست نداریم که وارد مسائل اختلافی و تنش زا بشویم اما در حدی که شما فرمودید، کوتاه پاسخ می دهم. شیعیان میگویند مسلمانانی جان و مالشان را فدای پیامبر میکردند، گاهی اوقات همانند جنگ احد پیامبر را تنها گذاشتند. بخاری در ذیل آیه
«إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ»[10]
در کتاب التفسیر صحیح بخاری میگوید در جنگ احد جز 12 نفر همه صحابه فرار کردند:
«ولم یَبْقَ مع النبی غَیْرُ اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا»[11]
پیامبر در میان دشمنان بودند، فقط 12 نفر از صحابه باقی ماندند. برخی علمای شیعه میگویند وقتی که افرادی پیامبر را در میان دشمنان تنها میگذارند خب ممکن است یک موقعی دختر پیامبر را هم همینطور تنها بگذارند، استبعادی ندارد.
پاسخ سؤال پنجم:
شیعیان میگویند این روایت از زبان چه کسی نقل شده است؟ این مطلب را فقط شخصی به نام مسور بن مخرمه نقل میکند در حالیکه
اولا سنش در آن زمان چقدر بوده است، علمای اهل سنت در کتابهایی مثل العصابة، الاستیعاب، اسد الغابه که شرح حال اصحاب پیامبر و مسلمانان زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) است عموما اتفاق نظر دارند که این فرد دو سال بعد از هجرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) تازه به دنیا آمده است، یعنی زمانی که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) از دنیا رفتند تازه ایشان 8 سال داشته است. چگونه ممکن است که این موضوع را هیچکس نفهمد و نقل نکند الا فقط این بچه، که این بچه هم مشخص نیست که آن زمانی که این اتفاق افتاده است 3-4 یا 5 سالش بوده است، و بعد عدهای میگویند به دنبال این قضیه پیامبر (صلی الله علیه وآله) به مسجد آمدند و سخنرانی کردند که من اجازه نمیدهم که اینها دخترشان را به حضرت علی (علیهالسلام) بدهند، یا مثلا حضرت علی (علیهالسلام) باید دختر من را طلاق بدهند و الا نباید سراغ دختر ابوجهل بروند. این سخنرانی را هیچکس جز همین بچهای که معلوم نیست آن موقع چند سالش است نقل نکرده است، نه این خواستگاری را کسی دیده و فهمیده و نه این سخنرانی را کسی نقل کرده است.
ثانیا: ؟ فرضا اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) بخواهند تذکر بدهند یک کلمه به حضرت علی (علیهالسلام) میگویند، لازم نیست که به مسجد بیایند، مگر حضرت علی (علیه السلام) به حرف پیامبر (صلی الله علیه وآله) گوش نمیدادند؟
ثالثا: حالا این مسور چه کسی است؟ از نظر فکری کیست؟ این مسور بعدا که بزرگ شده بود از دشمنان حضرت علی بود جزو طرفداران بسیار جدی معاویه بود به حدی که برخی از علمای اهل سنت نوشته اند وقتی که اسم معاویه می آمد برای معاویه صلوات میفرستاد:
فلم أسمع المسور ذکر معاویة إلا صلى علیه»[12]
کسی که اینقدر طرفدار معاویه که با حضرت علی (علیهالسلام) جنگیده و در صدد از بین بردن ایشان و به شهادت رساندن بوده، می باشد اگر علیه حضرت علی (علیه السلام) چیزی را نقل کرده است، آیا این مورد قبول است؟ علمای اهل سنت در علم رجال میفرمایند اگر یک کسی درباره یک راوی که با او دشمنی داشته نظر منفی بدهد، نظر منفی او را قبول نمیکنیم، اصطلاحا میگویند جرحش از روی عداوت بوده است. با او دشمن بوده و به خاطر دشمنی که داشتند هر چه بگوید قبول نمیکنیم، بر این اساس میگویند مثلا آقای سفیان ثوری نسبت به امام ابوحنیفه نظر بسیار تند و اهانت آمیزی داشته است ولی میگویند احتمالا با ابوحنیفه دشمنی داشته است لذا حرفش قبول نیست، هر چند آقای بخاری نقل فرمودند که آقای سفیان ثوری تعبیر نامناسب و زشتی را درباره امام ابوحنیفه به کار برد، اما خب در کتابها مثل کتاب «الرفع والتکمیل» که یکی از بزرگان اهل سنت حنفی نوشتند ایشان فرمودند خیلی از این حرفهایی که عدهای گفتند از روی عداوت و دشمنی بوده است، حرف دشمن را درباره مخالفش قبول نمیکنیم.
حالا چطور حرف کسی که این قدر طرفدار معاویه و دشمن حضرت علی (علیهالسلام) بوده را قبول کنیم، آن هم چیزی ادعا میکند که حضرت خواستگاری کردند و هیچکس نفهمیده جز او و به دنبالش پیامبر یک سخنرانی کردند که هیچکس نشنیده و هیچ فردی جز این فرد نقل نکرده است.
علمای شیعه برخی نوشته اند که یک فردی به قصد اینکه ایجاد ناراحتی کند به حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) گفت که حضرت علی چنین کردند، که بعد حضرت علی (علیهالسلام) به پیامبر فرمودند به خدایی که شما را مبعوث کرده است نه تنها چنین کاری نکردم، فکر این مساله را هم نکردم، خب طبیعی است که حضرت علی (علیهالسلام) با وجود حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)، بهترین زن عالم، سیدة نساء العالمین، سیدة نساء اهل الجنة ، فکر این مساله را هم نکنند. در کتب شیعه به این صورت نقل شده است، که یک بدبختی میخواست به این وسیله ایجاد فتنه کند.
پاسخ سؤال ششم:
این موضوع که نظر حضرت علی (علیهالسلام) با خلفای قبل از خودشان هماهنگ یا مخالف بوده است از حوزه بحث ما خارج است و اصلا به آن ورود نمی کنیم. ولی از نظر استدلال این گونه استدلال کردن طبعا استدلالهای سستی است، اینگونه نیست که هرکس نام کسی را روی فرزندش گذاشت حتما هم نظر اوست، بزرگان اهل سنت و یک سری روات اهل سنت نامشان یزید است، دهها عالم اهل سنت بودند، از روات اهل سنت نامشان یزید بوده است، حجاج بوده است، این به معنی این نیست که این بزرگان اهلسنت هم عقیده آنها بودند و حتما طرفداری یزید را داشتند، نه، گاهی اوقات در یک محیطی یک سری اسامی رایج است و همه استفاده میکنند، خب الان در مسلمانان یک سری نامها رایج است، محمد، علی، حسین، افراد خوب و بد از این اسامی استفاده میکنند، اگر کسی این نام را گذاشت دلیل بر این نیست که هم عقیده آنها باشد. در شیعیان هم بوده که معاویه نامگذاری میکردند، معاویة بن وهب، این طبعا به این معنا نیست که با معاویه هم عقیده هستند. این گونه استدلال درست نیست.
برای مطالعه کامل مجموعه پرسمان اینجا را کلیک کنید.
[1] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه النبویه، تحقیق: محمد رشاد سالم، ناشر: موسسه قرطبه، چاپ اول، 1406ق. ج1، ص27.
[2] . سوره فرقان، آیه 72.
[3] . سوره حجرات آیه 13.
[4] . سوره احزاب، آیه 23.
[5] . سوره توبه، آیه 38، 39، 40.
[6] . مجلسی، بحار الانوار، بیروت، الوفا، 1404ق، ج46، ص144.
[7] . بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر بیروت، چاپ سوم، 1407ه.ق. ج5، ص6213.
[8] . بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر بیروت، چاپ سوم، 1407ه.ق. ج5، ص6213.
[9] .ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق: شیخ علی محمد معوض، ناشر: دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1995م، ج2، ص141.
[10] . سوره آل عمران، آیه 153.
[11] . بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر بیروت، چاپ سوم، 1407ق. ج4، ص 167.
[12] . ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، ناشر: موسسه الرساله، بیروت، 1413ه.ق، ج3، ص392.