بررسی روایت «من عبر فینا عبرة و قطر فینا قطرة بواه الله عزوجل فی الجنه»!!!

سوال
در کلیپی یکی از روحانیون تاجیکستان روضه می خواند و به نقل از امام حسین (علیه السلام) روایتی اینچنین نقل کرد: «من عبر فینا عبرة و قطر فینا قطرة بواه الله عزوجل فی الجنه». سند این روایت در منابع اهل سنت و یا شیعه کجاست و اعتبار آن به چه میزان است؟
پاسخ
این حدیث در منابع اهل سنت در کتاب: «فضائل الصحابة» «احمد بن حنبل» (متوفی241هـ) از طریق «منذر بن یعلی» از امام حسین بن علی (علیهما السلام) نقل شده است؛ و در منابع شیعه نیز به همین مضمون در کتاب «کامل الزیارات» «ابن قولویه» (متوفی: 367) و «امالی مفید» (متوفی:413هـ) از طریق «منذر بن یعلی» از امام علی بن الحسین (علیهما السلام) روایت شده است.
توضیح
فضیلت گریه ی بر مصائب و مظلومیت امام حسین (علیه السلام) امری است که نه تنها در منابع شیعه؛ بلکه در منابع اهل سنت نیز با اسانید معتبر روایت شده است.
یکی از این اخبار که به متن و مضمون واحدی در منابع روایی فریقین گزارش شده، روایتی است که از طریق «ربیع بن منذر» از پدرش «منذر بْن یعلى» از امام حسین (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) در دو کتاب «فضائل الصحابة» «احمد بن حنبل» (متوفی: 241هـ)،[1] و «کامل الزیارات» مرحوم «ابن قولویه» (متوفی: 367هـ) روایت شده است.
سند و متن این روایت بنابر نقل «ابوبکر قطیعی» شاگرد «عبدالله بن احمد بن حنبل» اینچنین است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْرَائِیلَ قَالَ: رَأَیْتُ فِی کِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ: نا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ یَقُولُ: «مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً، أَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً، أَثْوَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْجَنَّةَ».[2] «احمد بن اسرائیل»گفت: در کتاب «احمد بن محمد بن حنبل» با دست خط خودش دیدم[3] که وی از طریق «اسود بن عامر» (ابو عبد الرحمن) از «ربیع بن منذر» نقل کرد که پدرش گفت: «حسین بن علی» (علیهما السلام) می فرمود: هر کس چشمانش برای ما پر از اشک شود و یا قطره ای اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد.
این روایت به نقل از مرحوم «ابن قولویه» نیز بدین صورت است:
حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ الْحَکِیمِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا بَکَّارُ بْنُ أَحْمَدَ الْقَسَّامُ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ عَنْ مُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ مُنْذِرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) یَقُولُ: «مَنْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً وَ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَحْقَاباً»؛[4] «ربیع بن منذر» از پدرش روایت نمود که وی گفت از «علی بن الحسین» (علیهما السلام) شنیدم که فرمود: کسی که در راه ما دو چشمش سرشک بارد، یا قطرهاى اشک از دو دیدهاش فرو ریزد خداوند متعال در بهشت غرفهاى به او عطاء فرماید که روزگارها در آن سکنا گزیند». این خبر در روایت مشابه دیگری نیز به نقل «ابن قولویه» گزارش شده است.[5]
نقل روایت در منابع متأخر و واسطه ای اهل سنت و شیعه
این روایت را «محب الدین طبری» (متوفی: 694هـ) در «ذخائر العقبی»،[6] و «شمس الدین سخاوی» (متوفی: 902هـ) در «استجلاب ارتقاء الغرف بحب أقرباء الرسول ذوی الشرف»،[7] و «سمهودی» (متوفی: 911هـ) در «جواهر العقدین فی فضل الشرفین»،[8] و «ملا علی قاری» (متوفی: 1014هـ)، در «مرقاةالمفاتیح»،[9] و «سلیمان بن ابراهیم قندوزی» (متوفی: 1294هـ) در «ینابیع المودة»،[10] جملگی از کتاب: «فضائل الصحابة» روایت نموده اند.
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی (متوفی: 1411هـ)، در کتاب: «شرح احقاق الحق» متعرض بیان این روایت و ناقلین آن از علمای اهل سنت شده است. [11] همچنین روایت مذکور در منابع شیعی به نقل مرحوم «شیخ مفید»(متوفی: 413هـ)،[12] و مرحوم «شیخ طوسی» (متوفی: 460هـ)،[13] به سند (شیخ مفید) از طریق «ربیع بن منذر» روایت شده است.
«شیخ مفید» پس از نقل این حدیث می نویسد: «احمد بن یحیى اودى» (راوى خبر) گوید: من امام حسین (علیه السلام) را در خواب دیدم و عرض کردم: «مخول بن ابراهیم» از «ربیع بن منذر» از پدرش برایم باز گفت که شما فرمودهاید: بندهاى نیست که دو چشمش درباره ی ما اشک بریزد، یا دو دیدهاش در راه ما بگرید جز اینکه خداوند بدان سبب یک حَقب او را در بهشت جاى دهد، حضرت فرمود: آرى (من گفتهام)، عرض کردم: در این صورت سند حدیث میان من و شما ساقط گشت (و من دیگر بدون واسطه این حدیث را از شما روایت مىکنم)».[14]
تفاوتی که بین نقل «ابن قولویه» و «شیخ مفید» در نقل این روایت مشاهده می شود آن است که «ابن قولویه» این روایت را از امام سجاد (علیه السلام) روایت نموده و این در حالی است که «شیخ مفید» و به تبع وی «شیخ طوسی» آنرا از امام حسین (علیه السلام) روایت نموده اند.
با توجه به اینکه پدر «ربیع بن منذر» (منذر بْن یعلى) از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) بوده[15] می توان گفت که نقل «ابن قولویه» اصح از نقل «شیخ مفید» است و «منذر بن یعلی» این روایت را از امام سجاد (علیه السلام) شنیده است.
بررسی سند
سند این روایت با توجه به کثرت طرق روایات هم مضمون آن معتبر بوده؛ آنچه در این میان باقی است بررسی سند روایت «فضائل الصحابة» است.
در این سند دو محور آن مورد توجه است.
1. « احمد بن اسرائیل». (348-253هـ)
در بررسی حال «احمد بن اسرائیل» می گوئیم: وی از مشایخ «ابوبکر بن القطیعی» (متوفی: 368هـ) است و «ابوبکر قطیعی» نیز شاگرد «عبدالله بن احمد بن حنبل» (متوفی: 290هـ) است.
در کتب رجال از وی با نام: «أبو بکر أحمد بن سلمان بن الحسن» یاد شده است.[16] وی از فقیهان ناسک حنابله بوده که در حدیث نیز مورد مدح ائمه ی حدیث بوده است.
«ابو یعلی موصلی» (متوفی:526هـ) در کتاب: «طبقات الحنابلة» جایگاه ویژه ی علمی و فقهی و اخلاقی وی در مذهب حنابله را ستوده واقبال اهل علم به مجلس درس وی را بیان داشته است.[17]
«عبدالکریم سمعانی» (متوفی:562هـ) از عالمان نسب شناس اهل سنت نیز، «احمد بن اسرائیل» را از فقیهان حنابله و از جمله ی محدثین معرفی نموده که در حدیث از گروهی از مشایخ همچون: «عبدالله بن احمد بن حنبل» نقل حدیث نموده است.[18]
همچنین «احمد بن اسرائیل» از شیوخ اجازه ی «حاکم نیشابوری» (متوفی:405هـ) است که «حاکم نیشابوری» در زمان حضور خود در بغداد از وی کسب حدیث نموده است.[19] تعداد روایاتی که «حاکم نیشابوری» در کتاب: «المستدرک علی الصحیحین» از طریق وی روایت نموده بیش از ده روایت است که حاکم پس از نقل آنها حکم به صحت اکثر این روایات بر اساس «شرط شیخین» نموده که چنین امری بیانگر وثاقت و جلالت وی در نزد «حاکم نیشابوری» است.[20]
همچنین «شمس الدین ذهبی» (متوفی: 748هـ) نیز در کتاب «تذکرة الحفاظ» وی را با عبارات «امام» و «حافظ» و «فقیه» یاد نموده است.[21] ذهبی در کتاب: «سیر اعلام النبلاء» در بیان ترجمه ی وی به کثرت مشایخ و شاگردان وی اشاره نموده و نظر برخی از ائمه ی حدیث همچون: «خطیب بغدادی» (م:598هـ) را در مورد وی ذکر نموده که این ترجمه به تنهایی در اثبات توثیق وی کافی است.[22] «ذهبی» همچنین در «میزان الاعتدال» حکم به «صدوق» بودن وی نموده است.[23] که «ابن حجر عسقلانی» (متوفای852هـ) نیز در «لسان المیزان» این حکم را تأیید نموده است.[24] «ناصر الدین البانی» (متوفی:1420هـ) نیز همچون «ذهبی» و «ابن حجر» حکم آنان را پذیرفته است.[25]
با توجه به مطالب فوق می گوئیم: اِسناد این روایت از طریق «احمد بن اسرائیل» صحیح است؛ چنانکه محقق کتاب: «فضائل الصحابة» دکتر «وصى الله بن محمد عباس» در مورد حکم این روایت می نویسد: «احمد بن اسرائیل شیخ القطیعی لم اجده والباقون ثقات».[26] بر اساس گفته ی وی غیر از «احمد بن اسرائیل» که در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفت، بقیه ی راویان این خبر افرادی موثق بوده؛ لذا با توجه به اتصال سند، اسناد روایت «احمد بن حنبل» صحیح خواهد بود.[27]
2. ربیع بن منذر
آنچه در این میان باقی است بررسی حال پدر «ربیع بن منذر» است.[28] نام پدر وی «منذر بن یعلی» است که «یحیی بن معین»[29] و «ابن حبان»[30] و ابن حجر[31] و بر اساس گزارش وی «ابن سعد» و «ابن خراش» و «عجلی» همگی وی را توثیق نموده اند.[32]
همچنین وی از راویان صحیحین است که «بخاری» و «مسلم» از طریق وی روایتی را از امام علی (علیه السلام) نقل کرده اند. [33] که با توجه به این نکات هیچ شکی در وثاقت و اعتبار «ربیع بن منذر» و «منذر بن یعلی» نخواهد بود.
عدم سماع منذر بن یعلی
اما اشکالی که در اِسناد این روایت باقی است عدم تصریح به سماع از جانب «منذر بن یعلی» است؛ زیرا وی بر اساس گزارش «احمد بن حنبل» گفته است: «قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ یَقُولُ»، و این کلام را نمی توان حمل بر سماع و شنیدن مستقیم از امام حسین (علیه السلام) نمود؛ خصوصا با توجه به طبقه ی روایی وی؛ زیرا وی در طبقه ی صغار تابعین بوده، افرادی که صحابه را درک ننموده؛ [34] بر این اساس در ترجمه ی وی آمده است که وی از «محمد بن حنیفیه» روایت نموده[35] و بر اساس تراجم شیعی نیز وی از اصحاب امام علی بن الحسین (علیهما السلام) بشمار آمده؛ لذا روایت وی از امام حسین (علیه السلام) در این روایت به شکل مرسل خفی خواهد بود.[36] چنانکه سند روایت در کتاب: «کامل الزیارات» که در آن تصریح به سماع «منذر بن یعلی» از امام علی بن الحسین (علیهما السلام) شده، قرینه بر چنین امری است: «إِبْرَاهِیمَ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ مُنْذِرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) یَقُولُ...»،
با توجه به این نکته می گوئیم: با قرینه بودن روایت «ابن قولویه» در کتاب: «کامل الزیارات» و اینکه «منذر بن یعلی» در زمان امام سجاد (علیه السلام) می زیسته و از اصحاب آن حضرت بوده؛ نقل این روایت از امام زین العابدین (علیه السلام) بوده و با توجه به آن، سند آن متصل خواهد بود؛ لذا در نقل این حدیث در نسخه ی «فضائل الصحابه» اشتباهی رخ داده است؛ چنانکه این امر در مورد نسخه ی «امالی» «شیخ مفید» و به تبع آن «امالی» «شیخ طوسی» نیز مطرح است.
با توجه به مطالب فوق روشن می گردد که سند این روایت از طریق راویان ثقه نقل شده؛ علاوه بر اینکه نقل این خبر بر اساس متون مورد اعتبار فریقین نقل شده که چنین امری خود مزیتی خاص برای این روایت خواهد بود.
[1] . کتاب: «فضائل الصحابه» مشتمل بر روایات مناقبی است که «عبدالله بن احمد بن حنبل» به نقل از پدر خویش روایت نموده است. در این کتاب تعدادی از روایات به نقل شاگرد «عبدالله بن احمد» یعنی: « ابوبکر بن مالک قطیعی» است که وی این اخبار را از طریق «عبدالله بن احمد» و یا مشایخ دیگری روایت نموده است. در این خبر «ابوبکر قطیعی» روایت را از غیر طریق «عبدالله بن احمد» و از طریق شیخ خود «احمد بن اسرائیل» روایت نموده که وی به خط «احمد بن حنبل» این روایت را دیده است.
[2] . ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابة، ج2، ص675، ح1154، مؤسسة الرسالة - بیروت ،
[3] . به این گونه از نقل حدیث «وجاده » گفته می شود. در این شکل از نقل شخص حدیثی را به دستخط شیخی که قبلا وی را ملاقات کرده پیدا کند؛ سپس آن دست خط را با دستخط شیخ مقابله کند و یقین و اطمینان پیدا کند که دستخط همان شیخ است. و یا اینکه شخص هرگز آن شیخ را ندیده باشد؛ اما به طریقی به دستخط پیدا شده اطمینان پیدا کند که مربوط به همان شیخ است. (ر.ک: صبحی صالح، ترجمه عادل نادر علی، علوم و اصطلاحات آن، چاپ اسوة، ص79).
[4] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص100، ح4، دار المرتضویة - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش،
[5] . همان، ح1.: «حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) یَقُولُ: «أَیُّما مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْناهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ (علیهالسّلام) دَمْعَةً حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ، بَوَّأَهُ اللَّهُ بِها فِى الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُها أَحْقاباً؛ وَ أَیُّما مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ فِینا لِأَذىً مَسَّنا مِنْ عَدُوِّنا فِى الدُّنْیا، بَوَّأَهُ اللَّهُ بِها فِى الْجَنَّةِ مُبَوَّأ صِدْقٍ؛ وَ أَیُّما مُؤْمِنٍ مَسَّهُ أَذَىً فینا فَدَمَعَتْ عَیْناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ مِنْ مَضاضَةِ ما أُوذِىَ فِینا، صَرَفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِهِ الْأَذى وَ آمَنَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ سَخَطِهِ وَ النّارِ». «هر مؤمنى که براى کشته شدن حسینبن على (علیهما السّلام) قطرهاى اشک بریزد، و بر گونه اش جارى گردد، خداوند او را در ساختمان هاى بلند منزل مىدهد، تا روزگارانى در آن جا زندگى کند؛ و هر مؤمنى، به خاطر اذیّتى که در دنیا، از دشمنان ما به ما رسیده، از چشمانش اشک بریزد تا بر گونه اش جارى شود، خداوند او را در بهشت، در جایگاه صدق منزل مىدهد؛ و هر مؤمنى اذیّتى در [راه] ما به او برسد، و از دردِ آن چشمانش اشک بریزد، تا بر گونه اش جارى شود، خداوند در روز قیامت، رنج آن را از صورتش برمىگرداند، و از غضب خود و آتش، ایمن مىگرداند».
[6] . الطبری، محب الدین أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج1، ص19، دار النشر : دار الکتب المصریة – مصر.
[7] . السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن، استجلاب ارتقاء الغرف بحب أقرباء الرسول ذوی الشرف، ج 1، ص431-432، حدیث 160، دار البشائر الإسلامیة ، عربستان.
[8] . السمهوى، على بن عبدالله الحسن، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، ج2، ص248، مطبعة العانى، مکان نشر: بغداد، سال چاپ: 1405 ق.
[9] . ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 11، ص315، دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت.
[10] . القندوزی الحنفی، الشیخ سلیمان بن إبراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج2، ص 117 و ص373، دار الأسوة للطباعة والنشرـ قم، الطبعة:الأولی1416هـ .
[11] . السید المرعشی، شرح إحقاق الحق، ج9، ص523 و ج24، ص660، منشورات مکتبة آیة الله العظمى المرعشی النجفی - قم – ایران، 1411.
[12] . المفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، 1جلد، کنگره شیخ مفید - قم، چاپ: اول، 1413ق، ص341.: «قال أخبرنی أبو عمرو عثمان بن أحمد الدقاق إجازة قال أخبرنا جعفر بن محمد بن مالک قال حدثنا أحمد بن یحیى الأودی قال حدثنا مخول بن إبراهیم عن الربیع بن المنذر عن أبیه عن الحسین بن علی (علیهما السلام) قال: ما من عبد قطرت عیناه فینا قطرة أو دمعت عیناه فینا دمعة إلا بوأه الله بها فی الجنة حقبا. قال: أحمد بن یحیى الأودی فرأیت الحسین بن علی (علیهما السلام) فی المنام فقلت حدثنی مخول بن إبراهیم عن الربیع بن المنذر عن أبیه عنک أنک قلت ما من عبد قطرت عیناه فینا قطرة أو دمعت عیناه فینا دمعة إلا بوأه الله بها فی الجنة حقبا قال نعم قلت سقط الإسناد بینی و بینک».
[13]. الطوسى، محمد بن الحسن، الأمالی (للطوسی)، 1جلد، دار الثقافة - قم، چاپ: اول، 1414ق، ص117.: «أخبرنا محمد بن محمد (رحمه الله)، قال: أخبرنی أبو عمرو عثمان الدقاق إجازة، قال: أخبرنا جعفر بن محمد بن مالک، قال: حدثنا أحمد بن یحیىالأودی، قال: حدثنا مخول بن إبراهیم، عن الربیع بن المنذر، عن أبیه، عن الحسین بن علی (علیهما السلام)، قال: ما من عبد قطرت عیناه فینا قطرة أو دمعت عیناه فینا دمعة إلا بوأه الله بها فی الجنة حقبا. قال أحمد بن یحیى الأودی: فرأیت الحسین بن علی (علیه السلام) فی المنام فقلت: حدثنی مخول بن إبراهیم، عن الربیع بن المنذر، عن أبیه، عنک، أنک قلت: ما من عبد قطرت عیناه فینا قطرة، أو دمعت عیناه فینا دمعة إلا بوأه الله بها فی الجنة حقبا. قال: نعم. قلت: سقط الإسناد بینی و بینک».
[14] . همان.
[15] . الطوسی، محمّد، رجال الطوسی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، تحقیق: جواد قیومی إصفهانی، چاپ اوّل، 1415ق، ص41، ترجمه ی: 1222، (منذر الثوری)؛ الخویی، معجم رجال الحدیث، ج7، ص177.: «4534- الربیع بن المنذر: روی عن ابیه، عن علی بن الحسین (علیه السلام) و روی عنه محول بن ابراهیم، کامل الزیارات، الباب: 32، فی ثواب من بکی علی الحسین بن علی (علیهما السلام) الحدیث.
[16] . ابن الجوزی، جمال الدین أبو الفرج عبد الرحمن بن علی، تلقیح فهوم أهل الأثر، ج1، ص369 ، دار النشر: شرکة دار الأرقم بن أبی الأرقم - بیروت - 1997 ، الطبعة : الأولی؛ أحمد بن علی بن ثابت الخطیب البغدادی، موضح أوهام الجمع والتفریق، ج1، ص 464، دار النشر : دار المعرفة - بیروت - 1407 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د. عبد المعطی أمین قلعجی.: «ذکر أبی بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ سَلْمَانَ بْنِ الْحسن النجاد... هُوَ أَحْمَد بن سلمَان بن الْحسن بن إِسْرَائِیل بن یُونُس فنسبه عمر إِلَى جد جده وَهُوَ أَحْمَد بن إِسْرَائِیل الَّذِی روى عَنهُ أَبُو بکر بن مَالک الْقطیعِی...».
[17] . ابن أبی یعلى، محمد بن محمد، طبقات الحنابلة، ج2، ص7، المحقق: محمد حامد الفقی، الناشر: دار المعرفة – بیروت.: « أَحْمَد بْن سلمان بْن الحسن بْن إسرائیل بْن یونس أَبُو بکر النجاد. العالم الناسک الورع کَانَ لَهُ فِی جامع المنصور حلقتان قبل الصلاة للفتوى عَلَى مذهب إمامنا أَحْمَد وبعد الصلاة لإملاء الحدیث اتسعت روایاته وانتشرت أحادیثه ومصنفاته سمع الحسن بْن مکرم ویحیى بْن أَبِی طالب وأحمد بْن ملاعب وأبا داود السجستانی وإبراهیم الحربی وعبد اللَّه بْن إمامنا أَحْمَد ... قَالَ أَبُو علی بْن الصواف: کَانَ أَحْمَد بْن سلمان النجاد یجیء معنا إلى المحدثین إلى بشر بْن موسى وغیره ونعله فِی یده فقیل لَهُ: لم لا تلبس نعلک؟ قَالَ: أحب أن أمشی فِی طلب حدیث رسول اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - وأنا حاف ... وَقَالَ أَبُو إسحاق الطبری: کَانَ النجاد یصوم الدهر ویفطر کل لیلة عَلَى رغیف ویترک مِنْهُ لقمة فَإِذَا کَانَ لیلة الجمعة تصدق بذلک الرغیف وأکل تلک اللقم الَّتِی استفضلها».
[18] . السمعانی، عبد الکریم بن محمد، الأنساب، ج13، ص31، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، حیدر آباد.: «أبو بکر أحمد بن سلمان ابن الحسن بن إسرائیل بن یونس الفقیه الحنبلی، المعروف بالنجاد، من أهل بغداد، وکان له فی جامع المنصور یوم الجمعة حلقتان: قبل الصلاة وبعدها، إحداهما للفتوى فی الفقه على مذهب أحمد بن حنبل، والأخرى لإملاء الحدیث، وهو ممن اتسعت روایاته، وانتشرت أحادیثه، سمع الحسن بن مکرم... وعبد الله بن أحمد بن حنبل وخلقا یطول ذکرهم، وکانت ولادته فی سنة ثلاث وخمسین ومائتین، ومات فی سنة ثمان وأربعین وثلاثمائة».
[19] . «حدثنا أحمد بن سلمان الفقیه ببغداد».
[20] . ر.ک: النیسابوری، محمّد بن عبدالله، المستدرک على الصحیحین، ح: 101و 342و 954و 1769و 2864و 4018و 4367و 5502و 6069و 6382و 7242و 7413 و7886، تعلیق: محمد بن أحمد ذهبى، تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیة، چاپ اوّل، بیروت، 1411.
[21] . الذهبی، محمد بن أحمد بن عثمان، تذکرة الحفاظ، ج3، ص57، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1419ق.: «النجاد الإمام الحافظ الفقیه شیخ العلماء ببغداد أبو بکر أحمد بن سلمان بن الحسن بن إسرائیل البغدادی الحنبلی...».
[22] . الذهبی، محمد بن أحمد بن عثمان، سیر أعلام النبلاء، ج12، ص83، دار الحدیث- القاهرة.: «الإِمَامُ المحدِّث الحَافِظ الفَقِیْه المُفْتِی شَیْخُ العِرَاق, أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بنُ سَلْمَان بنِ الحَسَنِ بنِ إِسْرَائِیْل البَغْدَادِیّ الحَنْبَلِیُّ النجَّاد. سَمِعَ أَبَا دَاوُدَ السِّجِسْتَانِیَّ ارْتَحَلَ إِلَیْهِ، وَهُوَ خاتمة أصحابه... حدَّث عَنْهُ: أَبُو بکرٍ القَطِیْعِیُّ, وَأَبُو بَکْرٍ عَبْدُ العَزِیْزِ الفَقِیْه، وَابْنُ شَاهِیْنٍ, وَالدَّارَقُطْنِیّ، وَابْنُ مَنْدَة, وَأَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بنُ یُوْسُفَ الرَّقِّیُّ, وَأَبُو الحَسَنِ بنُ الفُرَاتِ, وَأَبُو سُلَیْمَانَ الخَطَّابِیُّ، وَأَبُو عَبْدِ اللهِ الحَاکِم,... وَقَالَ أَبُو إِسْحَاقَ الطَّبَرِی: کَانَ النَّجَّاد یَصُوْمُ الدَّهْر، وَیُفْطِر کُلَّ لَیْلَة عَلَى رَغِیفٍ, فیترُک مِنْهُ لُقْمَةً, فَإِذَا کَانَ لَیْلَة الجُمُعَة تصدَّق برغیفه، وَاکتفَى بتلک اللقم. وَقَالَ أَبُو بَکْرٍ الخَطِیْبُ: کَانَ النَّجَّاد صَدُوْقاً عَارِفاً, صنَّف السُّنن، وَکَانَ لَهُ بِجَامع المَنْصُوْر حَلْقَةٌ قَبْل الجمعَة للفَتْوَى, وَحَلْقَة بَعْد الجُمُعَة للإِمْلاَء...».
[23] . الذهبی، محمد بن أحمد بن عثمان، میزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج1، ص101، ترجمه: 396، تحقیق: بجاوى على محمّد، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت، چاپ اوّل، 1382ق.: «... کان رأسا فی الفقه، رأسا فی الروایة، ارتحل إلى أبی داود السجستانی، وأکثر عنه، وکان ابن زرقویة یقول: النجاد بن صاعدنا. قلت: هو صدوق».
[24] . العسقلانی، أحمد بن علی، لسان المیزان، ج1، ص180، ترجمه: 576، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة للهند، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت، چاپ دوّم، 1390هـ. ق.: «"أحمد" بن سلیمان بن الحسن بن إسرائیل بن یونس أبو بکر النجاد الفقیه الحنبلی المشهور روى عن هلال بن العلاء وأبی قلابة وخلق ورحل وصنف السنن وروى عنه ابن مردویه وأبو علی بن شاذان وعبد الملک بن بشران وخلق کثیر وکان رأسا فی الفقه رأسا فی الروایة ارتحل إلى أبی داود السجستانی وأکثر عنه وکان بن زرقویه یقول النجاد بن صاعدنا قلت وهو صدوق...».
[25] . ألبانی، محمد ناصر الدین، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، ج 3، ص40، تحقیق: إشراف: زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1405 - 1985 م.: «النجاد الذى عزا إلیه الحدیث مؤلف الکتاب هو أحمد بن سلمان بن الحسن أبو بکر الفقیه الحنبلى , یعرف بالنجاد , وهو حافظ صدوق جمع المسند , وصنف فى السنن کتاباً کبیراً , روى عنه الدارقطنى وغیره من المتقدمین , ولد سنة (253) فیما قیل , وتوفى سنة (348)».
[26] . ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابة، ج2، ص840، ح1154، المحقق: د. وصی الله محمد عباس، عدد الأجزاء: 2، دار ابن الجوزی، المملکة العربیة السعودیة.
[27] . «وصی الله بن محمد عباس» محقق کتاب: «فضائل الصحابة»، حکم به وثاقت راویان این خبر نموده است، یعنی حکم به عدالت و ضبط راویان خبر نموده است. از آنجا که سند این روایت انقطاع وجود نداشته و سند روایت متصل است، اِسناد خبر از طریق «احمد بن اسرائیل» تا راوی خبر یعنی: «منذر بن یعلی» اِسناد صحیح خواهد بود.
[28] . العجلى، أحمد بن عبد الله بن صالح، معرفة الثقات، ج1، ص356، ترجمه: 461، الناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة.: «الربیع بن منذر کوفى ثقة»؛ محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی، الثقات، ج6، ص297، ترجمه: 7799، دار الفکر،الطبعة الأولى.: «الربیع بن المنذر الثوری من أهل الکوفة یروى عن الشعبی وأبیه روى عنه إسحاق بن منصور السلولی وزید بن الحباب».
[29] . ابن أبی حاتم، عبد الرحمن بن محمد، الجرح والتعدیل، ج8، ص242، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1271 هـ.ق.: «منذر بن یعلى أبو یعلى الثوری روى عن ابن الحنفیة وسعید ابن جبیر والربیع بن خثیم وعاصم بن ضمرة روى عنه الاعمش وسعید ابن مسروق وفطر والحجاج بن ارطاة وابنه الربیع بن منذر سمعت أبی یقول ذلک. نا عبد الرحمن قال ذکره أبی عن إسحاق بن منصور عن یحیى بن معین أنه قال: منذر الثوری ثقة».
[30] . أبو حاتم البُستی، محمد بن حبان، ج7، ص480، ترجمه: 11042، طبع بإعانة: وزارة المعارف للحکومة العالیة الهندیة، الناشر: دائرة المعارف العثمانیة بحیدر آباد الدکن الهند، الطبعة: الأولى، 1393 ه = 1973، عدد الأجزاء: 9.: «مُنْذر بن یعلى أَبُو یعلى الثَّوْریّ من أهل الْکُوفَة یروی عَن الرّبیع بن خثیم وَمُحَمّد بْن الْحَنَفِیَّة روى عَنهُ سعید بن مَسْرُوق وَالْأَعْمَش».
[31] . العسقلانی، أحمد بن علی، تقریب التهذیب، ج1، ص546، ترجمه: 6894، تحقیق: محمد عوامة، دار الرشید، سوریا، چاپ اوّل، 1406ق.: «المنذر ابن یعلى الثوری بالمثلثة أبو یعلى الکوفی ثقة من السادسة ع».
[32] . العسقلانی، أحمد بن علی، تهذیب التهذیب،ج10، ص304، ترجمه: 532، الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامیة، الهند، الطبعة: الطبعة الأولى، 1326هـ.: «ع (الستة) المنذر بن یعلى الثوری أبو یعلى الکوفی. روى عن محمد بن علی بن أبی طالب والربیع بن خثیم وسعید بن جبیر وعاصم ابن ضمرة والحسن بن محمد بن علی بن أبی طالب وغیرهم روى عنه ابنه الربیع والاعمش وفطر بن خلیفة وسالم بن أبی حفصة وسعید بن مسروق الثوری والحسن ابن عمرو الفقیمی ومحمد بن سوقة. ذکره ابن سعد فی الطبقة الثالثة من أهل الکوفة وقال کان ثقة قلیل الحدیث وقال ابن معین والعجلی وابن خراش ثقة وذکره ابن حبان فی الثقات».
[33] . البخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، ج1، ص112، ح123، 11جلد، جمهوریة مصر العربیة، وزارة الاوقاف، المجلس الاعلى للشئون الاسلامیة، لجنة إحیاء کتب السنة - مصر - قاهره، چاپ: 2، 1410 ه.ق.: «بَابُ مَنْ اسْتَحْیَا، فَأَمَرَ غَیْرَهُ بِالسُّؤَالِ»: حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ عَنْ الْأَعْمَشِ عَنْ مُنْذِرٍ الْثَّوْرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ عَنْ عَلِیِ، قَالَ: کُنْتُ رَجُلًا مَذَّاءً فَأَمَرْتُ الْمِقْدَادَ أَنْ یَسْأَلَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، فَسَأَلَهُ؟ فَقَالَ: «فِیهِ الْوُضُوءُ»؛ النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری، صحیح مسلم، ج1، ص247، ح203، 5جلد، دار الحدیث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق.: «حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ. حَدَّثَنَا وَکِیعٌ وَ أَبُو مُعَاوِیَةَ وَ هُشَیْمٌ عَنْ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُنْذِرِ بْنِ یَعْلَى (وَ یُکْنَى أَبَا یَعْلَى) عَنْ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ، عَنْ عَلِیٍّ: قَالَ: کُنْتُ رَجُلًا مَذَّاءً وَ کُنْتُ أَسْتَحْیِی أَنْ أَسْأَلَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ. لِمَکَانِ ابْنَتِهِ. فَأَمَرْتُ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ. فَسَأَلَهُ فَقَالَ «یَغْسِلُ ذَکَرَهُ. وَ یَتَوَضَّأُ».
[34] . بر این اساس «ابن حجر عسقلانی» وی را در طبقه ششم قرار داده است. طبقه پنجم و ششم بر اساس کتاب: تقریب التهذیب چنین است: «الخامسة: الطبقة الصغرى منهم، الذین رأوا الواحد والاثنین، ولم یثبت لبعضهم السماع من الصحابة، کالاعمش. السادسة: طبقة عاصروا الخامسة، لکن لم یثبت لهم لقاء أحد من الصحابة، کابن جریج».
[35] . البخاری، محمد بن إسماعیل، التاریخ الکبیر،ج7،ص357، ترجمه 1540، دائرة المعارف العثمانیة، حیدر آباد – الدکن، عدد الأجزاء: 8.: «منذر بْن یعلى أَبُو یعلى الثوری عن ربیع بن خثیم ومحمد ابن الحنیفة، روى عنه سَعِید بْن مسروق والأعمش نسبه وکیع»؛ النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری، الکنى والأسماء، ج2، ص928، ترجمه: 3786، الناشر: عمادة البحث العلمی بالجامعة الإسلامیة، المدینة المنورة، المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الأولى، 1404هـ/1984م، عدد الأجزاء: 2.: «أبو یعلى منذر بن یعلى الثوری عن الربیع بن خثیم، روى عنه سعید بن مسروق والأعمش». و...
[36] . العسقلانی، أحمد بن علی، نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر فی مصطلح أهل الأثر، ص104، تحقیق: عبد الله بن ضیف الله الرحیلی، مطبعة سفیر بالریاض، چاپ اوّل، 1422 هـ.ق.: «المرسَلُ الخَفِیُّ، إِذا صَدَرَ مِنْ معاصرلَمْ یَلْقَ مَنْ حدَّث عنهُ، بل بینَه وبینه واسطةٌ».