آیا اعتقاد به عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام)، غلو در حق ایشان است؟

وهابیت بر این باورند که قول به عصمت اهل بیت (علیهم السلام) غلو در حق ایشان می باشد. و لذا از آنجایی که شیعیان قائل به عصمت آن حضرات هستند، علمای وهابی در آثار خود، شیعیان را بابت این غلو مذمت نموده اند. حال آنکه شیعیان برای اثبات عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام)، ادله فراوانی از آیات و روایات، اقامه کرده اند. آیه تطهیر (آیه 33 سوره احزاب) و حدیث صحیح و معروف ثقلین از جمله این ادله می باشند. بنابراین هنگامی که بتوان عصمت آن حضرات را از طریق ادله عقلی و نقلی اثبات کرد، قول به عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) غلو در حق ایشان نیست.
مقدمه
در آیات و روایات متعدد، شؤون و مناقب فراوانی برای امامان اهل بیت (علیهم السلام) ذکر شده است. عصمت یکی از این شوون بحساب می آید که با ادله قرآنی و روایی فراوان، برای آن حضرات قابل اثبات است. از همین روی، شیعیان با استناد به این ادله، معتقدند که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از مقام عصمت برخوردار بوده و معصوم هستند. در مقابل، وهابیت صریحا با عصمت حضرات آل البیت (علیهم السلام) مخالفت نموده و آن را نوعی غلو و زیاده روی معرفی می کنند.
نگارنده در نوشتار پیش رو، ابتدا به تبیین برخی از اظهار نظرات علمای وهابی راجع به مسئله عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) پرداخته و سپس آراء آنان را مورد نقد و بررسی قرار خواهد داد.
دیدگاه وهابیت راجع به غلو بودن عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام)
علمای وهابی مسلک، مخالف جدی عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) هستند و در آثار خود، این مخالفت را علنی کرده اند. ماجرا آنجا جالب تر می شود که آنان، قول به عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) را نوعی غلو در حق آن حضرات معرفی کرده اند. در ادامه به دیدگاه برخی از شاخص ترین عالمان وهابی در این باره اشاره می شود.
1. بن باز
بن باز از علمای نام آشنای وهابیت، در پاسخ به سوال کننده ای که راجع به معامله با شیعیان سوالی پرسیده بود، می نویسد: آنان ( شیعیان) را نصیحت کن و به سمت خیر متوجه گردان؛ محبت (امیرالمومنین) علی (علیه السلام) واجب است ولی کسی حق ندارد در مورد او غلوی کند و بگوید که او دارای علم غیب بوده و یا معصوم است.[1]
2. بن عثیمین
بن عثیمین نیز در تبیین تقابل ناصبی ها با شیعیان می نویسد: اهل سنت و الجماعه از نواصب تبری جسته اند. منش و روش نواصب دقیقا عکس روافض و شیعیانی است که در مورد آل البیت (علیهم السلام) خود دچار غلو شده اند و برای ایشان عصمت و ولایت قائل شده اند.[2]
3. صالح بن فوزان
صالح بن فوزان در کتاب العقیده می نویسد: اهل سنت و جماعت از طریقه روافضی که در مورد بعضی از اهل بیت (علیهم السلام) غلو می کنند و برای ایشان مدعی عصمت می شوند، تبری می جوید.[3]
4. بن جبرین
او نیز در شرحی که بر عقیده طحاویه نگاشته است با بیان این مسئله که برخی از مردم دچار غلو شده اند می نویسد: برخی از افراد در غلو واقع شده اند نظیر رافضه و شیعیان؛ آنان در مورد اهل بیت (علیهم السلام) دچار غلو شده و حتی بر این باورند که آن حضرات معصوم هستند.[4]
با این تفاصیل به خوبی مشخص می شود که علمای وهابی مسلک بر این باورند که اعتقاد به عصمت اهل بیت (علیهم السلام)، نوعی از غلو بحساب می آید. در ادامه ضمن تبیین معنای غلو، همچنین این ادعای وهابیت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مفهوم غلو
غلو در لغت به معنی تجاوز از حد است.[5] همچنین به زیاده روی در جاه و مقام نیز غلو گفته می شود.[6] و در اصطلاح به معنی این است که در مورد شخصی از حد واقعی اش تجاوز کنیم و در مقام او دچار افراط شویم.[7] بنابراین اگر در مورد شخصی از حد واقعیش خارج نشویم و همانطور که لیاقتش را دارد سخن بگوییم، در حقیقت دچار غلو نشده ایم. ولی اگر فردی را از مقامات بشری خارج کنیم و مثلا برای او ربوبیت و الوهیت قائل باشیم، دچار غلو شده ایم.
واژه غلو و مشتقاتش در قرآن کریم 4 مرتبه وارد شده است که تنها در 2 مورد آن به معنی زیاده روی در دین است:
۱. «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکُمْ ...»[8]؛ اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و درباره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح عیسى بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحى (شایسته) از طرف او بود. بنا براین، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید! و نگویید: « (خداوند) سهگانه است!» (از این سخن) خوددارى کنید که براى شما بهتر است! ...
۲. «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ»[9]؛ بگو: «اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!
حال سوالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا عقیده به عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) در واقع تجاوز از حدود ایشان بوده و لذا غلو بحساب می آید؟ در ادامه به این سوال پاسخ داده خواهد شد.
عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام)
شیعیان بر این باورند که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) معصوم از هرگونه اشتباه و خطایی هستند. ادله عقلی و نقلی فراوانی مستمسک شیعیان در جهت اثبات این مدعاست. در ادامه به برخی از این ادله اشاره می شود.
الف: دلیل عقلی
انبیاء الهی (علیهم السلام)، هدایت گر مردم به سمت دین و همچنین حافظ شریعت هستند. پس از حضرات انبیاء (علیهم السلام) نیز به موجب جریانی نظیر واقعه غدیرخم و حدیث ثقلین هدایت گری جامعه اسلامی بر عهده اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. حال اگر آن حضرات خودشان در عمل به دستورات دینی بلغزند و دچار لغزش های علمی و عملی شوند، مطمئنا مردم به آنان اعتماد نخواهند کرد و هدف از بعثت انبیاء و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) نقض خواهد شد. بنابراین لازم است که ایشان از مقام عصمت برخوردار باشند.
ب: ادله نقلی
آیات و روایات متعددی بر عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) دلالت می کند. نظیر:
یک: آیه تطهیر: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[10] خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
باید معنای 2 واژه (رجس) و (اهل بیت) را در این آیه تبیین کرد.
مفسرین معتقدند که واژه "رجس" در این آیه ممکن است به یکی از این 6 معنا باشد:
1: شیطان[11]
2: شرک[12]
3: اثم[13]
4: معاصی[14]
5: شک[15]
6: اقذار (ناپاکی ها)[16]
با توجه به اینکه تمامی این معانی به بدی ها برمی گردد و با عنایت به این مسئله که عصمت به معنی این است که خدا شخص معصوم را از ارتکاب بدی ها و اعمال شر حفظ می کند[17] بنابراین از آنجایی که "ال" جنس وارد شده بر کلمه "رجس"، معنای عمومیت می دهد، پس تطهیر اهل بیت از رجس در آیه 33 سوره مبارکه احزاب، شامل طهارت ظاهری و باطنی می شود. به این معنا که آن حضرات از انواع پلیدی های ظاهری و باطنی درامان هستند.
یادآوری این نکته نیز مفید است که در این آیه شریفه، اراده به خدای متعال نسبت داده شده است (یرید الله) که همین امر، دلیلی است که اثبات می کند مراد از این اراده، اراده تکوینی است. بنابراین از آنجایی که اگر اراده خدا به چیزی تعلق بگیرد، وجود آن حتمی و تخلف ناپذیر خواهد بود، پس تطهیر حضرات اهل بیت (علیهم السلام) از انواع پلیدی ها، امری قطعی و تخلف ناپذیر است.
حال باید پرسید: مراد از "اهل بیت" در این آیه چه کسانی هستند؟
بسیاری از مفسرین فریقین در ذیل این آیه روایاتی را بیان کرده اند که در این روایات بخوبی تصریح شده است مراد از عبارت"اهل البیت" در این آیه، عبارتند از: پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، امیرالمومنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام)؛ طبری[18]، ابن ابی حاتم[19] سیوطی[20] از جمله این مفسرین هستند. البته در بعضی از تفاسیر اهل سنت روایاتی بیان شده است که مراد از اهل بیت، زنان پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) هستند. ولیکن باید دانست قول جمهورمفسرین این است که مراد از "اهل البیت" در این آیه، پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، حضرت امیرالمومنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) هستند چنانکه ابن عطیه اندلسی - مفسر مشهور مالکی مذهب- ، این قول را به جمهور نسبت داده است.[21]
فارغ از دیدگاه مفسرین، وقتی به روایات فریقین نظری می اندازیم، مشاهده می کنیم که پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، این آیه را در هنگام ملاقات حضرت زهرا، امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) تلاوت می فرموده اند که این امر بخوبی دلالت می کند آن حضرات، مراد اهل بیت در این آیه هستند. چنانکه در صحیح مسلم چنین روایتی به نقل از عایشه وارد شده است.[22]
همچنین در سنن ترمذی آمده است که پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، بمدت 6 ماه، هنگامی که برای اقامه نماز صبح از درب منزل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) گذر می کردند، اینگونه اهل آن بیت مکرم را مورد خطاب قرار می دادند: "الصَّلاَةَ یَا أَهْلَ البَیْتِ" سپس آیه تطهیر {إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا}قرائت می فرمودند.[23]
این نکته را نیز لازم است یادآور شویم که در برخی از روایات آمده است که وقتی آیه تطهیر در منزل ام سلمه بر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شد، آن حضرت، حضرت زهرا، امام حسن، امام حسین و امیرالمومنین علی (علیهم السلام) را فراخواندند. بر روی ایشان کساء انداختند. و فرمودند: «اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا»؛ در این هنگام ام سلمه از حضرت رسول صلی الله علیه وآله پرسیدند: آیا من نیز همراه آنان ( داخل در اهل بیت) هستم؟ که پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) پاسخ دادند: «أَنْتِ عَلَى مَکَانِکِ وَأَنْتِ إِلَى خَیْرٍ» تو در جایگاه خودت هستی و برخیری؛[24]
بنابراین بر اساس آیه 33 سوره مبارکه احزاب، اهل بیت (علیهم السلام) از مقام عصمت برخوردارند.
دو: روایت ثقلین: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «إنی تارک فیکم الثقلین ما إن تمسکتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی , وإنهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض»[25] من از میان شما خواهم رفت و در میان شما 2 ثقل به یادگار می گذارم که در صورت تمسک به آن دو هرگز گمراه نخواهید شد: قرآن و عترتم؛ آن 2 از هم جدا نمی شوند تا (در روز قیامت) بر حوض بر من وارد می شوند.
البته در برخی از روایات، بجای کلمه "عترتی"، از کلمه "اهل بیتی" استفاده شده است[26] در برخی از نقل ها نیز "عترتی اهل بیتی" وارد شده است.[27]
در این روایت بحث از 2 مسئله به وضوح روشن است:
۱. 1. عدم جدایی و فاصله اهل بیت از قرآن{انهما لن یفترقا}: این مطلب بخوبی دلالت می کند که اهل بیت (علیهم السلام) باید از هرگونه خطا و عصیانی هرچند صغیره منزه باشند چرا که اگر ایشان مرتکب گناه بشوند دیگر همراهی ایشان با قرآن ممکن نخواهد بود. چرا که شان قرآن اجل از آن است که با شخص گناهکار به گونه ای همراه شود که جدایی بین آن 2 معنا نداشته باشد.
۲. 2. تمسک و عمل به فرامین قرآن و اهل بیت، رمز سعادت و دوری از گمراهی{ما إن تمسکتم به لن تضلوا}: این عبارت نیز دلالت بر عصمت حضرات اهل بیت (علیهم السلام) از گناهان صغیر و کبیره می کند. چرا که اگر ایشان افرادی گناهکار بودند قطعا دستور پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) به صورت مطلق برای تمسک به آن حضرات نادرست می بود.
آیا مراد از عبارت "عترتی اهل بیتی" در حدیث ثقلین، زنان پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) است؟
ممکن است برخی اینگونه اشکال کنند که مراد از "اهل بیتی عترتی" در حدیث ثقلین، زنان پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) می باشد.
در پاسخ به این عده باید گفت: فارغ از اینکه برخی، کلمه "عترتی" را به معنی فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) دانسته اند[28]، همچنین مویدات فراوانی وجود دارد که "اهل بیتی" بر امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) اطلاق شده است که بعنوان مثال باید گفت: در مصادر حدیثی اهل سنت، فراوان نقل شده است که پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را به عنوان اهل بیت، معرفی کرده اند نظیر روایت زیر:
ابی عمار می گوید بر واثله بن اسقع (از صحابی پیامبراکرم صلی الله علیه وآله) وارد شدم؛ نزد او قومی نیز حاضر بودند. در آن مجلس یادی از امیرالمومنین علی (علیه السلام) شد. وقتی آن قوم ایستادند تا بروند، واثله به من گفت: آیا به تو از ماجرایی که خودم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مشاهده کردم، خبر ندهم؟ گفتم: بلی خبر بده؛ گفت: خدمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رسیدم و از ایشان، سراغ حضرت علی (علیه السلام) را گرفتم؛ ایشان مرا متوجه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) کردند، لذا نشستم تا پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) تشریف آوردند و همراه ایشان امیرالمومنین علی، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) نیز بودند. هنگامی وارد منزل شدند آن حضرات نشستند و پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) لباس (عبا) خود را بر روی آنها پیچید و آیه "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" را تلاوت نمودند و سپس فرمودند: خدایا اینان اهل بیت من هستند و اهل بیت من احق می باشند.[29]
قابل ذکر است که شعیب الارنوط و تعلیقه نویسان مسند احمد، بر صحت سند این روایت تصریح کرده اند. البته این روایت با اسناد صحیح دیگری نیز نقل شده است.[30]
در برخی از روایات نیز پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را با عبارت (اهلی) خطاب فرمودند نظیر روایتی که در صحیح مسلم به این شکل نقل شده است: هنگامی که آیه مباهله "فقل تعالوا ندع الی ابناءنا و ابناءکم" نازل شد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، امیرالمومنین علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را فراخواندند و سپس فرمودند: خدا اینان، اهل من هستند.[31]
البته در بخش بررسی آیه تطهیر نیز چند مورد روایت اشاره کردیم که دلالت می کرد اهل بیت اصطلاحی است که بر امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام اطلاق می شود.
با وجود این تفاصیل باید گفت: اطلاق واژه "اهل بیتی" بر ائمه اهل بیت (علیهم السلام)، ریشه در روایات صحیح فراوانی دارد.
حال ممکن است این سوال پیش آید از آنجایی که در روایات فوق، واژه "اهل بیتی" صرفا بر امیرالمومنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) دلالت می کند، آیا دلیل دیگری نیز وجود دارد که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) بعد از امام حسین (علیه السلام) نیز تحت شمول این واژه قرار گیرند؟
در پاسخ به این سوال باید گفت: روایات دیگری نیز وجود دارد که با استناد به این روایات، تمامی ائمه اهل بیت (علیهم السلام)، تحت شمول "عترتی اهل بیتی" قرار می گیرند نظیر: «سُئِلَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ (علیه السلام) عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللهِ (صلى الله علیه و آله): إنّى مُخَلّفٌ فیکُمُ الثّقَلَیْنِ: کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتى؛ مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فقال: أنَا وَ الْحَسَنُ وُ الْحُسَیْنُ وَ الْأئمّةُ التّسْعَةُ؛ تاسِعُهُمْ مَهْدِیّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ، لا یُفارِقُونَ کِتابَ اللهِ و لا یُفارِقُهُمْ حَتّى یَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللهِ حَوْضَهُ» [32]؛ از أمیر المؤمنین (علیه السلام) از معنى گفتار رسول خدا (صلى الله علیه و آله) پرسیدند که فرموده است: من در بین شما دو چیز ارزشمند و مصون و خطیر را از خود به یادگار مىگذارم، کتاب خدا و عترتم را، مراد چه کسانى هستند؟ حضرت امیراامومنین علی (علیه السلام) در پاسخ فرمودند: مراد از آن، من و حسن و حسین و امامان نهگانه (علیهم السلام) مىباشیم که نهمین آنها مهدىّ ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنها و قائم آنهاست. آنان از کتاب خدا جدا نمىشوند، و کتاب خدا از آنها جدا نمىشود تا بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حوضش وارد گردند.
بنابراین تمامی دوازده امام، تحت شمول "عترتی اهل بیتی" حدیث ثقلین قرار می گیرند. ولذا عصمت تمام آنحضرات بواسطه این حدیث شریف، قابل اثبات است.
با همه این تفاصیل روشن می شود که با عنایت به آیات و روایات متعدد، مسئله عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) مسئله ای به دور از ذهن و خارج از حدود ایشان نیست و لذا غلو بحساب نمی آید.
نتیجه
از مجموع مباحث مطرح شده در این مقاله، اینگونه نتیجه گیری می شود که وهابیت معتقدند مسئله عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) خارج از شانیت و حدود ایشان بوده و لذا غلو بحساب می آید. حال آنکه قول به عصمت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) با ادله فراوانی از جمله آیه تطهیر ( آیه 33 سوره احزاب) و حدیث ثقلین قابل اثبات است. این نکته را نیز باید تذکر داد که با استناد به روایات فراوانی که در مصادر فریقین وجود دارد، عبارت " اهل بیت"، در آیه و حدیث محل بحث، علاوه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ائمه اهل بیت (علیهم السلام) را نیز در بر می گیرد.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، عربستان، مکتبه نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، 1419 ه ق.
۳. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1387 ه ق.
۴. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404 ه ق.
۵. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، موسسه الرساله، چاپ اول، 1421 ه ق.
۶. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421 ه ق.
۷. اندلسی، ابن عطیه، المحررالوجیزفی تفسیر الکتاب العزیز، لبنان، دارالکنب العلمیه، چاپ اول، 1422ه ق.
۸. بن باز، مجموع فتاوی، بی تا، بی جا.
۹. بن جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، شرح العقیده الطحاویه، بی جا، بی تا.
۱۰. بن عثیمین، مجموع فتاوی و رسائل، دارالوطن، چاپ آخر، 1413 ه ق.
۱۱. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، بیروت، دار الغرب الإسلامی، 1998 م.
۱۲. تیمی، یحیی بن سلام، تفسیر یحیی بن سلام تیمی، لبنان، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1425 ه ق.
۱۳. ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان، لبنان، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422 ه ق.
۱۴. حسین بن حکم، تفسیر الحبری، لبنان، موسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاءالتراث، چاپ اول، 1408 ه ق.
۱۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، 1412 ه ق.
۱۶. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، قم، کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی(ره)، چاپ اول، 1404 ه ق.
۱۷. صالح بن فوزان الفوزان، کتب العقیده، موسسه الرساله، چاپ سوم، 1423 ه ق.
۱۸. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ اول، 1405 ه ق.
۱۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، لبنان، دارالمعرفه، چاپ اول، 1412 ه ق.
۲۰. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409 ه ق.
۲۱. ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون، لبنان، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بی تا.
۲۲. نسائی، ابوعبدالرحمن، سنن کبری، لبنان، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1411 ه ق.
۲۳. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، مصر، دارالحدیث، چاپ اول، 1412 ه ق.
۲۴. https://rasekhoon.net.
[1] . «تنصحهم وتوجههم إلى الخیر، وتعلمهم أن الرفض لا یجوز، وأن الواجب محبه علی والترضی عنه، لکن من دون غلو، لا یقال: إنه یعلم الغیب ولا إنه معصوم» بن باز، مجموع فتاوی، ج28، ص265.
[2] . «یتبرأ أهل السنه والجماعه من طریقه النواصب. وهؤلاء على عکس الروافض، الذین یغلون فی آل البیت حتی یخرجوهم عن طور البشریة إلی طور العصمة والولایه» بن عثیمین، مجموع فتاوی و رسائل، ج8، ص616.
[3] . «ویتبرأ أهل السنه والجماعه من طریقه الروافض الذین یغلون فی بعض أهل البیت ویَدَّعون لهم العصمه»: صالح بن فوزان الفوزان، العقیده، ج19، ص100.
[4] . «و وقع الغلو فی بعض الأشخاص کالرافضه حیث غلوا فی أهل البیت، حتى اعتقدوا فیهم العصمه»: بن جبرین، شرح العقیده الطحاویه، ج7، ص8.
[5] . راغب اصفهانی ،مفردات الفاظ القرآن، ص613.
[6] . راغب اصفهانی ،مفردات الفاظ القرآن، ص613.
3: https://b2n.ir/036890
[8] . آیه 171 سوره نساء.
[9] . آیه 77 سوره مائده.
[10] . سوره احزاب، آیه 33.
[11] . طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج22، ص5.
[12] . همان.
[13] . ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون، ج4، ص400 - تیمی، یحیی بن سلام، تفسیر یحیی بن سلام تیمی، ج2، ص717.
[14] . ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون، ج4، ص401.
[15] .حسین بن حکم، تفسیر الحبری، ص307 ؛ ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان، ج8، ص35 .
[16] . ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون، ج4، ص401.
18:ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج4، ص331 - فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج1، ص313.
[18] . طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج22، ص6.
[19] . ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج9، ص3131.
[20] . سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الدر المنثور، ج5، ص198.
[21] . اندلسی، ابن عطیه، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 4، ص384.
[22] . «قَالَتْ عَائِشَةُ: خَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غَدَاةً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ جَاءَ الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: " {إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا} [الأحزاب: 33]» صحیح مسلم، ج4، ص1883.
[23] . ترمذی، محمد بن عیسی، ج5، ص205.
[24] . همان، ج6، ص132.
[25] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج6، ص131 - طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج1، ص232.
[26] . نسائی، ابوعبدالرحمن، سنن کبری، ج5، ص51.
[27] . احمد بن حنبل، مسند، ج17، ص170.
[28] . ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج2، ص157.
[29] . «حدثنا محمد بن مصعب، قال: حدثنا الأوزاعی، عن شداد أبی عمار، قال: دخلت على واثلة بن الأسقع، وعنده قوم، فذکروا علیا، فلما قاموا قال لی: ألا أخبرک بما رأیت من رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم)؟ قلت: بلى، قال: أتیت فاطمة (رضی الله تعالى عنها) أسألها عن علی، قالت: توجه إلى رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم). فجلست أنتظره حتى جاء رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) ومعه علی وحسن وحسین (رضی الله تعالى عنهم)، آخذ کل واحد منهما بیده، حتى دخل فأدنى علیا وفاطمة، فأجلسهما بین یدیه، وأجلس حسنا، وحسینا کل واحد منهما على فخذه، ثم لف علیهم ثوبه - أو قال: کساء - ثم تلا هذه الآیة: {إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا} وقال: " اللهم هؤلاء أهل بیتی، وأهل بیتی أحق"»: احمد بن حنبل، مسند، ج28، ص195.
[30] . چنانکه در سنن ترمذی آمده است: «حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الزُّبَیْرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ زُبَیْدٍ، عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَلَّلَ عَلَى الحَسَنِ وَالحُسَیْنِ وَعَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ کِسَاءً، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَیْتِی وَخَاصَّتِی، أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: وَأَنَا مَعَهُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: إِنَّکِ إِلَى خَیْرٍ. هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ»؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج5، ص192.
[31] . «وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ» دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آله و سَلَّمَ عَلِیًّا وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَنًا وَ حُسَیْنًا فَقَالَ "اللَّهُمَ! هَؤُلَاءِ أَهْلِی"»: نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم ؛ ج4 ، ص1871.
[32] . ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص57.
سایت حرفه ای دارید ماشااله