رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

هجمه دشمن از طریق فضای مجازی و وارد کردن شبهات بر پیکره مذهب شیعه و انقلاب اسلامی نشان از حرکت صحیح و رو به جلو شیعه و انقلاب است. امید است همه اهالی دغدغه مند انقلابی فعال در فضای مجازی، هر یک به سهم خود در راستای کمک به آرمان های انقلاب و مذهب حقه شیعه گامی هر چند کوچک جهت هدایت قشرهای مختلف خصوصا جوانان برداشته و وظیفه خویش را در این راستا ایفا نمایند. ارادتمند شما صبور

نظر امام نووی در مورد سماع موتی!!!

سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۳۷ ب.ظ

آیا نووی از علمای بزرگ شوافع منکر سماع موتی است؟؟

پاسخ

در برخی از کانال ها و گروه های نجدی، وهابی و مقلدین محمد بن عبد الوهاب ادعا شده است که نووی از بزرگان علمای شافعی قائل به عدم شنیدن مردگان است در حالی که این ادعا از اساس باطل و مخالف فتاوای ایشان است. چرا که ایشان هم سماع موتی را قبول دارند و هم توسل و طلب شفاعت از آنان را جایز و بلکه مستحب می دانند و در تمامی کتاب های فقهی خود به آن پرداخته اند.

امام نووی در شرح صحیح مسلم می گوید:

«قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی قَتْلَى بدر (ماأنتم بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ) قَالَ الْمَازِرِیُّ قَالَ بَعْضُ النَّاسِ الْمَیِّتُ یَسْمَعُ عَمَلًا بِظَاهِرِ هَذَا الْحَدِیثِ ثُمَّ أَنْکَرَهُ الْمَازِرِیُّ وَادَّعَى أَنَّ هَذَا خَاصٌّ فِی هَؤُلَاءِ وَرَدَّ عَلَیْهِ الْقَاضِی عِیَاضُ وَقَالَ یُحْمَلُ سَمَاعُهُمْ عَلَى مَا یُحْمَلُ عَلَیْهِ سَمَاعُ الْمَوْتَى فِی أَحَادِیثَ عَذَابِ الْقَبْرِ وَفِتْنَتِهِ التى لامدفع لَهَا وَذَلِکَ بِإِحْیَائِهِمْ أَوْ إِحْیَاءِ جُزْءٍ مِنْهُمْ یَعْقِلُونَ بِهِ وَیَسْمَعُونَ فِی الْوَقْتِ الَّذِی یُرِیدُ اللَّهُ هذَا کَلَامُ الْقَاضِی وَهُوَ الظَّاهِرُ الْمُخْتَارُ الَّذِی یَقْتَضِیهِ أَحَادِیثُ السَّلَامِ عَلَى الْقُبُورِ واَللَّهُ أَعْلَمُ»[1]؛ این فرمودۀ رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) دربارۀ کشته‌شدگان بدر: (شما نسبت به آنچه می‌گویم از آنان شنواتر نیستید) مازری می‌گوید: برخی چنین گفته اند که میت صدای احیاء را می شنوند و دلیل آنان عمل به ظاهر حدیث قلیب بدر است. سپس مازری این سخن را قبول نکرده و مدعی شده این سماع مخصوص آنان [کشتگان جنگ بدر] بوده است.

نووی با تمسک به کلام قاضی عیاض، سخن مازری را رد می کند و این خود نشان می دهد که نووی عدم سماع را تایید نکرده و با آن مخالف است. ایشان می گوید: اما قاضی عیاض سخن مازری را رد کرده و گفته است: اینکه آن کشته‌شدگان بدر شنیدند، این شنیدنشان بر همان چیزی حمل می‌شود که شنیدن مردگان در احادیث عذاب قبر و فتنۀ قبر بر آن حمل می‌گردد، و این شنیدن، بوسیلۀ زنده‌ کردنشان و یا زنده کردن جزئی از آنان است که با آن جزء تعقل می کنند و در آن وقتی که خداوند می‌خواهد بشنوند.

در ادامه امام نووی نظر قاضی عیاض را تایید کرده و می گوید: این کلام قاضی عیاض است و همین قول ظاهر و مختاری می‌باشد که احادیث سلام‌کردن بر قبور، مقتضای آن است. و خداوند داناتر است.

نتیجه ای که از این کلام امام نووی گرفته می شود این است که اطلاق عدم سماع میت که نظر مازری است را قبول ندارد و در مقابل نظر قاضی عیاض را تایید می کند که ظهور در سماع موتی است.

اما نووی در کتاب «المجموع» عبارتی دارند که برخی از نجدی ها (وهابی ها) گمان کرده اند که ایشان قائل به عدم سماع اموات هستند.

اما عبارت نووی در «المجموع» نووی چنین است:

«وان کلمته وهو میت لم تطلق، لان المیت لا یکلم. فإن قیل فقد کلم النبی صلى الله علیه وسلم قتلى بدر وهم القلیب حیث قال صلى الله علیه وسلم " یا عتبة یا شیبة یا فلان هل وجدتم ما وعد ربکم حقا؟ فقیل یا رسول الله أتکلم الموتى وقد ارموا؟ فقال ما أنتم بأسمع لما أقول منهم، ولکن لم یؤذن لهم فی الجواب " قلنا تلک معجزة للنبى صلى الله علیه وسلم، لان الله رد إلیهم أرواحهم حتى یسمعوا کلام النبی صلى الله علیه وسلم، لان الاصل أن المیت لا یسمع. قال الله تعالى " وما أنت بمسمع من فی القبور " أنزل الکفار منزلة من فی القبور...»[2].

اگر کسی این گونه بگوید که اگر زنم با فردی «زید» صحبت کرد او مطلقه است. و زوجه با کسی که از دنیا رفته صحبت کرد، طلاق واقع نمی شود زیرا با میت نمی توان صحبت کرد ... تا این که ادامه می نویسد: اصل در میت این است که نمی شنود.

در پاسخ به این اشکال گفته می شود:

اولاً: گفته شد که نووی منکر سماع اموات به صورت مطلق نبودند و نظر قاضی عیاض را قبول کردند که تاکید بر سماع موتی دارد.

ثانیاً: این عبارت نووی که گفت اصل این است که اموات نمی شنوند با ادعای ما در سماع موتی منافانی ندارد زیرا ما هم نگفتیم که جسم میت می شنود مسلماً جسمی که روح از آن مفارقت کرده است قدرت شنوایی ندارد و فتوای نووی هم ناظر به جسم میت است که نمی شنود مگر این که خداوند متعال بخواهد.

شاهد بر این ادعا آیه ای است که نووی به آن استناد می کند که می فرماید: «وما أنت بمسمع من فی القبور»؛ کسانی که در قبر قرار گرفته اند قدرت شنیدن ندارد.

سوالی که اینجا مطرح می شود این است: منظور از «من فی القبور» چیست؟ آیا منظور روح است؟ یا جسم؟

مسلماً جسم در قبر قرار گرفته است نه روح میت و آن چیزی که قدرت شنوایی دارد روح است نه جسم!!

ابن قیم در این باره می گوید: «أَن الْخطاب وَالسَّمَاع لأرواحهم فَقَط بِلَا شکّ وَأما الْجَسَد فَلَا حس لَهُ وَقد قَالَ تَعَالَى {وَمَا أَنْت بمسمع من فِی الْقُبُور} فنفی السّمع عَمَّن فِی الْقُبُور وَهِی الاجساد بِلَا شکّ ولَا یشک مُسلم أَن الَّذِی نفی الله عز وَجل عَنهُ السّمع هُوَ غیر الَّذِی أثبت لَهُ رَسُول الله»[3]؛ همانا خطاب و شنیدن بدون هیچ شکی برای ارواح مردگان است اما جسد هیچ حسی ندارد زیرا الله تعالی گفته است: کسانی که در قبر قرار گرفته اند نمی شنوند. پس نفی سماع می شود از آن کسی که در قبر است و آن بدون شک اجساد هستند و هیچ مسلمانی شک ندارد آن چیزی که الله تعالی از او نفی سماع کرده [جنازه و جسم] غیر از آن چیزی است که رسول الله برای او اثبات سماع کرده.

نتیجه این که نووی نفی سماع از جسم کرده است نه از روح میت. زیرا اگر چنین باشد که نجدی ها گمان می کنند ایشان نباید توسل و طلب شفاعت از اموات مومنین را قبول داشته باشد در حالی که ایشان در کتاب های فقهی خود به این مهم پرداخته و آن را امری نیکو و مستحسن می داند. در اینجا به چند کلام او اشاره می شود:

یک: نووی در کتاب «المجموع» می نویسد:

«ثُمَّ یَأْتِی الْقَبْرَ الْکَرِیمَ فَیَسْتَدْبِرُ الْقِبْلَةَ وَیَسْتَقْبِلُ جِدَارَ الْقَبْرِ ... فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْک یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْک یَا نَبِیَّ اللَّهِ  ... ثُمَّ یَتَأَخَّرُ ... فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْک یَا أَبَا بَکْرٍ ... ثُمَّ یَتَأَخَّرُ ... وَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْک یَا عُمَرُ ... ثُمَّ یَرْجِعُ إلَى مَوْقِفِهِ الْأَوَّلِ قُبَالَةَ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ویَتَوَسَّلُ بِهِ فِی حَقِّ نَفْسِهِ وَیَسْتَشْفِعُ بِهِ إلَى رَبِّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى ومِنْ أَحْسَنِ مَا یَقُولُ مَا حَکَاهُ الْمَاوَرْدِیُّ وَالْقَاضِی أَبُو الطَّیِّبِ وَسَائِرُ أَصْحَابِنَا عَنْ الْعُتْبِیِّ مُسْتَحْسِنِینَ لَهُ قَالَ:

(کُنْت جَالِسًا عِنْدَ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَجَاءَ أَعْرَابِیٌّ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْک یَا رَسُولَ اللَّهِ سَمِعْت اللَّهَ یَقُولُ (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما) وَقَدْ جِئْتُک مُسْتَغْفِرًا مِنْ ذَنْبِی مُسْتَشْفِعًا بِک إلَى رَبِّی ثُمَّ أَنْشَأَ یَقُولُ:

یَا خَیْرَ مَنْ دُفِنْت بِالْقَاعِ أَعْظَمُهُ  ....... فَطَابَ مِنْ طِیبِهِنَّ الْقَاعُ وَالْأَکَمُ

نَفْسِی الْفِدَاءُ لِقَبْرٍ أَنْتَ سَاکِنُهُ    ........ فِیهِ الْعَفَافُ وَفِیهِ الْجُودُ وَالْکَرَمُ

ثُمَّ انْصَرَفَ فَحَمَلَتْنِی عَیْنَایَ فَرَأَیْت النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی النَّوْمِ فَقَالَ یَا عُتْبِیُّ الْحَقْ الْأَعْرَابِیَّ فَبَشِّرْهُ بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ غَفَرَ لَهُ»[4].

آیا نصی گویا تر این بر جواز توسل و طلب شفاعت از اموات وجود دارد؟؟؟ ایشان بهترین حالت توسل و طلب شفاعت را حکایت عتبی از آن اعرابی بر می شمرد.

 دو: نووی در کتاب «الاذکار» می گوید:

«فإذا صلّى تحیة المسجد أتى القبر الکریم فاستقبله واستدبر القبلة على نحو أربع أذرع من جدار القبر، وسلَّم مقتصداً لا یرفع صوته، فیقول: السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ الله السلام علیک یا خیرة الله من خلقه، السلام علیک یا حبیب الله، السلام علیک یا سید المرسلین وخاتم النبیین ... فیُسلِّم على أبی بکر، ثم یتأخرُ ذراعا آخر فیسلم على عُمر رضی الله عنهما، ثم یرجعُ إلى موقفه الأوّل قُبالة وجهِ رسول الله صلى الله علیه وسلم فیتوسلُ به فی حقّ نفسه، ویتشفعُ به إلى ربه سبحانه وتعالى»[5]؛ زمانی که زائر به زیارت قبر رسول الله مشرف شد در فاصله چهار ذراعی رو به قبر شریف و پشت به قبله بایستد و به رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) سلام کند در حالی که میانه رو و صدایش را بالا نبرد ... و بعد به ابوبکر و عمر سلام کند سپس به جایگاه اول خود روبری قبر شریف بازگردد و در حق خودش به آن حضرت متوسل شده و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را شفیع خود نزد پروردگار متعال قرار دهد.

سه: نووی در «الایضاح فی مناسک الحج» می نویسد:

«وعن مالک رحمه الله تعالى أنه کان یقول: السلام علیک یا أیها النبی ورحمة الله وبرکاته، ثم إن کان قد أوصاه أحد بالسلام على رسول الله - صلى الله علیه وسلم - فلیقل (2) السلام علیک یا رسول الله من فلان ابن فلان، أو فلان ابن فلان یسلم علیک یا رسول الله أو نحو هذا من العبارات، ثم یتأخر إلى صوب یمینه قدر ذراع فیسلم على أبی بکر رضی الله عنه لأن رأسه عند منکب رسول الله - صلى الله علیه وسلم - فیقول: السلام علیک یا أبا بکر صفی رسول الله وثانیه فی الغار جزاک الله عن أمة نبیه - صلى الله علیه وسلم - خیرا، ثم یتأخر إلى صوب یمینه قدر ذراع للسلام على عمر رضی الله عنه فتقول: السلام علیک یا عمر أعز الله بک الإسلام جزاک الله عن أمة محمد - صلى الله علیه وسلم – خیرا ... ثم یرجع إلى موقفه الأول قبال وجه رسول الله - صلى الله علیه وسلم - ویتوسل به فی حق نفسه ویتشفع به إلى ربه سبحانه وتعالى، ومن أحسن ما یقول ما حکاه أصحابنا عن العتبی مستحسنین له قال: کنت جالسا عند قبر النبی - صلى الله علیه وسلم - فجاء أعرابی فقال: السلام علیک یا رسول الله سمعت الله یقول: {ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما (64)} وقد جئتک مستغفرا من ذنبی مستشفعا بک إلى ربی ...»[6].

بنابراین، این اسناد به روشنی نشان می دهد که امام نووی توسل و طلب شفاعت از اموات را قبول دارد که به تبع آن سماع موتی هم ثابت می شود چون اگر نووی سماع موتی را قبول نداشته باشد دیگر نباید طلب استغفار و شفاعت قبول داشته باشد چون این امور در جاهی متصور است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) سماع داشته باشد.


[1]- نووی، یحیى بن شرف (م 676)، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوّم، 1392 هـ.ق. ج 17، ص 206.

[2]- أبو زکریا یحیی بن شرف النووی، المجموع شرح المهذّب، دار الفکر. ج 17، ص 224.

[3]- ابن القیّم الجوزیة، محمّد بن أبی بکر (م 751)، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، دار الکتب العلمیة، بیروت. ص 42 و 43.

[4]- أبو زکریا یحیی بن شرف النووی، المجموع شرح المهذّب، ج 8، ص 274.

[5]- نووی، یحیی بن شرف (م 676)، الأذکار، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1414 هـ. ق. ص 204 و 205.

[6]- نووی، یحیی بن شرف (م 676)، الإیضاح فی مناسک الحج والعمرة، وعلیه: الإفصاح على مسائل الإیضاح على مذاهب الأئمة الأربعة وغیرهم لـ عبد الفتاح حسین، الناشر: دار البشائر الإسلامیة، بیروت - المکتبة الأمدادیة، مکة المکرمة، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ - 1994 م. ص 453 تا 455.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی