بررسی نحوه تعامل ائمه (علیهم السلام) با مخالفین با تاکید بر شیوه رفتاری امام صادق (علیه السلام)

مقدمه
تقریب و وحدت اسلامی با توجه به نتایج مترتب برآن از مهم ترین مسائلی است که در زمان های متقدم و متاخر مورد توجه فریقین بوده است. گرچه افرادی عالم نما از دو سو سعی در اشکال و در نتیجه ناممکن بودن این امر داشته و دارند؛ اما با رجوع به نصوص دینی اعم از آیات و روایات گزاره تقریب و وحدت و رفتار توام با احترام تقویت می شود. اینکه چه منفعتی برای فریقین در انکار وحدت و تقریب و رفتاری توام با احترام مترتب است؟ مشخص نیست اما می توان گفت خرد هر انسان خردمندی به روشنی حکم به دوری از تفرقه و اختلاف می کند زیرا که شکی در مضرات کثیر آن از جمله دو دستگی و تفرقه بین امت اسلامی، شکسته شدن قدرت و ضعف در دفاع از حریم اسلام و مسلمین، تسلط استعمار و چپاولگران غربی و شک و تردید در حقانیت اسلام بر هیچ انسان منصفی پوشیده نیست. البته تقریب و وحدت به معنای کنار گذاشتن مسائل اختلافی نیست و چنین تفسیری از وحدت مردود است. بلکه وحدت به معنای تاکید بر مشترکات فراوانی است که بین فریقین وجود دارد.
علاوه بر حکم عقل نصوص دینی نیز این مطلب را تایید می کند. آیاتی چون «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا»[1]، «وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ»[2]، «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ»،[3] «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»[4]، «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُم فَاتَّقُونِ»[5] و برخی دیگر از آیات مبارکه قرآن، به صورت صریح یا تلویحی به مساله وحدت امت اسلامی پرداخته است. آیاتی که یا با صیغه ی امر یا با جملات اسمیه ای که دارای تاکیدات است مساله وحدت را از امور مهم برای خداوند متعال معرفی کرده است.
علاوه بر آیات، روایاتی بسیاری از پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) در این زمینه موجود است؛ که از همان ابتدای تشکیل امت اسلامی، مسلمانان را از بلای بزرگ تفرقه بر حذر داشته است. به عنوان نمونه وی می فرماید: «المؤمنون إِخْوَة تتکافؤ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ ید علی مَنْ سِوَاهُمْ»[6] یعنی مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن متحد و یکپارچه اند. یا در حدیث دیگر می فرماید: «المسلمون إِخْوَة لا فَضْلُ لِأَحَدٍ علی أَحَدُ إِلَّا بالتقوی»[7] یعنی مسلمانان با هم برادرند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، جز به تقوی.
همچنین اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نیز به صورت صریح و گاهی به صورت تلویحی به این مهم اشاره دارد. بی شک نمونه دستورات ایشان نسبت به رفتار با مخالفین برگرفته از همین فرامین الهی و دستورات پیامبر (صلی الله علیه وآله) است که در موارد و مصادیق مختلف امر به احترام و اکرام نسبت به مخالفین داشته اند. در این تحقیق سعی بر آن است که روایاتی از امام صادق علیه السلام که نحوه تعامل وی با اهل سنت را بیان گر است مورد بررسی قرار گیرد.
تبیین دقیق ابعاد رفتاری امام صادق (علیه السلام) و دستوراتی که در این زمینه صادر فرموده است، می تواند شیوه نامه ای برای شیعیان آن حضرت در برخورد با مخالفین خصوصا اهل سنت باشد. چنانچه خود ائمه (علیهم السلام) بر الگو برادری از فرمایشات و اعمال خود تاکید کرده و بیان داشتند؛ صرف بیان شیعه آن حضرات بودن، شخص را در این مقام و منزلت قرار نمی دهد[8] بلکه الگو برداری در عمل است که فرد را در دایره شیعه واقعی آن حضرت قرار می دهد؛ چنانچه علامه شرف الدین در کتاب المراجعات[9] به خوبی در تعامل با اهل سنت این مهم را رعایت کرده است و با حفظ ادب و احترام به بیان عقاید شیعه بر اساس آیات و روایات پرداخته است و در نهایت همین گفتمان، حداقل باعث تغییر دیدگاه بسیاری از علمای اهل سنت نسبت به شیعه و شیعیان شده است.
دیدگاه امام صادق (علیه السلام) در برخورد با مخالفین
با تتبع و جستجو در آثار حدیثی شیعه، فرمایشات مختلف اما در یک راستا از آن حضرت یافت شد. برخی از روایات منقول از آن حضرت به صورت عام و برخی به صورت خاص به تبیین نحوه تعامل با مخالفین پرداخته است. در نگاهی دیگر برخی از روایات مذکور به صورت لسانی و برخی به صورت غیر لسانی دعوت به تعامل با مخالفین نموده است؛ که در ادامه مورد بررسی قرار می گیرد؛
الف. روایات عام
منظور از روایات عام روایاتی است که حضرت به صورت کلی نحوه تعامل با مردم از هر نوع قشر و دسته ای را به ما می آموزد. این روایت به خاطر عمومیتی که دارد شامل نحوه تعامل شیعیان با مخالفان از مذهب نیز است. در ذیل به برخی از آن اشاره می شود؛
روایت اول:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «صَدَقَةُ یحبها اللَّه اصلاح بین النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبُ بینهم إِذَا تَبَاعَدُوا»[10]؛ ایجاد وحدت هنگام پیدایش اختلاف، و تباهی امت و نزدیک کردن آنها در هنگام جدائی، صدقه ایست که خداوند آن را دوست دارد.
روایت دوم:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةُ بَنُو أَبٍ وَ أُمٍّ وَ إِذَا ضَرَبَ علی رَجُلٍ مِنْهُمْ عِرْقُ سَهِرَ لَهُ الاخرون»[11]؛ مؤمنان، با یکدیگر برادرند، و همگی فرزندان یک پدر و مادر و چون رگ یکی از آنان زده شود «مصیبتی بر او وارد شود» دیگران در غم او خوابشان نبرد.
روایت سوم:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «تَوَاصَلُوا وَ تَبَارُّوا وَ تَرَاحَمُوا وَ کونوا إِخْوَةً أَبْرَاراً کما أمرکم اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[12]؛ همان گونه که خدای عزوجل به شما دستور داده، با هم پیوند داشته باشید، به یکدیگر نیکی کنید، و برادرانی نیکوکار باشید.
روایت چهارم:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لَا یَظْلِمُهُ وَلَا یَخْذُلُهُ وَلَا یَخُونُهُ وَیَحِقُّ عَلَى الْمُسْلِمِینَ الِاجْتِهَادُ فِی التَّوَاصُلِ، وَالتَّعَاوُنُ عَلَى التَّعَاطُفِ، وَالْمُؤَاسَاةُ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ، وَتَعَاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلى بَعْضٍ حَتّى تَکُونُوا کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» مُتَرَاحِمِینَ، مُغْتَمِّینَ لِمَا غَابَ عَنْکُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ، عَلى مَا مَضى عَلَیْهِ مَعْشَرُ الْأَنْصَارِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وآله»[13]؛ مسلمان برادر مسلمانست، باو ستم نکند و او را وانگذارد و نسبت به او خیانت نکند، و بر مسلمانان سزاوار است در پیوستگى با یک دیگر کوشش کنند و در کمک کردن بر مهربانى دو جانبه و مواسات با نیازمندان و عطوفت با یک دیگر تا چنان باشید که خداى عز و جل به شما دستور فرموده که: «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» با یک دیگر مهر ورزند با یک دیگر مهربانند و نسبت بامرى که مربوط بآنهاست و فوت شده اندوهگین باشد، بر همان روشى که گروه انصار در زمان رسول خدا (صلى اللَّه علیه وآله) بودند.
روایت پنجم:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ قِیدَ شِبْرٍ، فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ»؛[14] کسی که بفاصله یک وجب از جماعت مسلمین دوری گزیند رشته اسلام را از گردن خود جدا کرده است.
همچنین فرمودند: «مَنْ فَارَقَ جَمَاعَة المسلمین وَ نکث صَفْقَةً الامام جَاءَ إلی اللَّهِ أَجْذَمُ»[15]؛ هر کس از جماعت مسلمین جدا شود و عهد و پیمان خود را با رهبر بشکند، دست بریده محشور خواهد شد.
ب. روایات خاص
منظور از روایات خاص، آن دسته از روایاتی است که حضرت به طور صریح به نحوه ی تعامل با اهل سنت در رفتار و گفتار را بیان می فرماید.
روایت اول: دستور به خویشتنداری و مشارکت در مراسمات دینی
«عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ کَیْفَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا وَ بَیْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَیْسُوا عَلَى أَمْرِنَا قَالَ تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا یَصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ یَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ یُقِیمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ وَ یُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَیْهِمْ».[16]
معاویة بن وهب گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: چگونه شایسته است براى ما که با قوم خود (یعنى شیعیان) و مردمانى که با ما آمیزش دارند و شیعه نیستند رفتار کنیم؟ فرمود: نگاه کنید به پیشوایان خود آنان که از آنها پیروى کنید و هر طور آنها رفتار کنند شما نیز همان طور رفتار کنید، بخدا سوگند پیشوایان شما عیادت بیمارانشان را می کنند و بر سر جنازههاشان حاضر میگردند و به سود و زیان آنها گواهى میدهند و امانتهایشان را به آنها رد میکنند.
در این روایت و امثال آن، حضرت نحوه ای از دعوت و جذب غیر مستقیم را مد لحاظ قرار داده است که الگو برداری از آن، ثمرات قابل توجهی در نوع رفتار و تعاملات اهل سنت با شیعه دارد.
روایت دوم: دستور به شرکت در مراسمات دینی
«وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ یُونُسَ عَنْ کَثِیرِ بْنِ عَلْقَمَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْصِنِی فَقَالَ أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الْعِبَادَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَنَا مُحَمَّدٌ ص- صِلُوا فِی عَشَائِرِکُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاکُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَکُمْ وَ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَیْهِمْ فَجُرُّوا إِلَیْنَا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا کُلَّ شَرٍّ الْحَدِیثَ».[17]
کثیر بن علقمه گوید: به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم مرا نصیحت فرمایید. فرمود: تو را به تقواى الهى، و پارسایى، و عبادت، و طول سجده، و برگرداندن امانت، و راستى در گفتار، و خوشرفتارى نسبت به همسایگان سفارش مىکنم، زیرا حضرت محمد (صلّى اللّه علیه و آله) براى همین منظور مبعوث شده است، با خویشاوندان پیوند، و از بیمارانتان عیادت کنید، در تشییع جنازۀ مردگانتان حاضر شوید، و زینت و افتخار ما باشید نه مایۀ ننگ ما، با اعمالتان ما را در نزد مردم عزیز و محبوب گردانید و آنها را دشمن ما نسازید، همۀ دوستیها را به سوى ما جلب و هر گونه بدگویى را از ما دفع کنید.
روایت سوم: صبر و رفتار محبت آمیز در مقابل توهین کنندگان
«عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی لَأَحْسَبُکَ إِذَا شُتِمَ عَلِیٌّ بَیْنَ یَدَیْکَ لَوْ تَسْتَطِیعُ أَنْ تَأْکُلَ أَنْفَ شَاتِمِهِ لَفَعَلْتَ فَقُلْتُ إِی وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی لَهَکَذَا وَ أَهْلُ بَیْتِی فَقَالَ لِی فَلَا تَفْعَلْ فَوَ اللَّهِ لَرُبَّمَا سَمِعْتُ مَنْ یَشْتِمُ عَلِیّاً وَ مَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ إِلَّا أُسْطُوَانَةٌ فَأَسْتَتِرُ بِهَا فَإِذَا فَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی فَأَمُرُّ بِهِ فَأُسَلِّمُ عَلَیْهِ وَ أُصَافِحُه.[18]
امام صادق (علیه السلام) به علی بن مسکان فرمود: تو را چنان می بینم که اگر ببینی کسی به علی (علیه السلام) دشنام می دهد، اگر بتوانی بینی طرف را بخوری، این کار را خواهی کرد (یعنی روحیه ات اینگونه است). ابن مسکان عرض کرد : بلی من همین طورم که شما می فرمایی. حضرت فرمود: این کار را نکن. بخدا گاهی من می شنوم که کسی به علی (علیه السلام) دشنام می دهد در حالیکه بین من و او تنها یک ستون فاصله است. من خود را کنار آن ستون مخفی می کنم و نماز می گذارم. وقتی از نماز فارغ شدم، از کنار آن شخص می گذرم و بر او سلام می کنم و با او دست می دهم.
روایت چهارم: تاکید در خصوص نماز خواندن با اهل سنت
«عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله»[19]؛ ابن ابی عمیر از حماد بن عثمان از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده اند که ایشان فرمودند: هرکس در صف اول با آنان نماز بگذارد مانند کسی است که با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در صف اول نماز بخواند.
به همین مضمون روایتی ذیل است:
«عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یَا إِسْحَاقُ أَ تُصَلِّی مَعَهُمْ فِی الْمَسْجِدِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ صَلِّ مَعَهُمْ فَإِنَّ الْمُصَلِّیَ مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْاوّل کَالشَّاهِرِ سَیْفَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».[20]
اسحاق می گوید امام صادق (علیه السلام) برای من فرمود ای اسحاق آیا با اهل سنت در مسجد نماز می خوانی عرض کردم: بله. فرمود با آنها در مسجد نماز بخوان زیرا کسی که با آنها در صف اول نماز بخواند چون کسی است که در راه خدا شمشیر می زند.
روایت پنجم: دستور به رعایت ادب و احترام
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْلِ»[21]؛ ای شیعیان، شما به ما اهل بیت منسوب هستید، پس مایه زینت ما باشید نه مایه آبرو ریزی ما.
روایت ششم: نهی از جدل با اهل سنت
«عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ عَلَى طُهْرٍ فَیَأْخُذُ مِنْ أَظْفَارِهِ أَوْ شَعْرِهِ أَ یُعِیدُ الْوُضُوءَ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ یَمْسَحُ رَأْسَهُ وَ أَظْفَارَهُ بِالْمَاءِ قَالَ قُلْتُ: فَإِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ فِیهِ الْوُضُوءَ فَقَالَ إِنْ خَاصَمُوکُمْ فَلَا تُخَاصِمُوهُمْ وَ قُولُوا هَکَذَا السُّنَّةُ».[22]
به ابو عبد الله صادق (علیه السلام) گفتم: کسى که وضو دارد و ناخن خود را مىچیند یا موى سر و صورت را کوتاه مىکند، باید وضوى خود را تجدید کند؟ ابو عبد الله گفت: نه. اما با مشتى آب، موى سر و صورت و ناخنهاى خود را مسح مىکند. من گفتم: فقهاى اهل سنت تصور مىکنند که باید وضوى خود را تجدید کند: ابو عبد الله گفت: اگر آنان بحث و جدل کردند شما بحث و جدل مکنید. بگوئید سنت رسول خدا این بود که موى سر و صورت و سر ناخنهاى خود را با آب، مسح مىنمود.
جدال احسن بهترین راه
بی شک بهترین راه برای اثبات حقانیت خویش، بیان واقعیات با بیان برهانی و استدلالی و به دور از هر گونه توهین است. این امر نیز در فرمایشات حضرت قابل مشاهده است به عنوان نمونه؛
شیخ صدوق (رحمه الله) از محمد بن عبدالرحمان، معروف به ابن ابی لیلی، فقیه، محدث، مفتی و قاضی بـنام کوفـه، هـنگامی که نزد امام صادق (علیه السلام) رفته بود، می نویسد: «وَ قَالَ ابْنُ أَبِی لَیْلَى لِلصَّادِقِ ع- أَیُّ شَیْ ءٍ أَحْلَى مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْوَلَدُ الشَّابُّ فَقَالَ أَیُّ شَیْ ءٍ أَمَرُّ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقْدُهُ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّکُمْ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ»[23]
جواب منطقی و دقیق امام باعث می شود که ابن ابی یعلی به حجت بودن ایشان گواهی دهد.
مناظره ابو حنیفه با امام صادق (علیه السلام)
شیخ مفید به نقل از محمد بن مسلم می نویسد: «دخل أبوحنیفة على أبی عبدالله (علیه السلام) فقال له: إنی رأیت ابنک موسى یصلی والناس یمرون بین یدیه فلا ینهاهم، وفیه ما فیه فقال أبوعبدالله (علیه السلام): ادع لی موسى، فلما جاء ه قال: یا بنی إن أبا حنیفة یذکر أنک تصلی والناس یمرون بین یدیک فلا تنهاهم، قال: نعم یا أبه إن الذی کنت اصلی له کان أقرب إلی منهم، یقول الله تعالى: " نحن أقرب إلیه من حبل الورید " قال: فضمه أبوعبدالله علیه السلام إلى نفسه وقال: بأبی أنت وامی یا مودع الاسرار. فقال أبوعبدالله (علیه السلام): یا أباحنیفة القتل عندکم أشد أم الزنا؟ فقال بل القتل، قال: فکیف أمر الله فی القتل بشاهدین وفی الزنا بأربعة؟ کیف یدرک هذا بالقیاس؟، یا أبا حنیفة ترک الصلاة أشد أم ترک الصیام؟ قال: بل ترک الصلاة، قال: فکیف تقضی المرأة صیامها ولا تقضی صلاتها، کیف یدرک هذا بالقیاس؟، ویحک یا أبا حنیفة النساء أضعف على المکاسب أم الرجال؟ قال: بل النساء، قال: فکیف جعل الله للمرأة سهما و للرجل سهمین؟ کیف یدرک هذا بالقیاس؟، یا أبا حنیفة الغائط أقذر أم المنی؟ قال: بل الغائط، قال: فکیف یستنجى من الغائط ویغتسل من المنی؟ کیف یدرک هذا بالقیاس؟، قال أبوحنیفة: جعلت فداک حدثنی بحدیث نحدث به عنک، قال: حدثنی أبی محمد ابن علی، عن أبیه علی بن الحسین (علیهم السلام)، عن أبیه الحسین بن علی (علیهما السلام)، عن أبیه علی ابن أبی طالب (صلوات الله علیهم أجمعین) قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): إن الله أخذ میثاق أهل البیت من أعلى علیین وأخذ طینة شیعتنا منا ولو جهد أهل السماء وأهل الارض أن یغیروا من ذلک شیئا ما استطاعوه، قال: فبکى أبوحنیفة بکاء [شدیدا] وبکى أصحابه ثم خرج وخرجوا»[24]
روزی ابوحنیفه به همراه عده ای از دوسـتانش بـه مجلس امام جعفر صادق (علیه السلام) وارد شد و اظهار داشت: ای فرزند رسول خدا، فرزندت، موسی کاظم (علیه السلام) را دیدم که مشغول نـماز بـود و مـردم از جلوی او رفت و آمد می کردند؛ و او آن ها را نهی نمی کرد، با اینکه رفت و آمد ها مانع معنویت مـی باشد! امـام صـادق (علیه السلام) فرزند خود موسی کاظم (علیه السلام) را احضار نمود و فرمود: ابو حنیفه چنین می گوید که در حال نماز بـودی و مـردم از جـلوی تو رفت و آمد می کرده اند و مانع آن ها نمی شدی؟پاسخ داد: بلی، صحیح است، چون آن کسی که در مقابلش ایستاده بودم و نـماز مـی خواندم، او را از هر کسی نزدیک تر به خود می دانستم، بنابر این، افراد را مانع و مزاحم عبادت و ستایش خود در مـقابل پروردگـار مـتعال نمی دانستم. سپس امام جعفر صادق (علیه السلام) فرزند خود را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فدای تو بـاد کهـ نگه دارندۀ علوم و اسرار الهی و امامت هستی. بعد از آن خطاب به ابو حنیفه کرد و فرمود: حـکم قـتل شـدیدتر و مهم تر است یا حکم زنا؟ ابو حنیفه گفت: قتل شدیدتر است. امام (علیه السلام) فرمود: اگر چنین است، پسـ چـرا خداوند شهادت بر اثبات قتل را دو نفر لازم دانسته؛ ولی شهادت بر اثبات زنا را چـهار نـفر قـرار داده است؟! سپس حضرت به دنبال این پرسش فرمود: بنابراین، باید توجه داشت که نمی توان احکام دیـن را بـا قـیاس استنباط کرد. و سپس افزود: ای ابوحنیفه، ترک نماز مهم تر است، یا ترک روزه؟ ابو حنیفه گـفت: تـرک نماز مهم تر است. حضرت فرمود: اگر چنین است، پس چرا زنان نمازهای دوران حیض و نفاس را نباید قضا کنـند، ولی روزه ها را باید قضا نمایند، پس احکام دین قیاس کردنی نیست. بعد از آن فرمود: آیا نسبت بـه حـقوق و معاملات، زن ضعیف تر است یا مرد؟ ابوحنیفه در پاسخ گـفت: زنـان ضـعیف و ناتوان هستند. حضرت فرمود: اگر چنین اسـت، پس چـرا خداوند متعال سهم مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است، با اینکه قیاس بـرخلاف آن می باشد؟! سـپس حضرت افزود: اگر به احـکام دیـن آشنا هـستی، آیـا غـائط و مدفوع انسان کثیف تر است یا منی؟ابو حنیفه گـفت: غـائط کثیف تر از منی می باشد. حضرت فرمود: اگر چنین است، پس چرا غائط بـا قـدری آب یا سنگ و کلوخ پاک می گردد؛ ولی منی بدون آب و غـسل تطهیر نمی شود، آیا ایـن حـکم با قیاس سازش دارد؟! پس از آن ابوحنیفه تـقاضا کرد: یـا ابن رسول الله! فدایت گردم، حدیثی برای ما بیان فرما که مورد استفاده قرار دهیم؟ امـام صـادق (علیه السلام) فرمود: پدرم از پدرانش، و ایشان از حضرت عـلی (علیه السلام) روایـت کرده اند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فـرمود: خـداوند متعال میثاق و طینت اهـل بیت رسـول الله را از اعلی علیین آفریده است و طینت و سرشت شیعیان و دوستان ما را از خمیر مایه و طینت ما خـلق نـمود و چنانچه تمام خلایق جمع شوند که تـغییری در آن به وجود آورنـد، هـرگز نـخواهند توانست. بعد از آنکه امـام صادق (علیه السلام) چنین سخنی را بیان فرمود، ابو حنیفه گریان شد و با دوستانش، که همراه وی بودند، برخاستند و از مجلس خـارج گـشتند.
نتیجه
در نهایت باید گفت فرمایشات امام صادق (علیه السلام) چون فرمایشات خداوند متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیان گر شیوه تعامل با مخالفین از جمله برادران اهل سنت است. وی چه به صورت عام و کلی و چه به صورت خاص و جزئی در خصوص اهل سنت، تاکید به رفتار توام با احترام و به دور از هر گونه توهین دارد. حتی جهت تالیف قلوب یا از روی تقیه در موارد متعدد چون نماز، تشییع جنازه، عیادت از مریض دستور به مشارکت با اهل سنت داده شده است که خود بیان گر یه راهبرد کلی در تمام عصرها می باشد. بایسته است که شیعیان آن حضرت با تاسی از امام خویش، نحوه تعاملات با اهل سنت بر این اساس برنامه ریزی کنند تا در نهایت با استفاده از جدال احسن با رفتار پسندیده باعث جلب و جذب برادران اهل سنت شد.
منابع
ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، 1جلد، کتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش.
ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.
برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، 2جلد، دار الکتب الإسلامیة - قم، چاپ: دوم، 1371 ق.
پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، 1جلد، دنیاى دانش - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش.
شرف الدین، عبد الحسین، المراجعات، بی جا، بی نا، بی تا.
شیخ مفید، محمدبن محمد، الاختصاص، قم، موسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1413ق.
شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، 30جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.
کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق1429.
متقی هندی، علی بن حسام (م 975)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، تحقیق: بکری حیانی وصفوة السقا، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ه.ق.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
[1] . و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آن گاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید. آل عمران/ 103
[2] . و چون کسانى مباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد، پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند، و براى آنان عذابى سهمگین است.) آل عمران/ 105(
[3] . و با هم نزاع مکنید که سُست شوید و مهابت شما از بین برود. (أنفال/ 46)
[4] . این است امت شما که امتى یگانه است، و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستید. (أنبیاء/ 92)
[5] . و در حقیقت، این امت شماست که امتی یگانه است، و من پروردگار شمایم؛ پس از من پروا دارید. (مومنون/ 52)
[6] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج2 ، ص338
[7] . متقی هندی، علی بن حسام (م 975)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج 1، ص 149؛ پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ص783.
[8] . احادیثی به این مضمون از ائمه رسیده است. به عنوان نمونه امام صادق می فرماید: «لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا. و لکن شیعتنا من وافقنا بلسانه و قلبه و اتبع آثارنا و عمل باعمالنا. اولئک شیعتنا.» ( شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج15، ص247 ؛ حلی، محمد باقر، بحار الانوار، ج65، ص164) ؛ کسی که به زبان، می گوید شیعه است و با اعمال و آثار ما مخالفت می کند، از پیروان ما نیست، شیعه ما، کسی است که ما را با زبان و قلب همراه باشد و آثار ما را پیروی کند و اعمال ما را انجام دهد. آنان، شیعه ما هستند.
[9] . ر.ک به؛ کتاب المراجعات علامه سید شرف الدین.
[10] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج3، ص531؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج18، ص439.
[11] . کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج3، ص423؛ حلی، محمد باقر، بحار الانوار، ج71، ص264.
[12] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج3 ،ص448 ؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج12، ص216.
[13] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج3 ،ص449.
[14] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج2 ،ص341.
[15] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج2 ،ص341-342.
[16] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج2 ، ص680؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج12، ص528.
[17] . شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج12، ص8.
[18] . برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج1، ص: 259 و 260؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج72، ص399.
[19] . کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج6، ص340؛ ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص382.
[20] . شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج8، ص301، ح10723.
[21] . ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی، ص400؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج12، ص194.
[22]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج5، ص117.
[23] . قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 188.
[24] . شیخ مفید، محمدبن محمد، الاختصاص، ص 189 و 190.