کتاب التبرک بالصالحین بین المجیزین المانعین

از جمله کتابهایی که در نقد وهابیت نگاشته شده است کتاب التبرک بالصالحین بین المجیزین والمانعین یافعی یمنی می باشد. مولف از جمله شخصیتهای برجسته یمنی است که در سالهای اخیر فعالیتهای گسترده ای را در نقد وهابیت انجام داده است و کتابهای زیادی از جمله کتاب مذکور را در نقد وهابیت تالیف نموده است.
مختصری از زندگانی مولف:
از جمله شخصیتهایی که مخالفت صریح با وهابیت دارد شیخ عبدالفتاح یافعی است. یافعی در سال 1394ق در شهر یافع یمن متولد شد. وی بعد از گذراندن دروس ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه شد البته مدرک ماجستیر خود را در دانشگاه وادی النیل سودان در رشته اصول دین اخذ کرد. وی سفرهای علمی تبلیغی را به برخی از کشورها از جمله: عربستان، هند، سوریه، پاکستان، اردن، مصر، آمریکا، اندونزی و... داشته است. یافعی دارای مسلک صوفیانه است که با نگارش کتاب و همچنین فضاهای مجازی به مقابله با وهابیت پرداخته است.[1]
وی خطیب و امام جماعت مسجد الخیرات صنعا است و ریاست موسسه الخیرات که وابسطه به مسجد مذکور است می باشد. علاوه بر این وی مناصب دیگری نیز بر عهده داردکه مهمترین آنها عبارتند از:
عضو شورای افتاء وزارت اوقاف قطر
عضو شورای بعثه حج قطر
مدیر موسسه الفرقان
مدرس مقطع دوم دانشگاهی در دانشگاه ایمان
مدیر و امین عام مرکز الاحسان یافع
کارشناس مذهبی در برنامه ها و کنفرانسهای یمن
و.....
جایگاه علمی کتاب التبرک:
با توجه به اهمیت مساله مورد بحث در کتاب مذکور و همچنین متقن بودن مباحث طرح شده از سوی مولف برخی از اندیشمندان ضمن تایید کتاب مذکور نشر آن را بلامانع دانسته اند از جمله مهمترین شخصیتهایی که کتاب مذکور را تایید نموده اند عبارتند از:
مصطفی سعید الخن/محمد حسن بن المصطفی البغا
مصطفی بن سعید الخن( رئیس قسم عقائد و ادیان دانشگاه دمشق، و دکتر محمد حسن بن المصطفی البغا استاد و رئیس دانشکده الشریعة دانشگاه دمشق طی بیانیه ای مشترک پیرامون این کتاب آورده اند:
این کتاب که توسط مولف محترم نگاشته شده است به موضوعی اساسی پرداخته است که برخی آن را از اصول اسلام پنداشته اند در حالیکه این موضوع از فروعات است و این راهی است که خداوند در پیش روی او قرار داده است تا به این مساله بپردازد. و مردم از باب تعظیم اولیائی که خود را در راه خدا فانی کرده اند به آثار به جا مانده از ایشان تبرک می جویند. و کسانی که تبرک می جویند به خداو و حدانیت وی ایمان دارند.[2]
مصطفی دیب البغا(استاد دانشگاه دمشق)
وی ضمن معذرت خواهی از مولف پیرامون اینکه نتوانسته است تمام کتاب را مطالعه نماید با این وجود به مولف اجازه نشر این کتاب را داده است و از وی به خاطر نگارش این کتاب تقدیر نموده است.[3]
حسن محمد مقبولی اهدل(رئیس قسم اصول فقه دانشگاه صنعا)
وی نیز ضمن مطالعه کتاب و بیان برداشته ایی از این کتاب در بیانه خود از ذوق و اجتهاد مولف تقدیر نموده است و ثمره این کتاب را اطلاع از دیدگاه بزرگان مذاهب پیرامون این مساله اختلافی دانسته است.[4]
مولف کتاب مذکور را طی یک پیشگفتار و مقدمه ای و هشت فصل و یک متمم کلام، بدین منوال بیان نموده است:
پیشگفتار
مولف در این بخش از کتاب خود به بیان جایگاه حق و بیان حقیقت اشاره فرموده است و در این باب به آیات، روایات، و کلام بزرگان مذاهب اشاره فررموده است. مولف در تبیین عظمت تمسک به حق تکیه بر آیاتی از قران نموده است و دو آیه را در این باب ذکر نموده است:(ص13)
الف.« وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»؛[5]
ب. «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ»[6]
وی دو روایت از صحیح مسلم و سنن ترمذی را نیز در بیان جایگاه حق می آورد:
الف. « اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ، إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»[7] خدایا مرا هدایت کن در آنچه که از حق است و مورد اختلاف می باشد، همانا تو هر کسی را که بخواهی به راه مستقیم هدایت می کنی.
ب.« أَحْسَنَ النَّاسُ أَنْ تُحْسِنُوا، وَإِنْ أَسَاءُوا فَلاَ تَظْلِمُوا»[8] به مردم نیکی کنید اگر به شما نیکی کردند، و اگر بدی کردند شما ظلم نکیند.
یافعی از کلام بزرگان در جایگاه و عظمت بیان حق کلام شافعی، غزالی، اشاره کرده است.
مولف بحثی را نیز در ادامه پیرامون عظمت رجوع به حق در مقابل تمسک به باطل مطرح نموده است و در این بخش کلام بزرگان اهل سنت را با تکیه بر منابع روایی و تاریخی آورده است.(ص20-15)
مولف در ادامه بحث یک مقدمه را ذکر می کند که در آن دو مبحث را مورد برسی قرار می دهد و بعد از مقدمه هشت فصل را بیان می دارد و در نهایت نیز خاتمه بحث را ذکر می کند:
مقدمه
در این بخش از کتاب مولف دو مبحث را اشاره می کند(ص23):
مبحث اول معنی تبرک
وی در تبیین معنای لغوی تبرک با تکیه بر منابع لغوی و کلام لغت شناسانی همچون: ابن منظور، فراء، الازهری، آورده است و در نهایت خخلاصه تمام اقوال لغوین را اینگونه بیان می دارد: برکة به معنای رشد و زیاده است و معنای لغوی تبریک نیز برگرفته از همین اصل، یعنی دعا برای انسان یا غیر انسان است بر برکت رسیدن به او. و تبرک به معنای تیَمُن به شیئ است.(ص25)
تبرک به آثار پیامبر بعد از وفات ایشان
یافعی در این بخش تصریح دارد: تبرک به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و آثاری وی از امور متفق علیه است از این رو محل نزاع ما نیست اما از این جهت که امروزه می بینیم برخی از افراد بین تبرک به آثار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در زمان حیات و ممات ایشان فرق گذاشته اند این مبحث را طرح کرده ایم. مولف این نظریه ایشان را مخالف دیدگاه سلف و صحابه دانسته. از این مواردی را برای نمونه از سلف را بدین شرح بیان می دارد:
الف. تبرک به قبر شریف
مولف با تکیه بر منابع روایی و تاریخی مواردی را که سلف بر قبر پیامبر تبرک جسته اند را بیان می دارد:(ص30-25)
تبرک ابو ایوب انصاری به قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)
«أقبل مروان یوما فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر، فقال: أتدری ما تصنع؟ فأقبل علیه فإذا هو أبو أیوب،[9] روزی مروان کنار قبر پیامبر آمد و دید مردی صورتش را روی قبر قرار داده است، پس گفت می دانی چه میکنی، مقابل وی رفت و دید او ابو ایوب انصاری است.
این روایت را حاکم و ذهبی صحیح دانسته اند.
حضرت زهرا(علیها السلام) مقداری از خاک قبر را برداشت و بر چشمانش مالید.
«لما رمس رسول الله صلى الله تعالى علیه وسلم جاءت فاطمة رضی الله تعالى عنها، فوقفت على قبره صلى الله تعالى علیه وسلم، وأخذت قبضة من تراب القبر ووضعت على عینیها وبکت؛[10]زمانیکه پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) از دنیا رفت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) کنار قبر پیامبر پامد و مقداری از خاک قبر ایشان را گرفته و دیدگانشان مالیدند و گریستند»
بلال صورتش را بر قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) مالید
« فأتى قبر النبی (صلى الله علیه و آله وسلم) فجعل یبکی عنده ویمرغ وجهه علیه؛[11] بلال بعد از اینکه پیامبر را در خواب دید به سوی قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) آمد و گریه کرد در کنار قبر و صورتش را بر قبر نهاد»
این روایت را بزگانی همچون، ابن اثیر، سبکی، شوکانی، و... صحیح السند دانسته اند.
تبرک جستن ابن المنکدر از قبر شریف
« فکان یقوم کما هو حتى یضع خده على قبر النبی (صلى الله علیه وسلم) ثم یرجع؛[12] ابن المنکدر از جای بلند شد و به سوی قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) رفت و صورتش را بر قبر شریف نهاد »
جایز بودن تبرک به قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) نزد احمد حنبل
« سألته عن الرجل یمس منبر النبی صلى الله علیه وسلم ویتبرک بمسه ویقبله ویفعل بالقبر مثل ذلک أو نحو هذا یرید بذلک التقرب إلى الله جل وعز فقال لا بأس بذلک؛[13] سوال کردم(عبدالله بن احمد) از پدرم در مورد مردی که منبر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم ) را مس کرده و مثل همین کار را در مورد قبر انجام داده است و هدفش تقرب به خداوند بود، وی جواب داد: اشکالی ندارد»
ب. تبرک بغیر قبر از آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
یافعی در این مبحث مواردی را بیان می دارد که سلف به غیر قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) تبرک جسته اند برای نمونه:
تبرک جویی موسی بن عبقة به اماکنی که پیامبر نماز خوانده بود
مولف با استناد به روایتی از بخاری تبرک جویی سالم بن عبدالله(از اصحاب پیامبر) را بیان می دارد:
« حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُقْبَةَ، قَالَ: رَأَیْتُ سَالِمَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَتَحَرَّى أَمَاکِنَ مِنَ الطَّرِیقِ فَیُصَلِّی فِیهَا، وَیُحَدِّثُ أَنَّ أَبَاهُ کَانَ یُصَلِّی فِیهَا «وَأَنَّهُ رَأَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی فِی تِلْکَ الأَمْکِنَةِ؛[14] موسی بن عبقة برای مار وایت کرد: دیدم سالم بن عبدالله را که انتخاب می کرد اماکنی را بین راه و نماز می خواند در این اماکن، و اینگونه گفت که پدرش نیز در این اماکن نماز خوانده است، و پدرش پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را دیده است که در این مکانها نماز می خواند»
مولف در ادامه بالغ بر ده مورد از مکانهایی که عبدالله بن عمر از باب تبرک به مکانهایی که پیامبر در آن نماز خوانده است، را اشاره می کند.
تبرک به ظرف آب پیامبر(صلی الله علیه وآهل و سلم)
یافعی در ادامه اشاره می کند که در منابع وارد شده است که عمر بن عبدالعزیز، ابو نعیم اصفهانی و بخاری . از ظرفی که مخصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده آب نوشیده اند.
موارد دیگری را نیز وی در تبرک جویی بزرگان از سلف، تابعین و اهل علم بیان نموده است که عبارتند:
تبرک جویی ابن سیرین به موی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
تبرک جویی مردم به نعلین منسوب به پیامبر(صلی الله علیه واله و سلم)
تبرک جویی صحابه به پیراهن پیامر(صلی الله علیه واله و سلم)
تبرک جویی خالد بن ولید در جنگها به موی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
وصیت انس بن مالک بر اینکه موی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را هنگام دفن زیر زبانش قرار دهند.
تبرک جویی معاویه به موی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
تبرک جویی به مکان وقوف پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در عرفات
تبرک جویی ابن عمر به مکان نشستن پیامبر بر منبر
موارد دیگری را مولف برای نمونه اشاره می کند که افراد به متعلقات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تبرک جسته اند.(ص40-30)
مولف در ذیل این بحث مسله منع تبرک از سوی خلیفه دوم بواسطه قطع درختی که بیعت رضوان در آن محقق شد را مطرح می کند و از آن چهار جواب می دهد(ص50-41)
الف. در سلسله روایت نافع است که ذهبی و البانی روایات وی را منقطع می دانند.
ب. در برخی منابع آمده است که این درخت بواسطه سیل و یا غیر آن از بین رفته است.
ج. صحابه در مورد مکان دقیق درخت اختلاف کردند.
د. صحابه مکان دقیق را فراموش کردند.
ه. بر فرض صحت روایت باز توجیه دارد و آن اینکه عمر این کار به خاطر اینکه مردم این کار را واجب ندانند انجام داد.
س. پیامبر اماکنی را که در آن نماز خوانده اند را فرمودند مسجد قرار دهید(مولف برای این مورد مستنداتی تاریخی و روایی را بیان می دارد)
تبرک به بعضی از اماکن و اشیاء
مولف می گوید: این مساله نیز مورد اختلاف ما نیست با این وجود چون برخی از معاصرین این امر را نیز جایز نداسته اند از این رو مستنداتی را ذکر می کنیم.
وی در این مبحث نیز با تکیه بر منابع روایی و تاریخی مواردی که بر سنت بودن تبرک به آنها اشاره شده است را می آورد که مهمترین این موارد عبارتند از:
الف. کعبه و حجر الاسود
ب. تبرک به آب زمزم
ج. تبرک به خاک مدینه
د. تبرک به مسجد قبا
ه. .....
فصل اول: ذکر اختلاف در مساله تبرک صالحین(ص59-55)
یافعی با یک تقسیم ثنائی بحث را اینگونه ببیان می کند: در این مساله دو قول وجود دارد:
قول کسانیکه قائل به جواز هستند و این قول جمهور علما و بزرگان مذاهب می باشد.
قول کسانی که این امر را ممنوع می دانند و این قول امثال ابن تیمیه، ابن قیم، شاطبی و..... است و اولین کسی که این امر را ممنوع دانست ابن تیمیه است و کسی را قبل از وی نیافتیم که قائل به منع تبرک باشد.
مستندات قائل به جواز تبرک:
در این بخش مولف مستندات روایی قائلین به جواز تبرک را بیان می دارد از جمله مهمترین این روایات عبارت است:
حدیث ابن عمر
از ابن عمر روایتی را نقل می کند بدین مضمون:« قَالَ: وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَبْعَثُ إِلَى الْمَطَاهِرِ، فَیُؤْتَى بِالْمَاءِ، فَیَشْرَبُهُ، یَرْجُو بَرَکَةَ أَیْدِی الْمُسْلِمِینَ»؛[15] رسول الله شخصی را فرستادند تا از محل تطهیر و شستشو(مکانی که مسلمانان از آب آن برای شستن دستهایشان استفاده می کردند) آب بیاورند، پس ایشان آن آب را خوردند به امید برکت دستان مسلمانان.
این روایت را البانی صحیح دانسته است.
تبرک جویی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به آب چاهی که ناقه صالح از آن آب نوشیده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به همراه صحابه از مکانی که متعلق به قوم ثمود عبور میکردند، پیامبر خطاب به صحابه فرمودند:« وَأَمَرَهُمْ أَنْ یَسْتَقُوا مِنَ البِئْرِ الَّتِی کَانَتْ تَرِدُهَا النَّاقَةُ»،[16] پیامبر امر کردند به اصحاب بر اینکه از چاهی که ناقه صالح از آن عبور کرده آب بنوشند.
قرطبی در تفسیرش ضمن آوردن روایت مذکور تصریح دارد: این رورایت دلیلی بر جواز تبرک به آثار انبیاء است.
مستندات قائلین به عدم جواز:(ص56)
وی در این باب دلیل مانعین از تبرک جویی را به صورت مختصر بدین شرح بیان می دارد:
این امر از خصائص پیامبر است و غیر ایشان کسی جایز نیست تبرک بجوید.
صحابه و سلف کسی این کار را انجام نداده اند.
این کار خود ذریعه ای بر عبادت صالحین است.
و اما جواب کسانی که این امر را مشروع می دانند به قائلین به عدم جواز این است:
الف. این ادعای ایشان که این امر مختص پیامبر است ادعایی است که نیاز به دلیل دارد.
ب. موارد زیادی از صحابه د اریم که تبرک به آثار جسته اند.
ج. این دلیل ایشان که این امر را ذریعه ای بر عبادت دانسته اند نیز در مورد تبرک به آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) نیز موجود است.
فصل دوم:اقوال مانعین از تبرک به آثار صالحین(ص59)
در این بخش مولف محترم دیدگاه مانعین از تبرک از جمله: ابن تیمیه، ابن قیم، شاطبی و ابن رجب، علماء نجدی را بیان می دارد:
الف. ابن تیمیه:
از دیدگاه ابن تیمیه تبرک دو اطلاق دارد که یکی حق و دیگری باطل است:
و اما قسم حق از تبرک خود به سه قسم تقسیم می شود:
به سبب برکت نبی یا ولی برای ما خیر و دفع بلا حاصل می شود.
بسبب دعای نبی برای ما خیر و دفع و بلا حاصل شود.
به سبب صلاح نبی یا ولی برای ما خیر و دفع بلا حاصل شود.
و اما قسم باطل از انواع تبرک که ابن تیمیه بر آن اذعان دارد:
اینکه معتقد باشیم که نبی یا ولی سبب خیر هستند و شخص متبرک با اعتماد بر این امر گناه کند.
معتقد شویم که نبی یا ولی خدا سبب خیر و دفع بلا هستند به و با اعتماد بر این امر طاعت خدا را نکنیم.
معتقد باشیم که نبی یا ولی سبب خیر هستند، و با اعتماد به این امر اعمالی که فی ذاته معصیت هستند مقابل ایشان انجام دهیم از قبیل سجده در برابر ایشان.
با این تفصیلی که بیان گردید می توان دریافت که ابن تیمیه فی الجمله با جمهور در بحث تبرک موافق است. این تفصیل بیان شده را نیز می توان از اقوال وی در کتبش دریافت.(ص61)
ب. ابن قیم جوزیه
یکی از مانعین تبرک، ابن قیم جوزیه است وی در این باب تصریح دارد:
«وکان یفعل عندها ما یفعل عند هذه المشاهد، سواء من النذور لها والتبرک بها والتمسح بها، وتقبیلها واستلامها، هذا کان شرک القوم بها؛در مقابل بتها اعمالی انجام می شد که مشابه آن در مقابل مشاهد شریفه انجام می شود، فرقی ندارد نذر برای این مشاهد باشد، یا تبرک جویی به آنها و مسح، بوسیدن و... آنها همه این امور شرک است.»[17]
ج. شاطبی
وی نیز از مانعین تبرک به اولیاء الهی است، مولف بعد از بین اقوال مفصل وی ذیل این مساله خلاصه رای شاطبی را اینگونه بیان می دارد: شاطبی تبرک را امری مشتبه بین جواز و عدم می داند و از نگاه وی این یکی از اصول بدعت مکروهه است.
د. ابن رجب
ابن رجب یکی دیگر از شخصیتهای مطرح در عدم جواز تبرک می باشد. وی نیز سیره صحابه را دلیلی بر عدم جواز تبرک و بدعت بودن آن می آورد.
ه. علماء نجد
نجدیون نیز تبرک به قبور و آثار اولیاء را جایز ندانسته اند، مولف برای نمونه استشهاد به کتاب«الدرر السنیه فی الاجوبة النجدیة»دارد که در این باب تصریح دارد:
« فإن من تبرک بحجر، أو شجر، أو مسح على قبر أو قبة یتبرک بهم، فقد اتخذهم آلهة؛[18] همانا اگر کسی به سنگی، یا درختی تبرک بجوید، یا قبر و قبه ای را مسح کند و به آنها تبرک بجوبد به تحقیق آنها را اله خود دانسته است»
فصل سوم: اقوال علماء حنفی در تبرک به صالحین و آثار ایشان(ص72-67)
یافعی مواردی را از جواز تبرک از منظر احناف بیان می کند، و با تتبع در منابع بزرگان احناف مصادیقی برای جواز تبرک بیان می دارد مهمترین این موارد عبارتنداز:
تبرک به زیارت قبور صالحین
دعوت از مردم برای مشایعت جنازه ای که به آن تبرک می جستند.
تبرک به بوسیدن دست عالم
تبرک جویی کودکان از مجالس حدیث
تبرک به بدن میت صالح
تبرک بواسطه دست کشیدن انسان صالح بر مریض
تبرک به وضو انسانهای صالح
تبرک به قبور شهدا
تبرک جویی به موی انسانهای اهل فضل
تبرک به لباس صالحان
فصل چهارم: اقوال علماء مالکی در تبرک به صالحین و آثار ایشان(81-72)
یافعی ضمن جایز دانستن تبرک در مذهب مالکی با تتبع در آثار ایشان مواردی که دال بر جواز تبرک است را بیان می دارد، از جمله این موارد عبارت است:
تبرک به مقام و محل زندگی انبیاء الهی
تبرک به قبر اسماعیل و هاجر
تبرک از صورت اولیاء الیه بواسطه نگاه کردن به ایشان
تبرک به همجواری قبور اولیاء بواسطه دفن در کنار ایشان.
تبرک به قبور اولیاء
تبرک به اهل علم
تبرک به آثار صالحین
تبرک به لباس صالحان بواسطه پوشیدن آن
تبرکه به خاک قبر اولیاء
تبرک به همنشینی به علما
فصل پنجم: اقوال علماء شافعی در تبرک به صالحین و آثار ایشان
وی در بیان جواز تبرک از دیدگاه بزرگان شافعی ابتدا سیره عملی برخی از ایشان را در تبرک جویی بیان می دارد از جمله:
تبرک جویی شافعی به لباس احمد بن حنبل
تبرک جویی شافعی به ابوحنیفه و قبرش
تبرک جویی دار القطنی به ابو الفتح قواس
تبرک مردم به ابو جعفر بیهقی
تبرک مردم به ابو اسحاق شیرازی
و در ادامه کلام بزرگان شافعی را جواز تبرک به صالحین و آثار ایشان را اشاره می نماید از جمله این موارد(95-82)
هر کسی که تبرک به وی در زمان حیاتش جایز باشد، بعد از وفاتش نیز تبرک به وی جایز است.(به نقل از غزالی)
تبرکه به حمل جنازه از جهات چهارگانه آن
عیادت از مریض توسط کسانی که وی به ایشان تبرک می جست.
تبرک به حضور صالحان در خانه.
تبرک به آثار صالحین از جمله طعام، شراب و لباس ایشان.
تبرکه به اماکنی که صالحین در آنجا نماز خوانده اند.
ساخت بنا بر قبور اولیاء و تبرک به قبور.
تبرک به بوسیدن دست اولیاء.
تبرک به بوسیدن قبر اولیاء.
تبرک به خاک قبور اولیاء.
فصل ششم: اقوال علماء حنبلی در تبرک به صالحین و آثار ایشان
مولف در این فصل که اختصاص به دیدگاه حنابله پیرامون تبرک دارد همچون فصول گذشته اول سیره عملی بزرگان حنابله را در تبرک بیان می دارد و بعد اقوال ایشان را:
الف. فعل و سیره علماء حنابله در تبرک جویی به آثار اولیاء:(ص101-95)
تبرک جویی احمد بن حنبل به پیراهن یحیی بن یحیی
تبرک جویی صالح بن احمدبن حنبل به لباس پدرش.
تبرک جویی عبدالله بن احمد بن حنبل به قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وی وصیت کرد از باب تبرک به قبر پیامبر کنار قبر ایشان دفن شود.
تبرک جویی عبدالغنی مقدسی به قبر احمد بن حنبل.
تبرک جویی بزرگان و اولیاء به قبر احمد بن حنبل.
تبرک جویی مردم به قلم احمد بن حنبل.
تبرک جویی مردم به عبدالغنی مقدسی حنبلی و ازدحام جمعیت به این سبب.
تبرک جویی مردم به جنازه و آب غسل ابن تیمیه حرانی.
اقوال بزرگان حنابله در تبرک جویی به آثار صالحین(103-101)
وی در این باب اقوال بزرگان و علما حنبلی مذهب را در جواز تبرک به آثار اولیاء و صالحین بیان می دارد از جمله این اقوال:
تبرک به واسطه دفن در جوار قبور اولیاء و صالحان
یافعی در این مساله قول ابن قدامه مقدسی را از کتاب المغنی می آورد که وی بیان می دارد:« مستحب است دفن اموات در قبرستانی که صالحین والیاء در آن دفن هستند و این از باب تبرک است تا اینکه برکت این اولیاء شامل این میت نیز گردد. »[19]
تبرک جویی به مانده غذای میهمان اگر از صالحین باشد
مرداوی حنبلی در کتاب الانصاف در این باب تصریح دارد: «مستحب است میهمان مقداری از غذای خود را برای تبرک باقی بگذارد مخصوصا اگر از شخصیتهایی است که به وی تبرک جویی می شود»[20]
فصل هفتم: اقوال کسانیکه از مذاهب اربعه نیستند در جواز تبرک به صالحین و آثار ایشان(ص105-103)
وی در این باب سخن شوکانی که منتسب به یکی از مذاهب اربعه نیست را بیان می کند، شوکانی در بحث جواز تبرک به آثار اولیاء به این موارد پرداخته است:
کسی که از اولیاء شناخته می شود اگر از وی دعوت شد برای اینکه بر وی تبرک بجویند مستحب است قبول کند.
حدیث تغسیل زینب
تبرک به لباس اهل فضل
بوسیدن میت صالحخ از باب تعظیم و تبرک.
تبرک به موی اهل فضل.
فصل هشتم: حوادث تاریخی از اهل علم در تبرک به صالحین و آثار ایشان(ص116-105)
عبدالفتاح یافعی در فصل آخر از کتاب خود با تیکه بر منابع تاریخی مواردی را بیان می دارد که بزرگان از سلف و تابعین و حتی احاد جامعه به آثار صالحین تبرک می جستند از جمله این موارد:
تبرک صحابه به محمد بن طلحة بن عبیدالله
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین در این باب تصریح دارد:
«محمد بن طلحه از زهاد و مجتجتهدین بود و اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به وی و دعایش تبرک می جستند.»[21]
تبرک سفیان ثوری به عمر بن قیس
ابن حجر عسقلانی در مورد وی تصریح دارد: «وی از ثقات است و سفیان ثوری به او تبرک می جست»[22]
تبرک مردم به قبر علی بن ابی طالب(علیه السلام)
ابن اثیر در الکامل فی التاریخ در این باب تصریح دارد:
«صحصح این است که قبر وی در همین موضعی است که الان قرار دارد و مردم آن را زیارت می کنند و تبرک می جویند.»[23]
تبرک جویی مردم به قبر ابو ابوب انصاری
صاحب شذرات الذهب در مورد وی آورده است: «قبر ابو ایوب در قسطنطنیة است و مردم به آن تبرک یم جویند»[24]
تبرک جویی کمیت به لباس اما زین العابدین(علیه السلام)
ابن عساکر در کتاب معرف خود با عنوان تاریخ دمشق قول کمیت را اینگونه بیان میدارد:
«وی به امام سجاد (علیه السلام) گفت: اگر دوست داری به من احسانی کنی مقداری از همین لباسی که به تن داری را به من بده تا به آن تبرک بجویم»[25]
بالغ بر بیست مورد دیگر را نیز مولف بیان می دارد که به برخی از این موارد به صورت مختصر اشاره می گردد:
1.تبرک به قبر سعید بن جبیر
تبرک به قبر ابی عوانة
تبرک به قبر ابی الحسن زاهد
تبرک به قبر یکی از اولا علی بن ابی طالب (علیهما السلام) در قبرستان باب بردان
تبرک به قبر معروف کرخی
تبرک به یحیی بن مجاهد
تبرک به.........
متمم بحث: بیان مواردی در جواز توسل به صالحین(128-117)
مولف کتاب مستقلی پیرامون التوسل بالصالحین بین المجیزین و المانعین دارد اما در این مبحث به تناسب خلاصه ای از اقوال و روایات وارده در منابع در جواز توسل به اولیاء را اشاره می کند، وی بالغ بر چهل روایت و نقل قول را بیان می دارد، و برای مطالعه بیشتر به کتاب التوسل بالصالحین بین المجیزین و المانعین ارجاع می دهد.
خاتمه(130-129)
وی در خاتمه اشاره دارد که بحث بیش از این موارد بوده و بالغ بر سیصد صفحه می شده اما برای اختصار به همین اندازه اکتفا شده است.
یافعی دلیل طرح و نگارش این کتاب را اینگونه بیان می دارد:
می خواستم با نگارش این کتاب بگویم که تبرک از فروعات مسائل است و به هیچ عنوان نمی تو اند سببی برای تکفیر مسلمانان باشد. و متاسفانه گروهی که خود را منتسب به اسلام و علم می دانند به خاطر اینگونه فرعی دیگر مسلمانان را تکفیر کرده اند.
[1] . یافعی، عبدالفتاح قدیش، مواهب الکریم الفتاح (مجموعة رسائل و ابحاث)، ص619، ناشر: دار التور للدراسات و النشر، بی جا، بی تا.
[2] . یافعی، عبدالفتاح قدیش، التبرک بالصالحین بین المجیزین و المانعین، ص8.
[3] . یافعی، عبدالفتاح قدیش، التبرک بالصالحین بین المجیزین و المانعین، ص9.
[4] . یافعی، عبدالفتاح قدیش، التبرک بالصالحین بین المجیزین و المانعین، ص9.
[5] . بقره، آیه213(در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.)
[6] . سوره یونس، آیه36-35.
[7] . نیشابورى، مسلم، صحیح مسلم، ج1، ص534؛ تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقى، ناشر:دار إحیاء التراث العربى، بیروت، بى تا.
[8] . ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، ج3، ص432 تحقیق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامى، بیروت، 1998م.
[9] . ابن حنبل شیبانی، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، ج38، ص558، تحقیق: شعیب الأرنؤوط وعادل مرشد و دیگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق.
[10] . سمهودی، علی بن عبد الله (م 911)، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج4، ص217؛ ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولى، 1419 ق.
[11] . بن عساکر،علی بن حسن ،تاریخ دمشق،ج7، ص137؛ تحقیق: عمرو بن غرامة العمروی، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1415 ق.
[12] . بن عساکر،علی بن حسن ،تاریخ دمشق، ج56، ص51، تحقیق: عمرو بن غرامة العمروی، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1415 هـ.
[13] . ابن حنبل، احمد، العلل و معرفة الرجال، ج2، ص492؛ تحقیق: محمد عباس، وصل الله، ناشر: دار الخانی، ریاض، چاپ دوم، 1422ق.
[14] . بخارى، محمّد، صحیح البخاری، ج1، ص104؛ تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق.
[15] . طبرانی، سلیمان بن أحمد (م 360)، المعجم الأوسط، ج1، ص242؛ تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، دار الحرمین، القاهرة.
[16]. بخارى، محمّد، صحیح البخاری، ج4، ص149؛ تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق.
[17] . ابن قیم جوزیه، محمد، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج3، ص526؛ ناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، بی تا.
[18] .ابن قاسم، عبدالرحمن، الدرر السنیة فی الاجوبة النجدیة، ج2، ص127بی جا، چاپ ششم، 1417 ق.
[19] ابن قدامة، عبد الله بن أحمد (م 620)، المغنی لابن قدامة، ج2، ص380، ناشر: مکتبة القاهرة، 1388هـ.ق.
[20] . مرداوی، علی بن سلیمان، الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، ج8، ص333، ناشر: دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، بی تا.
[21] . حاکم نیشابورى، محمّد، المستدرک على الصحیحین، ج3، ص422، تعلیق: محمد بن أحمد ذهبى، تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیة، چاپ اوّل، بیروت، 1411ق.
[22] . ابن حجر عسقلانى، احمد، تهذیب التهذیب، ج8، ص93، ناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامیة، هند، چاپ اوّل، 1326ق.
[23] . ابن اثیر، علی بن ابی الکرم (م 630) الکامل فی التاریخ، ج2، ص746، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1417 هـ. ق.
[24] .ابن العماد، عبدالحی، شذرات الذهب فی احبار من ذهب، ج1، ص281، ناشر:دار ابن کثیر، دمشق – بیروت، چاپ اول، 1406ق.
[25] . أبو القاسم علی بن حسن بن عساکر، (م 571)، تاریخ دمشق، ج50، ص237، تحقیق: عمرو بن غرامة العمروی، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1415 هـ.