عاشورا موافقان و مخالفان (1)

پرسش
چرا عده ای تلاش دارند واقعه عاشورا را انکار کرده و یا بی اهمیت جلوه بدهند؟
در طول تاریخ اسلامی همواره وقایع مهمی اتفاق افتاده است که گاهی برخی از این اتفاقات نقطه آغازین جنبش و یا حرکتی معرفتی قرار گرفته است.
وقایعی همانند بعثت پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله وسلم) در دورانی که جهل و بت پرستی بیداد می کرد، تشکیل حکومت اسلامی توسط وجود مبارک پیامبر اسلام، برخی از جنگ های صدر اسلام، واقعه غدیر خم و وقایعی از این قبیل همه و همه سرحلقه تحقق بینش معرفتی نوینی را در جهان اسلام نوید داده است.
یکی از وقایع مهم صدر اسلام که قطعاً می توان آن را در زمره مهمترین اتفاقات اسلامی قلمداد کرد واقعه عاشورا و شهادت سبط پیامبر اکرم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به همراه ۱۸ تن از خویشان و اقربا و حدود ۶۰ نفر از اصحاب باوفایش و اسارت ذریه رسول الله در حکومت اموی و به دست یزید بن معاویه (لعنت الله علیه) می باشد.
در اصل این واقعه هیچ شکی وجود نداشته و همگان اعم از شیعه و سنی و یا حتی مورخان غیر مسلمان و یا به اصطلاح همان مستشرقان اقرار به تحقق این واقعه جانگداز داشته و دارند و حتی در طول تاریخ بارها و بارها مشاهده شده که علاوه بر شیعیان اهل سنت نیز در این باره سخن ها گفته و یا حتی عزاداری کرده و می کنند.
اما عجیب است که در طول تاریخ اسلامی عده ای از کسانی که خود را به اصطلاح اهل سنت می نامند اما در واقع از سنت پیامبر اسلام گریزان بوده و هم سو و موافق با هیچ یک از مذاهب چهارگانه اهل سنت نیستند تلاش کردهاند که این واقعه را تحریف و یا در مواردی حتی تکذیب کنند.
پاسخ
در این نوشتار که به چند شماره پیوسته منتشر خواهد شد تلاش شده است علت واقعه عاشورا و رویکرد عالمان اسلامی از موافقین، ساکتان و احیاناً مخالفین بررسی شده و علت سکوت یا مخالفت این عده قلیل نیز که امروزه در بین وهابیت منفور سخنان آنها به یکباره جمع و منتشر شده است مورد بررسی قرار بگیرد.
تلاش هایی که در راستای تحریف و یا لااقل تضعیف واقعه عاشورا انجام شده است به صورت های گوناگون بوده که البته همه در مسیر به فراموشی سپردن واقعه عاشورا مشترک هستند.
عاشورا روز سرور است
عده ای به اصطلاح اهل عرفان و تصوف همانند شیخ عبدالقادر گیلانی اگرچه اعتراف به این واقعه جانسوز می کنند اما در ادامه می افزاید:
این روز روز شادی و سرور باید باشد و نه روز غم چرا که روز وصال اباعبدالله (علیه السلام) به خداوند تبارک و تعالی است و این روز روز شادی و سرور است و نه روز غم و گریه و عزاداری.[1]
اگر نیم نگاهی به سایر گفتههای عبدالقادر گیلانی در باره واقعه عاشورا داشته باشیم به وضوح می فهمیم که این گفته او صرفاً مبتنی بر مبنای صوفیگری او بنا نهاده نشده است چرا که وی در جای دیگر میگوید:
اگر قرار باشد روز عاشورا روز عزا و ماتم باشد قطعاً روز دوشنبه اولی خواهد بود چرا که پیامبر اکرم و همچنین ابوبکر در روز دوشنبه از دنیا رفته اند.[2]
خود این ایجاد تقابل بین شهادت جانسوز اباعبدالله (علیه السلام) در صحرای گرم و تف دیده کربلا به دست دشمنان خونخوار با واقعه قبض روح پیامبر اسلام ((صلوات الله علیه و آله و سلم ) ) و همچنین مرگ ابوبکر نوعی غرض ورزی است که در آن قصد کرده است از سوز حرارت این واقعه جان سوز بکاهد و شهادت حضرتش را اتفاقی در مرتبه پایین از وقایع اسلامی قرار بدهد.
اگرچه بنا بر این نیست که در این نوشته همه ابعاد واقعه عاشورا مورد بررسی قرار بگیرد اما در ادامه و یا شماره های بعد بیش از پیش روشن خواهد شد که تا چه اندازه این حرکت فدا کارانه از سوی سبط پیامبر اسلام در راستای منافع اسلامی و در راستای حفظ دین و زحمات نبی مکرم اسلام حضرت محمد (صلوات الله علیه وآله وسلم) بوده است.
احتیاط گرایی کاذب
روش دیگر برای کوچک جلوه دادن واقعه عاشورا و پرده کشی بر جنایت بزرگ یزید بن معاویه (لعنت الله علیه) نوعی حفظ احتیاط و پرهیز از لعن و سب مسلمین می باشد.
غزالی در کتاب احیا علوم الدین میگوید:
اولا ثابت نیست که یزید حسین را کشته باشد و یا به آن امر کرده باشد.
و در ادامه کلامی افاضه می کندکه میتوان از آن فهمید خود او نیز می داند که یزید عامل اصلی این جنایت غمبار بوده است وی در ادامه می گوید:
حال آیا می توان قاتل حسین را یا کسی را که امر به قتل حسین کرده است را لعنت کرد در پاسخ می نویسد اگر قاتل حسین قبل از توبه مرده باشد خداوند او را لعنت کند اما از آنجا که احتمال دارد او توبه کرده باشد نمی توان قاتل حسین را لعن کرد.[3]
و چقدر سخت و جانسوز است این گونه دفاع کردن ها از زبان کسانی که خود را عالم در شریعت اسلامی و اهل سنت و جماعت نامیده و کاملاً برخلاف سنت نبوی حرکت می کنند.
آقای غزالی آیا نمی داند که پیامبر اسلام بر مصیبت شهادت حسین (علیه السلام) همواره گریسته است.[4]
و از طرف دیگر آیا این از مسلمات عقلیه نیست که انسان در صورت یقین به حکمی به صرف یک احتمال و شک که تازه چندان عقلایی هم نیست دست از یقین خود بردارد.
آیا شهادت اباعبدالله (علیه السلام) به امر یزید ملعون در صحرای کربلا واقعه ای یقینی در جهان اسلام نیست و آیا صرف این احتمال که قاتل او توبه کرده است کفایت می کند که ما چشم از جنایات آن ملعون بسته و با نگاهی سفیهانه بگوییم شاید توبه کرده است.
و آیا اگر به نحوی اهل بیت گریزی غزالی اقتضا نکرده باشد جا نداشت که در اینجا بر این مصیبت عظما گریه کرده و تاسف بخورد و از قاتلان سبط پیامبر اسلام یعنی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) تبری بجوید.
عجیب تر اینکه غزالی در ادامه سخنی میگوید که اگرچه در ظاهر هیچ اهانتی به فرزند رسول خداوند قلمداد نمی شود اما روشن است که این سخن به نحوی کنایه نسبت به واقعه عاشورا و شاید به ظن غزالی کنایه ای نسبت به شیعیان باشد.
او در پایان میگوید:
به راستی که ذکر خداوند بهتر و شایسته تر از این سخنان و گفتار هاست.[5]
آری آنجا که ذکر خداوند برای روشن شدن قلوب باشد قطعاً سزاوارترین ذکر خواهد بود اما آنجا که برای مخفی کردن حق و تقویت باطل باشد ذکر خداوند با با ذکر شیطان هیچ فرقی ندارد همانطورکه مسجد ضرار با قلعه خیبر هیچ فرقی نداشت، بلکه قلعه خیبر ویران نشد اما پیامبر اسلام حکم به تخریب مسجد ضرار دادند.
در شماره بعد به بعضی از روش های دیگر تحریف واقعه عاشورا پرداخته خواهد شد و پس از آن علت این کتمان و یا بی اهمیت جلوه دادن واقعه عاشورا بررسی خواهد شد.
نویسنده: گشتیل
[1] . الجیلانی، غنیه الطالبین، چاپ قدیم، ص 684 .
[2] . همان.
[3] . غزالی، احیاء علوم الدین، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، ج 3، ص 125.
[4] . المعجم الکبیر ، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر : مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، چاپ دوم ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی ، ج 3 ، ص 106 و ج 23 ، ص 289.
[5] . همان.