رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

هجمه دشمن از طریق فضای مجازی و وارد کردن شبهات بر پیکره مذهب شیعه و انقلاب اسلامی نشان از حرکت صحیح و رو به جلو شیعه و انقلاب است. امید است همه اهالی دغدغه مند انقلابی فعال در فضای مجازی، هر یک به سهم خود در راستای کمک به آرمان های انقلاب و مذهب حقه شیعه گامی هر چند کوچک جهت هدایت قشرهای مختلف خصوصا جوانان برداشته و وظیفه خویش را در این راستا ایفا نمایند. ارادتمند شما صبور

تلقین میت از نگاه مذاهب اربعه (1)

دوشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۵:۲۳ ب.ظ

پرسش
آیا تلقین میت بعد از دفن از نگاه مذاهب اربعه صحیح است یا نه؟

یکی از مسائلی که بسیاری از وهابیت با مسلمانان اختلاف دارند مساله تلقین میت بعد از دفن است. وهابیت قائل هستند تلقین میت بعد از دفن بدعت است ولی مذاهب اربعه اهل سنت چنین عملی را سنت و جایز می دانند. مفتی های وهابیت در کتاب فتاوى اللجنة الدائمة فتوا دادند: نظر صحیح تر علما درباره تلقین بعد از مرگ این است که تلقین مشروع نیست؛ بلکه بدعت است و هر بدعتی ضلالت است[1]. البانی و بن باز و بن عثیمین و صالح فوزان می گویند: تلقین میت بعد از دفن جایز نیست و بدعت است چون پیامبر ص و صحابه چنین کاری نکردند و اصلی برای آن نیست[2].

بنابراین آیا تقین میت جایز است؟ و نگاه مذاهب اربعه و تیمیون به تلقین میت چیست؟

[1]- «الصحیح من قولی العلماء فی التلقین بعد الموت أنه غیر مشروع، بل بدعة، وکل بدعة ضلالة»؛ أحمد بن عبد الرزاق الدویش، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، ج 8، ص 338 و 339.

[2]- «هذا التلقین الذی یفعل فی بعض البلاد الإسلامیة عمدته حدیث لا یصح بوجه من الوجوه، وکم دَفَنَ النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - من أصحابه من الشهداء وغیرهم ولم ینقل عنه ولا فی حدیث واحد من فعله علیه السلام ولو کان حدیثاً ضعیفاً ... فهذا التلقین لا یجوز اتخاذه سنةً؛ لأن عمل الرسول علیه السلام لم یکن علیه»؛  البانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین: موسوعة العلامة الإمام مجدد العصر محمد ناصر الدین، صَنَعَهُ: شادی بن محمد بن سالم آل نعمان، ناشر: مرکز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامیة وتحقیق التراث والترجمة، صنعاء – الیمن، چاپ اول، 1431 هـ - 2010 م. ج 9، ص 18 تا 22- «فالتلقین للمیت بعد الدفن لم یثبت عن النبی صلى الله علیه وسلم ولا عن أصحابه رضی الله عنهم ... أما التلقین بعد الدفن فهو بدعة، کأن یقف عند القبر ویقول: اذکر کذا، اذکر کذا، فهذا لا أصل له فی الشرع، وإنما هو قول لبعض العلماء، ولم یفعله النبی صلى الله علیه وسلم ولا أصحابه رضی الله عنهم وأرضاهم»؛ بن باز، عبد العزیز بن عبد الله، فتاوى نور على الدرب، جمعها: الدکتور محمد بن سعد الشویعر، ج 14، ص 142 و 144- «تلقین المیت بعد دفنه مبنی على حدیث أبی أمامة رضی الله عنه وقد تنازع الناس فی صحته والصواب أنه حدیث ضعیف لا تقوم به حجة وأن تلقین المیت بعد دفنه بدعة لأن ذلک لم یرد عن النبی صلى الله علیه وعلى آله وسلم ولا عن أصحابه فی حدیث یرکن إلی»؛ عثیمین، محمد بن صالح، فتاوى نور على الدرب، ج 9، ص 2- «هذه الإشارات من الشیخ رحمه الله تکفی لمنع التلقین بعد الدفن، وأنه لیس مشروعاً. وأما قوله رحمه الله:(وأعدل الأقوال فیه أنه مباح) فهو قول فیه نظر؛ لأن التلقین حکم شرعی فیحتاج إلى دلیل صحیح من الکتاب والسنة، ولم یصح فیه دلیل، فهو عمل ممنوع»؛ فوزان، صالح بن فوزان، الرد على فیصل مراد علی رضا فیما کتبه عن شأن الأموات وأحوالهم، وتقریظ: الإمام عبد العزیز بن باز، إصدار دار العاصمة بالریاض، چاپ دوم، 1419ق. ص 8 و 9.

 

پاسخ
یکی از مسائلی که مسلمانان در طول تاریخ بعد از دفن میت انجام می دادند عمل تلقین میت است. تیمیون و اهل سنت قائل هستند تلقین میت مستحب یا جایز است و یا نهایتا کراهت دارد نه اینکه بدعت و حرام باشد. بعضی از اقوال علمای مذاهب اربعه و تیمیون از باب نمونه اشاره می شود که عبارتند از:

حنفی ها
ابن همام حنفی می نویسد: «وأما التلقین بعد الموت وهو فی القبر فقیل یفعل لحقیقة ما روینا، ونسب إلى أهل السنة والجماعة وخلافه إلى المعتزلة. وقیل لا یؤمر به ولا ینهى عنه ویقول: یا فلان یا ابن فلان اذکر دینک الذی کنت علیه فی دار الدنیا شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله، ولا شک أن اللفظ لا یجوز إخراجه عن حقیقته إلا بدلیل فیجب تعیینه»[1]؛ بعد از دفن مرده در قبر، گفته می شود که تلقین باید انجام گیرد بنابرحقیقت آنچه که ما روایت کردیم واین سخن به اهل سنت وجماعت نسبت داده شده است خلاف فرقه ی معتزله و بعضی گفته اند نه بدین کار حکم داده شود و نه ازآن منع می گردد.

ابن عابدین معروف به علامه شامی از شرح المنیه نقل می کند: «لکن قال فی شرح المنیة: ... وإنما لا ینهى عن التلقین بعد الدفن لأنه لا ضرر فیه بل نفع فإن المیت یستأنس بالذکر على ما ورد فی الآثار إلخ»[2]؛ بدون شک که بعد از دفن از تلقین منع کرده نمی شود زیرا که تلقین بعد از دفن هیچ ضرری ندارد بلکه در آن نفع وجود دارد زیرا میت با ذکر، انس می گیرد بطوری که در آثار آمده است.

شرنبلالی حنفی می نویسد: «وتلقینه" بعد ما وضع "فی القبر مشروع" لحقیقة قوله صلى الله علیه وسلم: "لقنوا موتاکم شهادة أن لا إله إلا الله". أخرجه الجماعة إلا البخاری ونسب إلى أهل السنة والجماعة "وقیل لا یلقن" فی القبر ونسب إلى المعتزلة "»[3]؛ تلقین میت بعد از قرار دادن در قبر مشروع است بخاطر حقیقت قول پیامبر (صلی الله علیه وآله) مرده های خودتان را به شهادت لا اله الا الله تلقین کنید.

طحطاوی می نویسد: «"وتلقینه بعدما وضع فی القبر مشروع" قال فی المفتاح التلقین على ثلاثة أوجه ففی المحتضر لا خلاف فی حسنه وما بعد انقضاء الدفن لا خلاف فی عدم حسنه والثالث اختلفوا فیه وهو ما إذا لم یتم دفنه اهـ حموی قوله: "لقنوا موتاکم الخ" فإن المیت حقیقة فیمن حل به الموت لا فیمن قرب منه قوله: "ونسب إلى المعتزلة" کذا فی الفتح وفی شرح السید وهو ظاهر الروایة نهر إذ المراد بموتاکم فی الحدیث من قرب من الموت زیلعی اهـ وهو فی الجواهر سئل القاضی محمد الکرمانی عنه فقال: ما رآه المسلمون حسنا فهو عند الله حسن کذا فی القهستانی وکیف لا یفعل مع أنه لا ضرر فیه بل فیه نفع للمیت لأنه یستأنس بالذکر على ما ورد فی بعض الآثار ففی صحیح مسلم عن عمرو بن العاص»[4].

ملا علی قاری بعد از روایت «لقنوا موتاکم قول لا إله إلا الله» از ابن حجر نقل می کند: «وفیه إیماء إلى تلقین المیت بعد تمام دفنه وکیفیته مشهورة، وهو سنة على المعتمد من مذهبنا خلافا لمن زعم أنه بدعة، کیف وفیه حدیث صریح یعمل به فی الفضائل اتفاقا بل اعتضد بشواهد یرتقی بها إلى درجة الحسن»[5]. در این حدیث اشاره است که بعد تمام شدن دفن میت، تلقین می شود و کیفیتش مشهور است و تلقین میت بعد دفن معتمد از مذهب ما است خلاف آن کسانی که آن را بدعت می دانند چگونه در حالی که در آن حدیث صریح است و به آن حدیث در فضائل اعمال به اتفاق علما عمل می شود بلکه آن حدیث تقویت می شود تا به مرحله حسن می رسد.

مالکی ها
قرطبی از بزرگان مالکیه می نویسد: «قال شیخنا أبو العباس أحمد بن عمر القرطبی: ینبغی أن یرشد المیت فی قبره حیث یوضع فیه إلى جواب السؤال، ویذکر بذلک فیقال له: قل الله ربی. والإسلام دینی. ومحمد رسولی فإنه عن ذلک یسأل. کما جاءت به الأخبار على ما یأتی إن شاء الله. وقد جرى العمل عندنا بقرطبة کذلک»[6]؛ استاد ما ابو العباس احمد بن عمر قرطبی می گفت: شایسته است که مرده را در قبر ارشاد و راهنمایی کنیم. وقتی او را در قبر می گذارند، آن زمانی است که باید جواب سؤالات را بدهد، ما باید به او یادآوری کنیم که شما باید بگویی الله ربی و الاسلام دینی و محمد رسولی، از همین ها در قبر از او سؤال می شود و روایاتی در این باره آمده است. در قرطبه ( یعنی در آندلس آن روز یا اسپانیای امروزی) همین تلقین را انجام می دادیم.

قرطبی در جای دیگر می نویسد: «قال علماؤنا: تلقین الموتى هذه الکلمة سنة مأثورة عمل بها المسلمون»[7]؛ علمای ما گفتند: تلقین مردگان سنتی است که به ما رسیده و مسلمانان به آن عمل کردند.

موافق مالکی از ابو حامد نقل می کند: «قَالَ أَبُو حَامِدٍ: وَیُسْتَحَبُّ تَلْقِینُ الْمَیِّتِ بَعْدَ الدَّفْنِ. وَقَالَ ابْنُ الْعَرَبِیِّ فِی مَسَالِکِهِ: إذَا أُدْخِلَ الْمَیِّتُ قَبْرَهُ فَإِنَّهُ یُسْتَحَبُّ تَلْقِینُهُ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ وَهُوَ فِعْلُ أَهْلِ الْمَدِینَةِ الصَّالِحِینَ مِنْ الْأَخْیَارِ لِأَنَّهُ مُطَابِقٌ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: {وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ} [الذاریات: 55] وَأَحْوَجُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إلَى التَّذْکِیرِ بِاَللَّهِ عِنْدَ سُؤَالِ الْمَلَائِکَةِ»[8]؛ تلقین میت بعد از دفن مستحب است. ابن عربی در کتاب مسالک خود گفته است: وقتی میت را داخل قبر کردید، مستحب است که او را در آن لحظه، تلقین کنید. این کار مردم مدینه بود، آن هایی که صالح و اهل اخیار بودند. علت این که مردم مدینه این کار را انجام می دادند، مطابقت با این سخن خداوند در آیه 55 سوره ذاریات بود (وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پیوسته تذکر ده، زیرا تذکر براى مؤمنان سودمند است) و بیشترین زمانی که بنده (عبد) به یاد خداوند نیاز دارد، زمانی است که او را در قبر می گذارند و ملائکه می آیند از او سوال می کنند.

ازهری مالکی می نویسد: «قَالَ ابْنُ الطَّلَّاعِ مِنْ الْمَالِکِیَّةِ: هُوَ الَّذِی نَخْتَارُهُ وَنَعْمَلُ بِهِ، وَقَدْ رَوَیْنَا فِیهِ حَدِیثًا لَیْسَ بِالْقَوِیِّ لَکِنْ اُعْتُضِدَ بِالْقَوَاعِدِ وَبِعَمَلِ أَهْلِ الشَّامِ، وَمِمَّنْ وَافَقَ عَلَى نَدْبِهِ صَاحِبُ الْمَدْخَلِ وَالْقُرْطُبِیُّ وَالثَّعَالِبِیُّ وَغَیْرُ وَاحِدٍ، حَتَّى قَالَ الْأَبِیُّ: وَلَا یَبْعُدُ حَمْلُ: «لَقِّنُوا مَوْتَاکُمْ» عَلَى التَّلْقِینِ بَعْدَ الدَّفْنِ وَلَعَلَّ وَجْهَ عَدَمِ الْبُعْدِ صَرِیحُ لَفْظِ الْحَدِیثِ حَیْثُ قَالَ: مَوْتَاکُمْ وَالْأَصْلُ عَدَمُ التَّأْوِیلِ»[9]؛ ابن طلاع از مالکیه گفت: تلقین میت چیزی است که آن را اختیار می کنیم و به آن عمل می کنیم و روایت شدیم در آن به حدیثی که قوی نیست لکن تقویت می شود به قواعد و به عمل اهل شام و از کسانی که بر استحبابش موافقت کرد صاحب المدخل و قرطبی و ثعالبی و غیر از اینها تا جایی که ابی گفت بعید نیست این حدیث «لقنوا موتاکم» بر تلقین بعد از دفن حمل شود و وجه آن این است که صریح لفظ حدیث دلالت دارد مردگان شما و اصل عدم تاویل است.

شافعی ها
رویانی شافعی می نویسد: «قال بعض أصحابنا: یستحب تلقین المیت بعد مواراته بالتراب، لأن الخبر ورد بسؤال منکر ونکیر»[10]؛ بعضی از اصحاب ما گفتند تلقین میت بعد از دفن در خاک مستحب است برای این که روایت وارد شده که نکیر و منکر سوال می کنند. در ادمه قول پیامبر (صلی الله علیه وآله) را می آورد: «وروی أنه لما دفن إبراهیم ابن النبی - صلى الله علیه وسلم -، قال له النبی - صلى الله علیه وسلم -: "قل الله ربی ورسوله أبی، والإسلام دینی"، فقیل له: یا رسول الله أنت تلقنه، فمن یلقننا؟ فأنزل الله تعالى {یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ} [إبراهیم:27] الآیة»[11].

ابن صلاح از بزرگان و ائمه شافعیه درباره تلقین میت سوال شده و او در پاسخ می نویسد: «أما تلقین الْبَالِغ فَهُوَ الَّذِی نختاره ونعمل بِهِ وَذکره جمَاعَة من أَصْحَابنَا الخراسانیین وَقد روینَا حَدِیثا من حَدِیث أبی أُمَامَة لَیْسَ بالقائم إِسْنَاده وَلَکِن اعتضد بشواهد وبعمل أهل الشَّام بِهِ قَدِیما»[12]؛ تلقین انسان بالغ، چیزی است که من آن را اختیار کردم و به آن عمل می کنم و جماعتی از اصحاب خراسانی ما هم این قضیه را نقل کرده اند و به آن عمل می کنند.

نووی از بزرگان شوافع می نویسد: «وأما تلقین المیت بعد الدفن، فقد قال جماعة کثیرون من أصحابنا باستحبابه، وممن نص على استحبابه: القاضی حسین فی تعلیقه، وصاحبه أبو سعد المتولی فی کتابه " التتمة "، والشیخ الإمام الزاهد أبو الفتح نصر بن إبراهیم بن نصر المقدسی، والإمام أبو القاسم الرافعی وغیرهم، ونقله القاضی حسین عن الأصحاب»[13]؛ و اما تلقین میت بعد از دفن، جماعت زیادی از علماء قائل به استحباب تلقین میت بعد از دفن هستند، از کسانی که قائل به استحباب شدند: قاضی حسین در تعلیقش و ابوسعد متولی در کتاب تتمه و شیخ و امام زاهد ابوالفتح نصر بن ابراهیم بن نصر مقدسی و امام ابو القاسم رافعی و دیگر علما می باشند.

او در ادامه می نویسد: «وسئل الشیخ الإمام أبو عمر بن الصلاح رحمه الله عن هذا التلقین، فقال فی فتاویه: التلقین هو الذی نختاره ونعمل به، وذکره جماعة من أصحابنا الخراسانیین»[14]؛ از ابن صلاح درباره تلقین میت سوال شده و او در فتاواش گفت: تلقین میت چیزی است که ما اختیار می کنیم و به آن عمل می کنیم و جماعتی از اصحاب خراسانی ما آن را ذکر کردند.

نووی در جای دیگر می نویسد: «قال جماعات من أصحابنا یستحب تلقین المیت عقب دفنه فیجلس عند رأسه إنسان ویقول یا فلان ابن فلان ویا عبد الله ابن أمة الله اذکر العهد الذی خرجت علیه من الدنیا شهادة أن لا اله وحده لا شریک له وأن محمدا عبده ورسوله وأن الجنة حق وأن النار حق وأن البعث حق وأن الساعة آتیة لاریب فیها وأن الله یبعث من فی القبور وأنک رضیت بالله ربا وبالإسلام دینا وبمحمد صلى الله علیه وسلم نبیا وبالقرآن إماما وبالکعبة قبلة وبالمؤمنین إخوانا زاد الشیخ نصر ربی الله لا إله الا هو عله توکلت وهو رب العرش العظیم»[15]؛ جماعتی از اصحاب ما قائل هستند تلقین میت بعد از دفنش مستحب است پس می نشینند نزد سر انسان و این جملات «یا فلان بن فلان ...» گفته می شود.

در ادامه می آورد: «فهذا التلقین عندهم مستحب ممن نص على استحبابه القاضی حسین والمتولی والشیخ نصر المقدسی والرافعی وغیرهم ونقله القاضی حسین عن أصحابنا مطلقا وسئل الشیخ أبو عمرو بن الصلاح رحمه الله عنه فقال التلقین هو الذی نختاره ونعمل به قال وروینا فیه حدیثا من حدیث أبی أمامة لیس إسناده بالقائم لکن اعتضد بشواهد وبعمل أهل الشام قدیما»[16]؛ این نوع تلقین (تلقین بعد از دفن) از دیدگاه شافعی ها مستحب است. اما کسانی که بر استحباب آن تأکید کردند: قاضی حسین، متولی و شیخ نصر مقدسی و رافعی و دیگران بودند. قاضی حسین از مطلق اصحاب شافعی نقل کرده که این نوع تلقین مستحب است و از ابن صلاح درباره تلقین میت سوال شده و او گفت: تلقین میت چیزی است که آن را اختیار می کنیم و به آن عمل می کنیم و گفت ما در تلقین میت حدیثی از حدیث ابی امامه را روایت شدیم که این حدیث سندهایش قائم نیست (یعنی ضعیف است) لکن این حدیث با شواهد و عمل اهل شام در قدیم تقویت می شود. (یعنی به مرحله حسن یا صحیح می رسد).

نووی در ادامه نظر خودش را نسبت به این حدیث بیان می کند: «قلت فهذا الحدیث وإن کان ضعیفا فیستأنس به وقد اتفق علماء المحدثین وغیرهم على المسامحة فی أحادیث الفضائل والترغیب والترهیب وقد اعتضد بشواهد من الأحادیث کحدیث " واسألوا له الثبیت " ووصیة عمرو بن العاص وهما صحیحان سبق بیانهما قریبا ولم یزل أهل الشام على العمل بهذا فی زمن من یقتدى به وإلى الآن»[17]؛ می گویم این حدیث گرچه ضعیف است پس به این حدیث مانوس می شود (یعنی عمل می شود) و به تحقیق علمای محدثین و غیر محدثین در احادیث فضائل و ترغیب و ترهیب مسامحه می کنند و به تحقیق این حدیث با شواهدی از احادیث مثل حدیث «واسألوا له الثبیت» و وصیت عمرو بن عاص تقویت می شود و این دو حدیث صحیح هستند و بیانشان گذشت و همیشه اهل شام به تلقین میت عمل می کردند از زمانی که به آنها اقتدا می شد (یعنی زمان صحابه) تا به الان.

رافعی قزوینی می نویسد: «ویستحب أن یلقن المیت بعد الدفن»[18]؛ تلقین میت بعد از دفن مستحب است. ابن حجر در تخریج احادیث رافعی همین قول رافعی را می آورد و حدیث طبرانی را می آورد: «فَیُقَالُ: «یَا عَبْدَ اللَّهِ یَا ابْنَ أَمَةِ اللَّهِ اُذْکُرْ مَا خَرَجْت عَلَیْهِ مِنْ الدُّنْیَا: شَهَادَةَ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ، وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ، وَأَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَا رَیْبَ فِیهَا، وَأَنَّ اللَّهَ بَعَثَ مَنْ فِی الْقُبُورِ، وَأَنَّک رَضِیت بِاَللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیًّا، وَبِالْقُرْآنِ إمَامًا، وَبِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً، وَبِالْمُؤْمِنِینَ إخْوَانًا. وَرَدَ بِهِ الْخَبَرُ عَنْ النَّبِیِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -» ؛ الطَّبَرَانِیُّ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ: «إذَا أَنَا مِتُّ فَاصْنَعُوا بِی کَمَا أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - أَنْ نَصْنَعَ بِمَوْتَانَا أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فَقَالَ: إذَا مَاتَ أَحَدٌ مِنْ إخْوَانِکُمْ فَسَوَّیْتُمْ التُّرَابَ عَلَى قَبْرِهِ، فَلْیَقُمْ أَحَدُکُمْ عَلَى رَأْسِ قَبْرِهِ، ثُمَّ لْیَقُلْ: یَا فُلَانُ بْنُ فُلَانَةَ، فَإِنَّهُ یَسْمَعُهُ وَلَا یُجِیبُ، ثُمَّ یَقُولُ: یَا فُلَانُ بْنُ فُلَانَةَ، فَإِنَّهُ یَسْتَوِی قَاعِدًا ثُمَّ یَقُولُ: یَا فُلَانُ بْنُ فُلَانَةَ؛ فَإِنَّهُ یَقُولُ: أَرْشِدْنَا یَرْحَمْکَ اللَّهُ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ. فَلْیَقُلْ: اُذْکُرْ مَا خَرَجْت عَلَیْهِ مِنْ الدُّنْیَا: شَهَادَةَ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّک رَضِیت بِاَللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیًّا، وَبِالْقُرْآنِ إمَامًا فَإِنَّ مُنْکَرًا وَنَکِیرًا یَأْخُذُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِیَدِ صَاحِبِهِ وَیَقُولُ: انْطَلِقْ بِنَا مَا یُقْعِدُنَا عِنْدَ مَنْ لُقِّنَ حُجَّتُهُ. قَالَ: فَقَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَعْرِفْ أُمَّهُ؟ قَالَ: یَنْسُبُهُ إلَى أُمِّهِ حَوَّاءَ، یَا فُلَانُ بْنُ حَوَّاءَ» و می نویسد: «وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ»[19]؛ سند این روایت صالح است. ابن حجر در ادامه می نویسد: «وَقَدْ قَوَّاهُ الضِّیَاءُ فِی أَحْکَامِهِ، وَأَخْرَجَهُ عَبْدُ الْعَزِیزِ فِی الشَّافِی، وَالرَّاوِی عَنْ أَبِی أُمَامَةَ: سَعِیدٌ الْأَزْدِیُّ، بَیَّضَ لَهُ ابْنُ أَبِی حَاتِمٍ، وَلَکِنْ لَهُ شَوَاهِدُ»[20]؛ این حدیث را ضیاء مقدسی در کتاب احکامش قوی دانست و عبدالعزیز در شافعی این حدیث را آورده است وراوی از ابی امامه، سعید ازدی است سفید کرد برای او ابن ابی حاتم و لکن برای این حدیث شواهد است.

در ادامه ابن حجر شواهد را نقل می کند: «مِنْهَا: مَا رَوَاهُ سَعِیدُ بْنُ مَنْصُورٍ مِنْ طَرِیقِ رَاشِدِ بْنِ سَعْدٍ، وَضَمْرَةَ بْنِ حَبِیبٍ، وَغَیْرِهِمَا قَالُوا: «إذَا سُوِّیَ عَلَى الْمَیِّتِ قَبْرُهُ وَانْصَرَفَ النَّاسُ عَنْهُ، کَانُوا یَسْتَحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لِلْمَیِّتِ عِنْدَ قَبْرِهِ: یَا فُلَانُ قُلْ: لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ، قُلْ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، قُلْ: رَبِّی اللَّهُ، وَدِینِی الْإِسْلَامُ، وَنَبِیِّ مُحَمَّدٌ. ثُمَّ یَنْصَرِفُ». وَرَوَى الطَّبَرَانِیُّ مِنْ حَدِیثِ الْحَکَمِ بْنِ الْحَارِثِ السُّلَمِیِّ أَنَّهُ قَالَ لَهُمْ: «إذَا وَفِی صَحِیحِ مُسْلِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ أَنَّهُ قَالَ لَهُمْ فِی حَدِیثٍ عِنْدَ مَوْتِهِ: " إذَا دَفَنْتُمُونِی أَقِیمُوا حَوْلَ قَبْرِی قَدْرَ مَا یُنْحَرُ جَزُورٍ وَیُقَسَّمُ لَحْمُهَا حَتَّى أَسْتَأْنِسَ بِکُمْ، وَأَعْلَمَ مَاذَا أُرَاجِعُ رُسُلَ رَبِّی»[21]؛ روایت سعید بن منصور از طریق راشد بن سعد از ضمره بن حبیب نقل کرده که آن ها هم همین فتوا را داده اند. طبرانی از حکم بن حارث سلمی روایتی نقل کرده است. در صحیح مسلم هم روایتی است که از عمرو عاص نقل شده که می گوید: وقتی مرا دفن کردید، روی قبر بایستید به اندازه ای که اگر یک شتر را بکشید و گوشتش را تقسیم کنید، چقدر طول می کشد و زمان صرف می کند. به همان اندازه روی قبر من بایستد که من با شما انس بگیرم و بعد از آن بر گردید.

ابن ملقن بعد از قول رافعی (استحباب تلقین میت) حدیث طبرانی را می آورد و می نویسد: «إِسْنَاده لَا أعلم بِهِ بَأْسا، وَذکره الْحَافِظ أَبُو مَنْصُور فِی «جَامع الدُّعَاء الصَّحِیح»[22]؛ اسناد حدیث مشکلی برای آن نمی دانم و حافظ ابو منصور در کتاب «جَامع الدُّعَاء الصَّحِیح» این حدیث را ذکر کرد. در ادامه شواهد این حدیث را برای تقویت این حدیث ذکر می کند: «فَهَذِهِ شَوَاهِد لحَدِیث أبی أُمَامَة الْمَذْکُور»[23].

بسیاری از علمای شوافع همچون سیوطی[24]، سخاوی[25]، بجیرمی[26] و دیگران تلقین میت را مستحب دانستند. بنابراین تا اینجا اثبات شده که تلقین میت نزد احناف، مالکی ها و شوافع مستحب است و اقوال علمای حنابله و تیمون و برخی از وهابیت در شماره بعدی آورده می شود.

نویسنده: سید مصطفی عبدالله زاده


[1]- ابن الهمام، محمّد بن عبد الواحد (م 861)، فتح القدیر، دار الفکر، بیروت. ج 2، ص 104.

[2]- ابن عابدین، محمّد امین بن عمر (م 1252)، رد المحتار على الدر المختار، دار الفکر، بیروت، چاپ دوّم، 1412ق. ج 2، ص 191.

[3]- شرنبلالی، حسن بن عمار، مراقی الفلاح شرح متن نور الإیضاح، اعتنى به وراجعه: نعیم زرزور، ناشر: المکتبة العصریة، چاپ اول، 1425ق- 2005 م. ص 211 و 212.

[4]- طحطاوی، احمد بن محمّد (م 1231)، حاشیة الطحطاوی على مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، تحقیق: محمد عبد العزیز الخالدی، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1418 هـ.ق. ص 560.

[5]- قاری، علی بن محمد (م 1014)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، دار الفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1422ق. ج 1، ص 216.

[6]- قرطبی، محمد بن أحمد، التذکرة بأحوال الموتى وأمور الآخرة، تحقیق ودراسة: الدکتور: الصادق بن محمد بن إبراهیم، ناشر: مکتبة دار المنهاج للنشر والتوزیع، الریاض، چاپ اول، 1425ق. ص343.

[7]- همان، ص178.

[8]- موافق مالکی، محمد بن یوسف، التاج والإکلیل لمختصر خلیل، ناشر: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1416هـ-1994م. ص52 و 53.

[9]- ازهری مالکی، أحمد بن غانم، الفواکه الدوانی على رسالة ابن أبی زید القیروانی، ناشر: دار الفکر، 1415ق - 1995م. ج 1، ص 284.

[10]- رویانی، عبد الواحد بن إسماعیل (ت 502 هـ)، بحر المذهب (فی فروع المذهب الشافعی)، محقق: طارق فتحی السید، ناشر: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 2009 م. ج 2، ص 553.

[11]- همان.

[12]- ابن صلاح، عثمان بن عبد الرحمن، فتاوى ابن الصلاح، محقق: د. موفق عبد الله عبد القادر، ناشر: مکتبة العلوم والحکم , عالم الکتب – بیروت، چاپ اول، 1407ق. ص 261.

[13]-  نووی، یحیی بن شرف (م 676)، الأذکار، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1414 هـ. ق. ص162.

[14]- همان، ص163.

[15]- نووی، یحیی بن شرف (م 676)، المجموع شرح المهذّب، دار الفکر. ج5، ص303 و 304.

[16]- همان، ص 304.

[17]- همان.

[18]- رافعی قزوینی، عبد الکریم بن محمد بن عبد الکریم، العزیز شرح الوجیز المعروف بالشرح الکبیر، محقق: علی محمد عوض - عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت – لبنان، چاپ اول، 1417ق - 1997 م. ج2، ص454.

[19]- ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، التلخیص الحبیر فی تخریج أحادیث الرافعی الکبیر، تحقیق: أبو عاصم حسن بن عباس بن قطب، مؤسسة قرطبة، مصر، چاپ اول، 1416ق. ج 2، ص 270.

[20]- همان.

[21]- همان.

[22]- ابن ملقن، عمر بن علی، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر، تحقیق: مصطفى أبو الغیط وعبد الله بن سلیمان ویاسر بن کمال، دار الهجرة للنشر والتوزیع، الریاض، چاپ اول، 1425ق. ج 5، ص 333 و 334.

[23]- همان، ص 338.

[24]- سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر (م 911)، الحاوی للفتاوی، دار الفکر للطباعة والنشر، بیروت، 1424ق. ج 2، ص 213.

[25]- سخاوی، محمد بن عبد الرحمن، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهرة على الألسنة، محقق: محمد عثمان الخشت، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت، چاپ اول، 1405 هـ - 1985م. ص 265.

[26]- بجیرمی مصری، سلیمان بن محمد، تحفة الحبیب على شرح الخطیب = حاشیة البجیرمی على الخطیب، ناشر: دار الفکر، بی چا، 1415ق - 1995م. ج 2، ص 298.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی