رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

هجمه دشمن از طریق فضای مجازی و وارد کردن شبهات بر پیکره مذهب شیعه و انقلاب اسلامی نشان از حرکت صحیح و رو به جلو شیعه و انقلاب است. امید است همه اهالی دغدغه مند انقلابی فعال در فضای مجازی، هر یک به سهم خود در راستای کمک به آرمان های انقلاب و مذهب حقه شیعه گامی هر چند کوچک جهت هدایت قشرهای مختلف خصوصا جوانان برداشته و وظیفه خویش را در این راستا ایفا نمایند. ارادتمند شما صبور

جنة البقیع

دوشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۶:۰۸ ب.ظ

وهابیت و تخریب قبرستان بقیع

نویسنده: وحید خورشیدی

مقدمه

«بقیع الغرقد» با فضیلت‏ترین و مقدس‏ترین مکان و بقاع بعد از مدفن رسول خدا؟ص؟ در مدینه منوّره است. بقیع اوّلین مزارى است که به دستور رسول خدا؟ص؟ و به وسیله مسلمانان صدر اسلام به وجود آمده است. بقیع جایگاه حرم مطهّر چهار امام معصوم یعنی امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق؟عهم؟ و مدفن همسران، فرزندان، اقوام و عشیره پیامبر؟ص؟ و عده زیادی از صحابه‏[1] و یاران آن حضرت و تعداد بى‏شمارى از شهدا و علما و بزرگان در طول تاریخ است و لذا از دیدگاه معنوى داراى جایگاهى بس والا و از نظر تاریخى از ارزش فوق‌العاده‌ای بر خوردار است. اما در گذر زمان با قدرت گرفتن وهابیان، این بنای معنوی و تاریخی به دست آنان به طور کلی تخریب و تبدیل به یک ویرانه شد. در این نوشتار ابتدا به معنای لغوی بقیع، تاریخچه و جایگاه آن نزد سنت نبوی و استحباب زیارت این قبرستان مقدس اشاره شده است و در ادامه به جنایات وهابیان در خصوص تخریب بارگاه و قبور اهل بقیع پرداخته شده است.

نام‌گذاری بقیع و تاریخچه آن

این مدفن مقدّس و تاریخى در اصل «بقیع‌الغرقد» و «بقیع» نامیده مى‏شد و در قرن‏هاى اخیر گاهى «جنّة‌البقیع»[2] نیز گفته شده است. براى بقیع، معانى گوناگون بیان شده است؛ از جمله: به مکان و جایگاه وسیع گفته مى‏شود که در آن درخت و ریشه باشد.[3] یا در آن درختان گوناگون رشد کرده باشد، از این باب بقیع‌الغرقد نام گرفت.[4] ابن‌منظور نیز در خصوص نام‌گذاری به بقیع‌الغرقد گفته است: «بقیع غرقد، مقبره‌ای است در مدینه،  و غرقد درختی خاردار بوده که در آن می‌روییده که از بین رفت، ولی اسم آن در این مکان باقی ماند».[5] در نقلی آمده است بعد از دفن عثمان بن مظعون این درختان نیز قطع شد و این مکان به بقیع‌الغرقد نام‌گذاری شد.[6] بنابراین قبرستان عمومى مدینه را که زمینى مملو از آن درختان بوده «بقیع‌الغرقد» نامیده‏اند. غرقد نام نوعى درخت بوده که در آنجا مى‏روییده است.

 برخى نیز بقیع را از بقعه گرفته‏اند؛[7] زیرا قبور آن داراى بقعه بوده است. شمال‌غربى این قبرستان را، که عمّه‏هاى پیامبر؟ص؟ در آن مدفون‏اند «بقیع‏العمّات» نام نهاده‏اند. این قسمت، پیش‌تر به وسیله دیوارى، از بقیع جدا بوده و در سال 1373ق. دیوار آن را برداشتند. جنوب شرقى بقیع را، که محل دفن یهودیان و غیرمسلمین بوده «حش کوکب» خوانده‏اند. بعدها در دوران اموى، دیوار آن را خراب و به بقیع ملحق کردند.

بقیع‌الغرقد تاریخچه‏اى دیرینه در دل شبه جزیره دارد؛ زیرا تاریخ‏نگاران پیشینۀ آن را دوران جاهلیت دانسته‌اند. در ابتدا این مکان، قبرستان مردم یثرب بوده است و قبل از اسلام اموات خود را در آن به خاک مى‏سپردند. پس از اسلام، تنها به دفن اموات‏ مسلمانان اختصاص یافت و یهودیان و غیر مسلمین را در حش کوکب به خاک مى‏سپردند. قبرستان بقیع، که به صورت مستطیل شکل و بسیار کوچک بوده است، بیرون از دیوار شهر قرار داشت‏.[8]

چگونگى ایجاد مدفن در بقیع‏

از انصار اوّلین کسى که در بقیع دفن شد اسعد بن زراره‏[9] و از مهاجرین عثمان بن مظعون است. در منابع روایی و تاریخی نقل شده است: به هنگام مرگ عثمان بن مظعون رسول خدا؟ص؟ فرمود: «ادفنوا عثمان بن مظعون فی البقیع یکون لنا سلفاً فنِعْمَ السّلف سلفنا عثمان؛[10] عثمان ابن مظعون را در بقیع دفن کنید تا شاخص و یادگارى از گذشتگان ما باشد و چه شاخص نیکى است عثمان» سمهودی بعد از نقل این جریان در خصوص دفن ابراهیم فرزند پیامبر ؟ص؟. می‌نویسد: پس از فوت ابراهیم، صحابه عرض کردند «أینَ نَدفَنه؟!؛ کجا دفنش کنیم» رسول خدا فرمود: «او را به سلف صالح ما عثمان ملحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید». او مى‏گوید پس از دفن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقه‌مند شدند تا پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه، درختان و ریشه‏هاى بخشى از بقیع را قطع و زمین آن را براى همین منظور آماده نمودند.[11] گفتنى است با توجّه به اینکه وفات عثمان بن مظعون در سال دوّم و وفات ابراهیم در اوائل سال دهم هجرت و به فاصله هشت سال به وقوع پیوسته است و مسلماً در این مدّت علاوه بر عثمان بن مظعون افراد دیگر نیز دفن شده‏اند لابد منظور سمهودى این‏ است که با دفن شدن جناب ابراهیم در بقیع و دستور و عملکرد رسول خدا ؟ص؟، مسلمانان مدینه از این تاریخ به تأسى از آن حضرت توجّه بیشترى به بقیع پیدا نموده و آنجا را مدفن عمومى خود قرار دادند.[12]

جایگاه بقیع  نزد پیامبر؟ص؟

دفن شدگان در بقیع، غالباً از شخصیت‌‌های بزرگ و ممتازی هستند که در اندیشۀ نبوی و سپس در تاریخ پس از رحلت پیامبر؟ص؟، دارای حرمت و جایگاهی عظیم بوده‌اند؛ شخصیت‌‌هایی که پیامبر؟ص؟ بارها عظمت‌ آنان را یاد کرده و برای زنده نگه‌داشتن یاد آنها، مکرر به قبرستان بقیع می‌رفتند و برای آنها طلب غفران می‌کردند که این نشان از جایگاه والای اهل بقیع، نزد نبی مکرم اسلام ؟ص؟ دارد. در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است که رسول خدا؟ص؟، شبانه از خانه خارج می‌شد و به قبرستان بقیع برای زیارت و دعا می‌رفت و می‌گفت: «فیقول السَّلَامُ عَلَیکُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ وَأَتَاکُمْ ما تُوعَدُونَ غَدًا مُؤَجَّلُونَ وَإِنَّا إن شَاءَ الله بِکُمْ لَاحِقُونَ اللهم اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَدِ؛[13] سلام بر شما باد سرای قوم مؤمنان! و آمد شما را آنچه دیروز برای فردا بدان وعده داده شده بودید و اگر خدا بخواهد به شما می‌پیوندیم، خدایا بر اهل بقیع غرقد بیامرز!»

همچنین طبرانی در تاریخ کبیرش روایت نموده که محمد بن سنجر در مسندش آورده و ابن‌شبّه در اخبار المدینه از طریق نافع، بردة حمنه و از امّ‌قیس، دختر محصل نقل نموده که امّ‌قیس با پیامبر خدا؟ص؟ به بقیع رفت، پیامبر  فرمود: « از این مقبره، هفتاد هزار تن محشور می‌شوند که بدون حساب  وارد بهشت می‌شوند، گویا صورت هایشان همانند ماه شب چهارده است.»

در مصادر شیعه نیز فراوان به مضمون خبر یاد شده، پرداخته شده که نمونه‌ای از آن را  ذکر می‌کنیم:

صفوان جمال از امام موسی بن جعفر نقل کرده که فرمود: پیامبر؟ص؟ غروب هر پنج‌شنبه با اصحاب خود به بقیع می‌رفتند و می‌فرمود: «سلام بر شما اهل خانه‌های قبور! (سه مرتبه)»  و می‌فرمود: «خدای رحمتتان کند (سه مرتبه)» سپس به اصحاب خویش رو می‌کردند و می‌فرمودند: «اینان از شما برترند». اصحاب می‌پرسیدند: «چرا ای پیامبر؟ آنها ایمان آوردند، ما هم ایمان آوردیم، جهاد کردند و جهاد کردیم» فرمود: «اینان ایمان آوردند ولی ایمانشان را با ستم نیامیختند و بر همین روش طی مسیر کردند و من گواه بر آنان بودم، اما شما بعد از من باقی می‌مانید در حالی که من نمی‌دانم که چه خواهید کرد».[14]

پیامبر خدا نسبت به یاران خود حرمت فراوان را قائل بودند و خود را به حضور در بقیع موظف می‌دانستند. طبق نقل‌های تاریخی فراوان آورده‌اند که پیامبر، در هفته مکرّر به بقیع مدینه می‌رفتند و دست به دعا برمی‌داشتند و از خدا چنین می‌خواستند: «اللّهم اغفر لاهل بقیع الغرقد»،[15]حتی در اواخر عمر خویش با حال مریضی نیز که داشتند دست حضرت علی؟ع؟ را گرفتند و جماعتی از مردم هم با ایشان همراه بودند، به بقیع رفتند. به همراهان فرمودند: «من مأمور شده‌ام برای اهل بقیع طلب مغفرت کنم». حضرت مقابل اهل قبور ایستاده، فرمودند: «سلام بر شما اهل قبور، تهنیت می‌گویم بر شما از آنچه که شما صبح نموده و در وضع مردم قرار ندارید، فتنه‌هایی همچون پاره‌های شب تار بر مردم هجوم آورده‌اند» ... سپس به صورت طولانی برای اهل بقیع مغفرت طلب کردند.[16]

***

این نقل‌ها، این نکته را نشان می‌دهد که پیامبر خدا، مدفونین در بقیع را مورد احترام می‌دانستند و از همین رهگذر فراوان سفارش فرموده‌اند و این خاک مطهر را گرامی می‌داشته‌اند. نتیجه و برداشتی که از نوع برخورد پیامبر؟ص؟ با بقیع و دیدگاه آن حضرت نسبت به این مکان می‌توان داشت، این است‌که بقیع در اندیشه نبوی، دارای جایگاهی رفیع و بلند بوده و آن حضرت، در هر موقف و زمان مناسبی که پیش می‌آمده، نسبت به بقیع سفارش می‌کرده است. رسول الله می‌خواسته‌اند، حضور در بقیع و حرمت نهادن به آن، برای آیندگان سنت گردد.

دفن شدگان در بقیع

بیشتر صحابه که در مدینه در زمان پیامبر؟ص؟ و یا بعد ایشان از دنیا رفته‌اند در قبرستان بقیع دفن شده‌اند[17] همچنین بیشتر سادات از اهل پیامبر و سادات تابعین در آن مکان مقدس مدفون هستند[18] که برخی گفته‌اند تعداد صحابه در بقیع به ده‌هزار نفر می‌رسد و تابعین نیز آنقدر زیاد هست که قابل شمارش نیست[19] از باب نمونه به چند مورد اشاره می‌شود: ارقم بن ابی ارقم، اسامه بن زید، اسعد بن زراره، اسید بن حضیر، بسر بن ارطاه، براء بن معرور، جابر بن عبدالله، جبار بن صحر، جبیر بن مطعم، الحرث بن خزیمه، حاطب  بن ابی‌بلتعه، حکیم بن حزام، حویطب بن عبد العزی، رکانه بن عبد یزید، زید بن حارث، زید بن سهل، سعد بن مالک، ابوسعید خدری، سعد بن معاذ، سعدبن ابی وقاص، سعید بن زید، سعید بن یربوع، سهل بن وهب، سهل بن سعد، صهیب بن  سنان، عثمان بن مظعون، عبد الرحمان بن عوف، عبد الله بن صخر، ابوهریره، عبد الله بن عتیک، عبد الله بن عمرو، عبد الله بن سلام، عبد الله بن عبد الاسد، عبد الله بن کعب، عبد الله بن مسعود، عمرو بن ابی سلمه، عمرو بن امیه، عمرو بن حزم عویمر بن ساعده، قتاده بن ابن النعمان، کعب بن عجره، کعب بن عمر، ابوالهیثم، نوفل بن الحرث، نوفل بن معاذ[20]. زنان زیادی از زمان خود پیامبر؟ص؟ در این قبرستان دفن شده اند از زنان خود پیامبر؟ص؟ نه تن از جمله سوده، عایشه، حفصه، ام سلمه، زینب، جویریه، رمله، صفیه، ماریه، در این مکان دفن شده‌اند زنان دیگری نیز در بقیع مدفون می‌باشند مانند  فاطمه بن اسد، صفیه بنت عبد المطلب، عمه پیامبر؟ص؟، جمانه بنت عبد المطلب، عمه پیامبر؟ص؟، ام البنین فاطمه بنت حزام، همسر حضرت علی؟ع؟، ام‌الحسن زینب، دختر حضرت علی؟ع؟ که با فرزندش زید از دنیا رفت، رقیه دختر حضرت علی؟ع؟، سکینه دختر امام حسین؟ع؟ طبق روایتی، حلیمه مادر رضاعی پیامبر ؟ص؟.[21]

ابوالحسن على بن حسین مسعودى، متوفّاى 345ق، به مقبره اهل‏بیت در قبرستان بقیع اشاره نموده و مى‏نویسد:

«بر روى قبرهاى آنان در این موضع از بقیع، سنگى قرار دارد که روى آن چین نوشته شده است: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، حمد و سپاس خداوند نابودکننده ملت‏ها و زنده‌کننده استخوان‏هاى پوسیده، این آرامگاه  فاطمه دختر رسول اللَّه،[22] سیدة نساء العالمین و آرامگاه حسن فرزند على ابى‏طالب و على‏بن الحسین و محمد بن على و جعفر بن محمد ؟عهم؟ است.» [23] همچنین قبر  عباس عموی پیامبر؟ص؟ نزد قبر فاطمه بنت اسد در خانه عقیل دفن شده است.[24] و محل دفن شهدای معروف از جمله حمزه سید الشهدا و نفس زکیه می‌باشد[25] و قبر ابراهیم بن نبی، ابی‌سفیان، عقیل و عثمان بن عفان و عبد الله بن جعفر، مالک بن انس، اسماعیل بن جعفر صادق؟ص؟ نیز در آن مکان است[26] و تعداد فراوانی دیگر از صحابه که بالغ بر ده‌هزار می‌باشند  و عده زیادی از تابعین و بزرگان دین در بقیع به خاک سپرده شده‌اند.

استحباب زیارت بقیع نزد علمای اهل سنت و شیعه

 امام ابومحمد غزالى (450-505ق) که یکى شخصیت‌هاى معروف و از دانشمندان اهل سنت است، در ضمن بیان وظایف زائران مدینه و کسانى که به زیارت بقیع مشرف مى‏شوند، مى‏گوید: «مستحب است که زائران، هر روز صبح، پس از زیارت قبر حضرت رسول؟ص؟ در بقیع حضور بهم رسانند و قبور پیشوایان دینى و صحابه را که در آنجا مدفون هستند زیارت کنند». سپس مى‏گوید: «و مستحب است در مسجد فاطمه؟عها؟ نیز نماز بخوانند»؛ «ویستحب أن یخرج کل یوم إلى البقیع بعد السلام على رسول الله صلى الله علیه وسلم ویزور قبر عثمان رضی الله عنه وقبر الحسن بن علی رضی الله عنهما وفیه أیضا قبر علی ابن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد رضی الله عنهم ویصلی فی مسجد فاطمة رضی الله عنها ویزور قبر إبراهیم ابن رسول الله صلى الله علیه وسلم وقبر صفیة عمة رسول الله صلى الله علیه وسلم فذلک کله بالبقیع؛[27] مستحب است هر روز به بقیه رفته و بعد از سلام بر پیامبر؟ص؟ قبر عثمان، امام حسن، امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق؟عهم؟ را زیارت کند و در مسجد فاطمه؟عها؟ نماز خوانده و قبر ابراهیم  و صفیه عمه پیامبر؟ص؟ نیز زیارت شود که تمامی اینها در بقیع هستند  نووی نیز شبیه همین مضمون را ذکر کرده است و گفته است: مستحب است هر روز بویژه جمعه‌ها به بقیع رفته و قبور ابراهیم، عثمان، عباس، و ائمه بقیع؟عهم؟ و قبر صفیه زیارت شود[28]

 شربینی نیز گوید: «سن زیارة البقیع وقباء» زیارت بقیع و مسجد قبا مستحب است[29] دمیاطی نیز استحباب زیارت را برای هر روز ذکر کرده است : «ویسن زیارة البقیع فی کل یوم»[30] ابن الحاج نیز گوید: این سنت زیارت بقیع برگرفته از سنت نبوی می‌باشد که  اهل بقیع را زیارت می‌کرد و این نص در زیارت دلالت دارد که این کار مستحب است و برکات آن نزد گذشتگان و آینده گان، آشکار می‌باشد،[31] برهان الدین ابن فرحون مالکی نیز گوید: «و یستحب ان یخرج کل یوم الی البقیع»[32] وی در ادامه برای اهل قبور زیارت نامه جداگانه نیز نقل کرده است.

بزرگان شیعه نیز زیارت اهل بقیع را مستحب دانسته و حتی در خصوص زیارت ائمه بقیع؟عهم؟ گفته‌اند این زیارت، امر بدیهی و از ضروریات مذهب و دین می‌باشد از جمله افرادی که به استحباب زیارت بقیع فتوا داده‌اند: قاضى ابن براج،‏[33] فاضل الآبی،‏[34] محقق حلی،‏[35] علامه حلی‏،[36] ابن‌فهد حلی،‏[37] ابن‌طی فقعانی،‏[38] شهید أول،‏[39] سبزواری‏،[40] محقق‏ کرکی،‏[41] حر عاملی،‏[42] نراقی،[43] صاحب‏ جواهر،[44] سید حکیم،‏[45] سید گپایگانی،‏[46] شیخ طبسی‏،[47] شیخ محمد أمین زین الدین‏[48] می‌باشند صاحب جواهر در این خصوص می‌نویسد: «وکذلک تستحب زیارة الأئمة علیهم السلام بالبقیع إجماعاً، أو ضرورة من المذهب أو الدین، مضافاً إلى النصوص المتواترة»[49]، همچنین مستحب است زیارت ائمه؟عهم؟ در بقیع بخاطر اجماع یا ضرورت مذهب و دین و بعلاوه که نصوص در این خصوص متواتر است  سید خوانساری نیز می‌گوید: استحباب زیارت ائمه؟عهم؟ در بقیع از ضرویات مذهب می‌باشد بعلاوه که نصوص متواتر نیز در این خصوص وجود دارد.[50]

توسل به اصحاب وتابعین مدفون در بقیع

 قبلا اشاره شده که زیارت قبور بقیع طبق سنت نبوی مستحب می‌باشد و این زیارت آنقدر اهمیت دارد که خیلی از کسانی که در بقیع دفن شده اند از جمله ائمه اطهار؟عهم؟ و برخی از صحابه و شهدای احد از جمله حمزه و ابراهیم و زنان پیامبر؟ص؟ دارای زیارت نامه مستقل می‌باشند که زائر هنگام زیارت باید آنها را بخواند این زیارت‌نامه‌ها را ابن فرحون مدنی مالکی متوفی 799 که از بزرگان اهل‌سنت می‌باشد در کتاب ارشاد سالک الی افعال المناسک نقل کرده است وی بعد به تعداد صحابه و تابعین در بقیع از قول مالک اشاره می‌کند و می‌گوید باید برای آنها دعا کرد و به آنها متوسل شد: «وذکر عن مالک أن فی البقیع من الصحابة-رضی الله عنهم- عشرة الاف صحابی و أما کبار التابعین وتابع تابعین فما یحصیهم الا الله تعالی، فینبغی السلام علیهم والدعاء لهم  والتوسل بهم الی الله تعالی»[51] از امام مالک نقل است که: در بقیع یکصد هزار از صحابیان مدفونند و تعداد بزرگان تابعین وتابع تابعین را کسی نمیداند جز خداوند تعالی. پس سزاوار است سلام کردن به آنها و دعا کردن برای آنها وتوسل جستن با آنها به درگاه خداوند تعالی .

وجود نشانه و بارگاه و گنبد در قبرستان بقیع قبل از تخریب وهابیان

قرار دادن نشانه بر روی قبر از زمان خود رسول خدا؟ص؟ بر قبور بقیع مرسوم شد در روایت معتبر[52] نقل شده است که پیامبر؟ص؟ بعد از دفن عثمان بن مظعون دستور دادند تا سنگی را به عنوان علامت بر سر قبر بگذارند «ثُمَّ حَمَلَهَا فَوَضَعَهَا عِنْدَ رَأْسِهِ وقال أَتَعَلَّمُ بها قَبْرَ أَخِی»[53] سپس پیامبر ؟ص؟ سنگ را قسمت سر گداشته و فرمود این را به عنوان علامت برای قبر برادرم  عثمان گذاشتم. بزرگان اهل سنت از این روایت استحباب علامت‌گذاری بر قبر را برداشت کرده‌‌اند «فی الأزهار یستحب أن یجعل على القبر علامة یعرف بها لقوله أعلم بها قبر أخی» در ازهار آمده است که مستحب است بر قبر علامتی قرار داده شود تا شناخته شود[54] رفته‌رفته روی قبور گنبد و بارگاه ساخته شد که با یک ‏نگاهى گذار به گفتار مورّخان و جهانگردان که مشاهدات خود را درباره چگونگى قبور بقیع در طول هشتصد سال تا قبل از تاریخ تخریب، در تألیفات وسفرنامه‏هاى خود ثبت و براى آیندگان به یادگار گذاشته‏اند، این مطلب مشخص می‌شود.

در قرن ششم: ابن‏ جبیر جهانگرد معروف (متوفاى614ه) در مورد گنبد ائمه بقیع مى‏گوید: «وَ هِی قُبّة مرتفعة فی الهواء على‏ مقربة من باب البقیع». «و آن قبه‏اى است مرتفع و سر بفلک کشیده که در نزدیکى در بقیع قرار دارد.»[55] وی در خصوص قبور دیگر نیز اشاره کرده است که آنها نیز دارای بارگاه و گنبد بودند از جمله قبر مالک بن انس و ابراهیم بن نبی و قبر عثمان بن عفان در ادامه اشاره می‌کند که این قبرستان دارای بارگاه‌ها و مشاهد فراوانی می‌باشد که جمهور صحابه در آنجا دفن هستند.[56]

مطرى گوید: «گنبد آن (ائمه بقیع) را خلیفه النّاصر عباسى ساخته است.[57]

ابن بطوطه،جهانگرد مسلمان نیز از گنبد مرتفعى که بر قبر «عباس» و «امام حسن علیه السلام» بوده، گزارش کرده‏ است.[58]

ابن نجار مورخ معروف (متوفاى 643) نیز مى‏گوید: «و هی کبیرة عالیة قدیمة البناء و علیها بابان یفتح أحدهما کلّ یوم».[59] «این گنبد، بزرگ و مرتفع و داراى قدمت زمانى است، دو در دارد که یکى از آنها هر روز باز است.»

در قرن هشتم: خالد بن عیسى البلوى المغربى که در سال 740 ه. ق. به مدینه سفر کرده است، مى‏گوید: «وهی قبّة کبیرة مرتفعة فی الهواء؛[60] این گنبدى است بزرگ، سر به فلک کشیده‌اند.»

در قرن دهم نیز سمهودى (متوفاى 911) مى‏گوید «و علیهم قبّة شامخة فی الهواء؛[61] در روى قبرشان گنبدى است بلند و سر به‌فلک کشیده است».

میرزا حسین فراهانى، نیز در سفرنامه خود مى‏نویسد: «چهار ائمه اثنى عشر، در بقعه بزرگى که به‏طور هشت ضلعى ساخته شده واقع‏اند و گنبد اندرون آن سفیدکارى است. بناى این بقعه معلوم نیست که از چه وقت بوده است.»[62]

على بن موسى، از دیگر سفرنامه‏نویسان عصر عثمانى، قبه و بارگاه اهل بیت را بزرگ‏ترین قبّه‏هاى بقیع ذکر کرده است که بعضى از سادات علوى و بزرگان و امراى مدینه کنار آن به خاک سپرده شده‏اند.[63]

در قرن سیزدهم: سر ریچارد بورتون جهانگرد غربى که در سال 1276ق به مدینه مسافرت نموده در سیاحت‌نامه خود گنبد ائمه بقیع را چنین توصیف مى‏کند: «و هذه القبّة أکبر و أجمل جمیعِ القبب الأخرى و تقع على یمین الداخل من باب المقبرة؛[64] این قبّه که در دست راست واردین به بقیع قرار گرفته است، بزرگتر و زیباتر از همه قبه‏ها است.»

در قرن چهاردهم: على بن موسى که یکى از نویسندگان ساکن مدینه است و کتابى دارد به نام «وصف المدینة المنوره» که در سال 1303ق. تألیف نموده، درباره بقیع و مقابر و گنبدهاى آن توضیحاتى دارد و راجع به قبه ائمه بقیع مى‏گوید: «و قبّة آل‏البیت العظام و هی اکبر القبات».[65]و بالأخره ابراهیم رفعت پاشا که آخرین بار در سال 1325ق. و 19 سال قبل از تخریب حرم ائمه بقیع سفر حج نموده است، مى‏گوید: «والعبّاس و الحسن بن علی و من ذکرناه معه تجمعهم قبّة واحدة هی اعلى القبات الّتی هنالک کقبّة ابراهیم و ...؛[66] و عباس و حسن بن على و سه تن دیگر که قبلًا نام بردیم (ائمه سه‏گانه) در زیر یک قبه قرار گرفته‏اند که بزرگتر از همه قبه‏هاى موجود در بقیع؛ مانند قبه ابراهیم و ... مى‏باشد»

زبیدی در کتاب اتحاف ساده المتقین  بعد از نقل محل دفن عثمان بن عفان و قبر فاطمه بنت اسد به قبر عباس عموی پیامبر؟ص؟ اشاره می‌کند که دارای گنبد بزرگ و وسیعی بود که قبر امام حسن، امام سجاد و و امام باقر؟ع؟ و عقیل نیز در آنجا می‌باشد: «یزور مشهد العباس بن ابی طالب رضی الله عنهما  و هو قبة عالیه واسعه فیها و فیها قبر امیر المومنین الحسن بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهما استشهد مسموما و دفن هناک و فیه ایضا قبر السجاد ذی الثفنات زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و قبر ولده ابی عبد الله محمد الباقر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و فی هذا المشهد قبر عقیل بن ابی طالب رضی الله عنع و و لاشتماله هذه القبه علی هوالاء الساده الکرام عرفت بقبه الانوار ... یزور قبر ابراهیم ابن النبی (ص) و علیه قبه لطیفه . بالقرب منه قبر نافع القاری و الامام مالک بن انس رحمه الله تعالی و یزور قبر صفیه بنت عبد المطلب عمه رسول الله (ص) و یزرو قبور امهات المؤمنین و هن کلهن فی قبه واحده و ذالک کله فی البقیع؛[67]  قبر عباس که دارای گنبد بزرگ و وسیعی هست زیارت می‌شود و که در آن بارگاه، قبر امام حسن، امام سجاد، امام باقر؟عهم؟ می‌باشد و قبر ابراهیم فرزند پیامبر نیز که دارای گنبد لطیفی می‌باشد، زیارت می‌شود و نزدیک آنها قبر نافع، مالک می‌باشد و قبر صفیه عمه پیامبر ؟ص؟ نیز زیارت می‌شود و قبور همسران پیامبر که همگی در یک گنبد در بقیع دفن می‌باشند که باید زیارت شود»

سمهودی نیز اشاره می‌کند که بر قبر حمزه گنبد بوده است: «علیه قبه عالیه حسنه متقنه؛[68] بر قبر حمزه سید الشهدا، گنبدی بزرگ، خوب و محکم وجود داشت»

برهان الدین نیز در کتاب ارشاد السالک می‌نویسد:«گنبد روی قبر حمزه گنبد عظیم و بارگاه بزرگی بوده است،[69] قبر عقیل نیز داری قبه بود،[70] قبر عباس و امام حسن؟ع؟ که در ابتدای بقیع می‌باشند دارای گنبد بزرگ و بلندی بود که در سال پانصد و نود و هفت توسط خلیفه ناصر احمد بن مستضی ساخت،[71]  قبر عثمان بن عفان نیز دارای بارگاه و گنبد مرتفعی بود و قبر عثمان بن مظعون نیز گنبد داشت.[72]

بنابراین وجود بارگاه و گنبد بر روی قبور اهل بقیع از زمان‌های قبل وجود داشته است تا جایی که چند قبر دارای یک گنبد و بارگاه بودند.

تخریب قبرستان بقیع توسط وهابیان سعودی

یکی از جنایات بزرگ وهابیان در طول تاریخ این بوده و هست که وجود گنبد و بارگاه بر قبور و آثار بزرگان دین و اسلام را از مظاهر شرک دانسته و با تسلط به هر شهری، حکم تخریب قبور بزرگان و آثار اسلامی را صادر می‌کردند. از جمله اماکن مقدسی که آل‌سعود در طی تاریخ چندین بار آن را تخریب و با خاک یکسان کردند، اماکن مذهبی مدینه، بویژه قبرستان بقیع، بود.

وهابیان در چندین نوبت بعد از تصرف مدینه، قبرستان بقیع را با خاک یکسان کردند. آل سعود در سال 1221 هجری قمری بعد از محاصره‎ مدینه، هنگام  بازگشت به نجد از بقیع گذشتند که در این هنگام گنبدهای قبور را تخریب کردند. مؤلف «کشف الارتیاب» در بی‌احترامی و جسارت قبور وهابیان در مرتبه اول می‌نویسد: «پس از تخریب قبور ائمه و بزرگان مسلمین و مساوی نمودن آنان با زمین، این مکان‌ها را محل ریختن کثافات و قاذورات و سرگین چهارپایان و سگ‌های ولگرد قرار دادند و همچنین با لگدکوب‌کردن و نشستن روی آنها و انواع اهانت‌های دیگر بیشترین بی‌احترامی را به آنها روا داشتند.»[73] در کتاب لمع الشهاب نیز نقل شده است: «فامر بتهدیم کل قبه کانت فی بقیع و تلک القبب قبه الزهرا...قبه الحسن بن علی..قبه علی بن الحسین، قبه محمد الباقر، قبه جعفر الصادق و قبه عثمان»[74] و به دستور سعودی‌ها تمام گنبدها از جمله گنبد قبر فاطمه زهرا؟عها؟، حسن بن علی؟ع؟، علی بن الحسین؟ع؟، محمد باقر؟ع؟، جعفر صادق؟ع؟ و عثمان تخریب شد.

آل‌سعود با حاکمیت عبدالعزیز بن عبدالرحمان بعد از ورود به مدینه، در روز هشتم شوّال سال  1344هجری، قبور ائمّه بقیع‏ را برای بار دیگر ویران کردند و همه قبور مربوط به خاندان رسالت را تخریب و با خاک یکسان کردند. آنها  تمام آثار صحابه را در مدینه نابود کردند؛ آنان در مدینه، بارگاه ائمه بقیع، امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق؟عهم؟، قبر حمزه سید الشهداء، صحابه، تابعین[75] همه را با خاک یکسان کردند. همچنین مسجد حمزه را نیز منهدم کردند.[76]

علامه محسن امین در جای دیگر می‌نویسد: پس از تسلّط وهابیان بر مدینه منوره، قاضى القضات وهابیان، شیخ عبداللَّه‏بن بلیهد، در رمضان 1344 ه. ق. از مکه به جانب مدینه حرکت و اعلامیه‏اى صادر و ضمن آن، جواز ویران کردن گنبدها و زیارتگاه‏ها را از مردم سؤال کرده بود، بسیارى از مردم از ترس به آن پاسخ نداده و برخى نیز لزوم ویران کردن را خواستار شده بودند! وی می‌گوید: هدف او از این اعلامیه و سؤال، نظرخواهى واقعى نبود، بلکه مى‏خواست در میان مردم آمادگى ایجاد کند؛ چون وهابیان در هیچ‏یک از اعمال خود و در ویران کردن گنبدها و ضریح‏ها، حتى گنبد مرقد حضرت رسول؟ص؟ منتظر نظر مردم نبودند؛ زیرا این اعمال، پایه مذهب آنان است. شاهد سخن آنکه، آنان پس از نشر این اعلامیه و سؤال و جواب، همه گنبدها و زیارتگاه‏ها را در مدینه و اطراف آن ویران کردند و حتى گنبد مضاجع ائمه اهل‏بیت؟عهم؟ را در بقیع، که قبر عباس عموى پیامبر؟ص؟ نیز در کنار آن‏ها بود، خراب نمودند و دیوارها و صندوق‏ها و ضریح‏هایى که روى قبرهاى شریف قرار داشت، همه را از بین بردند، در حالى که‏ براى آن، هزار ریال مجیدى هزینه کرده بودند. آن‏ها در این‏ زیارتگاه‏ها، جز تلّى سنگ و خاک، به عنوان علامت باقى نگذاشتند. از جمله این تخریب‏ها، از میان بردن گنبد مرقد عبداللَّه و آمنه، پدر و مادر حضرت رسول خدا؟ص؟ و نیز مزار همسران آن بزرگوار و قبر عثمان بن عفان و قبر اسماعیل‏ بن جعفرالصادق؟ع؟ و قبر مالک و غیر آن بود که بیان همه آن‏ها به‏طول مى‏انجامد و به‏طور خلاصه، تمام مزارات مدینه و اطراف آن و ینبع را خراب کردند و پیش از آن، قبر حمزه عموى پیامبر؟ص؟ و قبور بقیه شهداى احد را از بین برده بودند و از آن‏ها جز مشتى خاک برجاى نمانده بود و کسى که بخواهد قبر حمزه را زیارت کند، در صحرا جز تپه‏اى از خاک نمى‏بیند. وی می‌گوید: وهابیان از ترس نتیجه کارشان، از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت رسول؟ص؟ و کندن ضریح آن بزرگوار خوددارى کردند و گرنه آنان هیچ قبر و ضریحى را استثنا نکرده‏اند، بلکه قبر پیامبر ؟ص؟ از آن جهت که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از دیدگاه آن‏ها و از نظر دلایل وهابیان، اولى‏ به خرابى است و اگر از این نظر خاطرشان‏ جمع بود، حتماً قبر پیامبر؟ص؟ را نیز ویران مى‏کردند! بلکه پیش از مزارهاى دیگر، به تخریب آن اقدام مى‏کردند.[77]

 شیخ رفاعی درباره بی‌احترامی وهابیان به قبور بزرگان و آثار اسلامی و به آتش کشیدن قبر آمنه چنین می‌نویسد که وهابیان قبور صحابه و امهات المومنین و آل البیت را نابود کرده و قبر آمنه بنت وهب مادر پیامبر؟ص؟ را با بنزین به آتش کشیدند و اثری از آن باقی نگذاشتند.[78]

اعلامیه‏ ابن‌بلیهد برای کسب جواز تخریب قبور

آل سعود برای اینکه برای تخریب قبور مدینه مجوزی در داست داشته باشند و جلوی شورش مردم را بگیرند، ابن‌بلیهد را مأمور کردند تا از علمای مدینه مجوز بگیرد. على الوردى در این‌باره می‌گوید: بقیع مقبره اهالى مدینه در زمان رسول خدا ؟ص؟ و بعد از آن حضرت بوده است که در آن عباس و خلیفه عثمان و زنان پیامبر؟ص؟ و جمع کثیرى از صحابه و تابعین به خاک آرمیده بوده‏اند و نیز چهار تن از امامان معصوم (امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق؟عهم؟) دفن گردیده‏اند و شیعیان بر روى این قبور مبارک، ضریح باشکوهى که با ضرایح معروف در عراق و ایران شباهت داشت، ساختند. تمام این قبور، تا چهار ماه اوّل که عبدالعزیز بر جزیرةالعرب مسلط شد، آباد بودند و از آن‏جا که ابن سعود ادامه کار خود را همراهى وهابیون مى‏دید و بدون آنان نمى‏توانست مشروعیت خود را حفظ کند، به ناچار در ماه رمضان 1342 بزرگ علماى نجد را که عبدالله‏بن بُلیهد بود، به مدینه فرستاد تا زمینه انهدام قبور مدینه را فراهم نماید. وى وقتى به مدینه رسید، تمام علما را جمع کرد و سؤالِ از پیش طراحى شده را بر علماى مدینه عرضه داشت و گفت: علماى مدینه منوّره درباره ساختن بنا بر قبور و مسجد قرار دادن آن چه مى‏گویند؟ آیا جایز است یا نه؟ اگر جایز نیست و به شدّت در اسلام‏ ممنوع است، آیا تخریب و ویران کردن و جلوگیرى از گزاردن نماز در کنار آن لازم و واجب است یا نه؟ و اگر در زمین وقفى مانند بقیع که با قبه و ساختمان بر روى قبور مانع از استفاده از قسمت‏هایى شده است که روى آن قرار گرفته، آیا این کار غصب قسمتى از وقف نیست که هر چه زودتر باید رفع گردد تا ظلم از بین برود؟ و آن چه را که جهّال درکنار این ضرایح انجام دهند، از قبیل مسح ضرایح و خواندن صاحبان قبور به همراه خداوند و تقرب جستن با نذر و ذبح و نیز روشن کردن چراغ بر روى قبور، آیا جایز است یا نیست؟ و نیز آنچه را که مردم در کنار خانه پیامبر؟ص؟ انجام مى‏دهند، مثل: دعا و گریه و طواف دور خانه پیامبر و بوسیدن و مسح نمودن و آن چه که در مسجد انجام مى‏دهند از قبیل: ترحیم و تذکیر بین اذان و اقامه و اعمالى که قبل از فجر در روز جمعه به جا مى‏آورند، آیا مشروع هست یا نیست؟ و ...  علماى مدینه جوابى را که خوشایند ابن‏سعود بود، عرضه کردند. به دنبال فتاواى علماى مدینه، قبور شهر مدینه، به‌خصوص بقیع ویران گردید.[79]

علامه سید محسن امین بعد از نقل این جریان، جوابیه علماء مدینه[80] را چنین نقل می‌کند که علماء چنین گفتند: «ممنوعیتِ ساختن بناء بر قبور، اتفاقى است، به گواهى احادیثى که بر ممنوعیت آن دلالت مى‏کنند. از این جهت، گروهى بر تخریب و ویران کردن آن فتوا داده‏اند و در این مطلب به حدیثى که ابى الهیاج از على؟ع؟ نقل کرده است استناد مى‏جویند. على به او گفت من تو را بر کارى مبعوث مى‏کنم که رسول خدا مرا براى آن برانگیخت، هیچ تصویرى را نمى‏بینى مگر این که آن را محو کن و قبرى را مشاهده نمى‏کنى مگر این که آن را مساوى و برابر بنما.»[81]

واکنش علماء و مسلمانان در مقابل تخریب قبور بقیع

بعد از انهدام قبور بقیع توسط آل سعود، احساسات عمومی مسلمانان به ویژه شیعیان جریحه دارشد تا آنجا که عزای عمومی اعلام شد، مدارس و دروس علماء تعطیل شد، مردم بازار‏ها و مغازه‏هاى خود را بستند و اجتماعات عظیمى تشکیل شد و به سوگ نشستند و تلگراف‏هایى به سران و علماى جهان اسلام مخابره و اعمال آل سعود را محکوم نمودند.[82]

على‏الوردى مى‏گوید: روزنامه‌اى عراق مقالاتى را در محکوم کردن اعمال ابن سعود، منتشر نمودند. روزنامه العراق در سر مقاله خود نوشت: کار تمام شد و اب‌ بُلیهد با فتواى خود، بزرگ‏ترین خدمت را در حق ابن سعود نمود. و فتواى صادره از او همانند تیرى است که جگر عالم اسلام را هدف قرار داد و آن را به شدت دردناک نمود. در این روزنامه مقاله‏اى به قلم اسماعیل آل یاسین از کاظمین، منتشر گردید که نوشته بود:

 اى مسلمین، این چه خفقانى است که در آن گرفتار شده‏اید. این چه سُستى است که شما را وادار به سکوت نموده و در مقابل قضایاى زشت و زننده‏اى که آن یاغى در بلاد اسلامى انجام مى‏دهد و دل هر مسلمانى را به درد مى‏آورد، عکس‏العمل نشان نمى‏دهید.[83]

محمّد گیلانى نقیب اشراف بغداد، بعد از انتقاد از عملکرد وهابیون نسبت به تخریب قبور مى‏گوید: ساختن بناى گنبدى شکل بر روى قبور، مخالفت با سنّت نبوى نیست؛ چون پیامبر اکرم؟ص؟، در حجره عایشه دفن گردید. این حجره داراى دیوارها و نیز سقفى شبیه گنبد است. و در ادامه گفت: بوسیدن ضریح‏ها، از باب بوسیدن شخصى است که محبوب است و هیچ گونه منعى از آن در اسلام نرسیده است.[84]

سید صدرالدین صدر نیز درباره بزرگی این فاجعه می‌گوید: قسم به جانم، یقیناً هول و هراسناکى فاجعه بقیع، گرد پیرى بر سر طفل شیرخوار مى‏نشاند و این فجایع ابتداى مصیبت است که آرام گرفتن نسبت به آن درست نیست. آیا مسلمانان نباید براى رضاى خداوند، حقوق باقى مانده انسان‏هاى هادى و شفیع را رعایت کنند؟[85]

مراجع، علما و حوزه‏هاى علمیه نیز پیوسته با ارسال نامه و مخابره تلگراف‏، خواستار برخورد قاطع با عوامل تخریب قبور اماکن متبرکه شدند. مرحوم آیت‏اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى، تلگرافى به آیت‏اللَّه شیخ محمد خالصى در کاظمین مخابره کرده و او نیز بلافاصله مسأله غارت وهابیان را به اطلاع مرحوم مدرس مى‏رساند.[86] مدرس در پاسخ آیت‏اللَّه خالصى نوشت : اگر لازم باشد، اطلاع دهید من با گروهى از مردم ایران حرکت خواهیم کرد.[87] به‏دنبال ارسال پاسخ مرحوم مدرس، در عراق شایع شد که مدرس از تهران حرکت کرده و حدود 200 هزار نفر نیرو آماده شد.[88]

در پی این اقدام وهابیان مسلمانان مناطق دیگر نیز انزجار خود را از این عمل ننگین، به تهران اعلان کردند و خواستار اقدام جدّى شدند.مردم قفقاز با ارسال عریضه از تفلیس براى نمایندگان مجلس شوراى ملى، از آنان خواستند با توجه به جسارت و بى‏ادبى‏هایى که طایفه ضالّه وهابى‏ها و رییس مردود آن‏ها ابن‏سعود، نسبت به اماکن متبرکه و مراقد مقدسه نموده است، رییس دولت ایران پیشقدم شده، با سایر دول اسلامى هم که البته وظیفه خود را خوب مى‏دانند، کمک فرموده، این منبع فساد و دشمن حق و انصاف را ریشه‏کن و خاک پاک را از لوث وجودشان تطهیر فرمایند.[89] علاوه بر مسلمانان منطقه قفقاز، از مناطق دیگر، مانند مسلمان‏هاى تمام جماهیر متحده؛ یعنى آذربایجان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاتارستان، یا شقیرستان، قزاقان و اتباع دول ایران، ترکیه، افغانستان، چین، مغولستان هم با ارسال تلگرافى اعلام نمودند که: چون مکه معظمه و مدینه منوّره با یادگارهاى مقدس خود، متعلق به تمام مسلمین مى‏باشد، پس باید تمام دول جهان اسلام بر حفظ و حراست این اماکن مقدس بکوشند.[90]

 بنابراین قبرستان بقیع، یکی از بافضیلت‌ترین  و مقدس‌ترین مکانی است که نزد پیامبر؟ص؟ و صحابه و بزرگان دین و مسلمانان جایگاه و ارزش ویژه داشته است اما وهابی‌ها حرمت این مکان را نگه نداشته و آنجا را با خاک یکسان کردند تخریب قبور بقیع بویژه در روز هشتم شوّال‏ 1344هجری، یکی از بزرگترین مصیبت و فجایعی بود که توسط آل سعود در طول تاریخ انجام شد. مسلمانان با نام‌گذاری هشتم شوال به نام یوم الهدم، سال روز تخریب این قبرستان را زنده نگه می‌دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[1] سمهودى از امام مالک نقل مى‏کند که تعداد ده هزار نفر از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه از دنیا رفته‏اندو طبیعى است که همه یا اکثر آنان در بقیع به خاک سپرده شده‏اند.

[2] کشمیری ، انور شاه، العرف الشذی شرح سنن الترمذی ، ج 1   ص 327

[3] یاقوت حموى، معجم‏البلدان، ج 2، ص 473

[4] ابن فارس، احمد،  معجم مقاییس اللغه ج 1 ص 281 «والبقیع موضع من الأرض فیه أروم شجر من ضروب شتى وبه سمی بقیع الغرقد بالمدینة»

[5]  ابن منظور ، محمد بن مکرم، لسان العرب ج8 ص18

[6]  ابوعبید، عبد الله بن عبد العزیز ، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع ، ج 1   ص 265

[7]  ابن منظور، لسان‏العرب، ج 1، ص 463، ج 7، ص 462؛ فیروزآبادى، المغانم المطابه فى معالم طابه، ص 61 و 62

[8]  اصغر قائدان‏،  تاریخ و آثار اسلامى مکه و مدینه‏، ص 280  دائرةالمعارف الاسلامیه، ج 7، ص 463 

[9]  ابن شبّه، أخبار المدینة  ج 1/ 96

[10]  همان،  ج 1   ص 68

[11] سمهودى، وفاء الوفا، 3/ 83

[12]  محمد صادق نجمى‏ ، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام، ص: 60

 

 

[13]  نیشابوری ، مسلم، صحیح مسلم  ج 2   ص 669

[14] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص: 320 

[15] نووی،  المجموع  ج 5   ص 275

[16] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 22، ص 466

[17] برهان الدین، ارشاد السالک  الی افعال المناسک ،  ج 2 ص 580

[18]  سمهودی ، وفاء الوفا، ج 3، ص 910

[19] ابن فرحون، ارشاد السالک، ج 2 ص ص 592

[20]  برهان الدین، ارشاد السالک  الی افعال المناسک ، ج 2  ص 425

[21]  جلال معاش، فاجعه البقیع، ص 85 ، دار العلوم،  چاپ اول، 1427ه

[22] طبق یک نقلی قبر حضرت فاطمه (ع) در بقیع می باشد

[23]  مسعودی ،  مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 288.

[24] سمهودی،  وفاء الوفا، ج 3، ص 910

[25]  همان ج 3 ص 104  و 105

[26]  سمهوِدی،  وفاء الوفا ج 3 ص  96-105

[27]  غزالی ، محمد، احیاءالعلوم، ج 1، ص 260

[28] نووی، المجموع  ج 8   ص 203  سبل الهدى والرشاد  ج 12   ص 400

[29] شربینی ، محمد، مغنی المحتاج  ج 1   ص 513

[30]  دمیاطی، إعانة الطالبین  ج 2   ص 315

[31] ابن الحاج ، محمد، المدخل  ج 1   ص 265

[32]برهان الدین الیعمری،  ارشاد السالک  الی افعال المناسک ،ج 1 ص 580

[33]  ابن براج، المهذب 1/ 283.

[34]  فاضل  آبی، کشف الرموز 1/ 387.

[35] حلی ، شرائع الاسلام، المحقق الحلی 1/ 210؛ المختصر النافع/ 98.

[36]  علامه حلی،  قواعد الأحکام 1/ 449؛ تذکرة الفقهاء 8/ 454؛ ارشاد الأذهان إلى أحکام الایمان، العلامة الحلی 1/ 339؛ تحریر الأحکام 2/ 122؛ تبصرة المتعلمین/ 107.

[37] ابن فهد،  الرسائل العشر، ابن‏فهد الحلی/ 272، وفیه: ونیتها: أزور الأئمة علیهم السلام بالبقیع لوجوبها أو ندبها قربة إلى‏اللَّه.

[38] ابن طی،  الدر المنضود 91.

[39] شهید اول،  الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، 2/ 20.

[40]  سبزواری ، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد،  3/ 707.

[41] کرکی،  رسائل المحقق الکرکی 2/ 162.

[42] حر عاملی،  تفصیل وسائل الشیعة 14/ 543.

[43] نراقی، مستند الشیعة 13/ 337.

[44] نجفی،  جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام،20/ 110.

[45]  حکیم،  دلیل الناسک،  496.

[46]  گلپایگانی،  مناسک الحج/ 221.

[47]  طبسی نجفی، ، ذخیرة الصالحین فی شرح تبصرة المتعلمین، 4/ 213،( مخطوط)، وجاء فیه: ومما یستحب له( أی للزائر) زیارة سیدنا إبراهیم ابن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله، وعبد اللَّه بن جعفر، وفاطمة بنت أسد، وجمیع من بالبقیع من الصحابة والتابعین، رضوان اللَّه تعالى علیهم.

[48]  زین الدین، کلمة التقوى 3/ 510.

[49] نجفی،  جواهر الکلام 20/ 87.

[50] خوانساری،  جامع المدارک 2/ 554.

[51]  ابن فرحون، ارشاد السالک، ج 2 ص ص 592

[52] شوکانی ، محمد،  الأوطار  ج 4   ص 132

[53]  ابی داود،  سنن أبی داود  ج 3   ص 212

[54] قاری، ملا علی، مرقاة المفاتیح  ج 4   ص 168

[55] محمد صادق نجمى ، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام، ص: 91  نقل از رحلة ابن جبیر، چاپ دارالکتاب اللبنانیه، ج 64

[56]  یوسف الهاجری، البقیع ، قصه تدمیر آل سعود للاثار الاسلامیه فی الحجاز ص 71 به نقل از رحله ابن جبیر ص 153 و 154

[57] ابن نجار، اخبار مدینة الرسول، ص 45

[58] محمد صادق نجمى‏، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام،  الرحله، ص 155؛ سفرنامه ابن بطوطه، ص 113

[59] محمد صادق نجمى، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام،  نقل از اخبار مدینةالرسول، ص 153؛ گفتار ابن نجار را سمهودى در وفاء الوفا، ج 3، ص 916 آورده است.

[60] محمد صادق نجمى، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام،  نقل از تاج المفرق فى تحلیة علماء مشرق مطبعة فضالة مغرب، ج 1، ص 288

[61]  سمهودی، وفاء الوفا، ج 3، ص 916

[62]  فراهانى، میرزا حسین، سفرنامه، ص 281

[63]  على بن موسى، رسالة فى وصف المدینة المنورة، ص 7

[64] محمد صادق نجمى ، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام  نقل از موسوعة العتبات المقدسه، ج 3، ص 283

[65] محمد صادق نجمى ، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام  نقل از وصف المدینة المنوّره صفحه 10. این کتاب جزو مجموعه‏اى است به عنوان رسائل فى تاریخ المدینة که در سال 1392 ه. از طرف منشورات دارالیمامه ریاض منتشر شده است.

[66]  محمد صادق نجمى ، تاریخ حرم ائمه بقیع علیهم السلام  نقل از مرآت الحرمین، ج 1، ص 426

[67]  زبیدی ، مرتضی سید محمد ، اتحاف ساده المتقین  بشرح احیاء علوم الدین ، ج 4 ص  424  بیروت، موسسه التاریخ العربی،  1414ه

[68]  سمهودی، وفا الوفاء ج 3 ص 104

[69] ابن فرحون، ارشاد السالک، ج 2 ص 593

[70]  همان ج 2 ص 588

[71] همان ج 2 ص 583

[72]  همان ج 2 ص 581

[73]  محسن امین ، کشف الارتیاب ص 287

[74]  لمع الشهاب، ص 109

[75]  علامه امین ، کشف الارتیاب ص 287

[76] همان ص 55

[77]  محسن  امین ، کشف الارتیاب ص 55

[78] رفاعی، شیخ یوسف هاشم، نصیحة لإخواننا علماء نجد، ص14 «هدمتم معالم قبور الصحابة وأمهات المؤمنین وآل البیت الکرام رضى الله عنهم وترکتموها قاعا ًصفصفاً وشواهدها حجارة مبعثرة ,لا یعلم ولا یعرف قبر هذا من هذا ,بل سکب على بعضها (قبر السیدة أمنة بنت وهب أم الحبیب المصطفى نبى هذه الامة صلى الله علیه وسلم ) (البنزین)»

[79]  حامد ابراهیم عبدالله ، الوهابیة فرقة للتفرقه  بین المسلمین ، به نقل از لمحات اجتماعیة ص 305- 396 و کشف الارتیاب ص 287-288

[80]  علماى مدینه در محیط پر از ارعاب و تهدید،این جواب را دادند

[81]  محسن امین، کشف الارتیاب ص 288

[82]  حامد ابراهیم عبد الله، الوهابیة فرقة للتفرقه  بین المسلمین ، ص140به نقل از لمحات اجتماعیة ص 305- 396

[83] همان ص 141 -142 به نقل از لمحات اجتماعیة ص 305- 396

[84]  همان ص 142

[85] همان ص142-143 به نقل از لمحات اجتماعیة ص 309

[86] سید على قاضى عسکر ، تخریب و بازسازى بقیع به روایت اسناد  ص 54 به نقل ازکتاب  مدرس، مجاهدى شکست‏ناپذیر، عبدالعلى باقى، ص 78

[87]  همان ص 54 به نقل از مدرس مجاهدى شکست‏ناپذیر، ص 129

[88]. همان.

[89] همان ص 55 به نقل از فصلنامه تاریخ روابط خارجى، سال دوم، شماره 9، ص 26، به نقل از بایگانى اسناد وزارت امور خارجه، سال 1302، ش کارتن 30، دوسیه 1

[90] همان ص 55  به نقل از فصلنامه تاریخ روابط خارجى، سال دوم، شماره 9، ص 27 به نقل از تلگراف 6/ 9، ص 1925 به ولیعهد و مجلس شوراى ملى و ...، بایگانى اسناد وزارت امور خارجه، سال 1304، ش کارتن 30، دوسیه 3/ 1

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی