آیا سوگند به اولیای الهی اقرار به سلطه داشتن و غلو در حق آنان است؟

پرسش
سوگند به غیر خدا نزد وهابیان از مصادیق غلو شمرده شده، چنان که نویسنده ای وهابی چنین می نویسد: «وقد جرت المغالاة فی أصحاب القبور إلی الحلف بها والحلف تقدیس وتعظیم وإقرار بأن المحلوف به له علینا قدرة وسلطان، ولا یکون ذلک إلا لله عز وجل[1]» قبوریها غلو شان تا به آنجا کشیده شده که به مردگان سوگند یاد میکنند و سوگند به آنان، قداست بخشیدن، بزرگ پنداشتن و اقرار نمودن به قدرت داشتن و احاطه داشتن آنان بر خود است؛ در حالی که این امور فقط برای خداوند متعال میباشد.
[1] علی أحمد عبد العال الطهطاوی، بدع النذور والذبائح والتوسل والدعاء والحلف بغیر الله، دار الکتب العلمیة، بیروت – لبنان، الأولی، 1421ه.ق، ص142.
پاسخ
در این شبهه اولا سوگند به غیر خدا از مصادیق غلو شمرده شده و ثانیا مطلق تعظیم غیر خدا شرک قلمداد گردیده؛ بنابراین باید بررسی کرد که اولا آیا سوگند به غیر خدا از مصادیق غلوّ است؟ و ثانیا آیا صرف تعظیم غیر خدا بدون آن که در حدّ خدا تعظیم شود، شرک است؟
برای یافتن پاسخ سؤال اول، باید ابتدا غلوّ را معنا کنیم. غلوّ در لغت زیاده روی کردن و فراتر از حدّ رفتن است[1] و در اصطلاح عبارت است از رسانیدن انبیاء و امامان را به حد الوهیت یا غیر نبی را در حدّ نبی[2]» سیاق سخنان شبهه کننده نشان میدهد که منظور او از غلوّ معنای اصطلاحی آن است نه معنای لغوی؛ زیرا او علت غلوّ بودن سوگند به اصحاب قبور را تعظیم و اقرار به سلطه داشتن آنان دانسته که از دید او این امر مختص خداوند میباشد و اگر کسی به غیر خدا سوگند یاد کند، او را در حد الوهیت رسانده و این کار او غلو است. اشکال این است که اگر سوگند به غیر خدا غلوّ اصطلاحی است، شبهه کننده برای سوگندهای پیامبر (ص) به غیر خدا چه پاسخی دارد؟ آیا در سوگندهای ذیل، پیامبر (ص) غیر خدا را در حدّ الوهیت و ربوبیت بالا برده است؟
1- در صحیح مسلم چنین نقل شده که مردی نزد پیامبر (ص) نسبت به احکام اسلام پرسید، حضرت (ص) فرمود در شبانه روز باید پنج بار نماز بخوانی، در ماه رمضان باید روزه بگیری، زکات مالت را پرداخت کنی و ... آن مرد بعد از فراگیری این احکام، از پیامبر (ص) جدا شد و عازم دیار خود گردید در حالی که با خود میگفت سوگند به خدا چیزی از آن کم یا بر آن زیاد نخواهم کرد. پیامبر (ص) فرمود: «أَفْلَحَ، وَأَبِیهِ إِنْ صَدَقَ، أَوْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَأَبِیهِ إِنْ صَدَقَ[3]» سوگند به پدرش اگر راست گفته باشد، رستگار است یا سوگند به پدرش که اگر راست گفته باشد بهشتی است.
2- مردی نزد پیامبر (ص) آمد و سؤال کرد که کدام صدقه اجر بیشتری دارد؟ حضرت (ص) فرمود: «أَمَا وَأَبِیکَ لَتُنَبَّأَنَّهُ: أَنْ تَصَدَّقَ وَأَنْتَ صَحِیحٌ شَحِیحٌ، تَخْشَى الْفَقْرَ، وَتَأْمُلُ الْبَقَاءَ[4]» آگاه باش سوگند به پدرت که خبر داده میشوی و آن این است که صدقه دهی در حالی که سالم هستی و بخل داری، از فقر میترسی و آرزوی ماندن را داری.
شأن پیامبر (ص) اجل از آن است که در این سوگندهایش گرفتار غلوّ شده باشد، پس آیا بین این سوگندهای پیامبر (ص) و سوگندهای های مسلمانان به اولیاء الهی تفاوت وجود دارد؟ پاسخ قطعا منفی است؛ زیرا مسلمانان خود را پیرو پیامبر (ص) میدانند و سعی میکنند که در اعمال و رفتار خود؛ از جمله در کیفیت قسم به غیر خدا، به او اقتدا نمایند.
علاوه بر این که در آیات متعددی از قرآن همانند تین و زیتون[5]،خورشید و ماه[6] و دیگر پدیده ها و مخلوقات سوگند یاد شده است، آیا شبهه کننده ملتزم به غلو بودن آنها نیز میشود؟
در جواب از سؤال دوم باید گفت که مطلق تعظیم غیر خدا موجب شرک نیست؛ زیرا ممکن است تعظیم غیر خدا در حد لایق به حال آن و پایین تر از تعظیم خداوند باشد؛ چنانکه ظاهر حال مسلمانان هم همین است و البته امکان اینکه گاه در حد تعظیم خداوند باشد وجود دارد که در صورت دوم به شرک می انجامد و نه در صورت اول؛ چنانکه علمای فریقین بر این امر اذعان داشته اند. در ذیل به چند نمونهی از آن اشاره میگردد:
1- «مطلق التعظیم لا یکون شرکا نعم إذا جعل المعظم بمنزلة الله کان شرکا اما مجرد الحلف بالله و بالنبی تقدیسا و تعظیما و إجلالا له صلى الله علیه و آله من دون أن یرفعه الى مستوى الربوبیة فلا یکون شرکا[7]» هر تعظیمی شرک نیست؛ بله زمانی که فرد تعظیم شده به منزلهی خداوند قرار داده شود، در این صورت شرک است؛ امّا صرف قسم به خدا و پیامبر (ص) به عنوان تقدیس و بزرگ داشتن پیامبر (ص) بدون این که در حدّ ربوبیت بالا برده شود، شرک نیست.
2- مفتی عطیه صقر در پاسخ به این سؤال که آیا سوگند به غیر خدا شرک است؟ چنین جواب داده: «جاء فی الحدیث «من حلف بغیر الله فقد اشترک» رواه الترمذی و حسنه ، وفی روایة « فقد کفر » وهو محمول علی تعظیم غیر الله کتعظیم الله ... وما ورد من حلف النبی بغیر الله کقوله للأعرابی « أفلح وأبیه إن صدق » فهو محمول علی ما جرت به عادة العرب علی السنتهم دون قصد للتعظیم[8]» در حدیث حسنی که ترمذی روایت کرده، آمده: کسی که به غیر خدا قسم بخورد مشرک شده است. در روایت دیگر آمده: کافر شده است. این حدیث حمل شده بر تعظیم غیر خدا همانند تعظیم خدا ... و آنچه در روایت وارد شده که پیامبر (ص) به غیر خدا قسم یاد کرده؛ مانند فرمایش او برای اعرابی: سوگند به پدرش که رستگار شد اگر راست گفته باشد، این روایت حمل شده است بر آنچه که بر حسب عادت عرب بر زبان شان جاری میشده بدون قصد تعظیم.
4- دکتر ابو فرحه حسینی از اساتید الازهر در این مورد چنین مینگارد: «وینهی الإسلام عن الحلف بالمخلوق علی سبیل التحریم ، إن اعتقد الحالف فی المحلوف به من التعظیم ما یعتقده فی الله لأنه یکفر بذلک؛ أما إن اعتقد فی المحلوف به ما یلیق به من التعظیم الذی یناسب المخلوق، فلا یکفر ولا تنعقد یمینا[9]» اسلام سوگند به مخلوق را ممنوع اعلام میکند اگر سوگند خورنده در مورد قسم خورده شده به آن، آن تعظیمی را معتقد باشد که برای خداوند معتقد است؛ زیرا به وسیلهی این کار کافر میشود؛ امّا اگر در مورد مخلوق تعظیم مناسب به او را معتقد باشد، کافر نمیشود و سوگند شکل نمیگیرد.
علاوه بر آن که نیت و قصد یک امر درونی است و شبهه کننده با این که علم غیب ندارد، چگونه توانسته بر نیت مسلمین آگاهی پیدا کند و قاطعانه اظهار نظر کند که سوگند یادکردن در واقع تعظیم به صاحبان قبرها، به سان تعظیم خداوند و اقرار به سلطه داشتن آنان همانند سلطهی خداوند است؟
از مجموع آنچه گفته شد، این نتیجه به دست آمد که اولا ادعای غلو بودن سوگند به غیر خدا با سوگندهایی که در قرآن و لسان پیامبر (ص) آمده نقض میشود. ثانیا سوگند به غیر خدا یا بدون قصد تعظیم است و یا متضمن نوعی تعظیم است که در این صورت، از دو حال خالی نیست یا تعظیم در حدّ مخلوق است یا در حد خالق، در صورت اول شرک نیست و تنها در صورت دوم شرک است.
[1] راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، دار القلم - بیروت، چاپ: اول، 1412 ه.ق، ص613.
[2] علامه مجلسى، بحار الأنوار - بیروت، 1404 ق.
[3] أبو الحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری (٢٠٦ - ٢٦١ هـ)، صحیح مسلم، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، مطبعة عیسى البابی الحلبی وشرکاه، القاهرة، 1374ه.ق، ج1، ص41.
[4] الإمام أحمد بن حنبل (١٦٤ - ٢٤١ هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، مؤسسة الرسالة، الأولى، ١٤٢١ هـ.ق، ج12، ص75.
[5] سوره تین، 1.
[6] سوره شمس، 1.
[7] جزیرى، عبد الرحمن - غروى، سید محمد - یاسر مازح، الفقه على المذاهب الأربعة و مذهب أهل البیت علیهم السلام، دار الثقلین، بیروت - لبنان، اول، 1419 ه ق، ج2، ص114.
[8] عطیة صقر، أنت تسأل و المفتی یجیب، نشریه منبر الاسلام : السنة الثامنة و الأربعون، صفر 1410 - العدد 2، ص104.
[9] الحسینی أبوفرحة، الأیمان، نشریه منبر الاسلام :: السنة التاسعة و الأربعون، شعبان 1411 - العدد 8، ص39.