رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

معارف،بررسی،نقد،تحلیل

رحیم صبور

هجمه دشمن از طریق فضای مجازی و وارد کردن شبهات بر پیکره مذهب شیعه و انقلاب اسلامی نشان از حرکت صحیح و رو به جلو شیعه و انقلاب است. امید است همه اهالی دغدغه مند انقلابی فعال در فضای مجازی، هر یک به سهم خود در راستای کمک به آرمان های انقلاب و مذهب حقه شیعه گامی هر چند کوچک جهت هدایت قشرهای مختلف خصوصا جوانان برداشته و وظیفه خویش را در این راستا ایفا نمایند. ارادتمند شما صبور

مقدمه:
یکی از مهمترین روایاتی که توسل به پیامبر بعد از پیامبر را ثابت می کند، روایت مالک الدار است. وهابیها که با توسل مسلمانان با پیامبر بعد از دوران حیات ایشان مخالف هستند، به این روایت از جهات مختلف اشکالاتی گرفته اند تا بتوانند این روایت از استناد بیندازند. در این نوشته تصحیحات علمای اهل سنت در مورد این روایت را بیان می کنیم:

تخریج حدیث مالک الدار
 بیهقی  در دلائل النبوة [1] و  بخاری  در کتاب التاریخ الکبیر [2] با نقل مختصر از این واقعه، و همچنین   ابن ابی شیبه  به نقل از مالک الدار، جریان استسقاء را چنین نقل می‎کند:

حدثنا أبو معاویة عن الأعمش عن أبی صالح عن مالک الدار، قال: وکان خازن عمر على الطعام، قال: أصاب الناس قحط فی زمن عمر، فجاء رجل إلى قبر النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، فقال: یا رسول الله استسق لأمتک فإنهم قد هلکوا، فأتى الرجل فی المنام فقیل له: ائت عمر فأقرئه السلام، وأخبره أنکم مستقیمون وقل له: علیک الکیس، علیک الکیس، فأتى عمر فأخبره فبکى عمر، ثم قال: یا رب لا آلو إلا ما عجزت عنه؛ [3] 

در زمان عمر قحط سالی رخ داد. و فردی نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته و گفت: ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از الله بخواه که برای امتت باران بباراند؛ چراکه هلاک شده اند. و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به خواب وی آمد و فرمودند: «نزد عمر برو و سلام مرا به وی برسان و بگو از الله طلب باران کنید و بگو زیرک باش زیرک باش»، و او هم نزد عمر رفت و ماجرا را به وی خبر داد و عمر به گریه افتاد و گفت: «پروردگارا کوتاهی نمی‎کنم مگر جایی که ناتوان باشم.»

صحت اسناد حدیث مالک الدار نزد  ابن کثیر دمشقی  
 ابن کثیر دمشقی (متوفی 774 هجری) در کتاب البدایة والنهایة به نقل از ابوبکر بیهقی از مالک الدار نقل کرده است:

أصاب الناس قحط فی زمان عمر، فجاء رجل إلى قبر النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، فقال: یا رسول الله استسق الله لأمتک فإنهم قد هلکوا، فأتاه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی المنام فقال: ائت عمر فأقرئه منی السلام، وأخبره أنکم مسقون وقل له: علیک الکیس الکیس، فأتى الرجل فأخبر عمر، فقال: یا رب ما آلو إلا ما عجزت عنه. وهذا إسناد صحیح؛[4] 

در زمان عمر قحط سالی رخ داد. فردی نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت وگفت: ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از الله بخواه که برای امتت باران ببارد؛ چراکه امت تو به هلاک رسیدند. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خواب وی آمد وفرمود: «نزد عمر برو وسلام مرا به او برسان وبگو از الله طلب باران کنید وبگو زیرک باش زیرک باش»، واو هم نزد عمر رفت وماجرا را به وی خبر داد وعمر گفت: «پروردگارا کوتاهی نمی‎کنم مگر جایی که ناتوان باشم». اسناد این روایت صحیح است .

قوت اسناد حدیث مالک الدار نزد ابن کثیر دمشقی
ابن کثیر دمشقی در مسند الفاروق حدیث مالک الدار را این چنین نقل کرده است:

أصاب الناس قحط فی زمان عمرفجاء رجل إلى قبر النبی فقال:

«یا رسول الله استسق الله لأمتک فإنهم قد هلکوا»، فأتاه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی المنام فقال: «ائت عمر فأقرته منی السلام وأخبره أنکم مسقون وقل له علیک بالکیس الکیس»، فأتى الرجل فأخبره عمر وقال: «یارب لا آلو ما عجزت عنه». هذا إسناد جید قوی؛ [5] 

در زمان عمر قحطی شد. مردی نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت وگفت: «ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از الله بخواه که برای امتت باران ببارد؛ چراکه امتت بهلاک رسیدند». پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخوابش آمد وفرمود: «نزد عمر برو وسلام مرا به او برسان وخبر بده که بزودی سیراب خواهید شد، وبگو زیرک باش زیرک باش»، پس آن مرد نزد عمر رفت وماجرا را به وی خبر داد وعمر گفت: «پروردگارا کوتاهی نمی کنم مگر ناتوان شوم». ابن کثیر درباره سند حدیث می گوید: «اسناد روایت خوب و قوی است.»

صحت اسناد حدیث مالک الدار نزد ابن حجر عسقلانی
ابن حجر هم همچون ابن کثیر سند روایت را نه تنها معتبر می‎داند بلکه سند روایت مالک الدار را هم تصحیح کردند و در این باره گفته است:

روى ابن أبی شیبة بإسناد صحیح من روایة أبی صالح السمان عن مالک الداری -وکان خازن عمر- قال: «أصاب الناس قحط فی زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا رسول الله استسق لأمتک فإنهم قد هلکوا، فأتى الرجل فی المنام فقیل له: ائت عمر» الحدیث.

وقد روى سیف فی الفتوح أن الذی رأى المنام المذکور هو بلال بن الحارث المزنی أحد الصحابة؛ [6]

ابن ابی شیبه به اسناد صحیح از طریق روایت ابوصالح السمان از مالک الدار که خزانه دار عمر نقل می‎کند: در زمان عمر قحطسالی رخ داد. فردی نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) رفت وگفت: «ای پیامبر (صلی الله علیه و آله ) از الله بخواه که برای امتت باران ببارد؛ چراکه امتت به هلاک رسیدند». پس پیامبر (صلی الله علیه و آله ) به خواب وی آمد وفرمود: «نزد عمر برو...» تا آخر حدیث.

سیف بن عمر التمیمی در کتاب «الفتوح الکبیر والردة» نقل کرده بلال بن حارث مزنی صحابه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند که چنین خوابی دیدند .

صحت و اعتبار حدیث مالک الدار نزد بخاری
شیخ ابوعاصم نبیل بن هاشم الغمری شافعی در شرح و تحقیق خود بر کتاب سنن دارمی که به نام فتح المنان تألیف کرده است دیدگاه بخاری را نسبت به حدیث مالک الدار چنین بیان می‎دارد:

ومما یدل على صحة الحدیث وأنه غیر ضعیف قول ال  البخاری فی تاریخه: «مالک بن عیاض الدار أن عمر قال فی قحط: یا رب لا آلوا إلَّا ما عجزت عنه، قاله علی، عن محمَّد بن خازم، عن الأعمش، عن أبی صالح، عن مالک الدار» ، وسکت عنه، فلو کان ضعیفًا لقال: ولا یصح، أو لعلق علیه بشیء کعادته فی ذلک.

کما علق على حدیث أسماء بن الحکم الفزاری لما روى عن علی بن أبی طالب: "کنت إذا سمعت من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثًا نفعنی به ... " قال: لم یرو عنه إلَّا هذا الحدیث، وحدیث آخر لم یتابع علیه، وقد روى أصحاب النبی بعضهم عن بعض ولم یحلف بعضهم بعضًا  . اهـ. [7]

ومثل هذا فی تاریخه کثیر، فلما رأینا البخاری سکت عن حدیث مالک الدار بعد إیراده له فی تاریخه عرفنا أنه صحیح عنده، والله أعلم.[8] 

از جمله دلائلی که دلالت بر صحت و عدم ضعف حدیث مالک الدار دلالت دارد، کلام بخاری در کتاب التاریخ الکبیر است که فرمودند: «مالک بن عیاض الدار نقل کردند که حضرت عمر در هنگام قحطسالی فرمودند: «پروردگارا کوتاهی نمی‎کنم مگر جایی که ناتوان باشم»، این روایت را علی از محمد بن خازم از اعمش از ابوصالح از مالک الدار نقل کرده اند»، بخاری بعد از نقل سند روایت نسبت به آن سکوت می‎کنند، پس اگر حدیث مالک الدار ضعیف بود حتما درباره سند حدیث می‎فرمودند: «حدیث مذکور صحیح نیست» و یا بر سند روایت را به چیزی تعلیق می‎زدند همچنانکه عادت چنین کاری نسبت به احادیث ایشان دارند.

همانند کاری که نسبت به حدیث اسماء بن حکم فزاری هنگامی که از حضرت علی بن ابی طالب نقل کردند: «هنگامی که از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی می‎شنیدم که منتفع بدان می‎شدم ...» بخاری  درباره این حدیث فرمودند: «از اسماء بن الحکم الفزاری تنها همین حدیث نقل شده است و حدیث دیگری که بخواهد تابع این حدیث قرار گیرد نقل نشده است، علاوه بر اینکه اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی از بعض دیگر نقل روایت می‎کردند ولی هیچگاه همدیگر را قسم نمی‎دادند.»

مثل چنین کلماتی در التاریخ الکبیر بخاری  زیاد است، پس بنابر مطالبی که گفته شد سکوت بخاری  نسبت به حدیث مالک الدار بعد نقل سند حدیث در کتاب التاریخ الکبیر خود می‎فهمیم که سند روایت نزد ایشان صحیح بوده است. الله اعلم.

اثبات جواز توسل نزد اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در ارزیابی سندی و دلالی حدیث مالک الدار
محمد زاهد کوثری حنفی  در رساله محق التقول درباره سند و دلالت حدیث مالک الدار بر جواز توسل چنین فرمودند:

ونص الحدیث: أصاب الناس قحط فی زمان عمر بن الخطاب، فجاء رجل إلى قبر النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا رسول الله استسق لأمتک فإنهم قد هلکوا ، فأتاه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی المنام فقال: «ائت عمر فأقرئه السلام وأخبره أنهم یسقون»، الحدیث.

ومحل الاستشهاد وطلب الاستسقاء منه (صلی الله علیه و آله و سلم) فی البرزخ، ودعاؤه لربه، وعلمه بسؤال من یسأل لم ینکر صنیعه هذا أحد من الصحابة.

وقد أخرج هذا الحدیث البخاری فی تاریخه بطریق أبی صالح ذکوان مختصراً. وأخرجه ابن أبی خیثمة من هذا الوجه مطولاً، کما فی الإصابة. وأخرجه أیضاً ابن أبی شیبة بإسناد صحیح.

کما نص علیه ابن حجر ، فی الفتح (2/ 338) من روایة أبی صالح السمان، عن مالک الدار قال ابن حجر: أن الذی رأى المنام المذکور هو بلال بن الحارث المزنی أحد الصحابة، کما روى سیف فی الفتوح، انتهی.

وهذا نص على عمل الصحابة فی الاستسقاء به (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد وفاته حیث لم ینکر علیه أحد منهم مع بلوغ الخبر إلیهم، وما یرفع إلى أمیر المؤمنین یذیع ویشیع. فهذا یقطع ألسنة المتقولین؛[9]

متن روایت مالک الدار بدین شرح است که نقل می‎کند: «در زمان عمر قحطسالی رخ داد. و فردی نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و گفت: ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از الله بخواه که برای امتت باران بباراند؛ چراکه هلاک شده اند. و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به خواب وی آمد و فرمودند: «نزد عمر برو و سلام مرا به وی برسان و به او خبر بده که بزودی سیراب خواهید شد ... » تا آخر روایت.

محل استشهاد به روایت مالک الدار بر جواز توسل در جایی است که صحابی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمانی که ایشان در عالم برزخ بودند، طلب باران می‎کنند که ایشان از پروردگارش درخواست کند و حضرت به درخواست این صحابی علم پیدا کردند که این عمل از صحابی را هیچیک از اصحاب مورد انکار قرار ندادند.

این حدیث را بخاری در التاریخ الکبیر به طریق ابوصالح ذکوان به طور مختصر نقل کردند،  ابن أبی خثیمة  به همین طریق و به صورت مطول همانطور که ابن کثیر در الاصابة فی تمییز الصحابة نقل کردند.

همچنین این حدیث را ابن أبی شیبة به اسناد صحیح همانطور که   ابن حجر عسقلانی  در فتح الباری (2/ 338) این حدیث را به روایت ابوصالح السمان از مالک الدار نقل کرده و بر صحت آن تصریح کردند. ابن حجر عسقلانی  فرمودند: کسی که در عالم رؤیا چنین خوابی را دید بلال بن الحارث المزنی صحابی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند همانطور که سیف بن عمر التمیمی در کتاب «الفتوح الکبیر والردة» خود بر آن تصریح کردند.

این حدیث تصریح به عمل صحابه در جواز استسقاء به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از وفات است و با اینکه چنین خبری به اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید هیچکس با چنین عملی مخالفت نکرد و خبر حضرت عمر بین همگان شیوع پیدا کرد و همگان بر آن مطلع شدند. و دلالت این حدیث به گونه ای است که زبان بدگویان به توسل را قطع می‎کند.

اعتبار حدیث مالک الدار نزد شاه ولی الله دهلوی
شاه ولی الله دهلوی  (متوفای سنه 1176 هجری) در جلد چهارم از کتاب إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء و در ذیل مبحث چهارم از کتاب در تحت عنوان: «المبحث الرابع: فی مکاشفات أمیر المؤمنین عمر بن الخطاب وفراساته وما رأى المسلمون فیه من المزایا الصالحة؛ مبحث چهارم در مکاشفات عمر بن خطاب و زیرکی و فهم ایشان نسبت به مسائل و هر آنچه که مسلمین در خصیصه مزایای خوبی را دریافت کردند» روایت مالک الدار را نقل می کند و جریان توسل به قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) که توسط صحابی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت به نقل از ابوعمر ابن عبدالبر مالکی  در استیعاب چنین بیان می‎دارد:

أصاب الناس قحط فی زمن عمر، فجاء رجل إلى قبر النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا رسول الله استسق لأمتک، فإنهم قد هلکوا، قال: فأتاه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی المنام، وقال: إیت عمر، فمره أن یستسقی للناس، فإنهم سیسقون، وقل له: علیک الکیس بالکیس، فأتى الرجل عمر فأخبره، فبکى عمر، وقال: یا رب، ما آلو إلا ما عجزت عنه، یا رب ما آلو إلا ما عجزت عنه؛ [10]

در زمان حضرت عمر قحطسالی رخ داد. و فردی نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و گفت: ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از الله بخواه که برای امتت باران ببارد؛ چراکه امتت هلاک شده اند. راوی نقل کرد: پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خواب وی آمد و فرمودند: «نزد عمر برو و به او درخواست کن که برای مردم طلب باران کند، و خبر بده که بزودی سیراب خواهید شد و به او بگو: ،زیرک باش زیرک باش»، پس آن مرد نزد عمر رفت و ماجرا را به وی خبر داد وعمر گفت: «پروردگارا کوتاهی نمی کنم مگر ناتوان شوم.»

همانطور که از عنوان مبحث چهارم بر می‎آید چنین نقلی نزد محدث شاه ولی الله دهلوی  ثابت نبود هیچگاه در مقام احتجاج از روایت مالک الدار استفاده نمی‎کردند.

تعدیل و رفع جهالت حال مالک الدار خزانه دار عمر در کلام حافظ ابویعلی قزوینی
حافظ ابویعلی خلیل بن عبد الله قزوینی (متوفی 446 هجری) در کتاب الإرشاد خود و در ترجمه حضرت مالک الدار چنین فرمودند:

 مالک الدار مولى عمر بن الخطاب تابعی قدیم، متفق علیه، أثنى علیه التابعون؛ [11]

مالک الدار غلام حضرت عمر بن الخطاب، از کبار تابعین محسوب می‎شود که در عدالت این شخص اتفاق وجود دارد و مورد مدح و ثناء تابعین بوده اند .

ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب مراد از عبارت «متفق علیه» را در کلام ابویعلی قزوینی  چنین بیان می‎کند:

«قال الخلیلی فی الإرشاد متفق علیه یعنی على عدالته؛ حافظ خلیلی در ارشاد فرموده اند: «متفق علیه» که مراد ایشان اتفاق در عدالت ایشان است.»[12] 

تبیین دو اصطلاح «حدیث صحیح» و «صحیح الاسناد» در علم حدیث
با توجه به اینکه برخی از متسلفین در تبیین دو اصطلاح «حدیث صحیح» و «صحیح الاسناد» خلط کردند، لازم دیده شد فرق این دو اصطلاح را نزد محدثین با وضوح بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.

 نووی  (متوفی 676 هجری) در التقریب خود در این باره چنین می‎گوید:

وقولهم: حدیث حسن الإسناد أو صحیحه، دون قولهم: حدیث صحیح أو حسن: لأنه قد یصح أو یحسن الإسناد دون المتن لشذوذ أو علة، فإن اقتصر على ذلک حافظ معتمد فالظاهر صحة المتن وحسنه؛[13] 

اینکه محدثین راجع به حدیثی به جای اینکه بگویند: «حدیث صحیح یا حدیث حسن» می‎گویند: «حسن الاسناد یا صحیح الاسناد»، این بدین جهت است که اسناد روایت گاهی صحیح و حسن است اما متن آن به خاطر شذوذ یا علّتی صحیح نمی‎باشد. حال اگر حافظ حدیثی که نظرش مورد اعتماد عامه علماء است صرفا چنین بگوید در ظاهر صحت متن و حسن بودن آن هم می‎باشد .

  تقی الدین ابن صلاح  (متوفی 643 هجری) در مقدمه خود [14] و سیوطی  (متوفی 911 هجری) در تدریب الراوی حافظ حدیث، علت و شذود در متن را بیان نکند ظاهر عبارت آن دلالت بر صحت و حسن بودن متن هم می‎کند  [15] 

با بیان چنین نظری از سوی علمای حدیث، دو نکته اساسی به دست می‎آید:

1) با حکم به «صحیح الاسناد» قطعا سه شرط اول حدیث صحیح که «عدالت راوی، ضبط راوی و اتصال سند از ابتدای سند تا انتهای آن» از نظر آن محدث احراز شده است و تنها سخن درباره شذوذ و یا منکر بودن متن روایت است. و هر گونه ادعایی همچون مرسل بودن و یا مجهول بودن روات با چنین حکمی رد می‎شود.

2) اگر حافظ معتمد در حدیث درباره حدیثی «صحیح الاسناد» بگوید اما هیچگونه بیانی راجع به شاذ و یا منکر بودن متن حدیث بیان نکند. مراد او از «صحیح الاسناد» قطعا صحت سند و متن هر دو با هم است و در این صورت بین «صحیح الاسناد» و «حدیث صحیح» هیچ فرقی وجود نخواهد داشت.

 

[1]. احمد بن الحسین البیهقی، دلائل النبوة، ج7، ص47.

[2]. محمد بن اسماعیل البخاری، تاریخ الکبیر، ج7، ص304.

[3]. ابن ابی شیبه، المصنف، دار القبلة-جده، ج17، ص63.

[4]. ابن کثیر دمشقی، البدایة والنهایة، دار هجر، ج10، ص73.

[5]. امام ابن کثیر، مسند الفاروق، دارالوفاء-المنصورة، ج1، ص223.

[6]. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، ج2، ص575.

[7]. ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج2، ص54.

[8]. أبوعاصم نبیل بن هاشم الغمری، فتح المنان شرح وتحقیق کتاب الدارمی، دار البشائر الإسلامیة-المکتبة المکیة، ج1، ص566.

[9]. شیخ محمد زاهد کوثری، محق التقول فی مسألة التوسل، دار البشائر-دمشق، ص130.

[10]. شیخ محمد زاهد کوثری، محق التقول فی مسألة التوسل، دار البشائر-دمشق، ص130.

[11]. حافظ ابویعلی خلیل بن عبد الله قزوینی، کتاب الإرشاد فی معرفة علماء الحدیث، مکتبة الرشد-ریاض، ج1، ص313.

[12]. حافظ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، مطبعة دائرة المعارف النظامیة-هند، ج5، ص130.

[13]. محیی الدین نووی، التقریب والتیسیر لمعرفة سنن البشیر النذیر فی أصول الحدیث، دار الکتاب العربی-بیروت، ص29.

[14]. ابن الصلاح شهرزوری، معرفة أنواع علوم الحدیث (مقدمة ابن الصلاح)، دار الکتب العلمیة، ص109.

[15]. جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، طبع دارطیبة، ص175.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۱۵:۴۹
هادی